به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array

    بالاخره امروز دادگاه رفتیم

    امروز صبح شوهرم بهم گفت من یک عمر پدرم هرچی گفته مامانم سکوت کرده و از وقتی چشمم رو باز کردم همچین زنی رو توی خونمون دیدم . باید زن خودم هم اینطوری باشه منم گفتم اخلاق من مثل مامون تو نیست من دوست ندارم مورد ظلم قرار بگیرم و از حقم دفاع میکنم گفت پس پاشو بریم دادگاه تا جدا بشیم منم مصمم بلند شدیم شوهرم توی ماشین می گفت تا دادگاه وقت داری خوب فکرات رو بکنی منم گفتم مرگ یکبار شیون یکبار به جای این ه هر روز کلمه طلاق رو زبونت بیاری یک دفعه تمومش میکنیم . وقتی وارد دادگاه شدیم دست و پام میلرزید مثل اینکه اومده بودم پای چوب دار . خلاصه شوهرم ازشون پرسید مراحل چطوریه اونا هم گفتن باید توافق های خودتون رو روی فرم بنویسید که برگشتیم ماشین شوهرم ازم پرسید چی می خوام منم گفتم کلیه حق و حقوقم رو . اونم گفت من پنجاه میلیون بیشتر نمیدم اگه بچه رو هم برداری هیچ حقوقی به بچه نمیدم و هفته یکبار میبینمش اگه بچه رو نخواهی هفته یکبار تو می بینی منگ گفتم من کل حقم رو می خوام . که دوباره شروع کرد به عربده کشی که بچرخ تا بچرخیم و من میدونم با ت چیکار کنم تا بخاطر این توافق التماس کنی بعدش که توی ماشین داشت میروند بلند داد کشید منم خیلی ترسیدم کنترلم رو از دست دادم در حالی که گریه می کردم داشتم خودم رو میزدم و سعی از ترسم سعی می کردم از ماشین پیاده بشم شوهرم موبایلم رو ازم گرفت تا نتونم به کسی زنگ بزنم و برگشت بهم گفت با این گریه هات و خو دزنی هات امروز بهم ثابت کردی که چقدر بی آبرویی ( ولی بخدا فقط ترسیده بودم) من یه لحظه هم توی تصمیمم شک نمیکنم بعدش که فحاشی می کرد گفت الان می برمت هر دو تامون رو دور از شهر با ماشین به یه دره می اندازم دخترم اومد جلوی چشمم همش گریه می کردم موبایل هم نداشتم به یکی خبر بدم فقط بلند بلند گریه می کردم بعدش گفت اینکار رو نمیکنم ولی یه بلایی سر خودم میارم و یه نامه می نویسم که مقصر تو بودی تا آخر عمر توی زندان میمونی . حالم خیلی بده به نظرتون چیکار کنم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    شوهرم الان اومده میگه وسایل هات رو جمع کن . آخه نه طلاق داده نه تکلیف روشن کرده من کجا جمع کنم دوستان لطفا راهنماییم کنید

  3. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    خوب خواهرم ایشون این همه داره واسه طلاق دست و پا میزنه ولی شما سنگ اندازی میکنی خوب کمکش کن زودتر تموم بشه
    از برو وسایلتو جمع کن منظورش اینه برو همون جایی که قراره بعد طلاق بری یعنی الان ازت بریدم و طلاق عاطفی گرفتم و صددرصد طلاق دادگاهی میگیرم و ثبت دفتری رسمی هم میکنم ولی نمیتونم بیشتر جلوم تحملت کنم تصمیم من همینه چرا انفدر بی تحرک و بی حرکت هستید خیلی ببخشید نمک روی زخمتون میریزم ولی واقعا اینجور آدما دیوانه کننده هستن وقتی گفتی که میخوای طلاق بگیری یک قدم حداقل وردار و برو خونه بابات یا هرجا دیگه بذار هرچه سریعتر تموم بشه دیگه حق و حقوقتم برو دادگاه بگیر

  5. کاربر روبرو از پست مفید mehdi.ma.mm تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مرسی از پاسخ و فرصتی که برام گذاشتید . آخه شوهر من حرف واحدی نداره که هم خدا رو می خواد هم خرما رو .شوهر من کلا عادتش هست که من چند روز برم خونه بابام و بعد یکی دو هفته آقا زنگ بزنه که می تونی بیای دلم تنگ شده و .... و دوباره بعد یکی دو هفته همین روال رو ادامه بده ب. اوایل ازدواجمون هر ماه سر مسائل ریز این کار رو می کردنو کل فامیل میدونن که ایشون بعضی وقتها به تنهایی نیاز دارن و از این جهت منو می فرستن ولی من با یک مشاور تلفنی که صحبت می کردم گفت خونت رو اصلا ترک نکن تا شوهرت این عادتش رو ترک کنه . امروز هم که رفته بودیم دادگاه میدونست که سر موضوع مهریه به توافق نمی رسیم بخاطر همون رفت الان هم چپ و راست میره تهدید میکنه مثلا میگه نصف شب میام با چاقو سرت رو می برم تا راحت بشم یا میگه میرم مرگ موش می گیرم یواشکی میریزم توی غذات تا همه فکر کنن خودکشی کردی و اینطوری منم مهریه نمیدم و بچه هم مال من میشه . کل مهریه من یک دهم دارایی ایشون هم نمیشه فقط بخاطر اینکه اینقدر توی این چند سال اذیتم کرده و همچنان هم میکنه نمی خوام از حقم بگذرم

  7. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    شما به هیچ عنوان رضایت به طلاق ندهید. چه توافقی چه غیر آن.
    به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی از حقوق مسلم خود مانند مهریه، نفقه و ... صرف نظر نکنید. به شدت پشیمان می شوید.

    اگر آقا خیلی اصرار به طلاق دارد خودش طلاق دهد، مهریه، نفقه،... هزینه نگهداری فرزند (در صورتیکه حضانت فرزند با شما باشد) را تمام و کمال بپردازد. درضمن اجازه ازدواج فرزند دختر را نیز بدهد تا درآینده دخترتون درصورت نیاز و اجبار شرایط بتواند بدون اجازه پدر و جد پدری ازدواج نماید.

    اگر از حقوق مالی خود صرف نظر کنید و یا راحت تن به طلاق بدهید معنیش این میشه که آقا راجت شما رو ول کنه بره دنبال یه زن دیگه. اگر دخترتون رو هم بگیره ایون بچه هم زیر دست زن پدر و این پدر با اخلاقی که داره معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا می کنه.

    *********************
    با سلام
    این قسمتی از مطالبی بود که قبلا بهتون گفته بودم و الان هم دوباره همون ها رو تکرار می کنم. شما
    1. ابدا رضایت به طلاق ندید
    2. به هیچوجه منزیل رو ترک نکنید که ایشون ترک منزل، عدم تمکین و ... رو بهونه و توجیه رفتار و یا طلاق کنه
    3. چنانچه دادوبیدا و خدای ناکرده دست بلند کردن تو کارشون اومد از همسایه ها کمک بخواهید و حتما با پلیس 110 تماس بگیرید. نکته اساسی درخواست تهیه استشهاد درحضور پلیس است که برای دفاع از حقوق خود و فرزندتان بسیار ضروری می باشد. این مطلب درصورتی که استشهاد علاوه بر مسایلی مانند توهین های قابل تعقیب قانونی، ضرب و شتم و امثال آن شامل تهدید به قتل (مانند آنچه ذکر کردید) باشد، اهمیت و فایده بسیار بیشتری می یابد.
    چنانچه فرصتی پیش اومد و همچین استشهادی تهیه شد فورا آنرا گرفته و در مکان امنی نگهداری کنید وگرنه امکان دارد مانند موردی که سراغ دارم یه جورائی سربه نیستش کنند و بی مدرک بمونید.
    4. برای حالت قبلی اگر خودتون توانائی ندارید از پدر و سایر اعضای فامیل کمک بخواهید. به اینصورت که همان موقع باهاشون تماس بگیرید و اون ها با پلیس تماس بگیرند و ادامه کار رو بدند.
    در هرحال این موارد باید وضعیت به گونه ای باشد که همسایه ها متوجه اوضاع شما باشند و بشه ازشون درخواست شهادت کرد.
    فعلا همین کارها رو در ذهن داشته باشید و بهتر اینکه همین الان با پدر، برادر و افراد این چنینی هماهنگ کنید.

    چند سوال
    اولا مهریه و کلا حقوق قانونی شما چقدر است؟ خیلی فرق میکنه مهریه 14 سکه باشه یا 700 یا مثلا 2000 سکه.
    دوما شوهر شما اگر بخواد یا مجبور باشه پرداخت کنه توانائی داره؟ یا باید قسط بندی کنید.
    سوما شغل و موقعیت کاری و اجتماعی ایشون دقیقا چی هست؟منظورم این نیست که اسم ببرید و همه چیز رو لو بدید. کارمند هستند؟ مدیر شناخته شده هستند؟ پرستیژ و ظاهرشون در محل کار و اجتماع به چه صورت است؟
    چهارم، پای زن دیگری هم درمیان است؟ مشکوک یا مطمئن هستید؟

    الان هم اگر هنوز اقدام نکرده اید به جای پای اینترنت نشستن بلند بشید و همه داستان رو به پدرتان بگید.

    از چیزی هم نترسید و
    موفق باشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    Ye -Doost عزیز ممنون از پاسختون و ببخشید که به خاطر محدودیت ارسال نتونستم به سوالاتتون پاسخ بدم
    مهریه من کلا 260 سکه عندالمطالبه است
    شوهرم از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداره ولی به خاطر خساست یا هر چیزی که خودش میدونه نمی خوا بده . و به منم میگه من این همه یال زحمت نکشیدم که بیام دو دستی تقدیم تو بکنم نرخ تو فقط پنجاه میلیونه . تمام زمین های شوهرم پروانه و قول نامه هست و مغازه هاش هم سر قفلی هست . بهم میگه هیچ سندی دقیقا به نام خودم نیست من زود میرم با قولنامه میزنم به نام یکی دیگه
    شغل شوهر من آزاده و معنی کلک . حیله و قسم و ... یعنی زرنگی و موفقیت . شوهرم خودش میگه اگه توی محیط کارش اینجوری نباشه همه فکر میکنن که چقدر سادست و پولش رو بالا می کشند
    فکر نمیکنم پای زن دیگه در میون باشه ولی وقتی باهم بحث میکنیم منو تهدید میکنه که فکر میکنی تو کی هستی میرم پنج تا پنج تا زن جوانتر و خوشگلتر از تو میگیرم مثلا همین موقع برگشت از دادگاه بهم گفت بچرخ تا بچرخیم تو رو خونه زندانی میکنم و میرم یه زن جوان و خوشگلتر از تو میگیرم و به دخترمون هم میگم به اون بگه مامان . به خاطر ثروتم هم همه دختر ها قبول میکنن

  11. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    شما چی کار کردی که شوهرت گفت باید مثل مادرم باشی و بله و چشم بگی؟؟؟؟؟؟ باهاش مخالفت کرده بودی ؟ تو روش وایساده بودی؟ چی شد که این حرف را زد ؟؟؟؟؟

    همش تاپیک میزنی . میگی شوهرم وخانوادش ال وبل ....

    چرا تمرکز را از شوهرت بر نمیداری و در عوض رو خودت و کارات تمرکر کن ببین در این زندگی و اتفاقات پیش آمده چقدر مقصری ؟ ببین در دعواهای پیش آمده چی کار میکردی کار به اینجا نمیرسید باید تجربه بگیری و خطاهای رفتاری ات را کم کنی تا از این اعصاب خوردی هاپیش نیاد

    طلاق بگیری چی میشه؟ مهریه ات را هم بگیری یه بچه داری که مرتب بین پدر و مادرش شوت میشه و در نهایت باباش سریع ازدواج میکنه و شما باید بچه ات را تنهایی بزرگ کنی و در ضمن موقعیت ازدواج های بعدی به خوبی ازدواج اول نیست فکر میکنی در ازدواج دوم شوهر بهتری نصیبت میشه؟!!

    پس بیا و این زندگی را بساز رو کارای خودت و رفتارت تمرکز کن اینقدر خودت را پاک و معصوم نگیر فکر نکن بدون اشتباهی

    خیلی زشته که تو ماشین شروع به خود زنی میکنی یعنی چی ترسیدی !! واقعا از یه خانم تحصیل کرده و محترم بعیده این رفتار تو را از چشم شوهرت میندازه
    ترسیده بودی آروم گریه میکردی بهش میگفتی الان حالم خوب نیست عصبی ام بزار تنها باشم
    ترسیده بودی ؟ از چی ؟؟؟؟ از دادگاه !! قبل دادگاه میگفتی مرک یکبار و شیون یکبار چی شد که ترسیدی ؟؟؟؟؟؟!!!
    شما باید خیلی رو رفتارات دقت کنی یه زن نباید صداش زیاد بالا بره نباید کاری کنه که سر و صدا و جنجال به پا شه نباید شارلاتان بازی در بیاره

    تو خودت با رفتارات و کارات حرمت ها را از بین بردی رفتارهای خانمانه نداری دنبال پولی یارانه را از شوهرت میگیری !!! سر خرید خیلی بحث میگیری و نمیتونی خیلی چیزها را کنترل کنی
    من احساس میکنم خشنی خشکی مثل یه مرد حالات زنانه نداری نرم و ناز برخورد نمی کنی عشوه نداری

    احتمالا از حرف هام ناراحت میشی اما من هدفم ناراحتی شما نیست هدفم اصلاح هست تا خانواده 3 نفره شما از هم نپاشه و دختر کوچولوت در آرامش بزرگ شود
    وقتی حالت بهتر شد رو حرفام فکر کن
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد
    ویرایش توسط نازنین2010 : پنجشنبه 10 فروردین 96 در ساعت 17:36

  13. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96), جوادیان (پنجشنبه 10 فروردین 96)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نازنین جان مرسی از پاسخ و توجهتون
    در ابتدا می خوام بگم خودم هم از برخوردم توی ماشین ناراحتم خیلی دوست داشتم می تونستم مسئله رو با خونسردی و لیدی وار حل کنم ترس من از طلاق و دادگاه و ... نبود بلکه از فریادی که شوهرم توی ماشین کشید و با مشت به ماشین کوبید بود . با وجود اینکه کلا آدم آرومی هستم ولی این چند ماه اخیر کلا توی اینجور مواقع کنترل از دستم خارج میشه وقتی فحاشی . توهین . تحقیر و در نهایت داد میکشه کنترل از دستم خارج میشه و منم مثل خودش داد میکشم و گریه میکنم و دست و پام میلرزه و وقتی به خودم میام که همه چیز تموم شد .
    نازنین جون من ازدواج کردم یه مادرم و الحمد الله شوهرم ندار نیست یعنی حق ندارم دنبال یارانه رو از شوهرم بگیرم؟ حق ندارم به اندازه چهل وپنج هزار هر ماه توی کیفم برای خرید وسایل شخصیم داشته باشم ؟ حقم اینه که شوهرم هر لحظه حساب و کتاب چهل و پنج هزار منو بره و بگه چرا از یارانت پس انداز نداری خانم های دیگه با بیست هزار ماهانه پس انداز هم میکنن طلا هم واسه خودشون میخرن و ... ازم سوال کردید که سر چه موضوعی شوهرم بهم گفت دوست داره مثل مادرش باشم شوهرم سیگاری نیست ولی با یه تهدید بچگانه روز عید چند تا سبگار با خودش خونه آورده بود که من به خاطر تو و جر و بحث هامون تصمیم گرفتم سیگار بکشم تا ریه هام خراب بشه و به این ترتیب خودکشی کنم با اینکه حرفش مسخره بود ولی با سیاست زنونه رفتار کردم و کنارش نشستم و گفتم اینطوری تو به دو نفر ظلم میکنی هم به من هم به دخترت برای چی باید به خودت آسیب بزنی و ...ولی شوهرم رفت یه فاز دیگه گفت فکر میکنی من بمیرم برای تو ارث میزارم همه دارایم رو بخشش میکنم و ... منم بدون اینکه جواب بدم اومدم اتاق دخترم خوابیدیم چند روز همین طوری روزی دو نخ سیگار می خرید تا اینکه یه روز دیدم روی مبل نشسته و سیگار رو میکشه و خاکسترش رو میریزه زمین روی سرامیک منم گفتم وای داره میریزه گفت نه خودم میریزم بعدا تمیز میکنی تو به فکر ریه های من باش نه سرامیک و اینطور شد که بحث شروع شد و گفت بریم دادگاه . نازنین جون نمیدونم ازدواج کردی یا نه ولی اینکه میگی عشوه داشته باش اگه به شوهرت عشوه بیای و ناز کنی و پس بزنه تو رو . با وجود اینکه لباس های شبک برات نخره ولی از مامانت بخوای برات بخره و جلوی شوهرت بپوشی . شوهرم ا ایل ازدواجمون بهم گفت من یک عمر تنها خوابیدم دوست ندارم کسی کنارم بخوابه چون اینجوری تا صبح خوابم نمیبره به این ترتیب برای خودش یه اتاق جدا کرد و مثل فیلم حریم سلطان هر وقت دلش خواست منو اتاقش دعوت میکنه اوایل خیلی سر این موضوع بحث کردیم ولی توی ازن شش سال موفق نشدم و الان منو دخترم می خوابیم و شوهرم هم توی اتاق خودش اینطوری من چطور میتونم عشوه بیام واقعا به غرورم برمی خوره و حس میکنم دارم خودم رو تحمیل میکنم . وکننم

  15. 4 کاربر از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده اند .

    Ramin231 (پنجشنبه 10 فروردین 96), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 15 فروردین 96), دیار (یکشنبه 03 اردیبهشت 96), داود.ت (شنبه 12 فروردین 96)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    با سلام
    من هم مشکل محدودیت 3 پست رو دارم و به همین دلیل باید برای جواب دادن انتخاب کنم.

    تصمیم نهائی تان چی هستش؟ امثال من و سایر دوستان فقط کمک فکری می کنیم، تصمیم گیرنده اول و آخر خود شما هستید و مسئولیت تصمیم تان هم با خودتان است.شما مطالب قبلی رو خوندید؟ چه میزان از آن را عمل کردید؟ اصولا با کدوم قسمت ها موافق هستید؟ پدرتان در جریان مسائل هستند؟ برادر دارید؟ دائی یا عموئی که بتونید بهشون تکیه کنید؟

    شما بگید چه کار می خواهید بکنید ما هم بر روی همون تمرکز کنیم.

    * مسلما تصحیح رفتارهای همسرتان خیلی خوبه ولی رک بگم خیلی بعیده. در کوتاه مدت حداکثر بشه ایشون رو "مجبور" به "تعدیل" رفتارهاش نمود. رفتارها و نوع گفتارهای همسر شما از یک فرد عادی نیست. ایشون یا بیمار هستند، یا عقاید پرتی دارند، یا تربیت دست و حسابی نداشته اند، یا کلا به شما علاقه ندارند. یا ترکیبی از چند یا همه این عوامل. از این سایت یا هیچ سایتی هم کمکی ساخته نیست. مشاوره حضوری، روان شناس، روان پزشک همه این ها با هم شاید کمک کنند وضعیت بهتر بشه شاید هم از کسی کاری برنیاد. وقتی کسی خودش نخواد معالجه بشه یا اصولا خودش رو بیمار ندونه خب کاریش هم نمیشه کرد. نمیشه هم دست و پاش رو بست بزور درمانش کرد.

    * اگر قصد جدائی دارید، اون مطلب دیگری است. خیلی باید درباره آن و عواقبش فکر کنید. باید بین ادامه این وضعیت و جهتی که احتمالا درآینده طی خواهد کرد و تاثیر آن بر خودتان و فرزندتان و همچنین طلاق و تاثیرات آن خوب فکر کنید و اونی رو که صحیح تره انتخاب کنید. مشاور خانواده می تونه درباره ادامه این زندگی و یا طلاق بهتون کمک فکری بده. روان شناس میتونه درمورد رفتارهای شوهرتان و اینکه آیا بیمار هستند یا خیر؟ آیا قابل درمان هستند یا خیر؟ بیماری به چه جهتی پیش خواهد رفت؟ بدتر میشه یا بهتر؟... کمک فکری بهتون بده. و اینکه شاید این آقا اصولا بیمار به معنی مصطلح آن نباشند بلکه شخصیت وی همینی که نشون میده باشه.اگر این آخری باشه که درمان داروئی و مشابه اون رو نداره. شخص باید خودش رو عوض کنه. چیزی که خیلی بعیده. راحت تر اینه که مجبورش کرد. یعنی قسمت بعدی که میخوام بگم.

    * اگر از این وضعیت راضی نیستید و عواقب طلاق هم براتون سخته تنها راهی که به نظرم میرسه مجبور کردن ایشون به تعدیل رفتارهاش است. یعنی ایشون عوض نمیشه، زندگی هم گلستان نمیشه، ولی مجبور میشه رفتارها و برخوردهاش رو ولو در ظاهر تعدیل کنه. به عبارتی عشق و صمیمت واقعی نیست (نه در حال حاضر) ولی قابل تحمل میشه.
    اگر این رو می خواهید باید از همه اهرم هاتون که زیاد هم نیستند حداکثر استفاده رو ببرید. شما بعد از این همه مدت بهتر از هرکسی دیگه باید همسرتان را بشناسید. من فقط چند مورد کلی و مشترک بین همه زوج ها رو میگم بقیه اش رو خودتون و خانواده تون باید بیابید.
    اول از همه مهریه و حقوق قانونی تان است. متاسفانه نسبت بین مهریه شما و توان مالی همسرتان خیلی پائین است. به بیان دیگر ایشون اگر مجبور بشه مهریه تون رو میتونه کامل و راحت پرداخت کنه. مگر اینکه مالش به جونش بسته باشه و حاضر باشه برای ندادن مهریه با شما کنار بیاد. البته موقتا. ایشون هم نمیتونه از زیر بار پرداخت مهریه شما فرار کنه. مگر اینکه شما خیلی ناشیانه حرکت کنید. حضانت فرزتد (دختر) اگر اشتباه نکنم در ابتدا با مادر است و پس از رسیدن به سن معینی به خواست خود وی می باشد. این رو حتما از وکیل خانواده سوال کنید. ممکنه اصلا دلیلی برای نگرانی نداشته باشید. شرایط اعتقدی، اخلاقی و رفتاری و ... پدر و مادر هم مسلما موثر هستند که شاید ازنظر قانون به نفع شما باشه. البته شاید. وکیل و قاضی باید نظر بدند.
    دوم، فشار خانواده شما و خودش و سایر اطافیان. اینکه چقدر از دیگران حساب ببره. چقدر آن ها بتونند روش تاثیر بگذارند. چه مثبت یعنی تشویق، اصلاح و نظایر آن و چه منفی نظیر ترساندت، تهدید به مقابله و نظایر آن
    سوم، ترس از موقعیت کاری و اجتماعی. اینکه فرد بدونه پیامد رفارهاش در خانواده به محل کار و ... کشیده شده و آبرو و حیثیت و حتی منافع مالی اش رو درخطر قرار میده ابزار فشار قدرتمندی است. بسیاری از افرادی که در منزل زورگو و قلدر هستند در محیط جامعه تصویر مردمی و اجتماعی از خودشون می سازند. شما که خیلی بعیده، مگر از اطافیان شما کسی باشه که هم قانونا و هم عرفا بتونه با شوهرتون برخورد کنه. مانند پدر، برادر. نتیجه اش هم نامشخص هستش.
    چهارم. رفتارهای خلاف تعهدات زناشوئی و یا کارهای غیرقانونی. وجود این موارد نقاط ضعف برای هرکسی هستند.
    پنجم، اقدامات قانونی نظیر شکایت در موارد ضرب و جرح، اتهامات اخلاقی حتی اگر از روی عصبانیت بیان شده باشه، اعمال و گفتارهائی که شکنجه روحی محسوب میشه و در رفتارهای همسرتات به فراوانی از آن ها موجود است، یا هر نوع عمل و رفتار دیگری که قانون آن ها را مصداق سخت و غیرقابل تحمل کردن زندگی برای همسر می دونه. این همون موردی است که درباره استشهاد گفتم.

    بازهم میگم، نمیخوام شما رو تشویق به کاری بکنم. ولی حالت های مختلف رو تا حد امکان درنظر گرفتم.
    از پست گذاشتن های متعدد و بی فایده خودداری کنید. تصمیم نهائی رو با مشورت "خانواده، مشاور و روان شناس" آنهم "نه تلفنی، بلکه حتما حضوری و با وقت صرف کردن تا هر مقداری که نیاز باشد" بگیرید. بعد از گرفتن تصمیم آخر و قاطع اگر باز هم اینجا نیاز به کمک فکری داشتید مراجعه کنید.

    موفق باشید
    ویرایش توسط Ye_Doost : پنجشنبه 10 فروردین 96 در ساعت 23:24

  17. 4 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    mercedes62 (جمعه 11 فروردین 96), tavalode arezoo (جمعه 11 فروردین 96), نشاط زندگی (جمعه 11 فروردین 96), داود.ت (شنبه 12 فروردین 96)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 شهریور 96 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    3,752
    سطح
    38
    Points: 3,752, Level: 38
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3

    تشکرشده 107 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نشاط عزیز من هر بار تاپیک های شما رو میخونم بسیار ناراحت میشم، از ته دلم براتون دعا میکنم که آرامش بهتون برگرده
    اما میخوام حرفهایی بزنم که شاید براتون خوشایند نباشه. من احساس میکنم که شما هیچ کاری برای بهتر شدن زندگیتون نمیکنید . هر بار میاید اینجا یه تاپیک میزنید که بیشتر حالت گزارش یا درد دل داره و میرید تا اتفاق بعدی. میشه لطفا بگید کارها و قدمهای مثبتی که تو این مدت برداشتی چیا بوده؟

    قرار بود روی خودتون کار کنید که از اسم طلاق نترسید حتا در اون زمینه هم کاری نکردید. من نمیخوام شما رو تشویق به کاری کنم اما واقعا برام سواله که از چیه طلاق میترسی ؟ مگه قراره هر کس که ازدواج میکنه تا آخر عمرش با همه بدبختیه طرف مقابل بسازه و باهاش زندگی کنه ؟ طلاق حلال خداست برای وقتی که ۲ نفر نمیتونن در کنار هم زندگی خوبی داشته باشن. سعی در نگه داشتن زندگی خوبه اما نه به هر قیمتی. فکر میکنی چند سال دیگه بتونی این فشار روحی رو تحمل کنی ؟ فکر نمیکنی که چقدر داری به خودت آسیب میزنی ؟

    چه دلخوشی هایی داری به غیر از دخترت تو این زندگی ؟ که اون هم تو این زندگی آرامش روان نخواهد داشت. شما حتا با همسرت نمیخوابی یعنی کمترین چیزی که یک زوج انجام میدن.

    ببخشید این حرفها رو میزنم میدونم مورد سرزنش قرار میگیرم از طرف بعضی از کاربر ها اما میخوام این روی ماجرا رو هم ببینی.

    واقعا دلیل اصرارتون به این زندگی که اینهمه برای شما عذاب و تحقیر داره نمیفهمم. یعنی نمیفهمم که یک آدم چقدر میتونه خودش رو دوست نداشته باشه.

  19. کاربر روبرو از پست مفید مهردخت تشکرکرده است .

    داود.ت (شنبه 12 فروردین 96)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. امروز نامه محضر گرفتیم برا طلاق.....
    توسط آخیش در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 24 مرداد 94, 13:34
  3. خوشبختیم رفت و دیگه برنمیگرده
    توسط شکوفه کویری در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 مرداد 92, 13:15
  4. ناراحتیم رو کاهش دادم، ولی هنوز تنهام
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 10 دی 90, 22:23
  5. فتیله فتیله جمعه تالار تعطیله
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 10 مرداد 88, 20:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.