به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array

    صد رحمت به دوران مجردی .. 2

    با سلام به همه همدردی های محترم
    بعد از 6 ماه دوباره برگشتماما به اندازه سالها تو این 6 ماهه داغونتر شدم
    عید امسال بعد 4 سال خانمم وراضی کردم بریم خونه خواهرم و باهاش آشتی کنیم اونم گفت باشه ما هم به هوایعید دیدنی رفتیم خونه شون .... وای داشتم از خوشحالی پر در میاوردم بنده خداخواهرمم همینطور.. خواهرزاده هام چقدر بزرگ شده بودند
    اما خانمم مثل درخت خشک نشسترو مبل و لب به شیرینی و آجیل و .... نزد که نزد . حسابی خجالت زده شدم . میدونیدتو این مدت خونه وادش حسابی پشت سر خواهر من تا خواستن گفتن و خانم من هم داره بهشدت از اونا خط میگیره من موندم این وسط چیکار کنم
    اینا بشدت میخوان خانواده خواهرم و از زندگی من حذف کنن
    راستش منم اصلا دوست ندارم از اون مردایی باشم که تنهایی خونه خانوادش رفت و آمد میکنن
    این قضیه رو رفتار من با خانوادش تاثیر گذاشته و من راستش دلم باهاشون صاف نمیشه ......

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    سلام دوست عزیز
    سال نو مبارک

    من جسته و گریخته تاپیکهاتون را خوندم و نظرم کارشناسی نیست امیدوارم براتون کاربردی باشه تجربه شخصی

    از زندگیهای اطرافیان نزدیکم هست. من فکر میکنم مشکل اصلی شما نداشتن اقتدار و رفتارهای مردانه و جراتمندانه است.

    لطفا کتاب و مقالات زیادی که در این زمینه هم اینترنتی در این سایت و هم فیزیکی وجود داره مثل کتاب راهنمای طرز استفاده از زنان و یا رفتار جرات مندانه را مطالعه کنید.


    در مورد مرتب پیش قدم شدن برای آشتی از طرف شما

    رفتار صمیمی و گرم شما با همسرتون و یا خانواده اش با وجود بی احترامی و یا بی تفاوتی او نسبت به شما و خانواده تون

    پنهانکاری در امور مختلف از طرف ایشون در مقابل شما علی رغم رفتار شفاف شما درمقابل ایشون

    ترس یک مرد ایرانی از طلاق و نگرانی از حفظ ابرو با اینهمه امتیازاتی که قانون ایران برای مردان داره در مقابل بی تفاوتی و

    و رفتارهای نادرستی که همسرتون باشما و خانواده تون داره و .....

    همه و همه نشاندهنده این هست که از ماست که برماست لطفا کمی روی خودتون و رفتار جرات مندانه کارکنید

    متاسفانه اصولا مردان منفعل که ترس زیادی دارند و از اقتدار - غرور و قدرت مردانه شون کمتر استفاده می کنندمورد توجه

    و محبت اکثر خانمها قرار نمی گیرند.

    حتما از یک مشاور مرد مجرب برای ادامه این زندگی بطور شخصی راهنمایی بگیرید.

  3. 2 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    Ye_Doost (سه شنبه 05 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 06 فروردین 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام ، شاید من درست نتونستم مشکلمو مطرح کنم البته درسته من خیلی جاها کوتاه اومدم و البته خیلی جاها هم نیومدم مثلا جاهایی که دوست ندارم برم مهمونی براحتی نمیرم و جالبه خانواده همسرم منو مستقل تر از داماد دیگه شون میدونن اما من راستش نمیخوام خانواده م دوشقه بشه یه طرف خواهرم و یه طرف همسرم و خانوادش.
    راستش با وجود اینکه حرف خودمو میزنم ولی اکثر اوقات احساس میکنم حقم و دارن میخورن. از مظلوم بودن بیزارم چه تو محل کار چه تو خونه .
    خانواده همسرم به ظاهر با خواهرم مشکلی ندارن اما خوب زیادم کوتاه نمیان. درست ترین برخورد چیه ؟ به لحاظ سنی خواهرم و خانوادش کوچکتر از اونان .
    میترسم نتونم رفتارهای سرد همسرمو در قبال اونا تحمل کنم و همه چی رو خراب کنم کار از بحث و گفتگو و دعوا و قهر و سرسنگینی گذشته ، نمیخوام کم بیارم ولی افتادم به خودخوری

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    من به عنوان زنی که جای خانومتون هستش و از خانواده همسرش به شدت دلخوره می گم. به خانومت زیاد فشار نیار و زندگیتو به خاطر دیدن خواهرت تلخ نکن. اگه با رفت و آمد شخص شما مشکلی نداره اصرار به بردن خانومت نکن . کاری نداشته باش کی به کی خط می ده . من نمی دونم چه اتفاقی بینشون افتاده و کاری نداریم حق با کیه یا مقصر کیه فقط می خوام کمکت کنم زندگیت آروم شه. می دونم هیچ کس دوست نداره خانوادش دو دسته شن و تنها بره دیدن خونواده خودش اما باید این مساله رو درک کرد که هر خانواده ای یه مشکلی داره و زندگی هیچ کس صد در صد ایده آل نیست. به نظر من به جای ایجاد تنش و اختلاف بیشتر بین خودتون و خانومتون سعی کنید دیدگاهتون رو عوض کنید و تنهایی دیدن خونواده رفتن رو انقدر بزرگش نکنید. چه احتیاجی دارین خانومتون بیاد که بخواین رفتارش رو زیر ذره بین قرار بدین و حرص بخورین. خودتون در هفته یکی دوبار برید سر بزنید و شاد و پرانرژی برگردید خونه پیش همسرتون و به این کار نداشته باشید که کی همسرتون رو پر می کنه اینجوری خودتون آرامش بیشتری دارین و زندگی براتون شیرین تر می شه. اگر هم واقعا کسی به خانومتون خط می ده که من بعید می دونم، بعد از یه مدت شما بی خیال شین و ببینند رفت آمدی بین خواهرتون و خانومتون نیست به مراتب کمتر می شه و خودشون به اصطلاح خسته می شن. (البته بعید می دونم کسی خط بده چون فکر می کنم کینه و دلخوری که خانومهای احساساتی به دل می گیرن بیشتر از ایناست که کسی بهشون بگه چیکار کنن چیکار نکنن و اونها هم انجام بدن و اگر توصیه ای هم بهشون بشه در جهت بهبود حال خود طرفه حالا درست و غلطش بماند)

    پس به نظرم یه مقدار خودخوریتون رو کم کنید (می دونم سخته چون من سختی کشیدن شوهرم رو دیدم) و دیدتون رو نسبت به تنهایی رفتن عوض کنید. می دونم توی فرهنگ ما زشته و جالب نیست اما وقتی رفت آمد حالتون رو بهتر نمی کنه و به جای اون از میوه نخوردن خانومتون در منزل خواهرتون قراره خودخوری کنید پس تنهایی برین بهتره چون اونجوری به جای زیر نظر گرفتن رفتار خانومتون با خواهرتون بیشتر وقت می گذرونید و با بچه هاشون بیشتر بازی می کنید

    توقع زیادی دارین که خانومتون بعد از 4 سال دلخوری بیاد خونه خواهرتون بگه و بخنده و صمیمی رفتار کنه (بازم نمی دونم ریشه مشکلات چی بوده و نمی خوایم بگیم مقصر کیه امیدوارم از حرفم برداشت نکنید که خانومتون بی گناه و بی تقصیر و مقصر خواهرتونه فقط دارم از نقطه نظر زندگی مشترک شما می گم چون موضوع بحث شمایید) فقط می دونیم یه دلخوری بوده و الان قراره صلح برقرار شه شما تلاشت رو کردی و خانومت رو یه قدم آوردی ولی ازش نخواه تو این قضیه بدوه . یواش یواش باید یخشون آب شه.

    فشار روحی و روانی به خانومتون وارد نکنید اگه خواهرتون تعریفی ازش کرد یه جوری غیر مستقیم منتقل کنید مثلا خواهرتون می گه داداش چاق شدی یه جوری برای خانومتون تعریف کنید که کیف کنه مثلا در ادامش بگید منظورش این بوده ازدواج بهم ساخته. یا منظورش این بوده دستپخت خانومت خوبه ها. .. اینجوری دلخوری ها کمتر می شه. اگرم خواهرتون مهربونه و حرفی نداره ببریدش بیرون و با هم به سلیقه خواهرتون برای خانومتون هدیه بگیرید و بهش بدید. این معجزه می کنه. بگین با خواهرم واسه شما خریدیم. از اونطرف هم برای بچه های خواهرتون هدیه بخرید و به خانومتون بگید اشکال نداره بدم به بچه ها و بگم از طرف زن داییشونه ؟ (حتی اگه خودش نمی آد).

    با صبر و درایت می تونید مشکل رو حل کنید 4 سال صبر کردید نذارید با عجله و شتاب زندگیتون به هم بریزه. خانواده ، خواهر و برادر خیلی مهمن اما زن و بچه هم مهمن شما اگه به خانوادت احترام بذاری و به دیدنشون بری ولی خانومت نیاد کسی رفتار اشتباه ایشون رو پای شما نمی نویسه (حالا شاید ایشون از نیومدن دلایل خودشو داره) ولی دیدگاهت رو عوض کن و به حس و حال و نظر و انتخاب خانومت هم احترام بذار معلومه که رفت آمد کنید شما خوشحال تر خواهید شد اما ببینید به اعصاب خوردی بعدش و دعوای مجدد (شاید) یا افسردگی و ناراحتی خانومتون تا چند روز بعدش می ارزه ؟

    امیدوارم زندگیتون به خوبی و خوشی سپری شه و مشکلاتتون حل شه. به نظرم شما مقتدرید و ربطی به مردانگی و ... نداره مردانگی زمانی هست که بتونید خانومتون رو درک کنید و مشکلات بینتون رو مدیریت کنید نه اینکه به زور زنتون رو بردارید و ببرید هرجایی که دوست دارید. امیدوارم تحت تاثیر برخی حرفهای به اصطلاح مردانه قرار نگیرید چون در فرهنگ ما دیدگاه مردسالارانه به شدت قوی هست و توی عصر جدید مشکلاتی رو برای ما جوونا درست کرده که واقعا گیج می شیم چی درسته چی غلط

    به جدایی و طلاق فکر نکنید مگر اینکه همین روال رو ادامه بدین (اینکه تحت فشار روحی باید و نباید هایی برای خانومتون تعریف کنید که لجبازی ایشون رو بیدار کنه) تنهایی دیدن خونواده رفتن زشت هست اما باور کنید زیادم بد نمی گذره و بعد از کمتر 3 ماه همه عادت می کنن. (تجربه دارم که می گم) زندگی رو سخت نگیرید.

  6. کاربر روبرو از پست مفید maryam.mim تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 18 فروردین 96)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام و ممنون از راهنماییتون
    دو شقه کردن خانواده درست همون چیزیه که من نمیتونم حتی بهش فکر کنم . اگه اینطوریه من باید تنهایی برم دیدن خواهرم پس معنی خانواده چیه؟ از اینکه تو این قضیه من کوتاه بیام در مقابل خانواده همسرم که همه شون به اصطلاح با هم گرمند ، منو از حالت تعادل روحی خارج میکنه . راستش و بخوایین یه جور حس انتقام بهم میده . واقعیتش رو گفتم دروغ چرا.

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    من تاپیکای دیگه تون رو نخوندم.
    نمیدونم توی اختلاف خانومتون و خواهرتون کی بیشتر مقصره... کی به کی بی احترامی کرده در اون مورد نظری ندارم...
    اما راجع به حس انتقامتون...
    ما باید روابطمون با دیگران و احترامی که به دیگران میزاریم متناسب با احترام و محبتی باشه که اونا به ما دارن...
    از اصول مشاوره ای به دوره ولی من مجبورم زندگی خودمو مثال بزنم... وقتی من میرفتم خونه ی مادرشوهرم خواهرشوهرم وجاریهام تمام مدت یه گوشه میشستن و پچ پچ میکردن و بلند میخندیدن... من یه چیزی میگفتن همو نگاه میکردن و میخندیدن انگار من حرف مسخره ای زده باشم...
    اگر هم با من حرف میزدن جز تیکه و کنایه نبود
    خواهرشوهرم چای رو میاورد به شوهرم تعارف میکرد سینی رو جلوی من نمیگرفت...
    حالا وقتی شوهرم میاد خونه ی پدر و مادرم انگار اون پادشاهه بود توی یانگوم انگار اون وارد خونه شده بهترین ظرف خونه جلوی شوهرمه... بهترین قسمت غذا جلوی شوهرمه بیشترین احترام بهش گذاشته میشه... مامانم همش داره پذیرایی میکنه... مادرم یکی دو بار علاوه بر صورت دست شوهرمو از علاقه ی زیاد بوسیده... خواهر و برادرم تا حالا کوچکترین بی احترامی به شوهرم نکردن...
    حالا رفتار من با خانواده ی شوهرم و رفتار شوهرم با خانواده ی من باید یکسان باشه؟؟ به این سوال فکر کنید..

  9. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    maryam.mim (پنجشنبه 24 فروردین 96)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    با سلام فکر کنم بعد حدود یه سال تقریباً یکی پیدا شده که زندگیش و البته مشکلش شبیه منه البته در لول پایینتر ( خانواده همسرم به من احترام میکنن اما احساسم اینه منو تنها میخوان و زیاد تمایل به ارتباط با خانواده من و مخصوصا خواهرم ندارن). میتونم بدونم واکنش شما چی بوده ؟ شما سردتر و سرتر نشدید؟ مطمیناً این برخوردها در روابط با همسرتون تاثیر داشته و 100 درصد این تاثیر موقت نبوده. من نمیتونم اینو به اصطلاح هضمش کنم و با خودم کنار بیام وگرنه انصافا در قبال خودم بی احترامی ندیدم اما از نظر من کم محلی به خانوادم بزرگترین بی احترامی به منه . جالبه هیچکدوم هم کوتاه نمیان

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza.6012 نمایش پست ها
    با سلام فکر کنم بعد حدود یه سال تقریباً یکی پیدا شده که زندگیش و البته مشکلش شبیه منه البته در لول پایینتر ( خانواده همسرم به من احترام میکنن اما احساسم اینه منو تنها میخوان و زیاد تمایل به ارتباط با خانواده من و مخصوصا خواهرم ندارن). میتونم بدونم واکنش شما چی بوده ؟ شما سردتر و سرتر نشدید؟ مطمیناً این برخوردها در روابط با همسرتون تاثیر داشته و 100 درصد این تاثیر موقت نبوده. من نمیتونم اینو به اصطلاح هضمش کنم و با خودم کنار بیام وگرنه انصافا در قبال خودم بی احترامی ندیدم اما از نظر من کم محلی به خانوادم بزرگترین بی احترامی به منه . جالبه هیچکدوم هم کوتاه نمیان
    سلام دوست عزیز نمی دونم درست برداشت کردم یا نه شما دوست دارید پدر و مادر خانمتون به خواهرتون احترام بذارن ؟ به نظرم زیاد رو این قضیه مانور ندید مشاور به من گفت هیچ وقت خانواده خودت رو با خانواده همسرت قاطی نکن اما من گوش نکردم این کار رو کردم و چوبش رو خوردم آخه چه اصراریه دوتا خانواده رو به هم جوش بدید. شما دوتا هم رو پسندیدید الان داری تلاش می کنی خانواده ها هم رو بپسندند . درسته ازدواج در ایران ازدواج خانواده هاست اما اصرار زیادی برای رفت و آمد احترام تورو خسته می کنه به زور نمی تونی به کسی بقبولانی که کس دیگرو دوست داشته باشه. هرچند من فکر می کنم وقتی خانواده همسرت به شما احترام می ذارن به خواهرتون احترام نذارن فکر می کنم صرفا رفت و آمد نمی کنن. و خیلیا هستن که خونواده هاشون با هم رفت و آمد نمی کنن و مشکلی هم ندارند.

    من شما رو می فهمم دوست داری این وسط یه جوری پل ارتباطی قوی باشی و اینجوری خوشحال می شی اما به عنوان یه خواهر و دوست می گم این رو که داغون می شی. تو مسئول خوب بودن خواهرت با زنت نیستی . می دونم بعد از یه مدت انرژیت رو از دست می دی و خسته می شی. حق داری کی دلش می خواد تنها باشه. می دوست داره 13 به در یا مسافرت ها رو تنها بره یا وقتی یه طرف هست فکرش پیش خواهر و مادر خودش باشه. اما به نظرم این مسائل تو زندگی خیلی از آدما هست . من برای راحتی خیال خودتون گفتم شما نمی تونید کسی رو تغییر بدید نه همسرتون رو نه خواهرتون و نه خونواده همسرتون اما فکر و احساس خودتون رو می تونید تغییر بدید. تعصب رو می شه کنار گذاشت. من خودم مثل شما بودم اما الان عادت کردم تازه تنهایی خیلی بیشتر هم بهمون خوش می گذره دیگه حرف و حدیث در نمی آد. اصلا آرامشی دارم که قبلا نداشتم. البته من قبلا همش نگران بودم که نکنه بهشون خوش نگذره (هر چند اخلاق مادر شوهرم جوری بود که انگار دنبال بهانست و من همش مراقب رفتارم بودم) .

    شما یه مدت امتحان کن کافیه دوماه بی خیال شی . بعدش دوباره تلاش کن برای ایجاد ارتباط. خداییش دارید پیچیدش می کنید. زندگی کنید اینا همش حاشیست. اگر نگران رفت و آمد خونواده خانومت با خونواده خودت هستی که دیگه خیلی داری سخت می گیری. شما دوتا زن و شوهرید و با هم ازدواج کردید چه اصراری داری خونواده ها رو عاشق هم کنی. خودتون رو دریابید و برای شخص سوم و چهارم و ... زندگی و آرامشتونو نابود نکنید.

    در مورد دو شقه کردن درست می گید اصلا کار خوبی نیست اما وقتی آرامشتونو می گیره واقعا ارزش داره اصرار کنید روش. اخه چه انتقامی وقتی احترام دیدید صمیمی باهاتون برخورد میشه .خیلی رک بگم هیچ کس برای دختر خواهر و مادرش نمی شه خیلی طبیعیه خانومتون با مادر خواهر و برادرش صمیمی باشه اما با خواهر و مادر شما نه و صرفا بهشون احترام بذاره . احترام متقابل گرمی و صمیمیت میاره البته گرمی و صمیمیت یه حس درونیه که باید باشه اگه نیست باید به وجودش آورد ولی اگه طرفین نخوان به زور که نمی شه. همه آدمها مثل هم نیستند. به نظرم توقع زیادیه که بگی چرا خانومم با خواهرم مثل خواهر خودش نیست. زیادی حساسیت به خرج می دی. خودتو داغون می کنی.

  12. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    بارن (پنجشنبه 24 فروردین 96), شیدا. (سه شنبه 05 اردیبهشت 96)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    از شما ممنونم دارم رو حرفهای شما متمرکز میشم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.