به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 05:53]
    تاریخ عضویت
    1396-2-18
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon18 من میخوام حالم خوب بشه ، آیا هنوز امیدی هست؟

    سلام به همگی
    من دچار نوعی ترس و استری شدید شدم.
    ۲۷ سالمه و مجردم. بخاطر شکست تحصیلی، تنهایی، بحث و جدل در خانه و ... زمینه پیدا کردم واسه استرس.
    استرسم از ماشین گرفتگی شروع شد و به جاهای دیگم کشید. سعی کردم کمتر سوار ماشین بشم تا دچار سرگیجه و استفراغ و افت فشار و قند نشم . اما همه چیز این نبود
    من کم کم به موندن تو خونه عادت کردم و کمتر بیرون میرفتم... شرایط روحی و فشارهای روانی و اذیت ها بیشتر میشد.
    یک روز در بیرون از خونه یه صد متری دور شده بودم که بفکرم اومد نکنه الان دچار استرس شم و حالم خراب بشه. یهو دو تا دستام مور مور کرد، مور مور دستم اینطوریه که انگار یه میلیون موجود ریز توش و روش حرکت میکنن. تپش قلبای شدید و ترس از مرگ و رنگ پریدگی ... افت فشار و قند ... وحشت از مردم و کوچه و خیابون، سریع قدمام رو تند کردم و فقط دویدم تا بخونه برسم. اما نه هیچ وقت حال خفگی داشتم و نه درد قفسه سینه.
    بهرحال من دیگه پامو از خونه بیرون نگذاشتم، از اون وقت از تنهایی تو‌خونه میترسیدم و حتی با شنیدن اخبار بد تو تلویزیون حمله بهم دست میداد، گاهی دو بار در یک روز. حالا میخوام آدم جدیدی بشم و با توکل به خدا درس بخونم یا هنر یاد بگیرم. میخوام تو موقعیت ازدواج باشم. واسه همین میخوام از خونه بیرون برم اما ترس باهامه که پامو سست میکنه. از مکان های دور از خونه وحشت دارم و میترسم . از خیابون شلوغ و ترس از تکرار حمله.
    اما تا الد نمیتونم بمونم خونه ، باید برم بیرون و باید غلبه به این درد کهنه بکنم، منو یاری کنین، آیا من خوب میشم؟ سپاس از حضورتون

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    شما اول باید معنی شکستو تو ذهنتون عوض کنید.. چون تو ذهنه شما شکست برابره با نابودی

    ولی باید بدونید به قول قدیمی ها شکست پل پیروزیست..البته من خودم با این تعبیر زیاد موافق نیستم.. اما درسی که از شکست میگیریم بعدها برامون تو یه حرکت دوباره میشه اهرم

    شما اگه واقعا تو بیرون این جور حالاتتون تغییر میکنه احتمالا دچار فوبیای اجتماعی شدید و بهتره یه جلسه به روانشناس تشریف ببرید و در صورت صلاحدید ایشون برید روانپزشک

    از شکست و شماتت دیگران نترسید.. چون همه تو زندگیشون حداقل یه بار شکست و تجربه میکنند ..مهم اینه که بعد شکست دوباره سرپا وایسین..

    من ورزش کوهنوردی و شنا رو براتون توصیه میکنم که برید

  3. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 22 اردیبهشت 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 05:53]
    تاریخ عضویت
    1396-2-18
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای جوادیان عزیر!
    از پست شما ممنونم، اما من برای تغییر اومدم. خودمم به عقلم میرسید مراجعه کنم اما خب مشکلات خودمو دارم و خیلی واضح بیانش کردم. پس اینجا میشه گاهی همون مشاوره رو داد که حضوری میدن.
    اینجا خیلی وقتا خواننده پنهان بودم. بعضی تاپیکا خداوکیلی الکی میره جلو، هی این یه چیز میگه اون ادامه میده. اگه محدودیت نداشتن بعضیا، یکسری از تاپیکا تا صفحه ۱۰۰ هم میرفت!
    اصلا تعجب میکنم چرا از دیروز هیچکسی کمکم نکرده، بابا نمیتونین دو کلام حرف خوب بزنین آدم دلش آروم بگیره و اعتماد بنفس پیدا کنه!؟
    ولی بیا بریم تو تاپیک خواهر شوهر و مادر شوهر و شوهرم فلان کرد. اصلا عشق ایرانیا اینه برن بشینن وسط جریانات زندگی خصوصی و بحثای خونوادگی مردم، طرفم دلش گرفته میاد جوابشونو میده، میشه دورهمی.
    منم به اندازه بقیه دوست دارم برام نوشته های مفید و‌ خوب بذارن.
    الان یکی میاد یا یه جمله مینویسه، یا ارجاع به لینک میده یا میگه پول بده جواب بگیر.
    واقعا من نظرات مفید و حرفای خوب دلم میخواد، هیچکسی نمیدونه یه آدم استرسی و غمگین یه حرف قشنگ و امیدوار کننده چقدر آرومش میکنه.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 96 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1396-1-23
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین عزیزم منم یه زمانی همین شکست تحصیلی رو داشتم. منی که هیچوقت نمرههام از 16 کمتر نمیشد توی دکتری به خاطر یکسری مسایل خونوادگی یه درس رو حذف کردم یه درس رو افتادم و داشتم کلا انصراف میدادم! خونوادم کلا مخالفت میکردن و چون من دپرس بودم و لج کرده بودم داشتم اینکارو میکردم و یکسری دوست و اطرافیان حسود هم داشتم که به جای اینکه بهم کمک کنن میگفتن خونوادت حق ندارن به جات تصمیم بگیرن!! یعنی رسما داشتن میگفتن شکست رو بپذیر و برو انصراف بده. ولی در نهایت یه ترم رو مرخصی گرفتم. مشاوره هم رفتم. مشاور بهم گفت یه مدت هرکاری دوس داری انجام بده. برو بگرد. هرچی دوست داشتی واسه خودت بخر. هرچی که خوشحالت میکنه انجام بده اصلا از خودت دریغ نکن.. بعد یک ترم برگشتم شارژ... ادمهای حسود رو از دوروبرم حذف کردم. ترم بعد معدلم شد 19. بعد یاد گرفتم که زود عجله نکنم. ما هنوز جوان هستیم و جا برای برگشتن و اصلاح زندگیمون داریم. اونم برای تحصیل. نگران چی هستی؟! دوباره تللاشت رو بکن. در مدرسه و دانشگاه همیشه بازه. دوباره سعی ت رو بکن و مطمن باش فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی. هیچ کس نمیتونه تا خودت نخای. ولی اول باید از این حال و هوای تکرار مصیبت بیای بیرون! باید غمنامه نویسی رو بذاری کنار. گریه و اینات رو بکن وبذار تموم شه! یک جا در غمگین بودن رو ببند و سعی کن رو به جلو حرکت کنی. توی همه زندگی ها یکسری مشکلات خونوادگی و جدل هست. خودت رو درگیرش نکن. یعنی ازش کوه نساز. همه اونایی که خودشون رو خوشبخت نشون میدن در ظاهر خوشبختند. در باطن با من و تو هیچ فرقی ندارن
    امیدوارم حرفام بدردت بخوره

  6. کاربر روبرو از پست مفید coastmelody تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (شنبه 23 اردیبهشت 96)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.
    مشکلت وقتایی که با کسی میری بیرونم هست؟
    فرزند چندمی؟ بقیه اعضای خونوادت کجان؟

    دوست داری؟ رابطه ت باهاشون در چه حده؟

    تحصیلاتت در چه حده؟

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط morvarid1 نمایش پست ها
    آقای جوادیان عزیر!
    از پست شما ممنونم، اما من برای تغییر اومدم. خودمم به عقلم میرسید مراجعه کنم اما خب مشکلات خودمو دارم و خیلی واضح بیانش کردم. پس اینجا میشه گاهی همون مشاوره رو داد که حضوری میدن.

    سلام

    والله منم براتون چیزهائی گفتم که تغییرتون بده.. نمیدونم میخوایید چه حرفائی گفته بشه

    اما گفتن حرفای خوشگل و زیبا مثله مسکنه برا شما..میتونه شمارو خوشحال کنه اما مشکلتون شاید سرجاش بمونه..

    من میگم برا تغییر باید دست به کار بشید و چون فوبیا دارین باید حتما برین پیش روانشناس ...چون توصیفاتون کمی بیشتر از حد معموله و شما رو خونه نشین کرده

    نگران خوب شدنتونم نباشید اگه شروع کنید تو دو سه ماه تموم میشه

  9. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    Ye_Doost (جمعه 22 اردیبهشت 96)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما خوشحالم که واقعا تصمیم گرفتی برای تغییر

    ببین هر ادمی در درونش یه الهام کننده داره یجیزی که بهش ندا میده و اقا میکنه چه به خیر چه به شر حالا اگر ما ندای خیر رو پرورش بدیم اون هرروز قویتر میشه تا جایی که دیگه بطور خودکار پرانرژی مثبت میشیم
    دیدی بعضی افراد همیشه شاد و پر انرزی و اعتماد بنفس بالا دارن و برعکس افرادی همیشه خسته مضطرب و بیمار هستن
    دسته اول افرادی نیستن که هیچگاه شکست نخورده باشپ بلکه ممکنه از دسته دوم بیشر شمست خورده باشن اما علت چیه که با این حال همیشه مثبت اندیشن؟؟؟؟؟
    تنها علتش اینه که اونها به ندای مثبت درونشون خوب گوش کردن و سرکوبش نکردن مثلا بگن نه من نمیتونم من ضعیفم و.....بنابراین اون حس خوبشون بیشتر رشد کرده اگردقت کنی کمتر بیمار هم میشن
    اما دسته دوم شاید بایه استرس سطحی مثل یه ادم داغون بشن که همه درها بروش بسته شده چرا که با کوچکترین مشکلی ندای درونی بهشون میگه تو که نمیتونی تو بدبختی هیچ کس تو رو دوست نداره و......حالا هی ندای مثبتشون داد میزنه نه تو میتونی !!!!اما ازونجا که در زندگی بهش خیلی توجهنکرده این ندا ضعیف دربرابر ندای شر پس موفق نمیشه و اون فردهرروز رنجورتر و غصه دار تر میشه
    این حرفهایی که بهت گفتم خودم با همه وجودم احساسشون کردم و سعی کردم ندای مثبتم رو پرورش بدم
    عزیزم برای رشد این حال خوب هرچقدر ارتباطت رو با خدا نزدیکتر کنی سریعتر به حس خوب میرسی بخصوص خوندن روزانه مثلا یک صفحه ترجمه قران و تفکر کردن در اون لذتی رو حس خاهی کرد که هیجا نمیتونی پیداش کنی و اینقدراعتماد بنفس پیدا میکنی که حد نداره
    اما درباره ماشین گرفتگی من در اشناهامون هم دیدم ایشون هر وقت سوار ماشین میشهباید قبلش یه قرص مخصوص رو بخوره میتونی راحت از داروخانه تهیه ککنی
    برای رفتن بیرون بهتر یه مدت تنها نری و با کسی مثل خاهر مادر و.....مثلا روزی یک ربع و هروز این مقدار رو افزایش بدی تا کم کم عادت کنی
    در ضمن من خودم وقتی حس میکنم فشارم داره میفته و شاید حالتی که انگار میخام بیفتم ان لحظه بخودم میگم نه من قوی هستم من میتونم از پسش بربیام چیزی نیست و.....همون لحظه حالم عادی میشه
    این راهکارها رو برای خودت هر هفته تو یه دفتر بنویس و اجرا کن تا کم کم عادت کنی

  11. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    maryam.mim (یکشنبه 07 خرداد 96), morvarid1 (شنبه 23 اردیبهشت 96)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط morvarid1 نمایش پست ها
    آقای جوادیان عزیر!
    از پست شما ممنونم، اما من برای تغییر اومدم. خودمم به عقلم میرسید مراجعه کنم اما خب مشکلات خودمو دارم و خیلی واضح بیانش کردم. پس اینجا میشه گاهی همون مشاوره رو داد که حضوری میدن.
    اینجا خیلی وقتا خواننده پنهان بودم. بعضی تاپیکا خداوکیلی الکی میره جلو، هی این یه چیز میگه اون ادامه میده. اگه محدودیت نداشتن بعضیا، یکسری از تاپیکا تا صفحه ۱۰۰ هم میرفت!
    اصلا تعجب میکنم چرا از دیروز هیچکسی کمکم نکرده، بابا نمیتونین دو کلام حرف خوب بزنین آدم دلش آروم بگیره و اعتماد بنفس پیدا کنه!؟
    ولی بیا بریم تو تاپیک خواهر شوهر و مادر شوهر و شوهرم فلان کرد. اصلا عشق ایرانیا اینه برن بشینن وسط جریانات زندگی خصوصی و بحثای خونوادگی مردم، طرفم دلش گرفته میاد جوابشونو میده، میشه دورهمی.
    منم به اندازه بقیه دوست دارم برام نوشته های مفید و‌ خوب بذارن.
    الان یکی میاد یا یه جمله مینویسه، یا ارجاع به لینک میده یا میگه پول بده جواب بگیر.
    واقعا من نظرات مفید و حرفای خوب دلم میخواد، هیچکسی نمیدونه یه آدم استرسی و غمگین یه حرف قشنگ و امیدوار کننده چقدر آرومش میکنه.
    دوست عزیز شما که عقل تون می رسید چرا به عقل تون عمل نکردید؟ یعنی نمی دونید مشکلات جسمی و روحی با صحبت رفع نمی شوند؟ شما باید فورا به روان پزشک مراجعه کنید. هرچقدر که زمان بگذرد تنها اثرش وخیم تر و مشکل تر شدن مداوای بیماری تان است.

    موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    جوادیان (شنبه 23 اردیبهشت 96)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 05:53]
    تاریخ عضویت
    1396-2-18
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما خوشحالم که واقعا تصمیم گرفتی برای تغییر

    ببین هر ادمی در درونش یه الهام کننده داره یجیزی که بهش ندا میده و اقا میکنه چه به خیر چه به شر حالا اگر ما ندای خیر رو پرورش بدیم اون هرروز قویتر میشه تا جایی که دیگه بطور خودکار پرانرژی مثبت میشیم
    دیدی بعضی افراد همیشه شاد و پر انرزی و اعتماد بنفس بالا دارن و برعکس افرادی همیشه خسته مضطرب و بیمار هستن
    دسته اول افرادی نیستن که هیچگاه شکست نخورده باشپ بلکه ممکنه از دسته دوم بیشر شمست خورده باشن اما علت چیه که با این حال همیشه مثبت اندیشن؟؟؟؟؟
    تنها علتش اینه که اونها به ندای مثبت درونشون خوب گوش کردن و سرکوبش نکردن مثلا بگن نه من نمیتونم من ضعیفم و.....بنابراین اون حس خوبشون بیشتر رشد کرده اگردقت کنی کمتر بیمار هم میشن
    اما دسته دوم شاید بایه استرس سطحی مثل یه ادم داغون بشن که همه درها بروش بسته شده چرا که با کوچکترین مشکلی ندای درونی بهشون میگه تو که نمیتونی تو بدبختی هیچ کس تو رو دوست نداره و......حالا هی ندای مثبتشون داد میزنه نه تو میتونی !!!!اما ازونجا که در زندگی بهش خیلی توجهنکرده این ندا ضعیف دربرابر ندای شر پس موفق نمیشه و اون فردهرروز رنجورتر و غصه دار تر میشه
    این حرفهایی که بهت گفتم خودم با همه وجودم احساسشون کردم و سعی کردم ندای مثبتم رو پرورش بدم
    عزیزم برای رشد این حال خوب هرچقدر ارتباطت رو با خدا نزدیکتر کنی سریعتر به حس خوب میرسی بخصوص خوندن روزانه مثلا یک صفحه ترجمه قران و تفکر کردن در اون لذتی رو حس خاهی کرد که هیجا نمیتونی پیداش کنی و اینقدراعتماد بنفس پیدا میکنی که حد نداره
    اما درباره ماشین گرفتگی من در اشناهامون هم دیدم ایشون هر وقت سوار ماشین میشهباید قبلش یه قرص مخصوص رو بخوره میتونی راحت از داروخانه تهیه ککنی
    برای رفتن بیرون بهتر یه مدت تنها نری و با کسی مثل خاهر مادر و.....مثلا روزی یک ربع و هروز این مقدار رو افزایش بدی تا کم کم عادت کنی
    در ضمن من خودم وقتی حس میکنم فشارم داره میفته و شاید حالتی که انگار میخام بیفتم ان لحظه بخودم میگم نه من قوی هستم من میتونم از پسش بربیام چیزی نیست و.....همون لحظه حالم عادی میشه
    این راهکارها رو برای خودت هر هفته تو یه دفتر بنویس و اجرا کن تا کم کم عادت کنی
    سلام خیلی متشکرم که وقت گذاشتین، صحبت خوبی بود، بله هر چیز از کم شروع میشه. ممنون

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    دوست عزیز شما که عقل تون می رسید چرا به عقل تون عمل نکردید؟ یعنی نمی دونید مشکلات جسمی و روحی با صحبت رفع نمی شوند؟ شما باید فورا به روان پزشک مراجعه کنید. هرچقدر که زمان بگذرد تنها اثرش وخیم تر و مشکل تر شدن مداوای بیماری تان است.

    موفق باشید
    چون اینجا همه میان و میپرسن.شما حتی زحمت خوندن بخودتون نمیدین چطور اظهار عقیده میکنین؟
    پست گذاشتن هنر نیست هر کسی تالار بیاد ده ، بیست تومن شارژ کنه و هی پست بذاره!
    میگم تو خونم ترس دارم شما میگی برو روانپزشک؟! روانپزشک با خانه ی من فاصله ی زیادی داره.
    در ضمن میتونم بپرسم شما کارشناس هستین یا سررشته ای تو مشاوره دادن دارین؟؟؟!

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط morvarid1 نمایش پست ها

    چون اینجا همه میان و میپرسن.شما حتی زحمت خوندن بخودتون نمیدین چطور اظهار عقیده میکنین؟
    پست گذاشتن هنر نیست هر کسی تالار بیاد ده ، بیست تومن شارژ کنه و هی پست بذاره!
    میگم تو خونم ترس دارم شما میگی برو روانپزشک؟! روانپزشک با خانه ی من فاصله ی زیادی داره.
    در ضمن میتونم بپرسم شما کارشناس هستین یا سررشته ای تو مشاوره دادن دارین؟؟؟!
    سلام

    دوست عزیز شما چرا شاکی هستین همش؟

    خیلیا هستن همچین مشکلی دارن و شایدم حاد تر از شما و تو این تالار هم به وضوح من دیدم خیلیاشونو

    پس صرفا فقط شما دچار این مشکل نیستید و خونتون هر جائی هم باشه باید هر طور شده به روانپزشک مراجعه کنید و درمان بشید ..

    به نظر من شمارهخ مطبشونو پیدا کنید و مشکلتونو در میون بذارید و بگید یه زمانیرو بهتون بگن که مستقیم داخل مطب بشید و منتظر نمونید تا استرس سراغتون بیاد .. منشی هم یه جوری برنامه ریزی میکنه که شما راحت ویزیت بشید

    یه چن ساعتیرو تحمل کنید تا مراحل مداواتون تکمیل بشه..

    موفق باشید

  16. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (شنبه 23 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (شنبه 23 اردیبهشت 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. آیا بروز ندادن احساسات کار درستی هست؟
    توسط کیارش۲ در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 اردیبهشت 91, 11:32
  4. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.