به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 مهر 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-12-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,263
    سطح
    35
    Points: 3,263, Level: 35
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    365

    تشکرشده 236 در 117 پست

    Rep Power
    35
    Array

    از دست پدرم خسته شدم، رعایت بهداشت فردی براش مهم نیس

    سلام. من اومدم دوباره....
    پدرم اعصابمو به هم میریزه. خدا شاهده تو این چن سال چقد از لحاظ روحی شکنجمون کرده.
    روزای عادی خدا رو شکر می کنم که کسی در خونمون رو باز نمی کنه. کلی ایراد داره، بی بند و باره و ...
    اما الان واقعا دلخسته شدم. افسرده شدم. چقد خودمو گول بزنم، همش از لحاظ روحی خودمو میکشم بالا اما باز چشم بهش میفته دنیا رو سرم خراب میشه.
    یه وجب نشیمن پذیرایی داریم، از بوی این نمیشه توش موند و نفس کشید. اصلا براش مهم نیس. با هزار جور ترفند و التماس و خواهشم قبول نمی کنه بره حموم. نمیره حموم، به جهنم، ما رو آدم حساب نمی کنه کنار ما ببخشید می گم باد....(این فقط یه کار چندئش آور از بین هزارتا کارشه!!!). چیکارش کنم؟ به خدا یه قرون بهمون نمیده باهاش کنار اومدم، یه بار دس رو سرمون نکشیده باهاش کنار اومدم، یه بار نگفته دخترم باهاش کنار اومدم (اصلا دختر رو ننگ میدونه)، آبرمون و تو شهر برده باهاش کنار اومدم، اما با این کاراش که داریم تو خونه خودمون زجر کش میشیم نمی تونم کنار بیام. میگم به خاطر ما برو حموم، لباساتو بشوریم و ....خدا شاهده از دیوار صدا میاد که از این نمیاد. الان مهمون داشتیم آب شدم رفتم زمین.....نمی دونم چرا خدا منو نمیکشه راحت بشم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید غبار غم تشکرکرده است .

    امیرعلی23 (یکشنبه 13 فروردین 96)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    سال نو مبارک

    خیلی ناراحت شدم تاپیکتون را خوندم راهکارایی که میگم امیدوارم براتون کاربردی باشه

    فکر میکنم پدرتون دچار افسردگی هستند تموم تلاشتون را بکنید تا یک جلسه یک روانشناس مرد باتجربه را ببینند

    زودتر موضوع را با روانشناس یا روانپزشک مطرح کنید شاید نیاز به دارو داشته باشند.

    سعی کنید با تشویق و ایجاد فضای ارام انگیزه و شور زندگی را برای ایشون و خودتون بیشتر کنید مخصوصا توی

    این موارد نقش مادرتون میتونه خیلی پررنگ تر و کاربردی تر باشه.

    بهش حس حقارت و تحقیر ندید احترامش را بجا بیارید و اگر ممکنه اتاق یا فضایی را به حضور ایشون اختصاص بدید

    و فضایی مختص مهمانانتون باشه تا مشکلات پدر به چشم مهماناتون نیاد.

    اگر پدرتون همیشه خونه اند و سر کار نمی روند با خانواده صحبت کنید اگر مادرتون میتونند و یا خودتون و یا برادر و یا همسایه معقولی دارید بخواهید روزی یکساعت پیاده روی و یا رفتن

    به یک فضای باز مثل پارک حتما توی برنامه پدرتون باشه. دفعات اول غیر مستقیم دعوتش کنید کم کم ممکنه خودش


    خواهان باشه و یا دوستانی در پارک یا برای پیاده روی پیدا کنه که بهش انگیزه بیشتری بدهند.

    در پایان از خودتون میخوام که تا میتونید سرخودتون را با یک کار- ورزش یا درس و .... حسابی سرگرم کنید

    تا هم انشاالله منبع درامدی باشه و هم از این استرس و اضطرابتون کم کنه و ارامش بهتون بده.

    موفق باشید

  4. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    غبار غم (دوشنبه 07 فروردین 96)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 شهریور 97 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1396-1-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    1,114
    سطح
    18
    Points: 1,114, Level: 18
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بابات چند سالشه؟؟؟
    اینجا هم موضوع مشابه ای هست ولی من عادت کردم دیگه! مثلا بابام هر وخ میره دسشویی قشنگ دسشویی رو نمیشوره.میترسه آب زیاد مصرف شه و گناه کنه! گاهی هم مدفوع هاشو لگد میکنه و تا توی حیاط رو کثیف میکنه.شلوارش هم بیشتر اوقات کثیفه.البته گاهی ب خاطر سن زیادش خودش رو خراب میکنه ولی بیشتر اوقات ب خاطر عقایدش و اینکه آب مصرف نشه!

  6. کاربر روبرو از پست مفید امیرعلی23 تشکرکرده است .

    غبار غم (یکشنبه 13 فروردین 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مادرکیس من مانع ازدواج ماست.باید چیکارکنم؟
    توسط jojo135 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مهر 94, 02:02
  2. بیاین یه گروه تو فیس بوک درست کنیم.
    توسط shivaram در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 23 مرداد 94, 10:47
  3. دوست ندارم رئیس بشم،دلم میخواد زیر دست یه فرد با تجربه باشم.
    توسط omid65 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 08 آذر 92, 20:52
  4. توصیه های یک پلیس برای امنیت شخصی
    توسط جوانه؟؟؟ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 22 اردیبهشت 91, 20:13
  5. کجاست این پاریس کوچولو؟
    توسط mke در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 دی 87, 00:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.