سلام
همسر شما به خانواده تون حساسه. این از تمام تاپیکهای شما مشخصه
ولی خودتون نمی خواهید این را قبول کنید.
نقطه ی آغاز مشکلات شما، خانواده تون بودن و هنوز هم هر بار یه جوری این توجه بیش از حد شما به خانواده تون و در اولویت قرار دادنشون باعث می شه همسرتون عکس العمل نشون بده.
معمولا آقایون به باجناق حساسن. به داماد جدید حساسن.
اومدن یه داماد جدید تو خانواده، روی رابط دختر و داماد قبلی کمی اثر می ذاره.
شما به جای بها دادن به همسرتون و نشون دادن این که اصلا این آقای داماد به شما ربطی نداره ( شوهر خواهر شما مهم تره یا همسرت و پدر بچه ات؟)
برعکس همسرت را بهش حساس کردی.
چرا دیر اومدی؟ چرا سلام نکردی؟ چرا بلند حرف نزدی؟
معلم و مربی ش که نیستید.
وقتی می اومد، هر ساعتی، می رفتی دستش را می گرفتی، تشکر می کردی که اومده،
می گفتی می دونی که خسته است و خیلی خوشحالی که توی جمع کنارته و باعث افتخارته و ...
بعد هم باهاش می رفتی پیش خواهر و شوهر خواهرت و با چند تا سلام و تعارف و غیره ... موضوع را تمام می کردی.
چرا نرفتی تبریک بگی یعنی چی؟
حالا داماد جدید از تو یاد می گیره به خانواده ام اهمیت نده !!!!!! ببین چند تا عبارت فاجعه و تحقیر و توهین تو این جمله هست !!
1- داماد جدید خیلی برای من مهمه، بهش فکر می کنم و برام مهمه چی می شه و چیکار می کنه
2- تو به خانواده ی من اهمیت نمی دی و بی شعور و بی تربیت و بیخودی ... ولی خب من دارم تحملت می کنم.
3- هر کار زشتی هم داماد جدید بکنه، علت و باعث و بانیش تو هستی. تو ریشه همه مشکلات دنیایی
دوست عزیز،
شوهر شما بارها گفته من از شما می خوام که اولویت زندگیت باشم
اینقدر خانواده ات را توی سر من نزن.
همین.
این داماد جدید نشه مشکل جدید زندگی شما ..... صلوات !
علاقه مندی ها (Bookmarks)