سلام ببخشید من این روزها خیلی تاپیک میزنم و علتش هم این هست که حس میکنم در برهه حساسی از زندگی زناشویی هستم و نمیخوام حساب نشده عمل کنم و اینکه کمک ها و حرف های شما خیلی به من کمکی کرده
خب باز خودمو معرفی میکنم 28سالمه و شوهرم 29سالشه
مشکل آینه که بعد از مدت نسبتا طولانی به اجبار پدر شوهرم با بردار شوهرم آشتی کردیم و رفت و آمد داریم البته فعلا فقط اونا اومدن و یک بارم دست جمعی رفتیم بیرون....اونا هم هم سنو سال منو شوهرم هستن همه کارمندن به جز من البته منم تحصیل کرده هستم ولی بیکار
تا اینجا مشکلی نیست
موضوع اینه که الان که با اصطلاح آشتی کردیم کاملا همه چیز نمایشی هست و جاریم به همون شدت قبل از من متنفره ولی این بار خیلی با سیاست اومده جلو و برای بهم ریختن من از هیچ کاری دریغ نمیکنه
تقریبا میشه گفت از چند هفته قبل که روابط برقرار کردیم من بهم ریختم و توانایی هیچ کاری رو ندارم تقریبا و متاسفانه چندین بار با همسرم دعوا داشتم سر این موضوع که میدونم کارم اشتباه و به شدت مخرب بوده
به هر حال من خیلی سعی میکنم شاد باشم جلوشون و الان تنها مشکلم اینه که شوهرم در جمع اونا زیاد توجه لازم رو به من نداره و گاهی حرف هایی میزنه که جاریم فکر میکنه رابطه ما بده در صورتی که شوهرم واقعا قصدش خراب کردن من نیست ولی خب همین باعث میشد که خودشو به شوهر من نزدیک کنه و بشه مرکز توجه... اینم بگم که وقتی منو اون تنهاییم خیلی جدی میشه و جوابمو سربالا میده و به بچه م توجه نمیکنه اما وقتی بقیه میان یهو پرانرژی و مهربون میشه و همش دورو بر بچه میچرخه و خود شیرینی میکنه
از این رو به شوهرم به دلایل مختلف پیام میدخ منم یک بار که اتفاقی پیامشو دیدم تو گوشی شوهرم، خیلی مودبانه و غیر مستقیم شمارمو دادم بهش که به من پیام بده چون خودش گفت شمارتو نداشتم حتی جلو جمع ازش خواستم یک چیزی برای من بفرسته اما اون، روز بعد برای همسرم اون چیزو فرستاد
همین باعث شد هم بهم بریزم هم به شوهر بیچارم گیر بدم
کلا چیزی که مشخصه اینه که میخواد میونه مارو خراب کنه و تا الان موفق شده تا حدی اما من با محبت به شوهرم با راهنمایی های شما تونستم تا حدی رابطم با همسرم رودرست کنم
حالا سوالم اینه چطور به شوهرم بفهمونم در جمع کاری نکنه سو تفاهم بشه که ما با هم سردیم؟یعنی در واقع چطور همه درهارو به روش ببندیم تا وارد زندگیمون نشه؟ و اینکه چکار کنم تا جاریم نتونه منو بهم بریزه؟