به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 چه طوري بفهمم راست ميگه يا دروغ ؟😭 😞

    ‎با سلام ،لطفا منو راهنمايي كنيد، احتياج به كمك دارم،من حدود يك سال پيش با اقايي ٣٣ ساله در اينترنت اشنا شدم ، قبل از اين اقا رابطه ديگه اي با كس ديگه نداشتم و اولين تجربه من بود ، اوايل رابطه در حدود ٢ ماه اول با شناخت هم ديگه گذشت ،بعد اين اقا به من توي اين مدت گفتن كه در رابطه قبلي كه داشتن با دختري اشنا بودن كه مال و اموالشو به نام اون خانم كردن و اون هم همه مال و اموال اين اقا رو كشيده بالا و اين كه عشقي هم بينشون نبوده ،و اينكه من عشق اول ايشون هستم ،و واسه اولين با ر عاشق من شدن، و همش هم تاكيد ميكردن كه با بقيه پسرا فرق دارن و عشقشون از رو هوس نيست ،بعد اين اقا ميگفت من تومور مغزي هم داشتم كه پزشك ها ازم قطع اميد كرده بودن و به شكل معجزه اسايي خوب شدن ، و من بعدن متوجه شدم كه همون شبي كه من اومدم تو زندگيش قصد خود كشي داشته كه من وارد زندگيش شدم و اميد بهش دادم، البته گفته بود قبلا هم خود كشي كرده بوده و رگ دستشو زده بوده ،تو اين مدت من ايشون رو تا ٦ ماه اول اصلا ملاقات نكردم، خيلي وابسته شدم و بعد از مدتي ميديدم كه ايشون سر مسائل كوچك يك مرتبه عصباني ميشن و حرفاي خيلي بعد ميزنن و تلفن رو قطع ميكنن ، من اصلا خودمو مقصر نميديدم چون سر چيز هاي بي خود اين كار رو مي كرد، و من چون ايشون رو دوست داشتم به اجبار خودم زنگ ميزدم و دل جويي ميكردم ، مدتي هم دعوا رو كش ميداد تا كوتاه بياد ، توي اين يك سال به همين شكل بود اوايل كمتر بحث ميكرديم ، اما اخرا بيشتر ، بعد فهميدم ايشون هم به من به شدت علاقه مند شده ، البته در ٦ ماه دوم رابطه ايشون رو هفته يك بار ميديدم، بعد ديدم كه ايشون به خاطر علاقه به من محل زندگيشو نزديك منزل ما منتقل كرد و ماشيني كه من علاقه داشتم گرفت، ولي اون مسائل بعد دهن بودن ايشون و قطع كردن تلفن ادامه داشت ، وقتي اعصباني ميشد ٥٠ بار ريجكت ميكرد تا اينكه جواب بده، سر همين موضوع ها من چند باري رفتم اما ايشون با هر طريقي منو بر گردوند ،يك بار با اس ام اس طلب كارانه، يك بار با خط انداختن و زخمي كردن دستش با تيغ ،دل منو به رحم مياورد،بهش ميگفتم اگه منو دوست داري چرا اين جوري ميكني؟ ميگفت مرد اين رابطه من هستم و تو بايد بياي سمت من، !!! اين هم اضافه كنم كه پدر مادر اين اقا از همون زمان بچگي ايشون طلاق گرفته بودن و ايشون اصلا پدرشو نديده، و اين جور كه ميگفت مادرش هم مشكل عصبي داشته و از بچگي خيلي ازيتش كرده و از ٩ سالگي هم روي پاي خودش بوده، يه مورده ديگه كه اصل قضيه هست كه بايد بگم اينه كه بعد ٢ ماه از رابطه ما ايشون برگشت به من گفت تومور سر من دوباره برگشته و همش به من ميگفت قصد درمان داره و دكتر ميره اما اقدامي ازش نديدم، جالب اينجاست كه با وجود اينكه از اوايل رابطه به من گفت اين تومور برگشته، اما تو اين ١ سال هيچ مشكله جسماني در راه رفتن و كلام ايشون نديدم،ايشون خيلي رو دروغ حساس بود به همين دليل به حرفش ايمان داشتم وميدونستم دروغ نميگه چند بار هم بهش گفتم ، ايشون گفت چه دليلي داره كه ادم خودشو مريض جلوه بده، منم ايمان پيدا كرده بودم كه دروغ نميگه تا اينكه پدر و مادر من جريان اين اقا رو فهميدن و ديگه نزاشتن من با ايشون ارتباط بر قرار كنم، چند بار منو تحديد كرد كه بر گردم ،ميگفت وگرنه يه سري چيزا رو جلو خانوادت رو ميكنم ، و يا مي گفت ميرم سوريه تو جنگ خودمو از بين مي برم، بليط هم گرفتم و از اين حرفا ، بعد خودش تماس گرفت با من گفت تومور سر من بد خيمه و پزشكا ازم قطع اميد كردن، اگه تو كنارم باشي ايمان دارم كه خوب ميشم، عشق دعواي همه دردا هستش و همه اين حرفا رو با گريه ميزد، دلم براش سوخت و تصميم گرفتم كه باهاش بمونم البته بي نهايت دوسش داشتم، اما مامانم همون شب فهميد كه من رابطه رو از سر گرفتم و من رو مجبور كرد كه اس ام اس بدم و رابطه رو تمام كنم و شمارشو هم بلاك كنم ، الا ن چند روزه اين كارو كردم و رابطه رو قطع كردم ، از ايشون هم خبري ندارم، و عذاب وجدان دارم كه اگه يك وقت بميره و خبرش به من برسه من چي كار كنم، و يا خدايي نكرده بلايي سرش بياد ديگه نمي تونم به زندگيم ادامه بدم ، تو رو خدا راهنماييم كنين،همش ميخوام اس ام اس بدم حالشو بپرسم اما نميخوام روزنه اي باز كنم براي ارتباط مجدد،خيلي نگرانشم ، يه حسي هم بهم ميگه شايد به خاطر اينكه من كنارش بمونم اين دروغ ها رو گفته، ولي از يه طرف ميديم كه اهل دروغ نبود و سر دروغ هاي من فوق العاده اعصباني ميشد تا اين كه به غلط كردن بيافتم.يه چيزه ديگه كه بايد بگم اينه كه وقتي ايشون راجب مريضيش حرف ميزد همراه با گريه حرفاشو ميزد، و از تو چشماش مي شد ديد كه چقدر ناراحته، اخه ادم وقتي دروغ ميگه كه محاله اشكاش هم بياد ، واسه همين چيزا هستش كه شك دارم دروغ گفته باشه، از يه طرفم ميديدم كه داره يك ساله ميگه مريضم اما مشكلي تو ظاهرش نيست، فقط ميگفت سر درد دارم و ... نميدونم چي بگم، اخه ايشون خودش خيلي رو دروغ حساس بود ، ميگفت كه تا حالا دروغ نگفته و از من هم انتظار داره كه هميشه راستشو بگم، يك بارم بهش يه دروغ خيلي كوچيك گفتم ، جوري دعوا كرد باهام كه تا ٢ روز حالم بد بود، ١٠ روز پيش من به ايشون sms دادم گفتم كه ما بايد اين رابطه رو تمام كنيم چون پدر و مادرم مخالف هستن ، از اون موقع كه اين اس ام اس رو دادم و مادرم هم باهاش با حالت عصباني صحبت كرد ديگه خبري ازش ندارم، هميشه وقتي با هم قهر ميكرديم يا sms ميداد يا همش ميومد تلگرام منو چك ميكرد، هيچ وقت نميشد كه اون اول بياد سمتم ، هميشه من زنگ زدم، وقتي هم كه بعد از مدتي بهش زنگ ميزديم ميگفت من مي خوام برم سوريه از طرفه كارم ، بليطم هم حاضره و من اصرار ميكردم كه نرو ، خطر ناكه ، كلي التماسش ميكردم كه منصرف بشه ، هر بار همين كارو ميكرد ، ميگفت وقتي تو ،توي زندگي من نباشي من اين دنيا رو نمي خوام و قصد از بين بردن خودمو دارم ، ولي وقتي قضيه سفرشو ميگفت باورم نميشد يه جورايي ، الان هم كه ازش خبري ندارم و نگرانم كه يه وقت بره يه جاي خطر ناك يا بلايي سر خودش بياره ، همش دلم مي خواد تماس بگيرم ببينم حالش چطوره ، ولي جلوي احساساتمو ميگيرم ، كه دوباره روزنه باز نكنم براي ارتباط مجدد، فقط ٢ روز پيش بعد ١٠ روز زنگ زدم ديدم كه گوشيش روشنه ، ٢ تا زنگ خورد گوشي رو برداشت قطع كردم، فقط دلم ميخواست ببينم حالش خوبه يا نه ،خيلي سخت داره ميگذره برام ، ميترسم يك ماه ديگه زنگ بزنم ببينم گوشيش خاموشه و رفته سفر ،گفت كه اگه اين بار برم ميره و ديگه هيچ خبري هم بهم نميده همه غصه من شده همين فكرو خيالا، از يه طرفم با وجود همه اينا دلم براش تنگ شده چون يك سال ، صبح تا شب ،شب تا صبح با هم حرف ميزديم ، خيلي سخته

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    يه مطلب ديگه اي رو بايد اضافه كنم ، كه ايشون از همون اول به من ميگفت كه من توي يه محيطي كار مي كنم كه نمي تونم گوشي با خودم ببرم ، و وقتي شب ميرسم خونه مي تونيم حرف بزنيم ،مواقعي كه با هم قهر بوديم من ميديدم كه ايشون تو تلگرام تو ساعاتي كه ميگفت منزل نيست و سر كاره و نميتونه گوشي ببره انلاين ميشه ، بعد وقتي باهم اشتي ميكرديم ، در مورد همون مقدمات سفرش ميگت كه مثلا دنباله كاراي سفرش بوده كه بره ،واسه همين سر كار نرفته ،منم وقتي هر بار اينا رو ميگفت باور ميكردم ، و اسرار ميكردم كه نره سوريه ، هر موقع ما قهر ميكرديم ميگفت رفتم در خواست دادم كه برم ، ميگفت اگه تو نباشي من دلم نمي خواد اينجا بمونم ، ٢ روز پيش هم ساعت ٣ بعد از ظهر از يه خط ديگه زنگ زدم ديدم تلفن رو بر داشت و من قطع كردم، البته ميدونسته منم ، مي خواستم فقط ببينم گوشيش روشنه و جايي نرفته يا نه ، نميدونم چي بگم يكي از دور ببينه ميگه دروغ گفته ، اما من چون ١ سال باهاش بودم به صداقتش ايمان دارم ، چون اين جوري نشون مي داد ، قبلا چكش كردم چند بار كه وقتي خونه نيست گوشيشو جواب ميده يا نه ، جواب نداد ، نميدونم خدا كنه دروغ باشه ، اگه حرفاش راست باشه و اگه بلايي سر خودش بياره من هرگز خودمو نميبخشم و ديگه نميتونم زندگي كنم ،بايد ببينم اگه حرفاش از نظر شما راسته برم يه جوري سمتش و نزارم بلايي سرش بياد ، اينم بستگي به راهنمايي دوستان داره

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام
    چقدر ساده ای دختر ...
    .
    این اطمینان رو به شما میدم که همه ادعاهای ایشون خالی بندیه ... از خودزنی کردن ها و بیماری و سوریه و شکست قبلی و همه چیز ..
    .
    در حقیقت ایشون بیمار روانی هستن و توی سناریویی که تو ذهن خودشون پرورش داده داره زندگی میکنه.
    تو همه رفتار ها و حرف ها و اعمالشون کاملا روشن هست که با تهدید ها، وانمود کردن ها و عصبانی شدن ها و رفتار های مردسالارانه میخاد که نقصان های خودش رو بپوشونه و با این کار ها خود واقعیش بیرون نزنه ...
    .
    این تیپ آدم ها خود جهنم رو جلو چشت میاره در صورتی که به ای رابطه ادامه بدی و بدتر از اون همسرش بشی.
    .
    به حرف پدر و مادرتون گوش بدین و از این رابطه بیایین بیرون و "به هیچ وجه" حداقل دنبال این شخص نرین.

  4. 4 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    Roshanaksh92 (جمعه 11 فروردین 96), نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), زندگی خوب (جمعه 11 فروردین 96), ستاره زیبا (سه شنبه 22 فروردین 96)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saeeded نمایش پست ها
    سلام
    چقدر ساده ای دختر ...
    .
    این اطمینان رو به شما میدم که همه ادعاهای ایشون خالی بندیه ... از خودزنی کردن ها و بیماری و سوریه و شکست قبلی و همه چیز ..
    .
    در حقیقت ایشون بیمار روانی هستن و توی سناریویی که تو ذهن خودشون پرورش داده داره زندگی میکنه.
    تو همه رفتار ها و حرف ها و اعمالشون کاملا روشن هست که با تهدید ها، وانمود کردن ها و عصبانی شدن ها و رفتار های مردسالارانه میخاد که نقصان های خودش رو بپوشونه و با این کار ها خود واقعیش بیرون نزنه ...
    .
    این تیپ آدم ها خود جهنم رو جلو چشت میاره در صورتی که به ای رابطه ادامه بدی و بدتر از اون همسرش بشی.
    .
    به حرف پدر و مادرتون گوش بدین و از این رابطه بیایین بیرون و "به هیچ وجه" حداقل دنبال این شخص نرین.
    از اين كه يه كمي زيادي ساده هستم شكي ندارم، رابطه قبلي اين اقا رو مي دونم كه راست بوده ,چون عكس اون خانم رو ديدم ، و بعضي وقتا هم راجبش حرف ميزد ، در مورد چيزاي ديگش هم جوري حرف ميزد و يا رفتار مي كرد كه واقعا ايمان پيدا كرده بودم كه دروغ نميگه ، به من ميگفت الان نميفهمي ، سه ماهه ديگه كه اثري ازم نبود و مرده بودم متوجه ميشي ، و منم از اين ميترسم كه واقعا ١٪‏ راست گفته باشه ، اصلا نميگم همه حرفاش راسته ، اما اگه راست گفته باشه و واقعا اين اتفاق براش بيافته من چه طوري با عذاب وجدان زندگي كنم ، من خيلي حساسم كوچيكترين چيزي منو از پا در مياره ، چه برسه به همچين چيزي ... قطعا منم ميميرم ، اگه خودتون رو جاي من بزارين بيشتر مي تونين به عمق اين مساله پي ببرين ، احساس ميكنم كه تو يه باتلاق گير كردم ، هيچ كس نمي تونه كمكم كنه كه خلاص بشم

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    بهترین کار ممکن رو پدر و مادرت ازت خواستن ، خدا خیرشون بده !

    شماهم بهتره زندگی خودت و بازیچه چنین آدمایی نکنی ! خیلی واضح بهت بگم این آقا داره از سادگی و مهربونی شما ، سواستفاده میکنه ، و در ضمن ایشون اصلا از لحاظ روحی و روانی سالم نیستن ! وظیفه شما نیست کاری برای ایشون انجام بدی . همین که رابطه رو قطع کنی خودت و نجات دادی .

  7. 3 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    Roshanaksh92 (جمعه 11 فروردین 96), نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), Ye_Doost (جمعه 11 فروردین 96)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    دوست عزیز تو تاپیک قبلیتون نوشتیم که از این رابطه بیرون بیا

    دوباره تاپیک زدین که جواب مثبت بگیرین و ما هم بگیم مرد خوبیه و برو سراغش؟

    واقعا از سادگیه شما خوب استفاده کرده .. هیچ چیش نمیشه مطمئن باش..نه سوریه میره نه خودشو میکشه

    یه چن وقت سراغش نری میره سراغه یه نفر دگه... شایدم چن تا هم الان زیر سر داره

    ساده نباش و ایندتو خراب نکن.. خطتو عوض کن و باهاش تمام کن

  9. 4 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    پاپیون (دوشنبه 21 فروردین 96), نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), Ye_Doost (جمعه 11 فروردین 96), ستاره زیبا (سه شنبه 22 فروردین 96)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Roshanaksh92 نمایش پست ها
    از اين كه يه كمي زيادي ساده هستم شكي ندارم، رابطه قبلي اين اقا رو مي دونم كه راست بوده ,چون عكس اون خانم رو ديدم ، و بعضي وقتا هم راجبش حرف ميزد ، در مورد چيزاي ديگش هم جوري حرف ميزد و يا رفتار مي كرد كه واقعا ايمان پيدا كرده بودم كه دروغ نميگه ، به من ميگفت الان نميفهمي ، سه ماهه ديگه كه اثري ازم نبود و مرده بودم متوجه ميشي ، و منم از اين ميترسم كه واقعا ١٪‏ راست گفته باشه ، اصلا نميگم همه حرفاش راسته ، اما اگه راست گفته باشه و واقعا اين اتفاق براش بيافته من چه طوري با عذاب وجدان زندگي كنم ، من خيلي حساسم كوچيكترين چيزي منو از پا در مياره ، چه برسه به همچين چيزي ... قطعا منم ميميرم ، اگه خودتون رو جاي من بزارين بيشتر مي تونين به عمق اين مساله پي ببرين ، احساس ميكنم كه تو يه باتلاق گير كردم ، هيچ كس نمي تونه كمكم كنه كه خلاص بشم
    شما اون فرشته نجات نیستین که از آسمون برای آقا اومده باشه.
    شما خیلی هنر بکنین زندگی خودتون رو سرو سامون بدین. شما مسئول خوشبختی و بدبختی کسی نیستین. ایشون هم با همه مشکلاتی که داشتن تا 33 سال زندگی کردن و از این به بعد هم خواهند کرد. وجود یا عدم وجود شما هیچ تاثیری در زندگی ایشون نداره ... 30 سال دیگه هم سراغ این آقارو بگیرین همین بساطه ...
    .
    از طرز صحبت شما هم معلومه که خودتون رو به گیجی میزنین و از احساس ناجی بودن و حس اینکه کسی رو از بدبختی دارین نجات میدین احساس رضایت میکنین ولی نمیدونین که باعث بدبختی خودتون میشین.
    .
    بیرون پر از آدم های بدبخته و مسئول شرایطی که درش هستن خودشونن نه شما. شما بیشتر از این تلاشی که برای جلوگیری از نابود شدن این آقا میکنین برای اهداف و برنامه ها و زندگی آینده خودتون داشته باشین در آینده میبینین که تو مشکلات خودتون هم درمونده هستین چه برسه به اینکه سنگ صبور کسی باشین و به پاش بسوزین ..

  11. 5 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    Roshanaksh92 (جمعه 11 فروردین 96), نادیا-7777 (یکشنبه 20 فروردین 96), Ye_Doost (جمعه 11 فروردین 96), جوادیان (شنبه 12 فروردین 96), ستاره زیبا (سه شنبه 22 فروردین 96)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 دی 96 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1395-10-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    253
    سطح
    5
    Points: 253, Level: 5
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شمالی ها یه چیزی میگن که برگردون فارسی کلمه حق مطلب رو ادا نمیکنه!


    وا بده!!!!

    یعنی ول کن!! همین فکر میکنم بهترین کاره که دوستانم گفتن!

  13. کاربر روبرو از پست مفید ava.91 تشکرکرده است .

    Roshanaksh92 (جمعه 11 فروردین 96)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    من جات بودم اگه می گفت می خوام برم سوریه بهش می گفتم اگه مردی رو حرفت وایسا و برو ولی مرد نیستی که بری فقط شعار میدی. یه داستانی هست روباهه همش دمشو میمالیده به درخت و لک لک و تهدید می کرده که اگه جوجه هاتو ندی بخورم درخت و قطع می کنم!....بعدشم عزیز من، واقعا چرا وقتی عکس دختر و دیدی و یکمی هم راجع بهش حرف زده ایمان آوردی که راس میگه؟!.....به خدا یه جوری میگی ایمان آوردم آدم فک میکنه اوایل دعوت یه پیامبر به یه مذهبیه و شما ایمان آوردی!!! اولا ایشون یا کلا در مورد روابط قبلیش بازم خیالبافی می کرده یا اینکه اصلا فک کنیم راس میگه، چی عاید تو میشه در اون صورت؟! فک کن گفته که با یه دختر دیگه رابطه داشته و اصلا راس می گه، این الان خوبه؟! شما تمرکزت رو راستگوییه ایشونه یا اینکه با یکی دیگه رابطه داشته؟!میدونی چیه؟ این آقا الان داره به ریش شما می خنده! ....من یه احتمال دیگم می دم، البته نمی خوام حرفشو بزنم و شمام اشاره ای به این موضوع نکردی (اشاره بهش هم تو نت ممکن نیس)، ولی اگه حدسم درست باشه دلیل دور برداشتنای آقا و دلیل اینکه نمی خوای آسیبی بهش برسه معلوم میشه.....فقط امیدوارم به جای ایشون اولویت اول رو به حال و روز خودت بدی چون عمرا این فرد با شما قصد جدی داشته باشه. پسرای خیلی خیلی بهتر از ایشون هستن، فقط اگه می خوای آیندت رو با یکی بسازی اولا باید آدم مناسبشه رو پیدا کنی دوما باید راه رسیدن بهش رو درست انتخاب کنی....در کل امیدوارم محکم و قاطع باشی و به خودت اهمیت بدی عزیزم

  15. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    جوادیان (شنبه 12 فروردین 96)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 اردیبهشت 00 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 69 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان هر چه لازم بود گفتند! دوست عزیز شما خودت یکی دو سال دیگه برگرد تو همین سایت و چیزایی رو که نوشتی بخون ببین از سادگی خودت که اینها رو باور کردی خندت میگیره یا نه. من درک میکنم الان خیلی ناراحت هستی به هر حال یک سال مرتب با این اقا در تماس بودی و وابستگی ایجاد شده. ازت خواهش میکنم الان تمام تمرکز رو بزار برای قطع این علاقه و وابستگی. با این چیزهایی که شما گفتید این اقا دچار بیماری روانی حاد هستند. اصلا یک لحظه هم شک نکن... به حرف ما اعتماد کن همه متفق به شما دارن میگن این اقا مشکل روانی داره و این حرفا دروغه. مگه تومور مغزی حاد اینطوریه که طرف راست راست راه بره چیزیش هم نباشه تازه سوریه هم بخواد بره بجنگه؟؟ میدونم سخته تمام باورهای یک سالت رو ویران کنی ولی اولین قدم برای رهایی قبول واقعیت هستش عزیزم.

  17. 3 کاربر از پست مفید niloofarjan تشکرکرده اند .

    Roshanaksh92 (شنبه 12 فروردین 96), جوادیان (شنبه 12 فروردین 96), ستاره زیبا (سه شنبه 22 فروردین 96)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطوری دروغ نگم و هر راست نشاید گفت رو هم رعایت کنم
    توسط newfolder در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 شهریور 93, 22:40
  2. راست یا دروغ گفتن علت جدایی دختری که رفتم خواستگاری
    توسط majid 110 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 اردیبهشت 93, 08:58
  3. دروغ و راست
    توسط فرهنگ 27 در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 15 فروردین 90, 23:11
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 مرداد 88, 16:05
  5. راست يا دروغ
    توسط davooodkazem در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 بهمن 87, 00:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.