چگونه از کندی ، رخوت و سستی دربیام؟

[mahasti3]

سلام به همگی. من مشکلی دارم که چند سالی میشه که در عمل بسیار کند شده ام در حالیکه از بچگی بسیارتند و سریع بودم ولی الان خیلی کند هستم و بعلاوه دچار رخوت ریادی هستم به طوری که

میتونم بگم مقدار کار مفید روزانه من سه ساعت اون هم صبح هاس و در عمل از بعد از ظهر هیچکاری انجام نمیدم و کارم اکثرا خوردن خوردنی های مضر هست.
گاهی هم زیاد فکر میکنم که اون هم اضافه میشه

این کند بودن و سستی خیلی منو عذاب میده و واقعا نمیدونم چیکار باید باهاش بکنم .
همیشه بهم میگفتن باهوش و بااستعداد ولی الان خیلی احساس خنگ بودن و عقب افتادگی میکنم چون نمیتونم کاری رو انجام بدم . یک چیز دیگه هم اینکه خیلی به جزییات کم اهمیت گیر میدم طوریکه که یهو میبینم برای کاری چندساعت انرژیم رو گذاشتم ولی هنوز نرفتم سر اصل کار.

یا اینکه همش فکر میکنم کارها مهم و سخت هستن و خیلی انجامشون زمان میبره درحالیکه واقعا و عملا با برنامه شاید توی یکی دوروز اونم دوسه ساعته انجام بشن.اینطوری اکثرا هیچکار مفیدی انجام نمیدم مثلا وقتی خوداموز برمیدارم که زبان بخونم ماه ها گذشته و کاری نکردم ئرمورد کارهای دیگم همینطوره.
توروخدا اگه روشی میدونید بهم پیشنهاد بدید.تشکر از همه

[جوادیان]

سلام

هر چیزی که فکرتونو درگیر کرده بیاریدش رو کاغذ

اونائی رو که الان میتونید حلش کنید حل کنید ولی اگه چیزهائی هست که مربوط میشه به اینده , کاری باهاش نداشته باشید و بذارید بمونه تا موقعش..

کار دگ هم میتونید اینه که یه زمانیرو اختصاص بدید به فکر کردن و در اون مقطع به هر چیزی که دوست دارید فکر کنید ولی وقت درس خوندن یا کار دگ فکرتونو معطوف کنید بهش

برای شروع هر کاری هم فکر نکنید.. شروع که کنید همه چیز میپره و مشغول کار میشید و بعدش حس خوشی بهتون دست میده

[mahasti3]

سلام هر چیزی که فکرتونو درگیر کرده بیاریدش رو کاغذ اونائی رو که الان میتونید حلش کنید حل کنید ولی اگه چیزهائی هست که مربوط میشه به اینده , کاری باهاش نداشته باشید و بذارید بمونه تا موقعش.. کار دگ هم میتونید اینه که یه زمانیرو اختصاص بدید به فکر کردن و در اون مقطع به هر چیزی که دوست دارید فکر کنید ولی وقت درس خوندن یا کار دگ فکرتونو معطوف کنید بهش برای شروع هر کاری هم فکر نکنید.. شروع که کنید همه چیز میپره و مشغول کار میشید و بعدش حس خوشی بهتون دست میده

اخه همش ک این فکرا نیست میگم که روزایی که خونم وکارنیستم انگار به زمین چسبیدم بخصوص بعداز ظهرا هیچکاری نمیکنم اطاقم بهم ریخته و نامرنبه کلی ظرف و لباس هست و ذهنم اشفته .ولی هیچکاری نمیکنم انگیزه زندگی دارم اما در نوسانه همش

[خادم رضا]

سلام. شاید احتیاج دارید به یک مشوق که شما رو تشویق بکنه و ازتون برای کار هایی که میکنید تشکر بکنه بهتون هدیه بدهد

[mahasti3]

سلام. شاید احتیاج دارید به یک مشوق که شما رو تشویق بکنه و ازتون برای کار هایی که میکنید تشکر بکنه بهتون هدیه بدهد

ش
شاید ولی توی خونه ما کسی اهل این کارها نیست

راستی من اعتماد به نفس افتضاحی دارم هرچقدر میخوام تاپیک بزنم نمیشه

هیچکاری نمیتونمبرای اعتماد به نفسم بکنم ، توی این سن که بالای 25سال سن دارم هنوز نتونستم توی خونه یک قیافه تمیز و مرتب برای خودم درست کنم بیرون از خونه بد نیستم ولی وای به روزی که بخوام بدون به خود رسیدن بیرون برم .حداکثر ده دقیقه میتونم بیرون باشم. حتی وقتایی که ظاهرم خوبه هم اینقدر بهم میریزم که قیافم بده و از ناراحتی به بدترین وضع روحی ممکن میرسم/یک یاز دلیالی مهم اعتماد به نفس نداشتنم همینه که هنوز نتونستم توی خونه مرتب و با راستگی به اندازه باشم

اصلا بلد نیستم به خودم اهمیت بدم برای ناراحت نشدن دیگران خودمو ناراحت میکنم درحالیکه الا ارزشش روندارن و اخر کار غرورم ر هم له میکنن و فقط پشیمونی میمونه. تاحالا بارها برای دیگران غرورموخورد کردم و غیر مطابق با میل خودم عمل کردم و بعد ضربه خوردم.رفتار اجتماعیم هم زیاد مناسب نیست و بیشتر تنها هستم.اصلا تجربه رفتار درست و به جا ندارم و همیشه توسط دیگران سرم کلاه میره به خاطر اینه ساده دل هستم. و تجربه ندارم . صداقتم هیج جا بکار نمیاد و ادمهای متقلب و اب ریزکاه همیشه ازم جلو میزنن و همیشه همینجوریه . هیجی از عرت نفس برام نمونده.

[جوادیان]

اخه همش ک این فکرا نیست میگم که روزایی که خونم وکارنیستم انگار به زمین چسبیدم بخصوص بعداز ظهرا هیچکاری نمیکنم اطاقم بهم ریخته و نامرنبه کلی ظرف و لباس هست و ذهنم اشفته .ولی هیچکاری نمیکنم انگیزه زندگی دارم اما در نوسانه همش

اینا همش نشانه تنبلیه چیز دیگه ای نیست..

مثلا برا همه پیش اومده که قرار رفتن به کوه گذاشتیم ولی صبح که شده پشیمون شدیم از بیدار شدن اما بعد کلی فشار به خودمون و بیدار شدن و رفتن , برگشتنی دیدیم چقد روحیمون عوض شده و خوش گذشته

شماهم

برای خلاص شدن از شر کسالت و سستی باید به خودتون فشار بیارید و شروع کنید کاراتونو انجام دادن و بعد که کاراتون تموم شد حس خوبی بهتون دست خواهد داد .. به خودتون برچسب نزنید فقط تنبلی رو بذارید کنار

[بی ستاره]

سلام از کی این جوری شدی؟چند ساله؟آیا اتفاق خاصی افتاد برات؟یا از وقتی خواسی مسئولیت به عهده بگیری این طوری شدی؟