به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array

    Biggrin چطور میتونم با همسری که ازش متنفرم زندگی کنم؟

    سال نوی همگی مبارک


    من 38 و همسرم 41 ساله هست. هر دو ازدواح دوم هست و فرزندی نداریم. 5 سال هست ازدواج کردیم و با مشکلات نازایی درگیر هستیم.

    قبلا تاپیکی داشتم با نام همسرم ارزوی مرگ مرا دارد میتونید برای اطلاعات بیشتر مطالعه بفرمایید.

    مشکلات زیادی تو این چند سال داشتیم که با یک سری راه حل قابل تحمل شدند. که مهمترینش کتک کاری بود.
    مشکلاتی داشتم
    1 کتک کاری و بددهنی همسرم
    2 توقعات بی جا و غیر معمول خانواده همسرم که بیشترش مالی بوده
    3 شراکت مالی همسرم با برادرش و سو ی استفاده های متوالی برادر شوهرم و تهمت های ناموسی برادرشوهرم به من که باعث اختلافاتی شد
    4 دهن بینی و عدم ثبات فکری همسرم
    5 تنبلی و بی مسوولیتی همسرم در قبال وظایفش بعنوان شوهر و مرد خونه

    راه حل ها
    1ترک مکان به هنگام عصبانیت برای جلوگیری از اسیب حسمی . افزایش اعتماد به نفس خودم برای تحمل فحش
    2استعفای من از شغل 12 ساله ام به شرط پرداخت بیمه بازنشستگی توسط شوهرم
    3 خرید خانه بزرگتر با کلی وام وقسط که دیگه پولی برای هیچ توقعی نمونده
    4قطع شراکت مالی همسرم با برادرش
    5 شانه خالی کردن من از یک سری مسوولیتها مثل کارهای تعمیر ماشین و خرید برای خونه
    6 قطع ارتباط من با خانواده همسرم و قطع ارتباط همسرم با خانواده من

    الان که این راه حل ها رو نوشتم بیشتر فهمیدم که چیزی حل نشده فقط صورت مسیله رو کمرنگ کردیم

    پرخاشگری شوهرم کم نشده فقط من یاد گرفتم چی کار کنم اسیب نبینم
    اگر شوهرم بلد بود به خواسته های نابجای خانوتده اش نه بگه اینهمه مشکلات مالی پیش نمیومد
    و انقدر اطرافیان توقع نابجا نداشتند
    اگر شوهرم دهن بین و لجباز نبود میتونستیم با خانواده ها ارتباط داشته باشیم

    تو مسافرت وقتی با هم هستیم خیلی خوبیم ولی وقتی برمیگردیم همه چی شروع میشه
    ده روز مسافرت بودیم خیلی خوش گذشت و خیلی با هم خوب بودیم ولی حالا که برگشتیم روز از نو روزی از نو واقعا از این نوع زندگی کردن متنفرم
    دوست داشتم با کسی ازدواج میکردم که بیشتر روزهای زندگی باهم مثل همون روزهای مسافرت رفتار میکردیم
    ای کاش من و شوهرم همیشه تو مسافرت باشیم
    از تحقیر و توهین و تهمت به خودم و خانواده ام خسته شدم
    بیشتر مشکلاتمون بخاطر کوته فکری دهن بینی و عدم ثبات فکری شوهرمه
    بیشتر وقتها ازش متنفرم بخاطر زندگی اشغالی که برامون درست کرده
    بهترین خبر خوشی که میتونم بگیرم این هست که شوهرم چند روزی بره ماموریت
    چی کار کنم تحمل این شرایط برام اسونتر بشه؟
    من فقط یک پدر و مادر پیر دارم نه خواهر و برادری نه فرزندی .دلم میخواست شوهرم همدم و یارم باشه نه کسی که تحملش کنم. بسیار احساس تنهایی میکنم.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سال نوی همگی مبارک


    من 38 و همسرم 41 ساله هست. هر دو ازدواح دوم هست و فرزندی نداریم. 5 سال هست ازدواج کردیم و با مشکلات نازایی درگیر هستیم.

    قبلا تاپیکی داشتم با نام همسرم ارزوی مرگ مرا دارد میتونید برای اطلاعات بیشتر مطالعه بفرمایید.

    مشکلات زیادی تو این چند سال داشتیم که با یک سری راه حل قابل تحمل شدند. که مهمترینش کتک کاری بود.
    مشکلاتی داشتم
    1 کتک کاری و بددهنی همسرم
    2 توقعات بی جا و غیر معمول خانواده همسرم که بیشترش مالی بوده
    3 شراکت مالی همسرم با برادرش و سو ی استفاده های متوالی برادر شوهرم و تهمت های ناموسی برادرشوهرم به من که باعث اختلافاتی شد
    4 دهن بینی و عدم ثبات فکری همسرم
    5 تنبلی و بی مسوولیتی همسرم در قبال وظایفش بعنوان شوهر و مرد خونه

    راه حل ها
    1ترک مکان به هنگام عصبانیت برای جلوگیری از اسیب حسمی . افزایش اعتماد به نفس خودم برای تحمل فحش
    2استعفای من از شغل 12 ساله ام به شرط پرداخت بیمه بازنشستگی توسط شوهرم
    3 خرید خانه بزرگتر با کلی وام وقسط که دیگه پولی برای هیچ توقعی نمونده
    4قطع شراکت مالی همسرم با برادرش
    5 شانه خالی کردن من از یک سری مسوولیتها مثل کارهای تعمیر ماشین و خرید برای خونه
    6 قطع ارتباط من با خانواده همسرم و قطع ارتباط همسرم با خانواده من

    الان که این راه حل ها رو نوشتم بیشتر فهمیدم که چیزی حل نشده فقط صورت مسیله رو کمرنگ کردیم

    پرخاشگری شوهرم کم نشده فقط من یاد گرفتم چی کار کنم اسیب نبینم
    اگر شوهرم بلد بود به خواسته های نابجای خانوتده اش نه بگه اینهمه مشکلات مالی پیش نمیومد
    و انقدر اطرافیان توقع نابجا نداشتند
    اگر شوهرم دهن بین و لجباز نبود میتونستیم با خانواده ها ارتباط داشته باشیم

    تو مسافرت وقتی با هم هستیم خیلی خوبیم ولی وقتی برمیگردیم همه چی شروع میشه
    ده روز مسافرت بودیم خیلی خوش گذشت و خیلی با هم خوب بودیم ولی حالا که برگشتیم روز از نو روزی از نو واقعا از این نوع زندگی کردن متنفرم
    دوست داشتم با کسی ازدواج میکردم که بیشتر روزهای زندگی باهم مثل همون روزهای مسافرت رفتار میکردیم
    ای کاش من و شوهرم همیشه تو مسافرت باشیم
    از تحقیر و توهین و تهمت به خودم و خانواده ام خسته شدم
    بیشتر مشکلاتمون بخاطر کوته فکری دهن بینی و عدم ثبات فکری شوهرمه
    بیشتر وقتها ازش متنفرم بخاطر زندگی اشغالی که برامون درست کرده
    بهترین خبر خوشی که میتونم بگیرم این هست که شوهرم چند روزی بره ماموریت
    چی کار کنم تحمل این شرایط برام اسونتر بشه؟
    من فقط یک پدر و مادر پیر دارم نه خواهر و برادری نه فرزندی .دلم میخواست شوهرم همدم و یارم باشه نه کسی که تحملش کنم. بسیار احساس تنهایی میکنم.

    بهتر بود به جاي اين همه راه كار ،كه ميگين هيچ كدوم هم سودي نداشته شما و شوهرتون پيش يه مشاورِ خوب ميرفتين كه اون بتونه كمكتون كنه ، به نظر من الان هم دير نشده حتما پيش يه مشاور خوب برين، بعد در اخر اگه ديدين دارين اذيت ميشين و هيچ تغييري به وجود نمي ياد در زندگيتون از شوهرتون جدا بشين، انسان به دنيا مياد كه شاد زندگي كنه و ازدواج ميكنه كه از تنهايي بيرون بياد و يه همدم داشته باشه ، نه اين كه هر روز زندگيش براش جهنم باشه ، مگه ما چقدر عمر ميكنيم ...
    ویرایش توسط Roshanaksh92 : سه شنبه 15 فروردین 96 در ساعت 00:18

  3. 3 کاربر از پست مفید Roshanaksh92 تشکرکرده اند .

    maadar (چهارشنبه 16 فروردین 96), مه و خورشيد 75 (سه شنبه 15 فروردین 96), خانم مهندس (شنبه 13 خرداد 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    من خودم چند سال هست مرتب مشاوره حضوری میرم و شوهرم هم چند جلسه اومده مشاوره برای کنترل خشم ولی متاسفانه ادامه نداد

    من نمیخوام طلاق بگبرم

    قصد بارداری دارم

    فقط میخوام از نظر روحی محکمتر باشم و شرایط برام قابل تحمل تر باشه

    الان هم مشکلم حس نفرت و عصبانیت درونی نسبت به همسرم هست که باید یک جوری حل بشه چون مانع ایجاد محبت و عاطفه در محیط خونه ام شده و حال و هوای خونه رو به سردی هست

    من با کلی مشکلات و درمانهای نازایی درگیر هستم و نیاز به محیط ارام و حمایت عاطفی دارم

    باید تو محیط خونه ارامش و محبت در جریان باشه وگرنه از لحاظ روحی در طی درمانهای سخت اسیب میبینم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اردیبهشت 98 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,969
    سطح
    40
    Points: 3,969, Level: 40
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    165

    تشکرشده 137 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز من کارشناس نیستم و چیز زیادیم نمیدونم ولی حالا نظرمو میگم شاید کمک کنه :

    1- به نظرم خیلی از مشکلات شما رو دیگران واستون ساختن واسه همین بهتره خودتو بیشتر توی زندگی شخصیت حل کنی تا حرفا و رفتارای دیگران خیلی روی روحیه ات اثر نذاره . مثلا کلاسایی که دوس داریو اسم بنویس ، ورزش کن حتماااااااااا . ورزش کردن علاوه بر اینکه اعتماد به نفستو میبره بالا روحیه اتو شاد میکنه . سعی کن مشغول باشی تا کمتر بخوای روی حرفای بقیه فک کنی و حساس شی .

    2- عزیزم به نظرم اینکه خودتونو تحت فشار مالی گذاشتین بدتر جو رو متشنج میکنه . من کااااملا بهت حق میدم که بخوای بیشتر حقوق شوهرت صرف رفاه خودتون شه ولی تا این حد حساسیت روی کمک مالی به دیگران هم زیادیه . میدونم خیلی رو اعصابه ببینی دیگران هیچ جوره مراعات وضعت مالیتو نمیکنن و توقع کمک هم دارن منتها شما هم یکم زیادی پیش رفتی دیگ ...

    3- درباره پرخاشگری شوهرت کار درستی میکنی . شوهر منم به شدت عصبیه چن تا تاپیک گذاشتم بیشتریا همین کاری که تو میکنیو بهم پیشنهاد دادن ... عقب نشینی ! که البته از حق نگذریم جواب داد و حداقل از وقتی کوتا اومدم کمتر کتک خوردم و فحش شنیدم . اگ کمتر تنش بینتون باشه توهم کمتر اون حالت زشت شوهرتو میبینی و اینجوری ازش دل چرکین نمیشی . فقط به نظرم به این فک کن که مردا موقع عصبانیت حرف دلشونو نمیزنن و دهنشون کار میکنه ، زیاد به حرکاتش موقع عصبانیت فک نکن . من خودم کلا بعد دعوا سعی میکنم همه چیو فراموش کنم وگرنه بخوام به توهینای شوهرم فک کنم از شدت دلخوری حتی نمیتونم تا چن روز تو صورتش نگاه کنم . یادت باشه ادمای کم اعصاب وقت دعوا هیییییچ فکری پشت کارا و حرفاشون نیس (خودم اینو تازه فهمیدم .. از من بپذیر)

    4- تو ازدواج کردی که با شوهرت خوش باشی و همدمت باشه ، اگ تا حالا زیاد نتونستینو اختلاف داشتین معنیش این نیس که تا اخر همینجوری میمونه . ادم اگ رفتار خودشو بتونه تغییر بده حداقل 50% روی رفتار بقیه ام تاثیر میذاره ، پس اگ بتونی چن جا رو خودت کار کنی مطمئن باش میتونی وضع زندگیتو عوض کنی

    5 - میدونم دلخوری و سختته ولی هیچی تو دنیا معجزه ی محبت رو نداره ، نه شعاره نه کلیشه اس فقط یه تجربه ی عینیه . خودم خیلی وقتا از روی سربه هوایی محبتو از شوهرم دریغ میکنم باور کن انگار اینه ی خودمه تا توجهم کم میشه بهونه گیریا و گیردادناش شرو میشن یکم که من مهربون میشم اونم خودش بیخیالم میشه و راحتم میذاره . سعی کن شاد باشی هرجوری که میتونی . نه اینکه این شادیو بخوای تنها تنها واس خودت داشته باشی ، شاد باش با این هدف که بتونم به همسرم محبت کنم . هممون خیلی وقتا دیدیم چجوری همون ادمایی که تونستن گریه امونو درارن گاهیم خندوندنمون ، شاید الان تو و شوهرت توی اوج خوشحالیا نباشین ولی قبول کن امکانش هست 30% این اذیتا انعکاس رفتار خودت باشن ...

    ایشالا شاد و آروم باشین

  6. کاربر روبرو از پست مفید آوای بهشت تشکرکرده است .

    maadar (چهارشنبه 10 خرداد 96)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نمیتونم درک کنم با اینکه از همسرت متنفری و طبقگفته خودت ایشون هم همین احساس را به شما داره تو فکر بارداری هستی!!!!رکز را از

    قبل از بارداری به فکر حل مشکلات باش

    کاش توضیح بیشتری بدی که اختلافات شما سر چی هست
    و یه خلاصه از تایپک قبلی ات اینچا گپی پیست کن

    راه حل های که نوشتی هیچگدام مناسب و منطقی نیست

    سعی کن برای همسرت جذاب باشی یه زن ایده آل و منطقی باشی

    نظر همسرت در مورد مشاره رفتن چیه ؟

    قبل از مشاوره رفتن باید از نظر روحی امادگی داشته باشید توقع بعضی ها از مشاوره گرفتن اینه که مشاور با طرف مقابل حرف بزنه و اون را راضی به پذیرش اشتباهاتش کنه در حالی که خودش سرتا پا اشکال هست و حاظر به پذیرش نیست که خودش هم باید رفتارش را اصلاح کنه شما و شوهرت به این واقیعت رسیده اید؟ تمایل دارید که از مشاوره استفاده کنید؟
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  8. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    maadar (چهارشنبه 10 خرداد 96)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    بلد نیستم از تاپیک قبلی خلاصه بزارم. ولی فکر میگنم مشکلات و اختلافاتی رو که داشتیم تونستم خوب توضیح بدم. من به هیچ وجه قصد طلاق ندارم. همسرم هم همین طور.

    وقتی هم قراره یک زندگی ادامه پیدا کنه پس بچه هم میتونه به دنیا بیاد. در ضمن من 38 ساله هستم و مشکل نازایی دارم . خودم و همسرم با تمام وجود خواهان فرزند هستیم و تصمیم برای بچه دار شدن جدی هست و یک ماه بعد برای بار دوم وارد سیکل ای وی اف خواهم شد.

    همسر من شغل و درامد خیلی خوبی داره و مشکلات مالی رو خانواده همسرم با توقعات خیلی زیادی که داشتند بوجود اوردند

    150 میلیون کمک برای خرید مغازه برای برادرشوهر 36 ساله مجرد و بیکارکه در نهایت هم هیچ شغلی رو تو مغازه شروع نکرد و مغازه رو اجاره داد و تو خونه خورد و خوابیدو با اصرار من بالاخره مغازه رو فروختند و چون قیمتش کمتر از مقداری بود که برادرشوهرم میخواست بفروشه 20 میلیون ناقابل بیشتر از حق خودش از فروش مغازه برداشت تا رضایت بده برای فروش

    پدر شوهرم دیالیزی هستند و با اینکه خودش توان مالی داره با اینحال همسر من تقبل کرد هزینه پیوند کلیه رو پرداخت کنند و کلیه برای خرید پیدا کردند و زنگ زدند گفتند فوری 15 میلیون واریز کن تا فردی که قراره کلیه بده رضایت محضری رو امضا کنه. شوهرم 15 تومن رو واریز کرد به حساب پدرش و یک ساعت بعد گفتند طرف از دادن کلیه منصرف شد و بعد هم فهمیدیم دکتر گفته اصلا ایشون نمیتونه پیوند کلیه بزنه و قلبش جواب نمیده یعنی همه رو فیلم بازی کرده برای گرفتن پول . و با پولی که گرفتن ماشینشون رو عوض کردند.

    اینهایی که گفتم فقط دو تامورد کوچک بود چیزهای دیگه هم هست که نمیخوام زیاد سرتون رو درد بدم

    مشکل اصلی من این هست که شوهرم درمقابل این توقعات اصلا نمیتونه نه بگه و کلی دردسر برامون درست میشه

    مثلا بنگاهی که چند ماه پیش یک معامله تو برامون انجام داده بود بهمن ماه زنگ زده گفته 3 تومن قرض بده دو روزه پس میدم شوهر ساده من هم داده الان چند ماه هس پیگیر هستیم پس نمیده تازه گفته بیا یک چک بدم برای چند ماه بعد.

    زرنگی شوهرم فقط در مورد من هست تا حالا نشده یک نظری بدم یا یک چیزی بخواهم و اولش نه نشنوم. در مورد زندگی خودمون برای هر کار کوچکی مثل تعویض کاغذ دیواری یک مدلی رو من انتخاب کردم و خیلی دوست داشتم فوری گفت نه تو چی میفهمی بعد دیدم خواهرش کلی عکس کاغذ دیواری از نت پیدا کرده برای شوهرم فرستاده بعد هم یک مدل از بین اوتها انتخاب کرد که من اصلا دوست نداشتم و در نهایت با یک معمار داخلی مشورت کردیم گفت خونتون تو دهاته مگه میخواهید این رو بزنید خدا پدرش رو بیامرزه که بالاخره شوهرم با حرف اون منصرف شد بعد هم کلی عکس و فلش از همکاران و دوستهاش گرفت اورد با کلی معمار مشورت کرد و درنهایت همون مدلی رو که من انتخاب کرده بودم رو همه تایید کردند و بعد از یک ماه همونی که من اولش انتخاب کرده بودم رو زدیم.


    شوهرم بسیار بد دهن هست البته فقط برای من

    یعنی به هرکسی که شوهرم رو میشناسد اگر بگید که یک فحش کوچک داده اصلا باور نمیکنند و میگن دروغ میگی

    شوهرم نمیتونه عصبانیتش رو کنترل بکنه
    البته باز هم فقط توی خونه و فقط برای من و تو محیط بیرون ودرمقابل همه افراد دیگه کاملا منطقی برخورد میکنه

    درمورد راه حلها باید بگم که خیلی مفید بوده بخصوص در مورد مسایل مالی که بالاخره با هزار و یک مصیبت تونستیم جمع و جورش کنیم و زمینه دخالتها رو کمتر کنیم . چون خانواده شوهرم و خصوصا برادرش بخاطر پول مشکلات زیادی برامون بوجود اوردند که خداروشکر با قطع مشارکتهای مالی خیلی از مشکلات و دخالتها خودبخود حل شد.

    شوهرم چند جلسه برای کنترل خشم مشاوره رفته و خودش هم قبول داره که عصبانیتش غیر عادی هست ولی زیاد تو کنترل خشم موثر نبوده ولی من یاد گرفتم چی کار کنم که جسما و روحا اسیب نبینم.

    الان هم شوهرم اصرار به به برقراری رابطه دوباره بین من و خانواده اش داره ولی هیچ کدوم از دوطرف تمایلی نداریم البته من علنی میگم ولی خانواده اش زبانی به شوهرم میگند که مشکلی با من ندارند ولی درعمل برعکس هست. خانواده من با شوهرم قهر نیستند شوهرم بخاطر لجبازی با من خونه پدرن نمیره ولی پدر مادر من بعضی وقتها میان بهمون سر میزنند مثلا یک غذای خاصی مادرم درست کرده باشه میارن دم در میدن و میرن یا تو اعیاد و روزهای خاص مثل یلدا و چهارشنبه سوری یا سالگرد ازدواجمون یک کادو یا شیرینی برامون میارن .وقتی کمک لازم داریم میان .حتی به شوهرم زنگ میزنند صحبت میکنند و احوالش رو میپرسندموقع مسافرت رفتن میان فرودگاه برای بدرقه ولی شوهرم روز سوم عید فقط یک پیام تبریک به پدرم فرستاده بود البته اون هم فقط بخاطر این بود که پدر من به پدرشوهرم پیام فرستاده بود و پدرشوهرم جواب نداده بود و به جاش شوهرم پیام داده. اگر خانواده شوهرم یک بار یکی از این کارهارو انجام بدن من با کله میرم خدمتشون. حتی وقتی شوهرم برای یک ماه میرفت چین نیومدن فرودگاه که با من روبرو نشن. ولی پدر مادر من اومده بودن و شوهرم هم با من دعوا میکرد که چرا اومدن بگو نیان من نمیخوام ببینمشون. من میدونم که خجالت میکشید از رفتار خانواده اش برای همین اون طوری عکسالعمل نشون داد .

    الان هم شوهرم میخواد بریم مشاوره خانواده برای اینکه من رو قانع کنه برم خونه پدرش و باهاشون رفت و امد کنم که من هم قبول نمیکنم برم.
    چون استرس و ناراحتی زیادی برام داره و فعلا نمیخوام درگیر مشکلات ارتباط با اونها بشم. الان فقط یک حرف دارن اون هم اینکه وای چه عروس بدی رفت و امد نمیکنه ولی اگر رفت و امد بکنم هزار و یک حرف و حدیث دارندو برای هر کدوم من و شوهرم چند روز دعوا باید بکنیم.
    فعلا میخوام تمرکزم روی مشکل نازایی باشه و دردسر اضافی نمیخوام.

    ولی اگر شوهرم قبول کنه برای کنترل خشم بره مشاوره خیلی خوب میشه. چون ذاتا ادم دهن بینی هم هست مشاوره روش تاثیر میزاره. ولی خوب در مقابلش تنبل و کم حوصله هم هست.

    الان مشکل من این هست که از درون از دست شوهرم عصبانی هستم.و نمیتونم زیاد دوستش داشته باشم.احساس تنهایی میکنم. با اینکه دوستان زیادی دارم و روابطم با فامیل هم خوب هست خصوصا با خاله ها و خاله زاده هام که همیشه سعی میکنند برای من مثل خواهر و برادر باشند. ولی از درون تنهام .
    فقط با پدر و مادرم حس اعتماد کامل رو دارم و اطمینان به دوست ذاشته شدن . فقط از پدر و مادرم میتونم حس محبت واقعی رو بگیرم. البته فکر نکنید وابسته هستم . پدر و مادرم 4 یا 5ماه ازسال رو بخاطر کارهای اقامت که دارند درخارج از کشور زندگی میکنند و من اصلا وابسته فکری و عملی نیستم.فقط حس دوست داشتن و محبت واقعی رو در وجود انها احساس میکنم ولی این برام کافی نیست. من و شوهرم مثل یک خانواده واقعی نیستیم. شاید هم اگر بچه بیاد بتونیم واقعا خانواده بشیم.در ضمن اضافه کنم که خواهر و برادری ندارم.

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام من نمیدونم علت نافرجامی در زندگی اول هر دوتون چیبوده اما فقط بادخوندن همین تاپیک متوجه شدم هردو درتوانایی مهارتهای زندگی مشکل دارین یعنی بلد نیستین در برابر هر کار چیکار کنید و شروع به لج و لجبازیمیکنید
    و اینکه همسر شما فقط با شماعصبانی و بددهن هست طوری که دیگران باور شون نمیشه حتی ایشون یه فحش بلد باشه تنها علتش اینه که حرمتها بینتون ازبین رفته و ایشون پیش خودش میگه شما تو ذهنت ازش یه ادم عصبی و فحاش ساختی و خود واقعیش رو دیدی پس قبحی نداره اما دیگران چون اون روش لو ندیدن و همیشه گفتن چه ادم مودب و با شخصیتی پس ازونجا کهایشون یه ادم مهرطلب هست با توجه به خصوصیاتی که متوجه شدم حتی تو بدترین حالتها خودش کنترل میکنه که مبادا دیگران درموردش بد فکر کنند
    خوب شما میتونی ازین نقطه ضعف همسرت به نفع خودت استفاده کنی
    اما چون متاسفانه شما هم مهارت نداری نتونستی
    اما باید بدونی کار نشد نداره هر وقت جلو رضرر رو بگیری منفعته
    شما از امروز خودت رو تغییر بده همونطور که یکی از دوستان گفتن ما نمیتونیم دیگران تغییر بدیم اما با تغییر خودمون رفتار دیگران هم تغییر خاهد کرد
    من از چند خط نوشتهای شما به اینچیزها پی بردم اول ادم عجولی هستی صبرت کمه میخای حرف حرف خودت باشه بلد نیستی با سیاست کارت رو پیش ببری فقط سروصدا میکنی و.........

    خوب باید تغییراتی در خودت بدی همینکه خودت میگی ازش متنفرم همین تاثیر رو رفتارت میذاره و توقع نکن همسرت متوجه نشه و باهات عاشقانه رفتار کنه پس از خودت شروع کن
    به همسرت در یه موقعیت اروم و عشغولانه اول از خوبیهاش تعریف کن مردا عاشق تعریف تمجید شدن هستن بگو عزیزم ما که میخای یه عمر باهم باشیم و تصمیم به بچه دارشدن گرفتیم چرا با جنگ و دعوا زندگی کنیم چرا مثل سفرها باهم خوش نباشیم؟ زندگی میگذره اما با خوشی خوبه یا جنگ
    بگو من تصمیم گرفتم خودم تغییر بدم و بشم همون زنی که تو میخای حتما تو هم همون مردی که همبشه ارزوش داشتم هستی مثل زمانهایی که تو سفریم اصلا نگو عصبی و فحاشی فقط از خوبیاش بگو .بعد بهش بگو بیا باهم از نو شروع کنی برای تمرین با خودتون یه هفته قرار بذارین و هرکی خطاش بیشتر بود باید برای دیگری یه هدیه یا هرچی بخره بعد این رو تعمیم بدین به یک ماه و ..........
    اما من تنها دسترسیم به شماست پس توصیه میکنم مهارتهات همسر داریت رو با مطالعه بیشتر کن سعی کن کارهایی که همسرت دوست نداره انجام ندی فکر کن مثل دوران نامزدی هستین و از هم رودربایسی دارین طوری رفتار کن که همسرت شرم کنه رو شما عصبانی بشه چه برسه فحش بده
    در مورد رابطه با خونوادش بگو عزیزم منم دوست ندارم شما از خونوادت قطع رابطه کنی اما دوست دارم رابطه بین خودمون محکم بشه تا بتونم یه رابطه خوب با خونوادت ایجاد کنم یکم بهم زمان بده
    چند تا چیز رو بدون مردا عاشق تعریف و تمجیدن
    میخان زنشون بهشون احترام بذاره و او رو شاه خونش بدونه
    مردا همگی عاشق زنهایی هستن که چشم میگناما در نهایت کاری میکنن که همسر میخاد
    در کل باید سیاستهای زنانگی رو یاد بگیری تا مردت تو دستت موم بشه
    حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله

  11. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    maadar (چهارشنبه 10 خرداد 96), خانم مهندس (یکشنبه 14 خرداد 96)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام دوستان
    مدتی که نبودم یک سیکل ای وی اف داشتم برای بچه دارشدن که جوابش نتاسفانه منفی شد

    با شروع ماه رمضان و مهمانی هابداخلاقی های شوهرم شروع شده البته مسلما امسال کمتر از سالهای قبل خواهد بود چون من توهیچ کدوم شرکت نمیکنم البته دعوتی هم از من نشده و فقط از شوهرم دعوت میکنند چون من با خانواده شوهرم رفت و امد ندارم

    شوهرم میگه نمیخواد تنهایی تو دعوتها شرکت کنه و ازمن ناراحت هست

    البته سالهای قبل هم از چند روز مانده به ماه رمضان بهانه ها و حرف و حدیثهای مادرشوهرم شروع میشد ومنجر به بدرفتاری شدید شوهرم و درنهایت دعوا و کتک کاری میشد ولی قطعا امسال این دلخوری و ناراحتی منجر به دعوا نخواهد شد بخاطر تجربه ای کهدر نوروز داشتم این رو میگم. چون همه عیدها رو باز هم بخاطر مسایل و مشکلات اختراعی مادرشوهرم با دعوا گزروندیم بجز عید 96 که خداروشکر با ارامش نسبی شپری شد البته چون من نرفتم عید دیدنی شوهرم دلخور بود .
    در بین دوستان کسی هست که شوهرش از رفتار و حرف مادرش زیاد تاثیر بگیره تا من بتونم از تجربیاتش استفاده کنم؟

    تاثیر پزیری شوهرم به حدی زیاد هست که حتی با یک تلفن مادرش بلافاصله خلقش شدید تغیر میکنه

    مثلا چند روز پیش رفتیم بیرون تو ماشین داشتیم صحبت میکردیم که تصمیم بگیریم کدوم پارک بریم که مادرشوهرم زنگ زد و بعد از حال و احوالپرسی پرسید چرا نرفتی سرکار و شوهرم جواب داد پنجشنبه هست بهد هم گفت که بیرون هستیم و خداحافظی کرد و به محض قطع شدن تلفن شروع کرد به داد زدن با صدای بلند که الان بالاخره من کجا برم و من هم جوری با تعجب نگاهش کردم که خودش هم متوجه شد چقدر تغییر رفتارش تابلو هست و دیگه حرفی نزد و خودش اروم شد و البته یک چرخی با ماشین زد و گفت بریم خونه و برنامه گردش رو لغو کرد بهانه اش هم این بود که من تو دوران نقاهت هستم و بهتره استراحت کنم.

    وقتی شوهرم در این حد تغییر خلق میده من چی کار باید بکنم ؟و با این اوصاف خودم زیاد صلاح نمیدونم با خانواده شوهرم ارتباط داشته باشم چون بهانه ها و حرف هاشون چنذین برابر میشه و غیر قابل تحمل میشه برام. ولی این کار تا کی میتونه ادامه داشته باشه؟ امیدی به تغییر شوهرم ندارم چون الان 41 سالشه فهمیدنیهارو تا حالا باید میفهمید.

    تا کی میتونم به این عدم ارتباط ادامه بدم . درسته که وقتی باهاشون راطه ندارم هفتاد درصد مشکلات برطرف میشه ولی تا کی میشه ادامه داد؟

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    در پاسخ به دوستم ستاره زیبا

    ازدواج اول من در دوران عقد به علت اعتیاد نامزدم پایان یافت. و در مورد شوهرم همسر اولشون فوت کردند و 5 سال زندگی مشترک داشتند و همون مشکلاتی رو که با من دارن با همسر اولشون هم داشتند.

    بیشتر اختلافات ما بخاطر رفتارها ی نسنجیده خانواده همسرم و مشکلاتی هست که انها برامون پیش میارن و البته بیشتر از هرچیزی دهن بینی شوهرم خصوصا از مادرش هست.

  14. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array


    با سلام


    باید در این مدت فهمیده باشی که خانواده همسرت چه رفتاری با همسرت دارند که این همه جذب آنهاست و تاثیر پذیر .... دقت کن و استخراج کن حتی نوع کلامی که مادر شوهرت با پسرش حرف میزنه چون آقایون از راه کلام تاثیر می پذیرند البته کلام کلاً تاثیر گذار هست لذا
    با دقت و استخراج گذاره هایی که باعث توجه و علاقه همسرت نسبت به مادرشوهرت و خانواده اش میشه شما می توانی درس بگیری و قوی تر از آن را بکار بگیری ....

    با اینکه خیلی واضح از حالات همسرت و اینکه مثلاً غیر از عدم رفت و آمد در چه چیزی از شما گله مندی دارد تا بهتر بتونیم راهنمایی دهیم اما من تصور میکنم
    هرقدر شما همسرت را بیشتر تایید کنی و نزد همسرت یک زن عاقله ای که خیلی دانا است و دانش و فهم بالایی دارد جلوه نکنی و بلکه زنی که به همسرش نیاز داره و همسرش را عاقلتر و داناتر می داند بیشتر نمود کنی رفتار همسرت با شما بهتر خواهد شد

    چند نکته اساسی

    * حتی اگر همسرت اشتباه هم میکنه چه در تصمیم گیری چه در قضاوت چه در رفتار ... شما نقدش نکن بلکه در موقعیت درک احساسش قرار بگیر( در این باره نیاز به توضیح بیشتر هست که سعی می کنم در تاپیکی جداگانه توضیح دهم )

    * همانطور که به درستی اقدام کرده ای در مسائل مالی همسرت وارد نشو و برنامه های شراکت مالی نداشته باش

    * هرگاه نظری و تصمیمی برای خونه و زندگیتون داری هیچ وقت بطور مستقیم و امری بیان نکن مثلاً اینکه " این مدل کاغذ دیواری بهتره " ...... بلکه باید غیر مستقیم و به گونه ای که به نظرت میرسه و پیشنهاد می دهی اما او بهتر می داند و تشخیص می دهد بیان کن مثلاً " من تصور می کنم این مدل کاغذ دیواری بد نباشه البته این تصور منه ، هرطور و هرمدلی تو تشخیص بدهی برای من بهترینه "....( و این را نه با فیلم بازی کردن و تظاهر بلکه با احساسی صادقانه بیان کن )

    * همسر شما در قدرت تصمیم گیری ضعیف هست برای همین دهن بین و تاثیر پذیری نامعقول دارد و به تبع آن اعتماد به نفسش هم ضعیف شده اما شما با رعایت همین چند نکته بالا می توانی بسیار به او کمک کنی در تقویت قدرت تصمیم گیری و در تقویت اعتماد به نفس ( اگر خانواده اش برای استفاده از او از تعریف و تمجید و به به و چهچه کردنش بهره می گیرند بیانگر این استکه ایشون نیاز به تایید دارد و از نظر اعتماد به نفس خودش را باور نداره و ..... هست و همین نقطه ای هست که شما خیلی خوب می توانی از آن بهره بگیری )

    فعلاً روی همین موارد تمرکز و بررسی و مطالعه و دقت داشته باش و بکار بگیر و تغییرات را اطلاع بده تا راهنمایی های بعدی

    در ضمن
    اینکه مهم هست که آرامش خودت و فضای زندگی را حفظ کنی باید تحسین کنم شما را چون گام اول و اساسی در مسیر حل مشکلات هست ....

    همچنین اینکه اشاره داشتی در مسافرت رفتار همسرت خیلی بهتر هست آیا با این توصیف امکان این هست که شهر محل زندگیتون را تغییر دهید و شهری دورتر از خانواده ها بروید ؟





  15. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 14 خرداد 96), maadar (سه شنبه 16 خرداد 96), آرام 10 (پنجشنبه 11 خرداد 96), باغبان (سه شنبه 16 خرداد 96), دیده (چهارشنبه 10 خرداد 96)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.