راهنمایی برای جلوگیری از دلخوری های آینده

[پرنده ی امید]

با سلام

ابتدا عذرخواهم بابت مطرح همچین مسله پیش و پا افتاده ای متاسفانه چون خانواده همسرم بسیار حساس و ریز بین هستن، و بارها بخاطر مسایل کوچیک برای زندگیم دلخوری های بزرگی ایجاد کردن ، مجبورم برای کوچیکترین رفتارهام نگران باشم و احساس نیاز به مشورت داشته باشم.

چند ماهیست تو عقدم و داشتم با همسرم برنامه ریزی روز تعطیلی فردا و میکردیم که همسرم گفتن فردا باید خونه اشون باشن چون کار دارن منم متاسفانه پرسیدم خب چکار دارین ؟چون معمولا تعطیلیا پیش هم بودیم البته همیشه نه معمولا که همسرم گفتن تولد مادرشونه و تولد نمیگیرن ولی خواستن همه بچه هاشون پیششون باشن بمنم نه خانوادشون گفتن نه حتی خود همسرم که حضور پیدا کنم .

حالا با توجه به اینکه فهمیدم برای مادرشون کادو بخرم بدم همسرم با خودشون ببرن ؟ چون نمیخوام یوقت متوجه بشن میدونستم ولی هیچی نخریدم و ناراحت بشن ، از طرفی نمیخوام یوقتی غرورم بشکنه فکر کنند مثلا دارم با اینکارم این پیام میرسونم که منو دعوت نکردن چون اصلا بمن نگفتن، و اتفاقا دیگه عادت کردم و اصلا برامم مهم نیست به این رسمشون که عروس و داماد و عضوی از خانواده اشون نمیدونن تقریبا عادت کردم.

ولی خب چون بزرگترم هستن میگم شاید توقع داشته باشن، و ممکنه همسرم بگن که منم میدونستم.

( البته همسرم فرزند آخر هستن و همه فرزندان دیگه اشون ازدواج کردن و بچه هم دارن .)


متاسفانه خیلیم خانواده حساسین ، خیلی زود ناراحت میشن حتی از کارهایی که منظور خاصی نداری زود ناراحت میشن و منظور دار برداشت میکنن برای همین موندم چکار کنم که ترکش های ناراحتیشون باز گربانگیر زندگی من نشه چون چندین بار بخاطر این مسایل کوچیک و پیش و پا افتاده دلخوریای بزرگی برای زندگیم ایجاد کردن .

[عروس خوشبخت]

سلام دوست عزیز
راستشو بخوای بهترین کار اینه که سیاست یاد بگیری جوری که ببینی مثلا رو چی حساسن یا نقطه ظعفشون چیه اونو بگیری دستت
مثلا اکثر مادرشوهرها دوست دارند که عروسشون به دختراش احترام بذارند و فلان کنند

شما هم سعی کن بدونی اونها چجوری هستند بعد که فهمیدی چیه از اون راه وارد شو اما اینو یادت نره هیچوقت نذاز بهت بی احترامی کنند و حرمت ها بینتون شکسته بشه
اکثر مادر شوهر ها هر وقت به عروسشون میرسند البته نه همشون باید,,چند تای تیکه درشت,,,,بار عروس بدبخت کنند
تو هم این تیکه ها رو جمع کن به وقتش با خنده بچسبون بهشون یه جوری که به دیوار بگی در بشنوه
بعدش اگه بهت مادر شوهرت یا شوهرت چیزی دادند کادو یه مناسبتی چیزی شما هم بده

اگه نه شما هم نده پر توقع میشند و دیگه ولت نمیکنند
بعدش هم بهتر که نگفتن بهتر شما هم نرو


وقتی میری از اول کارشون رو نکن که عادت کنند

[شیدا.]

سلام

به نظر من کادو فرستادن نداره. حتی اگه حساسن ... مشکل خودشونه که حساسن!

وقتی کسی جایی دعوت نیست مگه کادو می فرسته؟

ولی زنگ بزن و خیلی خوشحال و خوشرو و شیک تبریک بگو

[پرنده ی امید]

سلام دوست عزیز
راستشو بخوای بهترین کار اینه که سیاست یاد بگیری جوری که ببینی مثلا رو چی حساسن یا نقطه ظعفشون چیه اونو بگیری دستت
مثلا اکثر مادرشوهرها دوست دارند که عروسشون به دختراش احترام بذارند و فلان کنند

شما هم سعی کن بدونی اونها چجوری هستند بعد که فهمیدی چیه از اون راه وارد شو اما اینو یادت نره هیچوقت نذاز بهت بی احترامی کنند و حرمت ها بینتون شکسته بشه
اکثر مادر شوهر ها هر وقت به عروسشون میرسند البته نه همشون باید,,چند تای تیکه درشت,,,,بار عروس بدبخت کنند
تو هم این تیکه ها رو جمع کن به وقتش با خنده بچسبون بهشون یه جوری که به دیوار بگی در بشنوه
بعدش اگه بهت مادر شوهرت یا شوهرت چیزی دادند کادو یه مناسبتی چیزی شما هم بده

اگه نه شما هم نده پر توقع میشند و دیگه ولت نمیکنند
بعدش هم بهتر که نگفتن بهتر شما هم نرو


وقتی میری از اول کارشون رو نکن که عادت کنند

سلام
ممنون از اینکه تاپیکم و خوندین و نظر دادین
اما من دوست ندارم تیکه بار خانواده همسرم کنم یعنی اصلا در شان و شخصیت من نیست من همیشه سعی کردم احترامشونو نگه دارم، و مانند دخترشون باشم، هرچند که از نظرشون خیلی موفق نبودم.
اما باز هم سعی میکنم تحت هیچ شرایطی بی احترامی نکنم .

باتشکر

- - - Updated - - -

سلام

به نظر من کادو فرستادن نداره. حتی اگه حساسن ... مشکل خودشونه که حساسن!

وقتی کسی جایی دعوت نیست مگه کادو می فرسته؟

ولی زنگ بزن و خیلی خوشحال و خوشرو و شیک تبریک بگو

سلام ممنون از نظرتون
حقیقتش خانواده همسرم اخلاقیات خاصی دارند مثلا الان توسط همسرم محکوم شدم که باید خودم میرفتم و دعوتی نبوده هرچیم میگم خب از کجا میدونستم هیچکس نگفته بود خودتم نگفتی میام دنبالت باهم بیایم ولی براش قابل قبول نبود حتی خودشم یهویی از دهنش دررفت قرار نبود مم بفهمم حتی علنا خودش گفت که تورو نگفتن!

الانم میخوام یک هدیه ببراشون بخرم تا از دل همسرم دربیارم
تفاوت دیدگاه زیادی بینمون هست تفاوت هایی که تا ازدواج نکرده بودم متوجه اش نشده بودم.
الان به حدی رسیدم که میخوام این تفاوت ها و بشناسم و سهم خودمو در جهت مثبت و اصلاح زندگیمون انجام بدم.

[ZENDEGIBEHTAR]

سلام
ممنون از اینکه تاپیکم و خوندین و نظر دادین
اما من دوست ندارم تیکه بار خانواده همسرم کنم یعنی اصلا در شان و شخصیت من نیست من همیشه سعی کردم احترامشونو نگه دارم، و مانند دخترشون باشم، هرچند که از نظرشون خیلی موفق نبودم.
اما باز هم سعی میکنم تحت هیچ شرایطی بی احترامی نکنم .

باتشکر

- - - Updated - - -



سلام ممنون از نظرتون
حقیقتش خانواده همسرم اخلاقیات خاصی دارند مثلا الان توسط همسرم محکوم شدم که باید خودم میرفتم و دعوتی نبوده هرچیم میگم خب از کجا میدونستم هیچکس نگفته بود خودتم نگفتی میام دنبالت باهم بیایم ولی براش قابل قبول نبود حتی خودشم یهویی از دهنش دررفت قرار نبود مم بفهمم حتی علنا خودش گفت که تورو نگفتن!

الانم میخوام یک هدیه ببراشون بخرم تا از دل همسرم دربیارم
تفاوت دیدگاه زیادی بینمون هست تفاوت هایی که تا ازدواج نکرده بودم متوجه اش نشده بودم.
الان به حدی رسیدم که میخوام این تفاوت ها و بشناسم و سهم خودمو در جهت مثبت و اصلاح زندگیمون انجام بدم.

متاسفانه شما با این روشی که در پیش گرفتین سهم خودتون رو بجا نمیارین بلکه فقط یک طرفه سرویس میدین.
تا روزیکه توقعشون در حدی بره بالا که برای شما غیر قابل کنترل باشه و باید بسوزید و بسازید.
معنی این رفتار شما نداشتن سیاست هست.
شما دقیقا چه خطایی انجام دادین؟چه حرف نامربوطی زدین؟چه بی احترامی کردین که حالا قراره از دلشون در بیارین؟
بهتره به راهنمایی های دوستان توجه کنین

[پرنده ی امید]

متاسفانه شما با این روشی که در پیش گرفتین سهم خودتون رو بجا نمیارین بلکه فقط یک طرفه سرویس میدین.
تا روزیکه توقعشون در حدی بره بالا که برای شما غیر قابل کنترل باشه و باید بسوزید و بسازید.
معنی این رفتار شما نداشتن سیاست هست.
شما دقیقا چه خطایی انجام دادین؟چه حرف نامربوطی زدین؟چه بی احترامی کردین که حالا قراره از دلشون در بیارین؟
بهتره به راهنمایی های دوستان توجه کنین

یعنی هدیه نخرم؟
گفتم بزرگترم هستن تولدشون بوده هدیه بخرم
آخه تولد مادرم که بود البته ما همسرم و دعوت کردیم بعد همسرم هدیه خریدن برای مادرم، میگم نکنه همون انتظار و داشته باشند.

روز تولدشون تموم شده، منم پیام تبریک فرستادم حالا گفتم با خودم هدیه هم بخرم بفرستم براشون .

[ZENDEGIBEHTAR]

یعنی هدیه نخرم؟
گفتم بزرگترم هستن تولدشون بوده هدیه بخرم
آخه تولد مادرم که بود البته ما همسرم و دعوت کردیم بعد همسرم هدیه خریدن برای مادرم، میگم نکنه همون انتظار و داشته باشند.

روز تولدشون تموم شده، منم پیام تبریک فرستادم حالا گفتم با خودم هدیه هم بخرم بفرستم براشون .

در کمال آرامش برای همسرتون توضیح بدین ازونجاییکه برای حضور در تولد مادرتون از من هیچ دعوت رسمی و غیر رسمی نشده بود و من فکر کردم در این شرایط شاید حضور داشتن من,سرزده و بدون هماهنگی در اون مهمونی کار درستی نیست و شما مایلین این مهمونی صمیمی و خانوادگی برگذار بشه ترجیح دادم تولد مادرتون جوریکه خودتون دوست داشتین اتفاق بیوفته.
لطفا از دفعه های بعد مستقیم بهم بگو که باید توی مهمونی همراهیت کنم.
بهتره به من مستقیم بگی که باید توی مراسم شرکت کنم یا نه و من نمیتونم همیشه هدس بزنم و پیش بینی کنم که رفتار درست چیه.به نظر من رفتار درست این بود که متاسفانه باید خلافش رفتار میکردم و بهتر بود که منو هم در جریان میذاشتین که باید خودم حضور داشته باشم.ممکن نیست همیشه هدسیات من درست از آب در بیاد.
با این حال اگر فکر میکنی سو تفاهم پیش اومده من حاضرم برای مادرت یه هدیه مناسب بگیرم.بخاطر خوشحالی همسرم حاضرم این کارو بکنم.
ببینید نظر همسرتون چیه.اگر توقعشون بیشتر شد و حق به جانب تر رفتار کردن که به این نتیجه میرسیم شما در سرویس یه طرفه دادن زیاده روی کردین و باید کم کم جوریکه بی احترامی تلقی نشه روشتون رو تغییر بدین.
اگر هم همسرتون نرم شدن و خوشحال شدن که هیچ.
میتونید این رو هم بگید که من خیلی دوست دارم که من و همسرم توی مناسبت ها و مراسم کنار هم حضور داشته باشیم این به من احساس خوبی میده و دوست داشتم در مراسم تولد مادرتون هم میبودم اما فقط به نظر ایشون احترام گذاشتم.تمام
و حالا نظر شخی من اینه که معنی نداره زن و شوهر بدون هم مهمونی برن.دیگه شما رسما یه خانواده هستین و باید همه جا شما رو باهم به رسمیت بشمارن.
کار درستی نکردن که شمارو دعوت نکردن و همسرتونم رفتار درستی نداشتن که اصرار به همراهی شما نکردن.
مراقب باشین که همین حالا از همین اول روابط شما و همسرتون و خانواده ایشون درست و بجا شکل بگیره و هیچ چیز حالت افراطی یا تفریط نداشته باشه.
احترام باید متقابل باشه,محبت,صمیمیت...
چون رفته رفته باعث دلسردی شما میشه و سو استفاده دیگران.
حساس بودنشون هم مشکل خودشونه مطمعنا تا الان با هزاران ادم سرو کار داشتن به نظرتون اون هزار نفر وظیفه داشتن این خانواده حساس رو راضی نگه دارن و موفق بودن؟
شما کاری رو که درسته انجام بده همیشه.
این پیشنهادیم که دادم به این خاطره که خانواده همسرتون رو بسنجین و بدونید با کیا طرفین.
و اینکه زندگی مشترک ارزش گذشت داره.
اما بنظر من حق با شما بود و شما اصلا مرتکب اشتباهی نشدین حتی باید از شما معذرت خواهی هم بشه

[شیدا.]

سلام

خودت از طرز برخورد همسرت می تونی بفهمی که کار درست چیه.
وقتی می گی از دهنش در رفت به من گفت تولده. خودش هم مستقیم گفت تو دعوت نیستی ... دیگه پرسیدن و ادامه دادن نداره.

حالا که جشن تموم شده و خودش هم نشسته فکر کرده و .... متوجه شده کارشون درست نبوده
دست پیش گرفته که شما گله نکنی
می گه باید میومدی.
باهاش بحث نکن. نمی خواد بهش ثابت کنی که اشتباه از اونا بوده. می خواد کم نیاره داره می ندازه گردن شما ... جدی نگیر.

ولی همونطور که "زندگی بهتر" گفتن، بهش بگو که از این به بعد مستقیم تر بهت بگه کجا انتظار داره همراهش باشی.
بگو من طبق رسم خانواده خودمون فکر کردم دعوتیه. کاش بهم گفته بودی.
حالا ایشالا دفعه بعد، اگه جایی لازمه بدون دعوت همراهت باشم، بهم بگو.

خودش هم می دونه کسی بدون دعوت جایی نمی ره
می خواد شما چیزی نگی که چرا دعوتم نکردین، جلو جلو طلبکار شده

[دختر بیخیال]

.

[تازه نفس گرفته]

هرکاری که به عنوان عروس یک خانواده وظیفه داری انجام بده نه بیشتر و نه کمتر. اگر مراسم دعوت میشدی حتی به وسیله همسرت باید با کادو میرفتی و تمام ولی وقتی میگی از دهن همسرم پرید که تولد مادرشه شمام باید خودتو به نشنیدن میزدی و جوری وانمود میکردی انگار نشنیدی و اگر دعوتی در کار بود باید صبر میکردی تا با زبون خودش میگفت . چون شما حرف تولد رو تو هوا زدی و حساس شدی که حالا که دعوتی نشده کادو بگیرم نگیرم چیکار کنم و ... این حساسیتت همسرتو دچار شک کرده که لابد باید میرفتی و نرفتی . خودشونم کاملا میدونن که به قول دوستمون جایی که دعوت نباشه اصولا ادما نمیرن و صرفا این رفتار همسرتون به خاطر شکی هست که تو دلشون ایجاد شده.