سلام وقت بخیر ... عیدتون مبارک امیدوارم سالی سرشار از خوبی پیش رو داشته باشید
دختری 21ساله هستم که از حدود 16 سالگی علاقمند به معاون دبیرستانم شدم
که ایشون همجنس من هستند در این مدت احساسی که ب ایشون داشتم دچار ناپاکی
نشد و تا الان ب حدی دوسشون دارم که الان که دانشجو هستم به دیدنشون میرم
وقتی میبینمشون دست و پام میلرزه و رنگم میپره که خودشون هم متوجه شدند
همیشه انلاین بودنشون رو چک میکنم نگرانشون میشم و خیلی بفکرشونم هر
دقیقه بیادشونم خودشونم از این احساس من از همون 16 سالگی خبر دارند و
میدونن
چقدر دوسشون دارم همیشه با من منطقی برخورد کردند هیچ وقت ناراحتم نکردند
تا اینکه سال 94 شروع کردم به امتحان کردنشون و همش پیام دادم ایشون هم
گفتن اینقدر پیام نده بزار به زندگی م برسم من ناراحت شدم ایشون هم از من
انتظار نداشتن که اینطور برخورد کنم تا ی مدت اصلا ب پیامام و زنگام پاسخ
نمیدادن بعد این قضیه حدود یکماه بعد ازش خواستم منو ببخشه و ب من
پیشنهاد داد که برم مشاوره منم رفتم وبهش پیام دادم ک دیگه مزاحمت نمیشم
اونم نوش هر جور راحتی .. پیامش ندادم تا اینکه خودش خردادماه ی پیام
تبریک برام فرستاد منم ک دیدم اینجوریه دوباره شروع کردم ب پیام دادن
منتها ماهی یکبار ... الانم که بهشون پیام میدم فقط مطلب هارو نگاه میکنه
و اگه سوالی بپرسم جوابمو میده و بهم میگه من تورو مثل دخترم دوست دارم و
از اینکه بهم پیام میدی خوشحال میشم اینکه بهت پیام نمیدم فقط به این
خاطره که با جوونا بپری من دیگه پیر شدم ... تورو خدا بهم بگین چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)