سلام خدمت مدير واعضاي همدردي
ان شالله كه حالتون خوب باشه
بعضي ازدوستان درجريان تايپيكهاي من هستن...من هميشه هستم وخواننده خاموش اين تالارم.
اومدم راجب يه مسئله اي باشما صحبت كنم ونظراتتون بشنوم
شوهرم اوايل نامزدي درمورد همه چيزخودش بهم گفت از روابطش...نمازنخوندنش...روزه نگرفتنش...گاهي اوقات سيگاركشيدنش...وبعضي وقتها تومهمانيها شراب ميخورد
من درمورد نماز عبادت وسيگاكشيدنش ومشروب خوشم نيومد...چون خيلي بدم مي اومد شوهرم همچين اخلاقايي داشته باشه...شوهرم بهم فت هركسي يه عقايدي داره...من خيلي باخودم كلنجاررفتم تاتونستم قبول كنم كه كاري بهش نداشته باشم وزيادبهش گيرندم...درمورد سيگار بهم گفت بعضي وقتها كه عصبي ميشم يه نخ ميكشم...روزي يه دونه ميكشم...بهم گفت من نميخواتسم اين موضوع ازت پنهان كنم ونميخواستم بهت دروغ بگم...درمورد شراب طبق گفته خودش ديگه ازروزي كه بامن عقد كرده سمتش نرفته....تااينكه ديروز بهم گفت بادوستاش يه دورهمي داره....بعد بهش گفتم دوست دارم بياي دنبالم بريم بيرون...بعد نيم ساعت اومد دنبالم وباهم رفتيم بيرون...امروز داشتم گوشيش چك ميكردم...ديدم دوستش بهش پيام داده گفته هوس كردم دورهم جمع بشيم باهم عرق سگي بخوريم...شوهرم درجواب نوشته عرق سگي بهم نميساز...بهش گفت پس برام يه شراب خوب جوركن...رفتم توپياماهاي ديگش به يه شخص ديگه اي پيام داده كه شراب خوب سراغ داري؟
من ايناروديدم ديوونه شدم...نميدونستم چه عكس العملي نشون بدم....وقتي اومد بهش گفتم ...شروع كرد به خنديدن ...گفت جان تو نخوردم....بهش گفتم اصلا چرا ميري سمت اين چيزا توميدوني بدم مياد...گفت من نرفتم ديدي كه اومدم دنبالت ورفتيم بيرون....چون بهم گفتي دوست داري بري بيرون...اومدم
واقعانميدونم چطور بااين قضيه رفتاركنم...ميترسم مثل قضيه نمازبشه
چيكاركنم كه بفهمه من بدم بياد ونره سمت اين چيزها...البته توي دوران عقدمون يه بارنديدم بره سمت مشروب
يه راه حل خوب ودرست بهم بدين