به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 خرداد 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    154
    سطح
    3
    Points: 154, Level: 3
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 مهاجرت، خیانت یا فرار

    با سلام
    ما مدتی هست که به خارج از کشور مهاجرت کردیم و سختی های زیادی کشیدیم تا بالاخره بعد از چندین سال داریم سر و سامان می گیریم ولی شکل مشکلات عوض شدند.

    من و همسرم از ابتدا روابط جنسی خوبی نداشتیم(اون بیشتر و من کمتر) ولی حدود 22 سال از زندگی ما می گذرد و الان همسرم معتقد هست مسبب تمامی این مشکلات منم و یکدفعه قطعش کرده.

    حدود 2 سالیه که مشغول کار شدیم ولی ساعت کار همسرم دیر شروع و دیر به اتمام می رسه. مشکل این هست که خیلی برای کارش وقت میزاره (کار و زندگی رو کاملا قاطی کرده) حس می کنم از خونه اومدن بیزاره و حتی برای تک بچمون که بعد سالها خدا بهمون داده حوصله نداره وقت بزاره. قبل از کارش باهام خوب بود فقط یه برهه ای با یکی دوست شده بود و بعد خودش اعتراف کرد و گذاشتش کنار.
    راستش تمام کارهای شرکت و برای ریسش انجام میده؛ تا دیر وقت می مونه, وقتی 10 شب میرسه بعد از یه 10 تا 15 دقیقه سر و کله زدن با بچمون میره تو اتاق و تو موبایلش و بعد زنگ دوباره به ریسش (متاعلقه- همجنس باز) و مدت 30 تا 45 دقیقه هر شب و حتی ویکندها (تعطیلی) صحبت می کنند، وایبرش با مدیرش قفل داره و چندبار که بهش گیر دادم و گفتم تکلیف چیه میگه فعلا همینه به زمان نیاز دارم.

    حدود 5 ماهیه هیچ رایطه ای بینمون نبوده حتی دستش و نمی زاره بگیرم چه برسه ببوسمش. هی بهش می گم بدون تو می میرم انگار نه انگار چه کار کنم؟! حلقه گرفتم براش و ازش خواستم باهام عهد دوباره ببنده گریه کرد و بوسیدم و گفت نگهش دار تا وقتی که مطمینم میرسه عاشقت بشم دست کنم.

    چش شده؟ چرا اینقدر ازم بیزاره؟ حتی بهم نگاه نمبکنه بارها گفته اگر بخاطر بچه و حرف مردم نبود یه لحظه پیشت نمی موندم.
    آیا می تونه با ریسش رابطه داشته باشه (آخه دلیل طلاق آقای رییس همچنس گراییش بوده)؟
    تو رو خدا یکی جوابم و بده با نگاه جامعه ایران به قضیه نگاه نمی کنم چون اینجا رفتن رییس و پرسنل یه رستوران و چشن و کنسرت می تونی امری عادی باشه (که خیلی پیش اومده) البته اگر کار بالا نگیره.
    ممنون

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام بشما دوست عزیز
    نفرمودین خانم یا آقا هستین و سنتون و سطح فرهنگی و اعتقادی دو نفرتون.
    مهاجرت برای اروپاییها مشکل خاصی ایجاد نمیکنه. نه از نظر افتصادی و نه از نظر تأثیرات فرهنگی و مذهبی، چه بسا براشون منفعت هم داره.
    اما مهاجرت افراد از کشورهایی با تمدن کهن و سوابق فرهنگی و اعتقادی خاص و پول های رایج کشورشون صدرد صد مشکل زا خواهد شد ، مگر افرادی که خودشونو برای مواجه با همه ی اینها آماده کرده باشن.

    من علت مهاجرت شما رو نمیدونم اما اینو درک کردم اثرات تخریبی مهاجرت از ماندن بمراتب بیشتر هست.
    در ایران برای مشکلات جنسیتون به مشاوره هم مراجعه کردین؟ اگر نه لازم بود بودجه ای به این کار اختصاص بدین تا بشکل یک غول بر زندگیتون سایه نندازه.
    آیا شما غیر از مشکلات جنسی در مسایل دیگر هم با همسرتون مشکل دارین که ایشون تمایلی برای آمدن بخانه ندارن؟ درگیری هم دارین؟
    فرمودین رئیسشون..
    بله متأسفانه در خارج از کشور همجنسبازان آزاد هستن و میتونن ازدواج کنن. اگر رابطه ی همجنس بازی یک رابطه ی نهی شده هست به این خاطر هست که واقعا بزرگترین آسیبش حذف شدن اخلاقیات و برهم خوردن بنیان خانواده سالم و عدم تمایل به ازدواج هست.
    ممکنه همسر شما دچار گرایشاتی شده باشه و این یکی از هزار دلیل بد مهاجرت به کشورهایی هست که با شرایط فرهنگی و دینی ما بسیار متفاوت هستن. ما میریم برای کار خوب، زندگی خوب و برخی برای آزادی بیشتر... اما نمیدونیم همین باعث میشه خودمونو با شرایط فرهنگی، اقتصادی و دینی اونا تطبیق بدیم و کم کم تأثیر بپذیریم، مخصوصا کودکان که بسیار در معرض آسیب هستن.
    من نه خیانت رو توصیه میکنم و نه فرار رو.... این دو کلمه برای افراد ضعیف و سست عنصر بکار برده میشه.
    قرار نیست با اشتباه کسی شما هم معصومیت و پاکیتون لکه دار بشه یا با فرار هیچ چیزی درست نشده که کار شما بخواد سامان بگیره.
    پس مهاجرت شاید بهترین گزینه هست، اما در حالی که همسرتون شاغلن و به محیط عادت کردن سخت بشه ایشون رو قانع کرد.
    البته ما هنوز از مشکلات شخصی بین شما دو نفر چیزی نمیدونیم، امیدوارم بیشتر شرح بدین تا کمکتون کنیم، مثلا وضعیت اخلاقی، دینی ، فرهنگی و ... چطور زنی در منزل هستین، چقدر برای شوهرتون باصطلاح دلبری میکنین ؟ و ...
    البته درباره همسرتون اینو بگم همجنس گرایی ممکنه باعث عدم رابطه ی جنسی ایشان با شما بوده باشه که این افراد از برقراری رابطه با جنس مخالف احساس هیجان و نشاط نمیکنن.
    همجنسگرایی بدلیل اعتقادات سست دینی، روابط ناصحیح والدین،‌ تجربه های تلخ جنسی، مشکلات روانی و هورمونی هست. همسرتون نیاز دارن با مشاوره روانشناسی صحبت کنن و برای درمان خودشون اقدام کنن.
    ویرایش توسط yarmehrban : چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 در ساعت 06:16

  3. 2 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    Ramin231 (چهارشنبه 20 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 20 اردیبهشت 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 خرداد 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    154
    سطح
    3
    Points: 154, Level: 3
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام دوست عزیز
    من مرد هستم و همسرم که گفتم خانم هستند.
    سطح اعتقادی در حد اعتقاد به خداوند و احترام به تمامی ادیان رییس خانمم یک آقاست که گفتم.
    ممنون

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط aas1354 نمایش پست ها
    با سلام دوست عزیز
    من مرد هستم و همسرم که گفتم خانم هستند.
    سطح اعتقادی در حد اعتقاد به خداوند و احترام به تمامی ادیان رییس خانمم یک آقاست که گفتم.
    ممنون
    سلام بشما
    اینو باید بدونید که یکی از زمینه های خیانت در افراد متأهل نداشتن رابطه ی جنسی خوب هست. همونطور که قبلا عرض کردم باید حتما اینجا با مشاوره در این خصوص صحبت میکردین.
    شما توضیح قانع کننده ای بما ارائه نمیدین که ببینیم کدام از شما مشکل در برقراری رابطه ی جنسی دارین.
    اما در هر صورت مهاجرت شما باعث شد، مشکلتون در ابعاد جدیدتری ادامه پیدا کنه.
    فرمودین همسرتون قبلا یک دوستی داشته که تمومش کرده و الان ارتباط با رییس و در جایی دیگه اشاره کردین گفته صبر کن تا زمانی برسه عاشقت بشم!
    ایشون معنی زندگی مشترک رو درک نکردن و احتمالا دچار تنوع طلبی شدن و این نتیجه اخلاقیات و سطح اعتقادی ضعیف هست . ۲۲ سال فرصت کمی نبوده برای بوحود آمدن عشق و قطعاً پس از این هم بوجود نخواهد آمد. من نمیدونم با چه اتفاقی آشنا شدین و ازدواج کردین اصلا با عشق بوده یا نه! اما اینو عرض میکنم که این رفتارهای همسرتون یک شبه ایجاد نشده و پتانسل بوجود اومدنش در ایشون جاری بوده.
    اگر در ایران بودین پیگیری و شکایت از اون آقا یا برخورد قانونی با همسرتون راحت تر بود . اما همونطور که در جربانین تقریبا دست شما بسته هست.
    لازم هست بدونین،
    روابط جنسی ضعیف نمیتونه علتی بشه که افراد روی مسایل انسانی و شرعی پا بگذارن. اما در هر حال این اتفاق افتاده.
    همسر شما یک رابطه رو از محیط کاری خودش فراتر برده و با قفل گوشی و ... باعث شده نشان بده که من یک فرد پنهان کار هستم و دوست ندارم کسی از مکالماتم و چت هام با دیگران باخبر باشه.
    قرار گرفتن در محیطی که بر خلاف فرهنگ و قوانین ماست باعث میشه افرادی که پتانسل خیانت، خلاف کاری، شکستن هنجارها و ... رو دارن دستشون باز بشه .
    خب با توجه به اینکه مرد هستین و خودتون گزینه ی مهاجرت رو اعلام کردین.. پس بهترین کار مهاجرت هست. ببینید نه مهاجرت به فلان شهر... بلکه مهاجرت به کشور خودمون و مراجعه به مشاورین.
    بهترین کار این هست افراد رو از محیط های آلوده جدا کنیم.
    لازم نیست شما به همسرتون بگین بخاطر این مسایل مهاجرت میکنین، در اینصورت ایشون موضع گیری خواهند کرد و ممکنه با شما بر نگردن. شما باید مسایل مالی رو بهانه کنین و اینکه شرایط کاری بهتری اینجا خواهید داشت.
    در حقیقت زندگی خودتون رو نجات میدین، شما یک فرزند دارین که از نظر تربیتی و خیلی چیزای دیگه مسئول آیندش هستین. فرزندتون میبینه و تکرار خواهد کرد اونوقت شما میمانید و یک زندگی چندین ساله که به پوچی رسید!
    من نظر همسرتونو برای مهاجرت نمیدونم احتمالا ایشان مخالفت میکنن اما خودتون و فرزندتونو نجات بدین و خواهش میکنم فرزندتونو با اخلاقیات و اندکی معنویات آشنا کنین تا اساس فکریش بسمت خلاف و اعمال ناشایست کشیده نشه و ثمره ی اونو ببینین.
    ویرایش توسط yarmehrban : یکشنبه 24 اردیبهشت 96 در ساعت 06:50

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز .

    در مورد اینکه ایشون دارن خیانت می کنن یا نه در جایگاهی نیستم که قضاوت کنم اما با توجه به سابقه اشون و اینکه از شما دوری می کنن این امر محتمل هست. چون من یه خانوم هستم می فهمم نداشتن گرمی در ارتباطات ناشی از عدم علاقه به شریک زندگی هست چون خانومی که شوهرش رو دوست داشته باشه با تمام مشکلات از قبیل بی پولی مهاجرت یا هر چیز دیگه ای باز هم شب با گرمی با شوهرش و خانوادش رفتار می کنه مگر اینکه دچار افسردگی شده باشه.

    اگر امکان مالی دارید پیش یه روانشناس ببریدش چون خیانت هرچند تو کشورهای خارجی با فرهنگ متفاوت ، به زشتی و نادرستی فرهنگ ما ممکنه نباشه اما مردم اونجا هم این امر رو نادرست می دونن چراکه با توجه به تجربیاتی که دارم حتی توی دوره های دوستیشون اگر قرار بر خیانت طرفین باشه حتما رابطه قبلی رو تموم می کنن. پس به نظرم خانومتون دچار سردرگمی شده و شاید مشکلات مهاجرت و غربت و سختی دوری از وطن و خانواده ایشون رو افسرده کرده به طوری که شاید توی ذهنش از شما یه غول می سازه که شما رو دشمن خودش می دونه و راه تسکین خودش رو دردودل با رئیس یا مرد دیگه می بینه. همچنین شاید فکر می کنه هیچ تلاشی از جانب شما برای بهبود رابطه نمی شه پس دوستش ندارید (تاکید می کنم فکر می کنه نه اینکه واقعا اینجوری باشه چه بسا که شما خیلی هم تلاش کرده باشید).

    من فکر می کنم علت رفتار همسرتون ناشی از اینه که فکر می کنه شما دوستش ندارید و احساس تنهایی شدید می کنه و این هم شاید به دلیل مشکلات و ناراحتیهای خلقی ایشون باشه که براش فکری نشده و تلنبار شده و الان اینجوری سرباز کرده.

    به نظرم تنها کمک کننده به شما دکتر روانشناس هستش و متخصصان روابط زناشویی. در غیر این صورت اگه راضی به مراجعه نشد در مورد زندگی باهاش حرف بزنید و شرایط و احساستون رو بگید و این وضع زندگی برای شما و فرزندتون نیست. درسته اونجا فرهنگش فرق می کنه اما به عنوان یه همسر باید پایبند به تعهداتش باشه (این توی اون فرهنگ هم هست) و گرنه باید از شما جدا شه و بره برای خودش زندگی کنه (سختی تنها زندگی کردن رو باید بکشه تا متوجه اشتباهش بشه) .

    من جزئیات زندگیتونو نمی دونم اما حدس می زنم ایشون می رن سر کار خیالشون راحته که فرزندشون جاش امنه و وقتی میان خونه حتما شما غذایی درست کردید برای فرزندتون می خورن می خوابن خوب کی بدش می آد ؟ دستم که بهش نمی زنید . شدید پرستار بچشون و کارهای خونه رو براشون انجام می دید. به مشکلی هم بر بخورن مریض شن یا هرچی یه هم خونه ای دلسوز هست که کاراشونو انجام بده واسه همین چرا جدا شه ؟

    از ترس آبروشونه که جدا نمی شه؟ شما و اون بچه چه گناهی کردید که تحمل کنید. آبروی ایشون مهمتر از روزهای خوب شما و دوران کودکی یا جوونی فرزندشه که اینجوری نابود شه؟ حتی ایشون خیانت هم نکنه به نظرم وظایف مادری وهمسری خودشو باید به درستی انجام بده ایشون مسئولیت زندگی مشترک با شما و مادر بودنش رو باید بپذیره. اگر نمی خواد بپذیره بره مثل یه زن مجرد توی کشور غریب زندگی کنه ببینه چی در انتظارشه . شاید هم براش بهتر باشه حداقل شما می دونید با زندگیتون چیکار کنید. می دونم دوستش دارید که اینقدر فداکاری می کنید اما تا کجا می خواین پیش برید ؟

    من این متن رو احساسی ننوشتم . فقط دارم می گم شما به خودتون بیاید چون تحمل کردن این وضعیت هیچی رو درست نمی کنه . اول برید پیش متخصص که ایشالا قبول می کنه و میرید و همه چی درست می شه بعدش با خودش حرف بزنید و بگید خسته شدید و دست از تحمل و سکوت و راه اومدن با ایشون بردارید چون اینجوری بیشتر زندگی خودتون و فرزندتون رو نابود می کنید. شاید ایشون هم حرفهایی برای گفتن داره . رک و بدون دعوا حرف بزنید بپرسید چی دوست داره چه انتظاراتی داره چرا از شما فرار می کنه انتقادش از شما چیه. بعضی وقتها ما بر اساس تعاریفی که برای خودمون داریم فکر می کنیم زن یا شوهر نمونه ایم اما پای صحبت طرفمون می شنیم می بینیم براساس تعاریف اون سرتاپا ایرادیم.

    موفق باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    میس بیوتی (سه شنبه 16 خرداد 96)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 خرداد 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    154
    سطح
    3
    Points: 154, Level: 3
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    ممنون دوستان از توضیحاتتون به ویژه مریم خانم که دقیق تر موضوع رو شکافتند چون ما مهاجرت کردیم چندین ساله.
    نمیدونم به قول شما شاید افسرده شده چون بارها شنیده بودم ازش هیچ چیز خوشحالم نمیکنه ولی از وقت کار گرفت گفته از کارم لذت می برم معتاد به کار بود از اولم الان خیلی بیشتره چون خیالش از پسرمون و عشق من به خودش کاملا راحته و می دونه من کبوتر این بامم.
    نمی دونم. همواره گفته با کارم خلاهای زندگیم رو پر می کنم, تو مرد خیلی خوبی هستی ولی دتیای ما از هم فاصله داره, مدیرشم گفتم از زنش جدا شده چون احساسات همجنسگرایی داشته ولی دایم در ارتباطند برای کارشون وقت و ساعتم نداره.
    خیلیم بهش حساسه نمیدونم کاش یه چیزی یه دستگهای بود میگفت که ایا خیانتی در بین هست یا نه؟! فقط بعد از 5 ماه اجازه دست نزدن بالاخره برای تولدمبا هم رابطه داشتیم ولی باز بعدش بهانه میاره.دکترم نمیاد نمی دونم چه کنم؟ چکار داره می کنه؟ شما که خانم هستید لطفا بهم بگید.
    در ضمن در خصوص رابطه من همیشه کمتر میخواستم (هفته ای یا 10 روز یکبار) و میگه از این بابت این حس رو تو خودم کشتم الان برای همین دوست ندارم بهش برگردم و باز براش ازت گدایی کنم.
    ممنون از راهنماییتون

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    باز هم قدم مثبتی برداشتید تبریک می گم . باهاش صحبت کردید؟ که واقعا انتقادی از شما داره یا نه ؟ خیلی از خانومها بعضی وقتها از شوهرشون ناراحت باشن چیزی نمی گن و فکر می کنن طرف خودش باید بفهمه که از چی ناراحتن و آقایون هم درمونده می شن که علت بی محلی ها یا ناراحتی های خانومشون چیه. بعضی خانم ها هم اسمش رو سیاست می ذارن که وقتی ناراحتن به شوهرشون چیزی نگن چون شوهرشون ناراحت می شه من فکر کنم خانم شما نه اینکه صرفا از شما ناراحت باشه ولی محیط خونه تون رو دوست نداره و ازش فراریه. چون مشاوره نمیاد چند تا راهکار بهتون به عنوان یه زن و نه یه متخصص پیشنهاد می کنم ولی نمی دونم واقعا خانم شما جزو کدوم دسته از آدماست شاید جواب بده شایدم نه اینا راهکارهای کلی هستن که اکثرا خانوما دوست دارن. اول از همه غرور رو بذارید کنار می دونم خیلی خیلی سخته به کسی ابراز علاقه کنید یا ازش چیزی رو بخواید اما اون طرف جواب رد به سینه تون بزنه. شما مرد هستید و قوی هستید و بهتر می تونید جواب رد رو هضم کنید (البته این نظر منه و توی کتاب ها خوندم آقایون درخواست کردن رو دوست دارن حتی اگه جواب رد بشنون).

    آدمایی که افسرده می شن ممکنه با این کارها هم خوشحال نشن حتی، اما مطمئن باشید بی تاثیر نیست و می فهمه یه نفر تو دنیا بهش فکر می کنه. اگه می تونستید علت خوشحال نبودنش رو بپرسید خیلی عالی می شد شاید از شما ناراحته شاید از وضع زندگیش ناراضیه شاید بی پولی و پس انداز کردن اذیتش می کنه شاید از خونوادتون چیزی دیده و ناراحت بوده و ریخته تو خودش شاید دلتنگ خونوادشه و ... می بینید خیلی علتها می تونه باشه که به مرور یه نفر رو افسرده و دلسرد کنه و شاید وقتی با شماست یاد اون دوران یا ناراحتیهاش می افته و واقعا تقصیر شما نیست و وقتی با رئیسش هست حالا حتی فقط به یه زبون دیگه حرف می زنن همه چی یادش می ره و احساس می کنه یه آدم دیگه است متاسفانه اینا به کمک مشاور حل می شه که میاد همه ناراحتیها رو بیرون می کشه و بعد تحلیل و ریشه یابی می کنه. و در آخر راه حل می ده.

    اول از همه یه شب مثلا سالگرد آشناییتون یا سالگرد ازدواجتون یا هرچیزی رو که می تونید مناسبتش کنید برای جشن گرفتن و نزدیک به این روزها باشه در نظر بگیرید. براش یه هدیه ای که می دونید دوست داره و لازم نیست صرفا جنبه مادی داشته باشه بخرید (انتظار نداشته باشید اون هم یادش باشه و این کار رو بکنه) . اگه بتونید یه شام خوب ایرانی یا هر چیزی که دوست داره درست کنید چه بهتر اگر نه یه رستوران شیک رزرو کنید و وقتی به خانه اومد به یه بهونه ای ببریدش بیرون وبرید تو همون رستوران و با گارسون هماهنگ کنید که کادو رو بیاره بهش بده.
    زن ها عاشق سوپرایز شدن هستند . اگه خودتون تو خونه غذا درست می کنید گل و شمع بخرید و میز شام رو تزئین کنید وقتی اومد خونه برید توی یه اتاقی جایی که خودش بیاد میز رو ببینه سوپرایز شه. بعد بیاین کادوشو بدید و بهش مناسبتی رو که در نظر گرفتید تبریک بگید.


    راهکار دیگه اینکه یه روز یه شاخه گل بخرید و بدون مقدمه برید شرکتش دنبالش و بعد برای یه تفریح برنامه ریزی کنید مثلا برید پارکی یا حتی خرید و ازش بخواید برای خودش خرید کنه یا مثلا یه کافی شاپی جایی که دو ساعت خودتون باشید و خودتون بدون بچه و فضای خونه. براش از خاطرات دوران دوستی و آشناییتون بگید یا اتفاقات دوران نامزدیتون.

    راهکار دیگه اینکه عکسهای قدیمی دوران نامزدی یا عروسیتون رو پیدا کنید مسافرت هایی که رفتید یا هر چیزی که روزهای خوب گذشته رو یادش بیاره با این نرم افزار ها یه کلیپ از عکسها درست کنید براش ایمیل کنید باور کنید عکس برای خانوما معجزه می کنه.

    ترتیب یه مسافرت رو بدید ازش بپرسید دوست داره کجا بره و چند روز می تونه مرخصی بگیره اگه گفت هیج جا و دوست داره کار کنه بگید خودتون باید یه سفر کاری به فلان جا برید و دوست دارید خانومتون هم باهاتون بیاد. یا اگه می دونید ترتیب یه سفر یه هفته ای رو به ایران بدید یادتون باشه باید با موافقت و هماهنگی با خودش باشه. شاید واقعا دلتنگه. بیاریدش ایران و جاهایی که خاطره دارید ببریدش. پاریس یا مالدیو یا اندونزی یا جزیره فیجی جاهایی هست که می تونم برای یه مسافرت عاشقانه دو نفره پیشنهاد بدم مالدیو رو خودم رفتم باور کنید هوای اونجا نا خودآگاه آدم رو عاشق می کنه. و مطمئنم اگه برید روزهای خوبی خواهید داشت جزیره فیجی نزدیک استرالیا هم هست. اونجا هم جای قشنگ و دونفره ای هست.

    برای خانومها توجه کردن، مسافرت و تفریح، خرید کردن و گل وهدیه معجزه می کنه و حس دوست داشته شدن بهشون می ده. محبت کلامی رو فراموش نکنید مثل اینکه دارید با دختر بچه تون صحبت می کنید گاهی قربون صدقه اش برید (می دونم سخته مخصوصا برای آقایون که دیگه چند سال هم از زندگیشون گذشته ولی امتحان کنید جواب می گیرید) خارجی ها قربون صدقه رفتن تو فرهنگشون ندارن پس شما دو هیچ جلویی :) .

    برای تولدش مهمونی بگیرید به کمک دوستاتون و سوپرایزش کنید.

    در هفته یه روز رو برنامه ریزی کنید برای بیرون رفتن دو نفره و بدون بچه. بچه رو بذارید خونه دوستاش یا دوستای خودتون. مثلا دو نفری برید باشگاه که مجبور باشید هر هفته با هم برید.

    کلا فعلا فکر اینکه من رو نمی خواد رابطه نداره رو از سرتون بیرون کنید فکر کنید ایران هستید و دوست دخترتون هست و اجازه دست زدن بهش رو ندارید و باید سعی کنید به خودتون علاقه مندش کنید انگار دوباره می خواید بهش پیشنهاد ازدواج بدید. لطفا کارهای بالا رو که گفتم وقتی انجام دادی بلافاصله ازش رابطه نخواین چون اعتمادش سلب می شه و به جای اینکه بفهمه دوستش دارید برداشت دیگه ای می کنه و بیشتر ازتون دور می شه.

    شهر بازی رو فراموش نکنید . کودک درون می تونه معجزه کنه. به بهانه بچه برید شهر بازی و از خجالت خودتون هم در بیاید و چندتا اسباب بازی رو امتحان کنید آدرنالین عالیه.

    هر چی به ذهنم می اومد براتون نوشتم با توجه به بودجه تون و به جای هزینه کردن برای مشاوره می تونید برای به دست آوردن دل خانومتون هزینه کنید و فکر می کنم جواب بگیرید. والا هر کی همه این کارا رو برای یه خانوم بکنه اون خانوم نفرت هم داشته باشه ازش تبدیل به عشق می شه . در آخر یادتون نره حال خانم ها رو یه چیزی خوب می کنه توجه توجه و باز هم توجه. نه اینکه بگید نگهداری از بچه می کنم یا به خونه می رسم اینا یعنی توجه نه ، توجه به شخص خودش با تعریف کردن از خودش ظاهرش رفتارش و خاطرات شیرین باهاش و در کنارش هدیه خریدن برای تقدیر و تشکر از زحماتش حتی اگه از نظر شما زحمتی نمی کشه.

    فعلا هم به مدیر و خیانت فکر نکن اونجا ارتباط طبیعی هست سعی کن جای خودت رو محکم کنی که خیالت راحت باشه و به این فکر نکن خیالش از بابت عشق شما راحته اگر اینجوری بود سمت یکی دیگه کشیده نمی شد اتفاقا فکر می کنه تو این دنیا کسی دوسش نداره و شما دیگه مثل سابق عاشقش نیستید که سمت مدیرش کشیده می شه . آدم جایی کشیده می شه که عشق و محبت ببینه شما هم اگه مقداری از این عشقتون رو نشون بدید متوجه می شید که چقدر بهتون متعهد می شه و از کارش شاید پشیمون شه. شایدم خیانتی در کار نیست فقط با مدیرش راحت تره. شما هم مثل مدیرش باشید طوریکه بتونه باهاتون راحت حرف بزنه بیرون بره کلا علاوه بر همسر و پدر بچه اش دوستش باشید

    ببخشید طولانی شد. امیدوارم مشکلتون حل شه به زودی
    ویرایش توسط maryam.mim : دوشنبه 08 خرداد 96 در ساعت 07:12

  10. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96), ستاره زیبا (دوشنبه 08 خرداد 96)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز.

    در مورد یکی از مطالبی که به اون اشاره کردین البته اگر درست متوجه شده باشم میخوام یه مطلبی رو بگم.شما گفتین قبلا شما کمتر رابطه میخواستین و احتمالا نیاز

    همسرتون بیشتر بوده و به خاطر همین اون این حس رو در خودش کشته.

    در این مورد چون تا حدی تجربش رو داشتم میتونم همسرتون رو درک کنم. مراجعه و نیاز کمتر شما به ایشون ابتدا اعتماد به نفس و حس زنانگی ایشون رو گرفته و بعد

    هم به خاطر اینکه غرورشون لطمه خورده سعی کردن این نیاز رو در خودشون کمرنگ کنند و حتی جریان رو برعکس کنند.یعنی نیاز شما و امتناع ایشون.

    اینجوری هم غرورشون ارضا شده و هم تونستند اون حس تشنگی و ولع رو در شما ببینند.

    حالتی رو که گفتم در صورتی که شما قبلا که نیازتون کمتر از ایشون بوده ،ایشون رو پس زده باشین و یا به ابراز تمایل غیر مستقیم خانم مثل پوشیدن لباسها یا

    حرکات خاص برای شروع رابطه بی توجه بوده باشین تشدید میشه.

    حتی ممکنه همسرتون توی اون مدت اصلا اعتراضی هم در مورد میل جنسی کمتر شما نداشته باشند و نیاز به رابطه رو هم بروز ندند ولی ته دلشون آرزوی دیدن میل

    بیشتر شما رو داشتند و همین به مرور باعث سردی ایشون شده.

  12. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 خرداد 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1396-2-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    154
    سطح
    3
    Points: 154, Level: 3
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    باز هم قدم مثبتی برداشتید تبریک می گم . باهاش صحبت کردید؟ که واقعا انتقادی از شما داره یا نه ؟ خیلی از خانومها بعضی وقتها از شوهرشون ناراحت باشن چیزی نمی گن و فکر می کنن طرف خودش باید بفهمه که از چی ناراحتن و آقایون هم درمونده می شن که علت بی محلی ها یا ناراحتی های خانومشون چیه. بعضی خانم ها هم اسمش رو سیاست می ذارن که وقتی ناراحتن به شوهرشون چیزی نگن چون شوهرشون ناراحت می شه من فکر کنم خانم شما نه اینکه صرفا از شما ناراحت باشه ولی محیط خونه تون رو دوست نداره و ازش فراریه. چون مشاوره نمیاد چند تا راهکار بهتون به عنوان یه زن و نه یه متخصص پیشنهاد می کنم ولی نمی دونم واقعا خانم شما جزو کدوم دسته از آدماست شاید جواب بده شایدم نه اینا راهکارهای کلی هستن که اکثرا خانوما دوست دارن. اول از همه غرور رو بذارید کنار می دونم خیلی خیلی سخته به کسی ابراز علاقه کنید یا ازش چیزی رو بخواید اما اون طرف جواب رد به سینه تون بزنه. شما مرد هستید و قوی هستید و بهتر می تونید جواب رد رو هضم کنید (البته این نظر منه و توی کتاب ها خوندم آقایون درخواست کردن رو دوست دارن حتی اگه جواب رد بشنون).

    آدمایی که افسرده می شن ممکنه با این کارها هم خوشحال نشن حتی، اما مطمئن باشید بی تاثیر نیست و می فهمه یه نفر تو دنیا بهش فکر می کنه. اگه می تونستید علت خوشحال نبودنش رو بپرسید خیلی عالی می شد شاید از شما ناراحته شاید از وضع زندگیش ناراضیه شاید بی پولی و پس انداز کردن اذیتش می کنه شاید از خونوادتون چیزی دیده و ناراحت بوده و ریخته تو خودش شاید دلتنگ خونوادشه و ... می بینید خیلی علتها می تونه باشه که به مرور یه نفر رو افسرده و دلسرد کنه و شاید وقتی با شماست یاد اون دوران یا ناراحتیهاش می افته و واقعا تقصیر شما نیست و وقتی با رئیسش هست حالا حتی فقط به یه زبون دیگه حرف می زنن همه چی یادش می ره و احساس می کنه یه آدم دیگه است متاسفانه اینا به کمک مشاور حل می شه که میاد همه ناراحتیها رو بیرون می کشه و بعد تحلیل و ریشه یابی می کنه. و در آخر راه حل می ده.

    اول از همه یه شب مثلا سالگرد آشناییتون یا سالگرد ازدواجتون یا هرچیزی رو که می تونید مناسبتش کنید برای جشن گرفتن و نزدیک به این روزها باشه در نظر بگیرید. براش یه هدیه ای که می دونید دوست داره و لازم نیست صرفا جنبه مادی داشته باشه بخرید (انتظار نداشته باشید اون هم یادش باشه و این کار رو بکنه) . اگه بتونید یه شام خوب ایرانی یا هر چیزی که دوست داره درست کنید چه بهتر اگر نه یه رستوران شیک رزرو کنید و وقتی به خانه اومد به یه بهونه ای ببریدش بیرون وبرید تو همون رستوران و با گارسون هماهنگ کنید که کادو رو بیاره بهش بده.
    زن ها عاشق سوپرایز شدن هستند . اگه خودتون تو خونه غذا درست می کنید گل و شمع بخرید و میز شام رو تزئین کنید وقتی اومد خونه برید توی یه اتاقی جایی که خودش بیاد میز رو ببینه سوپرایز شه. بعد بیاین کادوشو بدید و بهش مناسبتی رو که در نظر گرفتید تبریک بگید.


    راهکار دیگه اینکه یه روز یه شاخه گل بخرید و بدون مقدمه برید شرکتش دنبالش و بعد برای یه تفریح برنامه ریزی کنید مثلا برید پارکی یا حتی خرید و ازش بخواید برای خودش خرید کنه یا مثلا یه کافی شاپی جایی که دو ساعت خودتون باشید و خودتون بدون بچه و فضای خونه. براش از خاطرات دوران دوستی و آشناییتون بگید یا اتفاقات دوران نامزدیتون.

    راهکار دیگه اینکه عکسهای قدیمی دوران نامزدی یا عروسیتون رو پیدا کنید مسافرت هایی که رفتید یا هر چیزی که روزهای خوب گذشته رو یادش بیاره با این نرم افزار ها یه کلیپ از عکسها درست کنید براش ایمیل کنید باور کنید عکس برای خانوما معجزه می کنه.

    ترتیب یه مسافرت رو بدید ازش بپرسید دوست داره کجا بره و چند روز می تونه مرخصی بگیره اگه گفت هیج جا و دوست داره کار کنه بگید خودتون باید یه سفر کاری به فلان جا برید و دوست دارید خانومتون هم باهاتون بیاد. یا اگه می دونید ترتیب یه سفر یه هفته ای رو به ایران بدید یادتون باشه باید با موافقت و هماهنگی با خودش باشه. شاید واقعا دلتنگه. بیاریدش ایران و جاهایی که خاطره دارید ببریدش. پاریس یا مالدیو یا اندونزی یا جزیره فیجی جاهایی هست که می تونم برای یه مسافرت عاشقانه دو نفره پیشنهاد بدم مالدیو رو خودم رفتم باور کنید هوای اونجا نا خودآگاه آدم رو عاشق می کنه. و مطمئنم اگه برید روزهای خوبی خواهید داشت جزیره فیجی نزدیک استرالیا هم هست. اونجا هم جای قشنگ و دونفره ای هست.

    برای خانومها توجه کردن، مسافرت و تفریح، خرید کردن و گل وهدیه معجزه می کنه و حس دوست داشته شدن بهشون می ده. محبت کلامی رو فراموش نکنید مثل اینکه دارید با دختر بچه تون صحبت می کنید گاهی قربون صدقه اش برید (می دونم سخته مخصوصا برای آقایون که دیگه چند سال هم از زندگیشون گذشته ولی امتحان کنید جواب می گیرید) خارجی ها قربون صدقه رفتن تو فرهنگشون ندارن پس شما دو هیچ جلویی :) .

    برای تولدش مهمونی بگیرید به کمک دوستاتون و سوپرایزش کنید.

    در هفته یه روز رو برنامه ریزی کنید برای بیرون رفتن دو نفره و بدون بچه. بچه رو بذارید خونه دوستاش یا دوستای خودتون. مثلا دو نفری برید باشگاه که مجبور باشید هر هفته با هم برید.

    کلا فعلا فکر اینکه من رو نمی خواد رابطه نداره رو از سرتون بیرون کنید فکر کنید ایران هستید و دوست دخترتون هست و اجازه دست زدن بهش رو ندارید و باید سعی کنید به خودتون علاقه مندش کنید انگار دوباره می خواید بهش پیشنهاد ازدواج بدید. لطفا کارهای بالا رو که گفتم وقتی انجام دادی بلافاصله ازش رابطه نخواین چون اعتمادش سلب می شه و به جای اینکه بفهمه دوستش دارید برداشت دیگه ای می کنه و بیشتر ازتون دور می شه.

    شهر بازی رو فراموش نکنید . کودک درون می تونه معجزه کنه. به بهانه بچه برید شهر بازی و از خجالت خودتون هم در بیاید و چندتا اسباب بازی رو امتحان کنید آدرنالین عالیه.

    هر چی به ذهنم می اومد براتون نوشتم با توجه به بودجه تون و به جای هزینه کردن برای مشاوره می تونید برای به دست آوردن دل خانومتون هزینه کنید و فکر می کنم جواب بگیرید. والا هر کی همه این کارا رو برای یه خانوم بکنه اون خانوم نفرت هم داشته باشه ازش تبدیل به عشق می شه . در آخر یادتون نره حال خانم ها رو یه چیزی خوب می کنه توجه توجه و باز هم توجه. نه اینکه بگید نگهداری از بچه می کنم یا به خونه می رسم اینا یعنی توجه نه ، توجه به شخص خودش با تعریف کردن از خودش ظاهرش رفتارش و خاطرات شیرین باهاش و در کنارش هدیه خریدن برای تقدیر و تشکر از زحماتش حتی اگه از نظر شما زحمتی نمی کشه.

    فعلا هم به مدیر و خیانت فکر نکن اونجا ارتباط طبیعی هست سعی کن جای خودت رو محکم کنی که خیالت راحت باشه و به این فکر نکن خیالش از بابت عشق شما راحته اگر اینجوری بود سمت یکی دیگه کشیده نمی شد اتفاقا فکر می کنه تو این دنیا کسی دوسش نداره و شما دیگه مثل سابق عاشقش نیستید که سمت مدیرش کشیده می شه . آدم جایی کشیده می شه که عشق و محبت ببینه شما هم اگه مقداری از این عشقتون رو نشون بدید متوجه می شید که چقدر بهتون متعهد می شه و از کارش شاید پشیمون شه. شایدم خیانتی در کار نیست فقط با مدیرش راحت تره. شما هم مثل مدیرش باشید طوریکه بتونه باهاتون راحت حرف بزنه بیرون بره کلا علاوه بر همسر و پدر بچه اش دوستش باشید

    ببخشید طولانی شد. امیدوارم مشکلتون حل شه به زودی

    سلام مریم خانم خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید, والا شبیه این کارها رو کردم روز زن, سال نو میلادی و سال نوی خودمون ولی اون حتی یه جوراب واسم نگرفت!? چی بگم حس میکنم میگه دهرم ازش سواری میگیرم خسته که میام ماساژم میده, آب میاره, جمع میکنه, جارو می زنه, خرید مایحتاج میکنه و از همه مهتر بچمون و نگه میداره هستیم همینطور حرفی پشتم نیست و هر کاریم بخوام می کنم. میاد میگه خستم برو از اناق خواب بیرون می خوام بخوابم بد چت و تلففن با ریسش برای یک ساعت (اونم 11 یا 12 شب) بعد میگه بهم رابطه فقط کاریه نمی دونم باید خر باشم که باور کنم. دارم کم کم به این نتیجه میرسم نمیشه کسی و مجبور کرد که پابندت بشه می خوام منم کاملا بی تفاوت بشم زود بخوابم و خودم تحت فشار نزارم که بیدار بمونم.تا ببینمش که چی سرویس بدم و بعد با ریسش بچتن هر شب ...
    پسرپونم بزرگ میشه و میفهمه یه بابایی داشته عاشق خانواده ولی خوب دیگه نتونسته خیلی وقتها به خودکشی فکر میکنم دیگه زندکی مفهومی نداره وقتی خانواده نباشه حتی اگر پسرم همه چیزم باشه.
    خیلی تنهام, خیلی خستم...

    - - - Updated - - -

    مرسی آنیتای عزیز,
    اره شاید ولی من میگم درسته رابطه جنسی خیلی مهمه تو زندگی ولی فکر کن من بنا به دلایلی تصادفی یا مریضی اصلا حس جنسی ندارم حالا زنم باید پا روی تمام خوبیهای من بزاره و ...
    نمیدونم دیگه خسته شدم می خوام بی خیال بشم اگر بتونم یا زندگیم و تموم کنم این فایده ای نداره.
    با سپاس

  14. کاربر روبرو از پست مفید aas1354 تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 16 خرداد 96)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    امکانش رو دارید خودتون پیش مشاور یا روانشناس برید برای اینکه حالتون رو بهتر کنه. راستش گفتید بعضی وقتها به خود کشی فکر می کنید نگران شدم چون نشون می ده دارید افسردگی می گیرید و این نگران کننده است. اگر می تونید یه مدت بی خیال رفتارهای خانومتون بشید و با پسرتون خوش بگذرونید یه مدت خانومتون رو تنها بذارید و خودتون یا پسرتون برید سفر و خوش بگذرونید. البته اگر خانومتونم خواست همراهی کنه مانعش نشید .

    من نه دکترم نه روانشناس ولی به شدت معتقدم یه سفر می تونه حالتون رو خیلی بهتر کنه اگه دیدید حوصله یا شوق مسافرت تفریحی رو ندارید حتما حتما به تنهایی پیش یه مشاور برید چون یه جورایی نشونه های افسردگیه. برید ورزش کنید و چندتا دوست پیدا کنید و با اون وقت بذارید. یه مدت بی خیال رسیدگی به خونه و بچه شید بچه تون رو بذارید پیش یکی از دوستاش یا از طرف مدرسه (اونجا مدارس باید از این برنامه ها داشته باشه) بفرستید بره اردو یا تفریح و خودتون برای خوشحالی خودتون وقت بذارید.

    این جوری که شما نوشتید انگار همه وقت و انرژیتون رو برای خونه و زندگی گذاشتید و خیلی زیاد از خودتون گذشتید . یادتون باشه وقتی خودتون به خودتون بی توجه باشید بقیه هم یاد می گیرن بی توجه باشن.

    بشینید ببینید چه کارهایی رو خیلی دوست دارید چه کارهایی به شما انگیزه و انرژی می ده از قدیم دوست داشتید چیکار کنید و تا الان عقب انداختینش. براش برنامه ریزی کنید و وقت بذارید . کار خونه رو هم بذارید کنار نهایتش شام و ناهار آماده می خورید و یه هفته هم خونه کثیف بود هم بود دیگه نه جارو کنید نه گردگیری کلا یه مدت بیخیال باشید مثل پسرهای مجرد. می دونید که معروف هستن به رسیدگی نکردن به خونه. هفته ای یه بار اگه خودتون دوست دارید غذا بپزید و خونه رو ترو تمیز کنید به جاش وقت بذارید برای بیرون رفتن کلاس زبان رفتن (اگه زبانتون خوب نیست مثلا) شنا کردن دوست پیدا کردن نمی دونم کار می کنید یا نه ولی سعی کنید دایره اجتماعی تونو بزرگتر کنید و با دوستاتون برنامه ریزی کنید برای بیرون رفتن.

    حرص رفتار خانوم رو هم نخورید یاد بگیرید خودتون به خودتون برسید و یه مدت بیخیال یاد آوری فداکاریهاتون و مرور قدرنشناسی همسرتون بشید. به خودتون کمک کنید شاد باشید خانومتون هم اگه دوست داشته باشه میاد سمت شما. اگرم نه که حداقل عمر و جوونیت به هدر نرفته . واسه خودتون هدف بذارید و برای رسیدن به اون هدف برنامه ریزی کنید تا تمرکزتون از رفتار خانوم برداشته شه. اگر بتونی از نظر احساسی استقلالت رو بدست بیاری و وابستگیت رو کم کنی می تونی حتی به راحتی از خانومت جدا شی. که من فکر می کنم شما اگه همون پسر شاد و باحال دوران مجردی بشی خانومت خودش میاد سمتت.

    پس تاکید می کنم کار خونه و رسیدگی به بچه تعطیل و شروع کن به رسیدن به خودت و انجام دادن کارهایی که خوشحالت می کنه.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهرم من و دخترم رو ترک کرد و رفت، لطفاً کمکم کنید...
    توسط سوده 82 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 103
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 شهریور 93, 18:56
  2. +بعد از 2 سال میگه نمیخامت، کمک
    توسط Blackman_a_n در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 دی 90, 21:42
  3. وای خداشکرت، دارم مادر میشم
    توسط هاله نو در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 12 آذر 90, 00:10
  4. ریشه حقارت، تاثيرحقارت و برخورد با حقارت
    توسط بالهای صداقت در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 06 شهریور 89, 14:53
  5. تنظیم هیجانات، بهبود روابط
    توسط setareh در انجمن هیجانات و احساسات
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 بهمن 87, 04:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.