به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy لطفا منو راهنمايي كنيد

    با سلام ،لطفا منو راهنمايي كنيد، احتياج به كمك دارم ، دختري ٢٤ ساله هستم كه حدود يك سال پيش با اقايي ٣٣ ساله در اينترنت اشنا شدم ، قبل از اين اقا رابطه ديگه اي با كس ديگه نداشتم و اولين تجربه من بود ، اوايل رابطه در حدود ٢ ماه اول با شناخت هم ديگه گذشت ،بعد اين اقا به من توي اين مدت گفتن كه در رابطه قبلي كه داشتن با دختري اشنا بودن كه مال و اموالشو به نام اون خانم كردن و اون هم همه مال و اموال اين اقا رو كشيده بالا و اين كه عشقي هم بينشون نبوده ،و اينكه من عشق اول ايشون هستم ،و واسه اولين با ر عاشق من شدن، و همش هم تاكيد ميكردن كه با بقيه پسرا فرق دارن و عشقشون از رو هوس نيست ،بعد اين اقا ميگفت من تومور مغزي هم داشتم كه پزشك ها ازم قطع اميد كرده بودن و به شكل معجزه اسايي خوب شدن ، و من بعدن متوجه شدم كه همون شبي كه من اومدم تو زندگيش قصد خود كشي داشته كه من وارد زندگيش شدم و اميد بهش دادم، البته گفته بود قبلا هم خود كشي كرده بوده و رگ دستشو زده بوده ،تو اين مدت من ايشون رو تا ٦ ماه اول اصلا ملاقات نكردم، خيلي وابسته شدم و بعد از مدتي ميديدم كه ايشون سر مسائل كوچك يك مرتبه عصباني ميشن و حرفاي خيلي بعد ميزنن و تلفن رو قطع ميكنن ، من اصلا خودمو مقصر نميديدم چون سر چيز هاي بي خود اين كار رو مي كرد، و من چون ايشون رو دوست داشتم به اجبار خودم زنگ ميزدم و دل جويي ميكردم ، مدتي هم دعوا رو كش ميداد تا كوتاه بياد ، توي اين يك سال به همين شكل بود اوايل كمتر بحث ميكرديم ، اما اخرا بيشتر ، بعد فهميدم ايشون هم به من به شدت علاقه مند شده ، البته در ٦ ماه دوم رابطه ايشون رو هفته يك بار ميديدم، بعد ديدم كه ايشون به خاطر علاقه به من محل زندگيشو نزديك منزل ما منتقل كرد و ماشيني كه من علاقه داشتم گرفت، ولي اون مسائل بعد دهن بودن ايشون و قطع كردن تلفن ادامه داشت ، وقتي اعصباني ميشد ٥٠ بار ريجكت ميكرد تا اينكه جواب بده، سر همين موضوع ها من چند باري رفتم اما ايشون با هر طريقي منو بر گردوند ،يك بار با اس ام اس طلب كارانه، يك بار با خط انداختن و زخمي كردن دستش با تيغ ،دل منو به رحم مياورد،بهش ميگفتم اگه منو دوست داري چرا اين جوري ميكني؟ ميگفت مرد اين رابطه من هستم و تو بايد بياي سمت من، !!! اين هم اضافه كنم كه پدر مادر اين اقا از همون زمان بچگي ايشون طلاق گرفته بودن و ايشون اصلا پدرشو نديده، و اين جور كه ميگفت مادرش هم مشكل عصبي داشته و از بچگي خيلي ازيتش كرده و از ٩ سالگي هم روي پاي خودش بوده، يه مورده ديگه كه اصل قضيه هست كه بايد بگم اينه كه بعد ٢ ماه از رابطه ما ايشون برگشت به من گفت تومور سر من دوباره برگشته و همش به من ميگفت قصد درمان داره و دكتر ميره اما اقدامي ازش نديدم، جالب اينجاست كه با وجود اينكه از اوايل رابطه به من گفت اين تومور برگشته، اما تو اين ١ سال هيچ مشكله جسماني در راه رفتن و كلام ايشون نديدم،ايشون خيلي رو دروغ حساس بود به همين دليل به حرفش ايمان داشتم وميدونستم دروغ نميگه چند بار هم بهش گفتم ، ايشون گفت چه دليلي داره كه ادم خودشو مريض جلوه بده، منم ايمان پيدا كرده بودم كه دروغ نميگه تا اينكه پدر و مادر من جريان اين اقا رو فهميدن و ديگه نزاشتن من با ايشون ارتباط بر قرار كنم، چند بار منو تحديد كرد كه بر گردم ،ميگفت وگرنه يه سري چيزا رو جلو خانوادت رو ميكنم ، و يا مي گفت ميرم سوريه تو جنگ خودمو از بين مي برم، بليط هم گرفتم و از اين حرفا ، بعد خودش تماس گرفت با من گفت تومور سر من بد خيمه و پزشكا ازم قطع اميد كردن، اگه تو كنارم باشي ايمان دارم كه خوب ميشم، عشق دعواي همه دردا هستش و همه اين حرفا رو با گريه ميزد، دلم براش سوخت و تصميم گرفتم كه باهاش بمونم البته بي نهايت دوسش داشتم، اما مامانم همون شب فهميد كه من رابطه رو از سر گرفتم و من رو مجبور كرد كه اس ام اس بدم و رابطه رو تمام كنم و شمارشو هم بلاك كنم ، الا ن چند روزه اين كارو كردم و رابطه رو قطع كردم ، از ايشون هم خبري ندارم، و عذاب وجدان دارم كه اگه يك وقت بميره و خبرش به من برسه من چي كار كنم، و يا خدايي نكرده بلايي سرش بياد ديگه نمي تونم به زندگيم ادامه بدم ، تو رو خدا راهنماييم كنين،همش ميخوام اس ام اس بدم حالشو بپرسم اما نميخوام روزنه اي باز كنم براي ارتباط مجدد،خيلي نگرانشم ، يه حسي هم بهم ميگه شايد به خاطر اينكه من كنارش بمونم اين دروغ ها رو گفته، ولي از يه طرف ميديم كه اهل دروغ نبود و سر دروغ هاي من فوق العاده اعصباني ميشد تا اين كه به غلط كردن بيافتم ، تو رو خدا منو راهنمايي كنيد باتشكر.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم نترس، کسی تا حالا به خاطر دروغ گفتن نمرده که ایشون دومیش باشه! شما اولین رابطه تون بوده وبه نظرم به معنای واقعی فرمونو دادی دست ایشون. بعدش اینکه از نظر من ایشون 33 سالش نیس، 3 سالشه! بدبخت نکن خودتو، یه دور پستی که اینجا نوشتی رو خودت بخون ببین چنتا از حرفاش ممکنه راست باشه؟! در ضمن شما رو چه حسابی ایمان آوردی که ایشون دروغ نمی گه؟!
    شما نترس از اینکه بلایی سر خودش بیاره که بعیده. از تهدیدای ایشون هم نترس، حتی اگه بیاد چنتا حرف راست از رابطتون برا پدرت رو کنه هیچ اتفاقی نمیفته، فوقش یه مدتی باهات سرسنگین میشن و بهت قول میدم حداکثر بعد یه سال کسی چیزی یادش نمیمونه. واقعا چرا فک کردی اهل دروغ نیس؟!.........

  3. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    Roshanaksh92 (دوشنبه 07 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اين كه پاسخ دادين، اما توي اين يك سال جوري خودشو نشون داده كه احساس ميكنم اهل دروغ نيست ، سر بعضي مسائل مثلا ميگفتم به فولان كس اينو بگو يا اونو بگو بعد ميگفت من اهل دروغ نيستم ، زندگي تو بر پايه دروغ بنا شده نه من، الان هم ترس از اين دارم كه حرفاش راست باشه و بلايي سرش بياد و بميره ،، بعضي اخلاقاش به شدت بد بود ، به خاطر همين كاراش ازش جدا شدم ،بدون اجازه نميتونستم پامو از در بزارم بيرون يا كاري كنم ، حتي ميگفت اگه منو دوست داري دانشگاه ديگه نرو ، فقط به خاطره اين كه دوسش داشتم همه اينا رو تحمل كردم ،اما چيزاي مثبت هم داشت ، باور داشتم كه اهل خيانت نيست و فقط با خوده منه، وقتي هم كه سر حال بود خيلي حرفاي قشنگ ميزد و واسم هر كاري ميكرد، هر چي دوست داشتم همونو تهيه ميكرد و چيزاي ديگه كه يادم نيست دقيق، تو اين چند روزي هم كه ازش خبر ندارم خيلي برام سخت گذشته چون وابسته شدم بهش و خاطره و يادگاري ازش زياد دارم ، نميدونم چه طوري مي تونم فراموشش كنم ، اخه خيلي رويا با هم تو سرمون داشتيم ، چندين بار خواستم تركش كنم اما نشد ، اين بار ديگه پدر و مادرم فهميدن و جلومو گرفتن كه تماس نداشته باشم باهاش، اميدوارم حرفاش دروغ باشه كه بعدا دچار عذاب وجدان نشم ،چون همش ميگفت به خاطره وجوده من هستش كه زندگي ميكنه .

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    ایشون گفتن تومور داشتن و دارن (از نوعی که دکترا ناامید شدن!) و یه سال بدون هیچ نشونه ای جلو چشمتون بودن، الان این دروغ نیس؟! در ضمن خیلی از پسرا برا جلب نظر دختر مورد نظرشون چه دروغایی که نمی گن. من یه دوستی داشتم حس می کردم پسره داره سر کارش میذاره و غیره. گفتم فلانی اینجوریه ها، گفت نه، گفتم خب مثلا پسره گفته رستوران دارین فلان جا، الان اون رستورانه کو؟ دوستم می گفت با پدرش حرفش شده رستوران و آتیش زده!!!!.....الان داستان شمام دقیقا همینه. آخه وابسته چی شدی؟ وابسته کی شدی؟ وقتی یه نفر تا خوبین خوبه اما نمیذاره بدون اجازه ش پاتو از در بذاری بیرون به چه دردت می خوره؟ چون چیزایی که دوس داشتی برات فراهم کرده دلیل نمیشه بقیه کاراش درست باشه. همین آدمی که بهت می گه به خاطر من دانشگاه نرو، بعد یه سال از تموم شدن رابطه می گه درس خون نبودی که، ول کردی دانشگاه رو، یا کلاسا شرکت نکنی پاس نشی میگه گیج بودی. سطر دوم نوشتت رو بخون، ببین داره یه کاری می کنه که ویژگی های بد رو به خودت نسبت بده، من اهل دروغ نیستم ولی زندگی تو بر پایه دروغ بنا شده!!!...الان ایشون دست پیش رو میگیره که پس نیفته.
    بعضی اتفاقا رو به فال نیک بگیر. درسته پدر و مادرت فهمیدن اما به نظرم کار خدا بوده. طول می کشه فراموشش کنی، مخصوصا طرفی که احساسش نسبت به طرف مقابل حقیقی و پاک بوده براش سخته اما شدنیه. سرتو گرم کن، شیک و پیک کن دانشگاتم برو. وقتیم بیرون دیدیش محلش نظر یعنی دلتم آشوب بود کاری ندارم اما تو ظاهر نشون نده تا متوجه بشه دیگه همون آدم بله چشم گو نیستی که براش می مردی...محکم باش

  6. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    Roshanaksh92 (دوشنبه 07 فروردین 96)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 آبان 96 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1396-1-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    665
    سطح
    13
    Points: 665, Level: 13
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله درسته حق با شماست، اما يه مدتي چشمام كور بود نميديدم اين چيزا رو، مرسي از اين كه راهنمايي كردين

  8. کاربر روبرو از پست مفید Roshanaksh92 تشکرکرده است .

    غبار غم (دوشنبه 07 فروردین 96)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array
    خواهش می کنم. اگه امکانش هست حتما برو پیش یه مشاور.....موفق باشی

  10. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    Roshanaksh92 (دوشنبه 07 فروردین 96)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    دوست عزیز واقعا شما به چنین کسی عاشق شدید؟؟

    والله ایشون سر تا پا منفیه و خطرناک..

    بیشتر دروغهائی که دخترا و پسرا برای نگه داشتن کسی میزنن همون اول کار حقه مریض بودنه ..و اکثرا تو کسائی که تا حالا رابطه ای نداشتن زود جواب میده ..

    مطمئن باش هیچیش نمیشه و برای اینکه دوباره شمارو بدست بیاره حتی به تهدید کردن هم روی میاره

    ولی هوشیار باشید و به هیچ وجه سمتش نرید..کاری که پدر و مادرتون صلاح میدونن انجام بدید

  12. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Roshanaksh92 (دوشنبه 07 فروردین 96), غبار غم (دوشنبه 07 فروردین 96)

  13. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام و تبریک سال نو

    تاپیک شما عنوانی که گویای مشکل شما باشد ندارد لذا لازم است عنوانی که نشان دهد برای چه مشکلی درخواست راهنمایی دارید تنظیم نموده و از طریق گزارش پست ارسال فرمایید تا جایگزین عنوان کنونی شود و سپس تاپیک برای ادامه دریافت راهنمایی باز شود






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رهايي از وابستگي(انسان رهايي يافت
    توسط fateme71 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 تیر 92, 17:27
  2. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اسفند 91, 16:21
  3. تنهايي
    توسط عسل بانو در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 شهریور 91, 22:29
  4. راهنمايي براي شروع تلاش براي فردايي بهتر
    توسط roz_zard در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 دی 89, 12:45
  5. منو راهنمايي كنيد تنهايي وبي كسي دارد مرا از پادرمي اورد
    توسط تابي در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 دی 87, 09:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.