سلااام
ببینیند من هر درخواستی که از شوهرم می کنم فکر می کنه خانوادم پشت این درخواست هستن و شدیدا جبهه می گیره. مثلا مامانم گفته که من این درخواستو می کنم. شدیدا بدبینه و من نمی دونم چرا
سر موضوعات خیلییییییی کم اهمیت و کوچک ما بحثمون میشه. مثلاااا پسر من 2 سال و نیمشه من از اول دوست داشتم موهاش کوتاه باشه و همیشه هم میبردیم کوتاه می کردیم تا اینکه یروز مادرشوهرم گفت چقدر همیشه کوتاه می کنین بزارین یبار بلند شه. از اونروز ببعد هر وقت من می گم موهاشو کوتاه کنیم فکر می کنه از رو لجبازی با مامانش می گم و باورتون نمیشه اینقد میزاره موهاش بلندو نامرتب بشه که رو چشمو گوشش میاد ولی هر وقت من می گم جبهه می گیره که من موی بلند دوست دارم.
هفته دیگه عقد برادرمه دیشب بهش گفتم موهاش نامرتبه ببر کوتاه کن، یهو شروع کرد به داد زدن و ماشین اصلاحو اورد که از ته میزنم. بعدم من نزاشتم. پسرمم از اونور گریه می کرد ماشین اصلاحو شکوند منم هول دااد زمین و یه عالمه فحش داد و اینکه مامانت ازت خواسته تو نظر من که میخام موهاش بلند باشه برات مهم نیست. مدام پشت تلفنی ریپورت میدی.....
درصورتی که تا قبل اینه مادر خودش این حرفو بزنه همیشه می بردیم کوتاه می کردیم
نمی دونم مشکل چیه خواهشااااااا راهنماییم کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)