به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array

    راهنمايى در خصوص جدا كردن مسائل مالى از خانواده همسر

    سلام به همگى
    با توجه به تاپيك قبليم و يك سرى از پست ها (كه بعدا حذف شد) واقعا علاقه اى به سر زدن به اين سايت نداشتم. ولى از اونجايى كه راهنمايى هاى بعضى اعضا خيلى كمك كننده هستن، ميشه بعضى پست ها رو ايگنور كرد و حيفه كه من از كمك اون از دسته از دوستان بي بهره باشم.


    مشكلى كه مدت هاست باهاش درگيرم مربوط ميشه به يك رفتار مادرشوهرم. مادرشوهر من طى سال هاى مجردى همسرم و حتى زمانى كه ما عقد بوديم تمام حساب مالى همسرم رو به عهده داشت و به طرز مسخره اى پس انداز همسرم رو با درآمد خودش و درآمدهاى جانبى مثل كرايه خونه با هم مختلط كرده بود. و خب به دنبال خريد يك خونه جديد بود.


    از طرف ديگه من و همسرم هم براى پس انداز همسرم (كه لااقل نصف اون موجودى مى شد) نقشه كشيده بوديم و من قصد داشتم در يك كار سرمايه گذارى بشه مثلا براى خريد مطب من.


    توى روزهايى كه ما در حال مستقل شدن بوديم مادرشوهر من به شدت به تكاپو افتاده بود تا بتونه خونه مناسبى رو پيدا كنه و من كه ته دلم مخالف بودم ميگفتم در نهايت اجازه نميديم. تا اينكه بالاخره يك خونه پيدا شد و مادر همسرم شروع كرد كه ميخواد براى پسرش خونه بخره. من هم كه تصور كردم از سر مهر مادرى ميخواد بقيه پس انداز خودش رو هم به پسرش ببخشه، از اين موضوع استقبال كردم و حتى توى محضر يك مقدار پول كم آورده بودن و معامله داشت بهم ميخورد كه من پيشنهاد كردم بقيه پول رو من بذارم. به هر حال خونه براى همسر من بود!
    تا اينكه اين خونه به نام همسرم در لحظه آخر تبديل شد به اينكه نصفش به نام همسرم و نصفش به نام مادرش باشه!!!!
    با توجه به اينكه مادرشوهرم خونه قبلى رو هم چهاردنگ به نام همسرم و دو دنگ به نام خواهرش زده بود و هيچ وقت از كرايه اون خونه نه تنها به همسرم نرسيده بود كه بارها و بارها تبديل به دلار شد و حتى براى كمك خريد خونه خواهرشوهرم به اونها ارسال شد ( به اين بهانه كه دارند سهم دو دونگ خواهرشوهر را ميخرند و هيچ وقت هم اين اتفاق نيوفتاد....)، خوب ميدونستم كه اين تقسيم مال همسرم يعنى خونه دوم هم به كام خانواده همسر ميشه و نه تنها كمكى براى ما نخواهد بود كه تمام سرمايه اى كه همسرم تا اين سن نزديك به چهل جمع آورى كرده عملا ديگه از بين خواهد رفت. با اينكه الان چون من خودم مطب ندارم، نصف درآمدم هيچ وقت مال من نيست و به شريكم ميرسه، درست نبود كه اين پول صرف خريد مطب ميشد تا بقيه درآمد هم مال خودمون باشه؟؟ اون هم منى كه هميشه درآمدم توى خونه خرج شده؟؟ چرا بايد يك نفر سومى سرمايه گذار من باشه در صورتى همسرم ميتونست اين كارو بكنه؟؟؟؟


    خلاصه كه من از همون لحظه بنا رو به ناسازگارى گذاشتم و گفتم كه به اين قضيه راضى نيستم و بين من و همسرم بحث شد. ما توى اتاق بوديم و پدر و مادرش كه صداى ما رو شنيدن اومدن پشت در كه بيان داخل و به اصلاح خودشون پا درميانى كنن!! و همسرم براى اولين بار ( و فعلا تا به امروز آخرين بار) اون ها رو به بحثمون راه داد. من ميگفتم بايد خونه كاملا به اسم تو باشه و حتى اگه با اين قضيه مشكل دارن، اون چهار دنگ اون خونه رو به نام مادرت بزن و اين سه دنگ رو بگير. ولى همسرم ميگفت كه مادرش به علت بحث هايى كه با پدرش داره و ميخواد خودش رو ثابت كنه، ميخواد اين خونه هم به نامش باشه و بعدا به من وكالت ميده كه همه ش رو به نام خودم بزنم. ولى من كه اخلاق مادياتى مادرشوهرم رو ميشناختم اصرار داشتم كه قبل از انتقال سند بايد اين اتفاق بيوفته. تا اينكه دعواهاى ما با يك سرى جملات عجيب ديگه به پدر و مادرش منتقل شد و اونها تصور كردن من به خاطر اينكه مبلغ كوچيكى روى اين پول ميخوام بذارم، دارم دعوا ميكنم كه بايد اون نصف خونه به نام من باشه !!!! و به خاطر اين برداشت خودشون چه توهين هايى كه به من نكردن و حتى پدرشوهرم در گروه خانوادگى نصف خونه رو به نام بچه خواهرشوهرم اعلام كرد .....


    خيلى ازشون دلگير شدم و به همسرم گفتم منى كه فقط ١٤ سكه مهر كردم اين ها حقم بود؟؟؟ خيلى دخترها به عنوان مهر خونه ميخوان و من با اينكه اين جمله رو نگفتم حتى اگه اين رو هم ميخواستم واقعا ارزشش رو نداشتم؟؟؟؟


    تصور نكنيد كه من توى خانواده همسرم دختر بى آبرويى ديده ميشم. بلكه به خاطر احترامى كه دارم، همين پدرشوهرم كه بسيار به من توهين كرد، هر بار من رو از پيشانى ميبوسه ولى چه فايده كه من هنوز دل چركينم. اجازه نداشتم براى درآمد زندگى خودم تصميم بگيرم. به خوبى هم ميدونم كه مادرشوهرم چرا توى اون زمان اقدام به خريد خونه كرد براى اين بود كه همسر من در خريد وسايل خونه شريك نباشه و من خودم بار خريد جهيزيه رو به تنهايى به دوش بكشم و تنها بار منتشون خونه اى بود كه بالاى خونه خودشون ما در اون ساكن هستيم.


    همسر من فرد بسيار درونگرايى هست و همه تلاشش اينه كه همه رو از خودش راضى نگه داره، با اينكه ميدونه حق با منه (چون من هرچه خواستم براى زندگيمون بوده و نه خودم) و تا الان هم از نظر مادى خودم توى اين زندگى خيلى خرج كردم. در هر حال توان صحبت با مادرش رو نداره و نهايتا تا الان صحبتشون به گريه هاى مادرشوهرم ختم شده كه عنوان كرده هم تو و هم پدرت ميخوايد من رو از خونه بيرون كنيد!!
    متاسفانه مادرشوهر من اضطراب شديد داره و ميشه گفت علت اينكه همه خونه ها رو اينطورى تكه تكه به نام زده براى اينه كه همه خانواده به هم گره زده باقى بمونن و همچنان تصور ميكنه ممكنه از طرف ديگران ترد بشه يا توى سن پيرى زبانم لال بى سرپناه و كنار خيابان بمونن!! (حالا بماند از خونه اى كه خودشون درش ساكن هستن) اين اضطرابش هم دست ما نيست و نهايتا كه با يك مشاور صحبت ميكرديم پيشنهاد داده بودن بايد بهشون قرص بديم و ببريمشون مشاوره كه اين امر هم اتفاق نيوفتاد.
    حالا با توجه به تمام اين مسائل و اينكه من واقعا در زندگى خودم درمانده شدم، و دوست ندارم نيمى از درآمدم به فرد سوم برسه، بايد چه كنم؟ صبر كنم تا زمانى كه همسرم ٥٠ يا ٦٠ ساله شد و ديگر توانى براى كمك به تغيير در زندگيمان نداشت، تازه به پس انداز قابل قبول براى تغيير برسم؟؟
    پول خودم رو از همسرم جدا كنم و تمام عمر مثل پيدر و مادرش درگيرى مالى و كلماتى مثل پول من پول تو زندگى كنم؟ در صورتى خود همسرم اخلاقش مشابه مادرش نيست؟
    يا اينكه راهى هست كه ما با كمك هم وضعيت رو تغيير بديم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم
    بعقیده بنده در جامعه ی ایرانی استقلال مالی زنان نتها مثبت و خوب نیست، بلکه باعث بروز اتفاقات و ناراحتی های متعددی هم میشه. در فرهنگ ما جا نیافتاده که استقلال مالی یک زن تنها برای اعتماد بنفس، حس مفید بودن و مؤثر بودن هست نه برای به گردن کشیدن بار مالی خانواده و سکون شوهر.
    من با توجه به مطالبتون که البته طولانی بود تنها توصیه ای که دارم این هست، اگر استقلال مالی دارین تنها برای خودتون صرف کنین و دیگر لازم نیست مخارج با شما باشه! اجازه بدید شوهر شما در جایگاه واقعی خودش قرار بگیره و در جایگاه یک مرد با این فشارها مواجه شه اونوقت هست که میفهمه اولاً نباید از حقوق خودش چشم بپوشه و ثانیاً نباید چشمش بدست شما نباشه. (میتونین بگین میخواین زمین بخرین یا سرمایه گذاری کنین ) تمام این اتفاقات شاید اگر مشکل مادر شوهرتونو کنار بگذاریم، بر میگیرده به استقلال مالی شما... سعی کنین درآمدتون صرف خودتون بشه ... مثل پسندازی بصورت بلند مدت در بانک یا خرید زمین یا خرید طلایی، چیزی با ارزش ..مقداری هم برای مصارف خیلی شخصی خودتون! میتونید طلا بخرید و در صندوق بانک نگهداری کنید. لازم نیست شما درآمد خودتون رو خرج کنین و با این کار حس مسئولیت پذیری رو از همسرتون سلب کنین . همسر شما زمانی که از درآمدشون هزینه کنن و زمانی که براشون مسایل مالی رنگ و لعابی تازه بگیره متوجه میشن که باید حقوق خودشونو مطالبه کنن و هزینه زندگی بر عهده زن نیست، نه شرعاً و نه قانوناً و اموالتون هم تکه تکه نمیشه.(
    البته هیچ وقت با همسرتون بحث نکنید و خشونت و بی احترامی نسبت بهم نداشته باشید، حرف ها با لحن صمیمانه)
    ویرایش توسط yarmehrban : دوشنبه 14 فروردین 96 در ساعت 11:09

  3. کاربر روبرو از پست مفید yarmehrban تشکرکرده است .

    setare_000 (دوشنبه 14 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    يار مهربان عزيز ممنون از راهنمايى تون و مرسى كه وقت گذاشتين.
    بارها به راه حل شما فكر كردم كه مسلما ميتونه راحت ترين راه باشه برام. ولى وقتى به آينده ش فكر ميكنم، هر لحظه خودم و همسرم رو دورتر از هم ميبينم. به علاوه اينكه مجبور ميشم به درجا زدن اقتصادى ادامه بدم درصورتى كه پتانسيل پيشرفت وجود داره. يك مسئله هم اينه كه من وقت بسيار زيادى رو دارم در محيط كارم ميگذرونم كه اگه بخوام به پيشنهاد شما عمل كنم مسلما بايد انرژى بيشترى هم براى خونه در نظر بگيرم و در واقع از ساعت كارم بايد كم كنم.
    از يك طرف درجا زدن برام سخته و هميشه تو زندگيم براى پيشرفت سريع تر با خودم در حال رقابت بودم!! و خيلى سخت ميتونم توى اين قضيه به خودم آرامش بدم و خودم رو به صبر تشويق كنم ...
    و از طرف ديگه ميخوام به يك پيشرفت كارى مناسب برسم تا بعد بتونم براى بچه دار شدن اقدام كنم (چيزى كه گذر زمان براش خيلى مهمه).
    كاش ميتونستم يك جايى خودم رو بنشونم و بگم آرووم باش اينها هيچكدوم به تو ربطى نداره. ولى متاسفانه با توجه به اينكه از زندگى مجرديم مجبور به تكاپو بودم به اين قضيه با استرس زياد دارم ادامه ميدم و بيشتر سعى ميكنم همسرم رو با خودم همراه كنم.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setare_000 نمایش پست ها
    يار مهربان عزيز ممنون از راهنمايى تون و مرسى كه وقت گذاشتين.
    بارها به راه حل شما فكر كردم كه مسلما ميتونه راحت ترين راه باشه برام. ولى وقتى به آينده ش فكر ميكنم، هر لحظه خودم و همسرم رو دورتر از هم ميبينم. به علاوه اينكه مجبور ميشم به درجا زدن اقتصادى ادامه بدم درصورتى كه پتانسيل پيشرفت وجود داره. يك مسئله هم اينه كه من وقت بسيار زيادى رو دارم در محيط كارم ميگذرونم كه اگه بخوام به پيشنهاد شما عمل كنم مسلما بايد انرژى بيشترى هم براى خونه در نظر بگيرم و در واقع از ساعت كارم بايد كم كنم.
    از يك طرف درجا زدن برام سخته و هميشه تو زندگيم براى پيشرفت سريع تر با خودم در حال رقابت بودم!! و خيلى سخت ميتونم توى اين قضيه به خودم آرامش بدم و خودم رو به صبر تشويق كنم ...
    و از طرف ديگه ميخوام به يك پيشرفت كارى مناسب برسم تا بعد بتونم براى بچه دار شدن اقدام كنم (چيزى كه گذر زمان براش خيلى مهمه).
    كاش ميتونستم يك جايى خودم رو بنشونم و بگم آرووم باش اينها هيچكدوم به تو ربطى نداره. ولى متاسفانه با توجه به اينكه از زندگى مجرديم مجبور به تكاپو بودم به اين قضيه با استرس زياد دارم ادامه ميدم و بيشتر سعى ميكنم همسرم رو با خودم همراه كنم.
    سلام عزیزم
    اگر پای عشق و علاقه در میان باشه اونم بعد از مدتی زندگی ...فکر نمیکنم مسایل مالی بخواد بهش ضرری وارد کنه، از طرفی شما ضرر نمیکنی داری پولت رو جمع میکنی یا صرف هزینه هایی که دوست داری میکنی.
    اما پیشرفت...
    شما شاید از اون دسته از آدمهایی هستین که اصطلاحا سیری ناپذیرین. اینکه همیشه پی خواستن و خواستن باشیم تنها ما رو از چیزهای دیگه باز میداره... در عوضش بهایی سنگین میدیم.. یعنی یک فرزند اونقدر خرج داره که شما و همسرتون از عهدش بر نمیاین؟ این همه پول و ملک و دونگ ها برای چه چیز و برای چه کسی؟ اما شاید هم وقتی نیست که فرزندی بخواد در اون وقت سهیم بشه و خانواده ای نیست که بخواد اونو بپذیره...
    وقتی شما ساعت های زیادی رو در محل کار هستی جای خالیت تو خونه خیلی حس میشه ، اینه که باعث دوری و بی مهری بین دو نفرتون میشه ... جان برای مال یا مال برای جان؟
    هر کسی در این دنیا پیشرفت و ترقی رو دوست داره اما به حدی که به موقعیتش آسیب جدی نزنه...مثلا خرج همسرشو نده و همسرش حمایش کنه/ جای افراد و مسئولیتهاشون عوض نشه/ به داشتن فرزند و بزرگ کردن و تربیتش اهمیت بدن./ دچار پدیده طلاق عاطفی نشن و .... شرایط متوسط مالی شاید آرزوی خیلی ها هست. لزومی نداره حق داشتن خانه ای گرم و فضایی عاطفی ازتون سلب بشه. پیشرفت کنین اما به مرور نه به زور.


  6. کاربر روبرو از پست مفید yarmehrban تشکرکرده است .

    setare_000 (دوشنبه 14 فروردین 96)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوست عزیز سال نو مبارک

    آخرش اون خونه خریداری شد؟نصف به نام همسرتون و نصف به نام مادرش؟

    من فک می کنم اگه همسرتون اجازه دخالت در مسائل مادی رو به اطرافیان میده شما درآمدتون رو در منزل صرف نکنید و برای اینکه بتونید مطب خریداری کنید یک وام بردارید وجای اینکه نصف درآمدتون رو به شریکتون بدین , اقساط بانک رو بدین. اینجوری هم می تونید با اون وام مطب بخرید و هم بعد از دادن اقساط اون مطب ماله شما میشه.
    میدونم که حس بدی داره که از لحاظ مالی از هم پولتون رو جدا کنید ولی بهتر از اینه که همسرتون با درآمدشما ز خرج خونه و هزینه های زندگی خیالش راحت بشه و اجازه دخالت مالی به دیگران بده و از گرفتن حقش کوتاه بیاد.
    بدون هیچ بحثی بهش بگید که تا الان روی کمکش برای خرید مطب حساب می کردین و الان که اینطور نیست برنامه ریزی کردین و خودتون می خواین دست به کار شین تا مجبور نباشین نصف درآمدتون رو به شخص دیگه ای بدین. بدون هیچ بحثی و با زبان خوش حرف بزنید.

  8. کاربر روبرو از پست مفید *مونا* تشکرکرده است .

    setare_000 (سه شنبه 15 فروردین 96)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    يار مهربان عزيز؛
    بله من هيچ وقت نتونستم تو زندگيم يك جا بشينم. به قول شوهرم انگار دارم مراحل بازى رو انجام ميدم و هرچه سريع تر ميخوام از مرحله ها عبور كنم. توى هر قسمتى از زندگيم يك دغدغه و تلاش شديد براى حلش وجود داره و وقتى حل شد دوباره يك مسئله جديد. اگر براى خودم هدف گذارى هاى سفت و سخت نداشته باشم نسبت به زندگى بى انگيزه ميشم و برام پوچ ميشه. الان در اين مقطع تبديل شده به رسيدن به يك ثبات مالى.
    ولى در خصوص اين همه دنگ هايى كه صحبت ميكنيد، سهم ما از اينها كجاست؟؟؟ من نميدونم خانم هستيد يا آقا ولى در هر صورت تصور كنيد همسر شما تا سن چهل سالگى ( كه در واقع بهترين سن براى ثبات مالى هر شخص ميتونه باشه) يك ميزانى سرمايه جمع كرده بعد يكدفعه همه ش رو با مادرش شريك بشه طورى كه سهم شما و زندگى شما از اون اموال به صفر برسه. درواقع انگار اصلا هيچ سرمايه اى وجود نداره. ما الان كرايه اى از بابت اين خونه ها دريافت نميكنيم!! فقط من انقدر گفتم و گفتم تا الان دو ماهه كه كرايه يكيشون رو همسرم برميداره. مگه ما زندگى نداريم؟ مگه ما خرج نداريم؟ پدر و مادر همسرم در خيلى از اين خريدها بهش كمك كردن و قابل انكار نيست ولى به چه درد ميخوره وقتى كه سرمايه شوهرم رو احتكار كردن؟؟ واقعا من نبايد نگران آينده مالى زندگيم و فرزندانم باشم؟! بايد بنشينم به انتظار اينكه خداى نكرده والدين همسرم كى فوت ميكنن تا ما اجازه برداشت مال خودمون (و نه ارثيه) رو داشته باشيم؟؟


    موناى عزيز؛
    ممنون كه براى من وقت گذاشتى. بله خونه خريدارى شده. تقريبا شش ماه پيش ولى با داد و قال هاى پدر شوهرم و تصور خودش كه اين دختره بيجا كرده ميخواد پول بذاره و خونه به نامش بشه، گفتن تو نميخواد پولى بذارى. بهتر!! در هر صورت با اينكه هزينه رو دادن ولى هنوز سند به نامشون انتقال داده نشده. نمى دونم مشكلش چيه و اصلا هم برام اهميت نداره.
    مونا جان باور كن ميدونم كه بهترين و راحت ترين راه جدا كردن مسائل مالى از همسرمه. ولى قبل از هرچيزى خودم احساس تنهايى ميكنم. اين روزا همه حس من شده اينكه خونواده همسرم منو از زندگيشون پرت كردن بيرون و مال و اموالشون رو از من جدا كردن كه مبادا چيزى سهم من باشه و من دارم همه تلاشم رو ميكنم تا خودم رو ثابت كنم تا بگم مال شما ذره اى توى من تاثير نداره. اون روزهاى اول كه خيلى توهين شنيده بودم طورى بود كه حتى همه روزهاى تعطيل هم تا دير وقت ميرفتم سركار! فقط براى اينكه بهشون ثابت كنم من توانم چندين برابر بيشتر از اونهاست (والبته هست) ولى دارم تو تنهايى خودم خفه ميشم.
    متاسفانه همسرم در خيلى مسائل و به خصوص در مقابل مادرش منفعلانه عمل ميكنه. نميتونم بهش خرده بگيرم چون عمرى مادرش با رفتارهاى بيمارگونه از پسرش بهره برده. من فقط بايد به همسرم كمك كنم تا از انفعال در بياد و اولين قدم هم اينه كه خودم بهش زور نگم! هرچند كه اين مسير مالى رو من دارم بهش ميقبولونم و در واقع يك جورهايى دامن زننده انفعالش هستم. باز هم اينجا بهترين راه ميرسه به كنار كشيدن من. ولى اونوقت با تنهايى خودم چيكار كنم؟؟

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    چی شد که مهریه ات اینقدر کمه؟ خب شما یه خانم دکتر با درآمد بالا هستی عجیبه که مهریه ات از سطح معمول پایین تره

    همسر دوم شوهرت هستی؟
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    نه عزيزم چه ارتباطى به همسر دوم بودن داره؟؟؟

    من و همسرم از قبل توافق داشتيم كه درگيرى مالى نداشته باشم و فقط شريك هم باشيم. توى تمام مسائل.
    از طرف ديگه بايد خدمتتون بگم من توى همكاران خودم هيچ خانم دكترى رو نديدم كه مهريه بالا داشته باشند و نهايتا ١١٤ تا بوده (شايد من نديدم!) به هر حال طرز فكرها فرق ميكنه و خيلى از همكاران من مثل من فكر ميكنن كه من قابل ارزش گذارى مادى نيستم ...

    علت اينكه توى اين بحث مهريه رو مطرح كردم اين بود كه من با يك ديدگاه ديگه وارد اين زندگى شدم. البته ديدگاه همسرم با من همسو بوده و هست ولى الان رفتارهاى خونواده ش از نظر ماديات تاثير مستقيم و زيادى روى زندگى من گذاشته. مسلما اگر از روز اول ميدونستم انقدر مادى گرا هستند و انقدر ميتونن در زندگى من موثر باشند، من هم از نظر مادى طور ديگه اى رفتار ميكردم.

    من شرمسارم از اينكه در جامعه ام چيزى وجود داره به نام مهريه كه تصور ميكنن ميشه با اون دختران ما رو ارزش گذارى كرد ...



    براى اينكه بهتر راهنمايى كنيد؛
    من هيچ كسرى نسبت به همسرم يا همسرم نسبت به من نداريم. تنها تفاوت ما سطح مالى خانواده هاى ماست. چيزى كه من قبل از ازدواج نگرانش بودم و مادرشوهرم بارها و بارها تلاش كرد تا به من انتقال بده كه اين مسئله مهمى نيست!!! (معمولا به صورت غير مستقيم). شايد هم من رو بازتابى از گذشته خودش ميديده!
    ولى بعد از ازدواج كاملا رويه متفاوتى گرفت و چندين بار برخوردهاى نامناسب رو دقيقا از همين مادرشوهرم ديدم كه اين مورد بزرگترينش بوده.

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    ستاره جان چون در تاپیک های قبلی ات گفتی بودی وارد رابطه با یکی از همکارات شدی که تصمیم داره همسرش را طلاق بده و شما به این آقا از نظر عاطفی وابسته شده بودی
    برا همین حدس زدم باهاش ازدواج کردی و آقا به خاطر طلاق درگیری مالی که با همسر قبلش داشته در مهریه و مسایل خرید منزل داره نمود میکنه

    به هر حال جدایی مسایل مالی همسرت از خانوادش همانطور که خودت متوجه شدی یه کمی سخت هست و نیاز به تلاش داره اگه طاقتش را داری و می تونی تحمل کنی و خواسته ات همین است باید برا رسیدن بهش تلاش کنی و همه این درد سر ها را بپذیری

    اما باید توجه کنی که روی رابطه شما و همسرت تاثیر منفی نداشته باشه و باعث دوری شما از هم نشه
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد
    ویرایش توسط نازنین2010 : سه شنبه 15 فروردین 96 در ساعت 14:06

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    عزيزم اون براى دوران خامى بوده! البته به همون شدتى كه آخر تاپيكم راه درست رو تاييد كردم به همون شدت هم عمل كردم. اگر تاپيكم باز بود شايد خيلى حرفها براى نوشتن داشتم. ولى فقط در همين حد بگم كه اون آقا الان داره با همسر سومش زندگى ميكنه!!!! خدا رو شكر كه اون دومى من نبودم!

    حالا من چيكار كنم كه اين مسئله حل بشه و لطمه اى به رابطه بين من و همسرم وارد نشه؟
    راهى هست كه خود همسرم بتونه از اون طريق مادرش رو قانع كنه؟ كه نيمه اين خونه رو با اون خونه طاق بزنن؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 اردیبهشت 97, 16:32
  2. 4 مؤلفه ضروری در خصوص بازاریابی
    توسط rahekhoob در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 اردیبهشت 95, 12:39
  3. چکار کنیم که برادرم اینهمه حساس نباشد)درخصوص همه چیز بخصوص همسرش)؟؟
    توسط elaheh68 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 اسفند 92, 17:52
  4. مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
    توسط نورانی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 تیر 90, 12:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.