به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آذر 99 [ 04:34]
    تاریخ عضویت
    1395-11-05
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    4,559
    سطح
    43
    Points: 4,559, Level: 43
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 11 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question دفعه ی اول جواب رد شنیدم ، با توجه به شرایطم دوباره برای خواستگاری اقدام کنم ؟

    بنام خدا

    سلام به همه ی دوستان و بزرگواران انجمن .

    تا به حال عضو چنین انجمن هایی نشده بودم هر چند هر موقع سوالی برام پیش میومد ساعت ها به صورت چراغ خاموش بعضی تاپیک ها رو توی این فروم و ... میخوندم . دوست دارم اطلاعات کامل از شرایطم بنویسم تا جای سوالی برای دوستان باقی نمونه پس لطفا ببخشید اگر متن طولانیه .

    اجازه بدید پستم رو به صورت مجزا و با تیتر بنویسم تا دوستان راحت تر بتونن بخونن و کمک کنن .

    معرفی :

    قبل از هر چیز بزارید از خودم و شرایطم بگم .

    من 24 سالمه ، لیسانس عمران دارم و در حال حاضر سرباز هستم و تقریبا یکسال از خدمت سربازیم باقی مونده و بیکارم . تخصص خاصی که بتونم از فردا باهاش برم سر کار رو هم ندارم ولی تجربه نشون داده که سریع یاد می گیرم و سعی می کنم کاری که بهم سپرده میشه رو درست انجام بدم . پشتکار خوبی هم توی چیزی که اراده کنم دارم و اگر انگیزه داشته باشم تمام تلاشم رو توی هر کاری می کنم .

    خانواده ی مذهبی ای دارم . پدرم بازنشسته آموزش پرورشه و خدا رو شکر وضعیت مالی نسبتا خوبی رو داریم ( بالاتر از حد متوسط ) . توی یکی از محله های سنتی یکی از شهرهای بزرگ زندگی می کنیم و معمولا توی فامیل و آشناهای ما یک عرفه که جوانان هر چه زودتر ازدواج کنند و زندگیشون رو شروع کنند ) و معمولا خانواده ها به خصوص خانواده پسر سعی می کنن چند سال اول زندگی امکانات لازم رو برای جوانان فراهم کنن تا بتونن راحت زندگیشون رو شروع کنن و این دلیل اصلی ازدواج در سنین پایین 20-25 سالگی توی فامیل و اشنایان ما هست .

    شخصا بعد از دو سال فکر کردن و با توجه به تجربه های دوستانی که توی سنین پایین ازدواج کردن دوست دارم توی سن پایین (24) ازدواج کنم چون فکر می کنم ازدواجی ارزش داره که توی اون زن و مرد در کنار هم زندگی رو با هم بسازن و براش تلاش کنن در خوشی ها و سختی ها کنار هم باشن و مخالف افرادی هستم که تا سی سی و پنج سالگی درس میخونن و کار می کنن و بعد از اینکه وضعشون کامل خوب شد تازه ازدواج می کنن .

    اعتقادی به ازدواج با آشنایی قبلی ( خیابانی - دانشگاهی و ... ) ندارم و ترجیح میدم به صورت سنتی و با اطلاع کامل خانواده ها این اتفاق مهم صورت بگیره .

    اولین برخورد جدی با مسئله ازدواج :

    تا 2-3 سال قبل تا یه مدت که به ازدواج در سن سی سالگی و به بالا فکر می کردم و گاهی اوقات کلا امیدی به ازدواج تا آخر عمر با توجه به شرایط حال حاضر کشور و بازار کار نداشتم هرچند خانوادم به خصوص مادرم از همون 2 سال گذشته کم کم ازدواج و تشکیل خانواده رو توی گوشم زمزمه کرد. دلیل اصلی من برای عدم ازدواج مشکل بیکاری و بی پولیه مثل اکثر جوانان این کشور ولی خانوادم وقتی این رو شنیدن خیلی ناراحت شدن . اول فکر می کردم دارن تعارف می کنن و با شرایط کشور دلشون به حال من سوخته و میخوان کمک کنن اما یه روز پدرم خیلی جدی با من در این مورد صحبت کرد و گفت توی زندگیش زحمت کشیده که خودش و خانوادش زندگی بهتری داشته باشن و من چه مجرد زندگی کنم و چه ازدواج کنم توی زندگی کمکم میکنه چون اول و اخر تمام داراییش برای فرزندانشه و چه بهتر که تا دیر نشده ازدواج کنم . با توجه به اینکه چند واحد مسکونی داریم پدرم گفت ازدواج که کردی یکی از واحدها تا هر وقت که خودت خواستی برای تو و خانوادت و از لحاظ مالی هم تا وقتی که کامل مسلط نشدی وظیفه خودم میدونم حمایتت کنم .

    خلاصه بخوام بگم ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر به لطف خانوادم مشکل مسکن و تا حدودی مالی در اول ازدواج ندارم ، هر چند میدونم هر مردی دوست داره کاملا مستقل باشه و دستش توی جیب خودش باشه وقتی ازدواج می کنه و خدا میدونه من هم از این موضوع خیلی ناراحتم اما شرایط اقتصاد خیلی بده و از بدی روزگار توی بدترین دوره ممکن به نسل من خورده ولی تمام تلاشم رو می کنم بعد از خدمت در سریعترین زمان ممکن برم سر کار .

    بعد از مدتی به همراه پدرم ( که معمولا ترجیح میداد یا بهتره بگم ترجیح میده مادرم در این مورد با من صحبت کنه ) بحث ازدواج رو مستقیم پیش کشیدند و بهم پیشنهاد کردن به دختر داییم فکر کنم و من که اون روز ها دانشجو بودم و اصلا توی فاز ازدواج نبودم گیج بودم و نظر خاصی ندادم ، اما چون خانواده دایی جان و دخترخانم ایشون رو خیلی خوب می شناختم و میدونستم که تقریبا در تمامی زمینه ها به ما نزدیک هستند و انصافا دختر خوبی هم داشتن نه نگفتم . جا داره اضافه کنم که ارتباط من با داییم خیلی صمیمیه و ایشون واقعا دوستم داره . بعد از چند روز مادرم خبر داد که داییم دوست داره دخترش درس بخونه و بره دانشگاه و چون اول دانشگاهه تمرکزش بهم نریزه و فعلا قصد ازدواج نداره .

    این قضیه گذشت و تا یکسال بعد مادرم دو سه نفر دیگه رو در نظر داشت که هر کدوم به دلایلی قبل از هر اقدامی منتفی شد . اما همون فکر به ازدواج ، تشکیل خانواده ، تعهد و ... نگاهم رو تا حدودی به دنیا و ... تغییر داد و باعث شد واقع بینانه تر و به دور از ایده ال ها دنیا رو ببینم و به آینده فکر کنم .

    تصمیمم به ازدواج :

    تقریبا یکسال و دو سه ماه قبل بود ( قبل از سربازی ) که توی مهمانی های خانوادگی چشمم به دختر داییم افتاد . این دختر داییم خواهر کوچکتر همون دختری بود که مادرم قبلا به صورت تلفنی از داییم نظرش رو در مورد ازدواج پرسیده بود و به خاطر درس خوندن جواب منفی داده بودن . اوایل احساس خاصی به ایشون نداشتم اما خیلی از رفتار و اخلاقش خوشم اومده بود و توجهم رو به خودش جلب کرد و رفته رفته توی مهمانی های بعدی بیشتر دقت کردم و چون خانواده هامون زیاد در ارتباط بودن دیدم ایشون خیلی از معیارهای من رو داره . بعد از حدود یکسال و چند ماه سبک و سنگین کردن و فکر کردن تصمیم گرفتم به خانوادم از طریق یکی از خاله هام که به دلیل اختلاف سنی کم خیلی با هم نزدیکیم اطلاع بدم ، اولش مادرم به دلیل نه شنیدن یکسال نیم قبل دو دل بود و سعی کرد منصرفم کنه اما وقتی دید که من جدیم و به خاطرش یکی دو تا از موردهایی که بهم پیشنهاد شده بود رو قبول نکرده بودم تصمیم گرفت با داییم به صورت مستقیم صحبت کنه و در آخر داییم صادقانه جواب منفی داد و گفت که دوست داره من با دخترشون ازدواج کنم اما به دلیل مشکلاتی که توی چند ازدواج فامیلی نزدیک پیش اومده بود مخالف ازدواج فامیلی بود .

    اینطور شد که کلا از فکر دختری که همه معیارهای من رو داشت بیرون اومدم و چون هیچ وابستگی احساسی نداشتم خیلی راحت و بدون حسرت بیرون اومدم چون میدونستم تمام سعی خودم رو کرده بودم .

    موردی که باعث شد این تاپیک رو بزنم :

    یک هفته ای گذشت و مادرم توی مراسم عروسی ، دختر یکی از دوستان قدیمیش رو که توی محله ی ما زندگی نمی کنن رو دید و به گفته ی خودش توی کل مراسم ایشون رو زیر نظر داشت و بعد از چند روز فکر ایشون رو به من معرفی کردن . اولش تمایل زیادی به خواستگاری و ... نشون ندادم ولی بعد از چند روز قبول کردم و به همراه یک واسطه به منزل این دختر خانم برای آشنایی رفتیم و هدف هم فقط آشنایی اولیه بود نه خواستگاری که در نهایت انگار به خواستگاری ختم شد !

    این دختر خانم 19 سالشونه ، دیپلمه هستن ، از لحاظ مالی از خانواده ی من پایینتر هستن اما چیزی که از همه مهمتره اینه که توی یک جلسه ی 2 ساعته که با ایشون صحبت کردم به صورت خیلی عجیب در 90% مسائل به خصوص مسائل مذهبی ، اجتماعی ، خانوادگی و اهداف و برنامه های اصلی ازدواج و بعد از اون با ایشون تفاهم داشتم و این باعث تعجب هر دومون شده بود . من توی اون جلسه علیرغم عدم داشتن تجربه ی خواستگاری خیلی راحت و کاملا صادقانه با ایشون صحبت کردم و شرایطم رو کامل به ایشون گفتم . بعضی از شرایطی که شاید اینجا گفتنش مهم باشه رو ذکر می کنم :

    نظر ایشون رو در مورد حمایت مالی خانوادم و اینکه شاید مدتی بعد از ازدواج هم کار درست و حسابی و یا حتی کاری نداشته باشم و ایشون گفتن با توجه به شرایط جامعه درک می کنن و موافقن .

    به ایشون گفتم که به دنبال تمام کردن یادگیری زبان انگلیسیم هستم ( به صورت فشرده یکسال کار داره ) و دوست دارم بر اساس بازنشستگی پدرم توی آموزش و پرورش اگر موفق شدم تدریس کنم و اگر نشد توی موسسات تدریس کنم و در صورت نیاز مدرک دانشگاهی مرتبط با تدریس زبان هم بگیرم که ممکنه دو سه سال زمان ببره و ایشون موافقت کردن .

    خیلی راحت به ایشون گفتم که اگر حالا به هر دلیلی توی موارد بالا به جایی نرسیدم میتونم در کنار پدرم کار آزاد کنم و اگر نشد در نهایت خودم برم سر کار آزاد یا فروشندگی توی یه مغازه ( که قبلا تجربش رو داشتم ) و ایشون موافقت کردن .

    تنها چیزی که توی اون جلسه ایشون مخالف بودن بحث زندگی توی یه محله ی سنتی بود که بعد از دلیل اوردن برای ایشون در اخر قانع شدن و خودشون این رو تایید کردن .


    شاید با توجه به بحث هایی که بالا شد بگید دلیلی برای جواب رد دادن وجود نداره ! ، اما بعد از سه روز فکر کردن مادرشون گفتن که دخترشون راضی بودن و خیلی از من به خاطر خصوصیات اخلاقی و دیدگاهم پیش پدرشون تعریف کردن اما پدرشون به خاطر مسئله کارم دو دل بودن و در نهایت استخاره کردن ! که بد اومده و جوابشون منفیه .

    بعد از جواب منفی یه مدت بهم ریختم و خیلی ناراحت و عصبانی بودم چون ایشون تمامی معیارهای منو داشت و از همه مهمتر خانواده تاییدش کرده بودن . سعی کردم فراموشش کنم اما الآن که بیشتر به حرف هایی که اون روز زدیم واتفاق نظر در مودر اکثر مسائل فکر می کنم می بینم ایشون واقعا ارزش تلاش بیشتر و جنگیدن رو داره . به خاطر همین توی اینترنت در مورد جواب رد در خواستگاری و ... جستجو کردم و ده ها تاپیک مختلف رو خوندم که توی خیلی از اونها خانوم ها بعد از مدتی پشیمون شده بودن و امیدوار بودن طرف دوباره به خواستگاریشون بیاد .

    حالا نمیدونم با توجه به اینکه مشکل فقط کار هست دوباره برای خواستگاری اقدام کنم یا نه . اگر آره چند وقت بعد از خواستگاری قبلی ؟

    خیلی ببخشید اگر متن طولانی بود . لطفا راهنماییم کنید .
    ویرایش توسط Sorrow : سه شنبه 05 بهمن 95 در ساعت 09:07

  2. کاربر روبرو از پست مفید Sorrow تشکرکرده است .

    فدایی یار (پنجشنبه 07 بهمن 95)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 اسفند 02 [ 14:49]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    497
    امتیاز
    11,699
    سطح
    71
    Points: 11,699, Level: 71
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 351
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 541 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    به قول استاد قرایی مردی که کار نداره اگه دکترا هم داشته باشه شخصیت اجتماعیش شکل نگرفته

  4. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    nardil (سه شنبه 05 بهمن 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    من نظر شخصی خودم رو عرض میکنم و امیدوارم بتونم خیلی خوب قصدم رو برسونم.
    دوست عزیز، از نظر من مردی امادگی ازدواج داره که به 70% از 100% استقلال همه جانبه ی لازم برای زندگی تو دنیای متمدن امروز رسیده باشه. مردی که تحصیلاتش رو تا مقطعی که مد نظرش بوده (دیپلم، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری حرفه ای، پی اچ دی، فوق تخصص) انجام داده باشه، مدرک پایان خدمتش رو کسب کرده باشه، وضعیت شغل و درامد و بیمه ی ایشون مشخص باشه، وضعیت مسکنشون معلوم باشه (حالا میخواد مالک اپارتمان یا خونه ی ویلایی باشن یا مبلغ مناسب جهت اجاره ی خونه موجود داشته باشن)، پس انداز مشخصی رو برای عروسی داشته باشن، به برداشت صحیحی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و ... در جامعه شون رسیده باشن، کاملا متوجه مفهوم مسئولیت پذیری و تعهد و اخلاق مناسب با همسر شده باشن.
    با توجه به چیزایی که گفتم شما لااقل 2 سال باید تلاش کنین تا به شرایط استیبل برسید و با هستم ها و دارم ها به خواستگاری برید. از خواهم کردها و به دست خواهم اوردها ملت زیاد شنیدن اما شنیدن کی بود مانند دیدن!
    موقعی که به خواستگاری میرید کلاه خودتون رو قاضی کنید و ببینید اگر خودتون پدر اون دختر خانم بودید ایا حاضر بودین دخترتونو به همچین پسری بدید که همه ی اوضاعش مبهمه؟
    درسته مرد و زن کنار هم زندگی رو میسازن اما برای هر شروعی باید اقلاهایی وجود داشته باشه. مثل اینکه بگید خب تو دانشگاه هم درس میخونیم و سوال و جواب و امتحان و ... داریم پس چرا الکی 12 سال تو مدرسه درس بخونیم، همونجا تو دانشگاه همه چی رو میخونیم دیگه!!! برای شروع دانشگاه به 12 سال پیش زمینه نیازه و بعدا تو دانشگاه هم دنیایی رو به روتونه. زندگی هم دقیقا همینطوره، زمان مجردی باید به یک سری معیارهایی برسین و ملاک هایی رو به دست بیارید تا بتونید زندگی مشترک رو شروع کنین و بعد هم با دنیایی مواجهید! زندگی همین دقیقه نیست، با اینکه باید ارزشش رو دونست ولی باید به فکر اینده هم بود. اگر الان همسری انتخاب کنید نفقه ی ایشون به عهده ی شماست. شما در همین لحظه میتونید پوشاک و خوراک و مسکن و هر چیز دیگه ای که برای یک خانم لازم هست رو تامیین کنید یا فقط با وعده و وعید همسرداری خواهید کرد؟
    شاید این خانم الان قبول کنن اما فردا گفتن نزدیکه عیده و من خرید عید لازم دارم چه میکنید؟ وعده میدین که ایشالا سال بعد میخرم حالا نپوش یا پدرت بی زحمت بخره یا .... ؟ فکر میکنید جواب همسرتون با این پاسخ شما چی میشه؟ پدرتون تا کی میخوان ساپورتتون کنن؟ هر چند تجربه به من ثابت کرده خیلی ها میگن پسرم ساپورتت میکنم ولی در عمل کار خاصی نمیکنن و بیچاره اون دختر عذاب میکشه که به حرف های شما و خانواده ت اعتماد کرده و ممکنه تو خانواده ش هم سرکوفت بخوره و غرور و عزت شما هم به عنوان مرد که دستت همیشه جلوی پدرت درازه و برای هر درخواست همسرت نه میگی میشکنه. از دید من به جای تکیه بر پدرتون، کمر همت ببندین که به فاکتورهایی که بالا اشاره کردم دست پیدا کنین و سپس ازدواج کنین. 30 سال سن خیلی خوبی هم هست برای اقا پسرها برای ازدواج و اصلا دیر نیست. ازدواج خوب اولویت داره به ازدواج زود!
    مردی که کار نداره و درنتیجه پول نداره هرگز نباید ازدواج کنه. شما خودتون به عنوان یک شوهر کیف خواهید کرد اگر نیازهای مالی و عاطفی همسرتون رو تامین کنین و بسیار میشکنید اگر نتونید براوردشون کنید. نداشتن شغل و درامد فضای عاطفی بین همسران رو هم تحت تاثیر قرار میده.
    ویرایش توسط nardil : سه شنبه 05 بهمن 95 در ساعت 19:35

  6. 2 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    فدایی یار (پنجشنبه 07 بهمن 95), شیدا. (سه شنبه 05 بهمن 95)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آذر 99 [ 04:34]
    تاریخ عضویت
    1395-11-05
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    4,559
    سطح
    43
    Points: 4,559, Level: 43
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 11 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .

    خیلی ممنون که جواب دادید .

    مواردی که بالا ذکر کردید کاملا منطقیه و من باهاش موافقم . متاسفانه من فراموش کردم بنویسم که قصد ازدواج تا آخر خدمت ( حداقل تا یک سال دیگه ) رو ندارم ولی دوست دارم الآن یه مورد خوب رو پیدا کنم و قبل از ازدواج شناخت بیشتری نسبت به هم داشته باشیم و ازدواجم خیلی سریع اتفاق نیفته و با آمادگی قبلی باشه . من این موضوع رو روز خواستگاری هم گفتم و خانواده این خانم موافقت کردن .

    به نظر من ازدواج یه زمان داره و وقتی اون زمان از دست بره فرد دیگه تمایلی به ازدواج نداره و ازدواجش سخت تر میشه . من فکر می کنم اون زمان برای من الانه چون بر اساس تجربه ی بعضی از دوستان و آشنایانم این رو میگم . همین الان دور و برم پسران زیادی توی فامیل هستن که توی سن من ازدواج نکردن و بعد از اینکه به 29-30 سالگی رسیدن و این سن رو رد کردن به دلیل درگیری فکر و شغلی و بالاتر رفتن انتظارات و کمتر شدن ریسک پذیری الان به مشکل خوردن و یا کلا بی خیال ازدواج شدن و یا هر جایی میرن به نتیجه نمیرسن . بر عکس این افراد که حتی شغل و مسکن هم دارن ولی به جایی نمیرسن دوستان زیادی دارم که هم سن و سال خودم هستن و توی دوران دانشجویی و سربازی ازدواج کردن و با یک کار خیلی ساده و کم درآمد دارن زندگیشون رو میگذرونن . درسته که این افراد و همسرانشون دارن سختی می کشن و با قناعت زندگی می کنن ولی همین که ازدواج کردن توی زندگی چند قدم از پسرانی که 7-8 سال از خودشون بزرگترن و حتی کار و درامد خوبی هم دارن جلو افتادن و به نظرم همین سختی اونها رو صاحب زندگی می کنه چون بهشون هدف و انگیزه میده .

    قصد توجیه یا قانع کردن کسی رو اینجا ندارم چون شما مطمئنا تجربه ی بالاتری از من دارید و نظراتتون کاملا معقولانست . من وقتی به پدر و مادر خودم نگاه می کنم می بینم که اونها زندگیشون رو با وضعیتی بسیار بدتر از چیزی که من دارم شروع کردن و حتی سالهای اول مجبور بودن توی یک دخمه زیر زمین شروع کنن اما پدرم بر خلاف بقیه برادرانش که در حدودا 30 سالگی ازدواج کردن و همگیشون کار و مسکن و سرمایه داشتن زندگی موفق تر و بهتری داره .

    در خصوص مسکن میدونم که مشکلی ندارم و بحث حمایت هم با توجه به شناختی که از خانوادم دارم میدونم انجام میشه هر چند خودم سعی دارم تا جایی که امکان داره مستقل باشم و با قناعت زندگی کنم .

    ببخشید که زیاد مینویسم . به نظر نیاز بود این مطالب رو بگم چون توی متن اصلی ننوشته بودم .

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    1- شما نمی دونید درون زندگی بقیه چی داره می گذره
    اگه دوست شما دوران سربازی ازدواج کرده و به نظر شما داره زندگیش را می کنه، شاید یه زنی داره اون وسط سختی می کشه و شما نمی دونی و نمی بینی
    شاید این سختیها منجر به دلزدگی از زندگی مشترک، تمایل به افراد دیگه ... خیانت، پرخاشگری یا صدها مشکل دیگه تو زندگیشون بشه.
    قرار نیست که همه بیان به شما بگن تو زندگیشون چه خبره.

    2- دختر خانم زندگی مشترک زیر چتر پدر و مادر شما را قبول کرده چون فکر می کنه قراره یه خونه بهتون داده بشه و ماهیانه هم یه پولی بیاد و ما زندگیمون را بکنیم.
    جوان و بی تجربه است ... فکر نمی کنه پشت این خونه و مخارج ماهانه هزار مشکل نهفته است
    از بیکاری همسر و مشکلاتی که بیکاری براش می آره
    تا زیر منت خانواده ی شوهر بودن و از دست دادن استقلال زندگیتون

    پدرش که با تجربه تر هست می گه نه.
    توی این تالار دهها نمونه از تاپیکهایی هست که خانمها گله دارن خانواده همسرم بخاطر پرداخت هزینه عروسی یا دادن خونه به همسرم، یا دادن مخارج زندگی ما و ... تو زندگیمون دخالت می کنن. به خودشون اجازه هر اظهار نظر و مداخله ای را می دن. همسرم بیشتر از حد لازم تابع خانواده اش هست. برنامه مسافرت و تفریح و زندگی ما باید از تصویب شورای خانواده ی شوهر بگذره چون حق خودشون می دونن که برای پولی که قراره خرج کنن تصمیم بگیرن!!

    از دور به نظر ساده است.
    فردا که بخوای برای تعطیلات عید با همسرت بری شمال و مامانت اینا می گن بیا بریم جنوب
    اونوقت می مونی بین کسی که داره هزینه سفرت را می ده و کسی که همسرته و حق داره برای زندگیش و مسافرتش مستقل عمل کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nardil (سه شنبه 05 بهمن 95), جوادیان (سه شنبه 05 بهمن 95), حیاط خلوت (چهارشنبه 06 بهمن 95)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sorrow نمایش پست ها
    بر عکس این افراد که حتی شغل و مسکن هم دارن ولی به جایی نمیرسن دوستان زیادی دارم که هم سن و سال خودم هستن و توی دوران دانشجویی و سربازی ازدواج کردن و با یک کار خیلی ساده و کم درآمد دارن زندگیشون رو میگذرونن . درسته که این افراد و همسرانشون دارن سختی می کشن و با قناعت زندگی می کنن ولی همین که ازدواج کردن توی زندگی چند قدم از پسرانی که 7-8 سال از خودشون بزرگترن و حتی کار و درامد خوبی هم دارن جلو افتادن و به نظرم همین سختی اونها رو صاحب زندگی می کنه چون بهشون هدف و انگیزه میده .
    سلام

    دوست عزیز با این حرفا خودتو برای ازدواج گول نزن.. شما فعلا نه کاری داری و نه سرمایه ای و نه مسکنی.. ازدواج و زندگی تو این دوره خرج داره و خیلی بیشتر از زمانیکه پدر و مادرهای ما تو الونک یا زیر زمین زندگیشونو اغاز میکردن..
    الان همین دختر خانم تو خونه باباشه و از بیرون خبر نداره .. فردا که یکم احساسات و هیجاناتش بخوابه شروع میکنه به گلایه و بعدشم دعوا و جر و بحث

    شما الان میخواید ازدواج کنید و برا رسیدن به این کار همه چیرو توجیح میکنید تا جاده براتون صاف شه .. و کمتر خونواده ای راضی میشن که شما بخواید برا مدتی جهت اشنائی با دخترشون رابطه داشته باشید مگر اینکه بدون اطلاع

    خونواده باشه که اونم حسنها و مشکلات خودشو داره..

  11. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    nardil (سه شنبه 05 بهمن 95), شیدا. (دوشنبه 11 بهمن 95)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    هم شمایی که داری خودتو با این افراد مورد نظرت مقایسه و اشتباهاتت رو توجیح میکنی و هم اون دختر خانمی که با نظرات اشتباه شما موافقت میکنه برای امر ازدواج بسیار کم سن و سال و بی تجربه و خام هستید. من میدونم و از نزدیک دیدم که چطور خانواده ی شوهر میتونن ادعا کنن از زوج جدید حمایت می کنن ولی زمان عمل حمایتی نمی کنن، چطور قول های به انجام نرسیده شون رو با مسخره ترین دلایل توجیح میکنن، چطور پسر برای اینکه خفت و خواری رو از خانواده ش برای بدقولی و ناتوانی در اجرای قولهاشون دور کنه طرف خانواده ش رو می گیره و زندگی رو برای همسرش سخت می کنه، چطور دختری که عاشقانه و غافلانه زندگی رو شروع کرده متنفر از شوهر و زندگیش میشه و زندگیش رو فنا شده میبینه.
    من اسم این رفتارها رو خودخواهی میدونم و حتی اگر 10000000 نفر هم جلوم بایستن، حاضر نیستم ذره ای حق رو به پسر و خانواده ای که اون رو این قدر خودخواه بار اورده بدم.
    مسکن اولیه ترین نیاز هر زوجیه، مسکنی که به اسم لااقل مرد اون خانواده ی 2 نفره باشه، والدین شما سند 6 دانگ اون خونه ای رو که میخوان به شما بدن با همسر اینده تون داخلش زندگی کنید به اسم شما میزنن؟
    درامد ماهیانه هم از اولیه ترین نیازهای هر زوجیه، والدین شما که حاضرند همه جوره حمایتتون کنن، ایا میتونن به جای اینکه بعدا این پول رو بهتون برای خرید عروسی و ازدواج و ... بدن الان یکجا چند ملیونی به شما بدن و شما با اون پول کاری برای خودتون دست و پا کنین تا منبع درامدی در هر ماه داشته باشید؟
    لطفا دختر مردمو با این حرفایی که من خودم به توخالی بودنشون ایمان دارم بدبخت نکنین!!!
    این خانم بخواد بره دانشگاه میتونین هر ماه یه 200 تومنی بهش بدی که پول تو جیبی و خرج و مخارج معمولی دانشگاهش باشه؟ وقتی اقایی ازدواج میکنه نمیتونه بگه که این دختر زن من اما خرجش با بابای خودش یا اگر مطیع والدین من باشه با والدین من! شما شوهرش میشی و همه ی نیازهاش با شماست.

  13. 3 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    بارن (چهارشنبه 06 بهمن 95), جوادیان (چهارشنبه 06 بهمن 95), سرشار (چهارشنبه 06 بهمن 95)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    70
    Array
    سلام دوست عزیز

    تمام حرف هایی که دوستان زدند درسته و جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمونه.
    شما تا زمانی که نتونی فقط به خودت متکی باشی آمادگی های لازم رو برای ازدواج نداری.
    حمایت خانوادتون از شما بسیار نا آگاهانه و اشتباه است و این فرهنگ بر پایه یک سیاست اشتباه جا افتاده است.خانواده شما باید به جای ماهی دادن به شما ، ماهیگیری یادتون بدن.که متاسفانه ..........
    شما حتی به درک درستی از ازدواج نرسیده اید و فقط به ارتباط با جنس مخالف تمایل دارید. وگرنه با یک دو دو تا چهار تای ساده میشد به این نتیجه رسید که زندگی خرج داره و فقط با توکل به خدا و توسل به خانواده نمیشه وارد گود شد.
    ازدواج در سن پایین ممکن است یک سری خوبی ها و محسنات داشته باشه ، ولی مطمئن باش با وجود مشکلات حال حاضر شما آسیب های ناشی از آن به مراتب بیشتر خواهد بود... در ضمن شما بهتر است به جای فکوس روی نمونه های موفق ، به بررسی نمونه های نا موفق بپردازی .
    اگر فلان دوست یا رفیق شما میتواند با هیچ و پوچ از پس این هزینه های گردن کلفت زندگی بر بیاد و همسرش با تمام نداریش می سازد ، این دلیل نمیشود که شما و همسر آیندتون توان مقابله با مشکلات احتمالی رو داشته باشید.
    و در آخر : عزیزم شما اول چاهو بکن ، بعد منارو بدزد.شما هنوز یک سال از سربازیت مونده ، بعد اومدی پیش ما ادعای رفاقت میکنی .خب شر این یکی رو از سرت بکن تا برسیم به دومی.نمیشه که یه مرتبه از پله اول پرید پله دهم.پله به پله با توکل به خدا برو بالا.ان شاالله به دو سه سال نکشیده همه چیز درست میشه.خرجش یه جو اراده و پشتکار و مردونگیه.

    به امید اتفاقات خوب و قشنگ برای شما

  15. 2 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 06 بهمن 95), بارن (چهارشنبه 06 بهمن 95)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آذر 99 [ 04:34]
    تاریخ عضویت
    1395-11-05
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    4,559
    سطح
    43
    Points: 4,559, Level: 43
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    13

    تشکرشده 11 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه دوستان به خاطر نظرات منطقی و دلسوزانه ای که دادن . اما فکر می کنم که دوستان بیش از حد ایده آل گرا و پر توقع هستند و نشونی از قناعت توی نظراتشون دیده نمیشه و دوست دارن ازدواج رو سخت بگیرن که با توجه به شرایط کشور تا حدودی حق هم دارن .

    همونطور که گفتم از لحاظ مسکن مشکلی وجود نداره و خانواده حاضره اون رو بدون هیچ منتی فراهم کنه چون این توی خانواده ما یک رسمه تقریبا و ده ها ساله که اتفاق افتاده و حاصلش صدها ازدواج موفق بوده . به نظر خودم بزرگترین مشکل سر راه من در حال حاضر شغل هست و تا وقتی شغل مناسبی نداشته باشم اقدام به ازدواج نمی کنم .

    از دوستی که من رو خودخواه نامیدن هم تشکر می کنم . من جایی میرم خواستگاری که بتونم انتظاراتشون رو برآورده کنم و صادقانه تمام شرایطم رو به طرف میگم تا آگاهانه تصمیم بگیره .

  17. 3 کاربر از پست مفید Sorrow تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 06 بهمن 95), فدایی یار (پنجشنبه 07 بهمن 95), جوادیان (چهارشنبه 06 بهمن 95)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 اسفند 02 [ 14:49]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    497
    امتیاز
    11,699
    سطح
    71
    Points: 11,699, Level: 71
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 351
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 541 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    بله تو اون دوران این جوری بوده اما حالا نه
    قبلا یه لباس می خریدند تا آخر عمرشون تو هر مهمونی می پوشیدن حالا هر مهمونی یه لباس
    زمونه خیلی عوض شده و نمیشه بر اساس ملاک قبلی زندگی کرد
    با حرف شیدا هم موافقم
    سختی و مشکلات به خصوص مسائل مالی بر رفتار زنها تاثیر می ذاره
    همیشه یه دلهره باهاشونه که بر همه جوانب زندگیشون اثر می زاره

  19. 2 کاربر از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 06 بهمن 95), شیدا. (دوشنبه 11 بهمن 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خیلی خسته ام توروخدا راهکار بهم بگید
    توسط abs در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 مرداد 96, 03:34
  2. تازه متوجه شدم که اونی نبود که میخاستم خواهشا کمک کنید
    توسط peyman00 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 55
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 آذر 91, 14:47
  3. جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)
    توسط sonic.quak در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 خرداد 91, 01:50
  4. خواستن توانستن است؟
    توسط abolfazl.a در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 فروردین 89, 11:24

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1402 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.