به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 97 [ 22:13]
    تاریخ عضویت
    1395-10-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    773
    سطح
    14
    Points: 773, Level: 14
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Eh S عاشق همکار خودم در بیمارستان شدم ( لطفا کمکم کنید )

    سلام دوستان
    من 32 سال سن دارم یک خونه شریکی با برادرم خریدم که دادیم مستاجر . وضع مالیم خوبه اما
    مدتی بود بیکار بودم راهی بجایی نداشتم ( با مدرک فوق دیپلم ) کار گیر نمیومد تا اینکه با پارتی کلی زحمت وارد سازمان خدمات درمانی شدم.

    خوب با مدرکی که من داشتم چیزی بهتر از خدمات بیمارستان بهم ندادن الان خدمات بیمارستان هستم
    شروع بکار کردم اولش تو اورژانس کار میکردم که بازم با پارتی بازی کلی داستان منو انتقال دادن به بخش بیمارستان .

    با رفتن من به بخش ماجرای منم شروع شد.

    یکماه اول سرم بکار خودم بود نظافت میکردم بیمار جابجا میکردم مریض سی تی اسکن میبردم و.. هرکاری بود انجام میدادم.
    البته کارم من جوریه شیفتی هستم یعنی 32 ساعت بیمارستان 32 ساعت خونه . یعنی شبها هم باید بیمارستان بمونم


    خوب میدونید که بیمارستان پرستار مجرد زیاد داره منم پسر خوشگل خوش تیپی هستم ( حرف من نیست همه بهم میگن که زیبا هستم) همیشه بهترین لباس بهترین عطر میزنم وارد بیمارستان میشم


    تا اینکه متوجه دختر پرستاری شدم که مدام منو داره نگاه میکنه . تابلو بود از من خوشش اومده خیلی نگاه میکنه .

    این موضوع گذشت تا اینکه یبار توی جم حرف تولد پیش اومد که یهو تو جم گفت من متولد اذر ماه هستم .. خوب منم متولد اذر ماه بودم و این جرقه ایی شد به نزدیکی بیش از حد بین ما.


    نکته: پرستارها تو بیمارستان معمولا باید از 12 شب تا 3 صبح مراقب بیماران باشن و ایشونم تو این زمان توی استیشن پرستاری تنها میشینه و این زمان بسیار عالی بود برای اینکه برم پیشش.

    شیفت اول ساعت 12 شب شد دیدم تنهاس رفتم پیشش سر حرفو باز کردم من از عقاید خودم میگفتم اونم از خودش صحبت میکرد برام قهوه اورد و شروع کرد هم زدن لیوان قهوه من . کمی تعجب کردم اخه برای هیچ کس همچین کاری نمیکنه . ( احساس کردم دوسم داره )

    چند شیفت گذشتو من دلو زدم به دریا بهش گفتم میخوامش خیلی دوسش دارم قصدم ازدواجه اما اون پیشنهادمو قبول نکرد . قبول نکردنش باعث شد بهم بر بخوره و این صفتو سختیش باعث شد بیشتر بیشتر عاشقش بشم.


    با اینکه بهم جواب رد داد اما نگاهش بهم تغییر کرده مرتب خیلی زیاد نگام میکنه ( کاملا خواستنو میتونم از نگاهش بخونم یا نمیدونم فهمیده عاشقشم میخواد اذیتم کنه )


    ماه پیش تولدش بود کیک تولد گرفت همه جم شدیم کیک بخوریم . حرف شد یکی از دکترهای بخش گفت ابان ماهی ها خیلی خوبن . یهو این گفت نه من عاشق اذر ماهی ها هستم همشون خاص هستن.


    گذشت و چند روز من رفتم براش دستبند طلا 800 هزار تومنی خریدم کادو پیچش کردم.
    گفتم باید کادویی براش بخرم که کسی هرگز براش نمیتونه بخره .

    یه شب که شیفت بود صداش کردم گفتم کارت دارم گفت الان میام تو استیشن
    کنارم نشست گفتم : من عادت ندارم کیک تولد کسی بخورم براش کادو نخرم

    کادو دستبند طلا گذاشتم کنارش رو میز . اولش ندیدش . یک دقیقه گذشت بهش گفتم نمیخوای کادو تولدتو باز کنی . نگاهی کردو گفت کجاس . تا دید کادوشو برداشت در جعبه رو باز کرد اولش باورش نمیشد طلاس ته شماره دستبندو که دید شوکه شد تو چشماش اشک جم شد.
    تو چشماش اشک جم شد یک دقیقه تو چشمام خیره شد گفت عزززززیزمممم عزیزممممم تو چیکار کردی . از اون جمعی که کیک تولد منو خوردن فقط تو بودی برام کادو گرفتی .منم گفتم خوب خودت گفتی اذر ماهی ها همشون خاصن .. اولش نمیخواست قبول کنه که من گفتم این فقط یه کادو تولده و اونم قبول کرد.

    اما تولد من که شد نامرد هیچی برام نخرید شاید فکر میکرد اگه اینکارو بکنه براش تعهد ایجاد میشه.

    اوایل زیاد باهام خوب نبود فکر میکرد با خرید این کادو براش دون پاشیدم میخوام مخشو بزنم ولی وقتی دید زمان زیادی گذشت و من اصلا بروش نیاوردم علاقش بهم بیشتر شد خیلی هوامو داره بهم احترام میذاره.

    تا اینکه چند شیفت پیش رفتم کنارش گفت شماره موبایلتو بده کاری داشتم پیدات نکردم بهت زنگ بزنم شمارمو دادم . اما زرنگ تر از این حرفاس از موبایل خودش منو نگرفت از مخابرات بیمارستان باهام تماس میگیره .

    بهش گفتم تو تلگرام ادم کن . گفت چرا ؟ گفتم میخوام باهات صحبت کنم . گفتش نه

    نه گفتنش باعث شد حسابی ناراحتم کنه . منم گفتم بهتره بیخیالش بشم . اما میبینه بیخیال شدمو بی محلی میکنم بسرعت میاد سمتم خودشو ناز میکنه یا اینقدر نگاهم میکنه تا باز دیوونم کنه.

    اما نمیدونه چاه کن همیشه خودش ته چاهه . تا بی محلی میکنم میچسبه بهم اما خبر نداره همین رفتارش ممکنه باعث بشه خودشم عاشقم بشه.

    خلاصه این دختر منو دوسداره میدونم دوست داشتنشو کاملا احساس میکنم اما میترسه تو محل کار ازینکارا کنه . البته قصد من ازدواجه و چون من خدماتم و اون پرستار بهم راه نمیده.

    من همچنان باهاش همکارمو میبینمش

    ایا احتمالش هست بمرور زمان عاشقم بشه ؟ چون تنها راه رسیدن بهش همینه .
    باید چیکار کنم عاشقم بشه ؟ چون میدونم دوسم داره خیلی

    نمیتونمم فراموشش کنم همکاره همش جلو چشممه


    همه میگن از نظر تیپو قیافه ازش سر ترم . البته اون ماشین داره که روزای تعطیل باهاش میاد بیمارستان ولی من ندارم.

    لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم عاشقم بشه؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1395-5-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,056
    سطح
    17
    Points: 1,056, Level: 17
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من که همه چی آماده هستش فقط خودت باید راهشو پیدا کنی خب . با این حرفایی که گفتی اونم تو رو دوس داره لی راهشو باید پیدا کنی .

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    باید ببینید این دوست داشتن چقدر جدیه.بله ممکنه ایشون از تیپ و قیافه شما و کادوی گرون خوششون بیاد ولی شما را برای چی میخواد؟برای اینکه وقتی تو استیشن نشسته و شیفته تنهایی حوصله اش سر نره؟یا برای زندگی مشترک؟به عنوان یک خانم میگم که خیلی روش حساب نکنید.این خانم کاملا مراقبه هیچ کاری نکنه که تعهد براش بیاره پس مطمئن باشید روی شما جدی فکر نمیکنه.به نظرم همین اختلاف تحصیلات و فاصله ای که از نظر شغلی با هم دارید میتونه مشکل ایجاد کنه.به نظرم مرگ یکبار و شیون هم یکبار.بشینید رک و راست بهش بگید قصد من ازدواجه.شرایط کاری و مالی خودتون رو هم توضیح بدید.بعد هم بگید یک هفته فکر کن.تو اون یک هفته هم سمتش نرید و محل زیاد نزارید.اگر هم گلایه کرد بگید باید فاصله را حفظ کنم تا شما منطقی تصمیم بگیری.بعد از تموم شدن یک هفته برید پیشش و بپرسید جوابش چیه.اگر گفت نه دیگه نه صحبتی باشه،نه کادو تولدی و نه هیچ نوع رابطه غیرحرفه ای دیگه.فکر کنید یک خانم پرستار مسن هستند و اون مدلی باهاش برخورد کنید.با احترام ولی کاملا حرفه ای.موفق باشید.

    - - - Updated - - -

    باید ببینید این دوست داشتن چقدر جدیه.بله ممکنه ایشون از تیپ و قیافه شما و کادوی گرون خوششون بیاد ولی شما را برای چی میخواد؟برای اینکه وقتی تو استیشن نشسته و شیفته تنهایی حوصله اش سر نره؟یا برای زندگی مشترک؟به عنوان یک خانم میگم که خیلی روش حساب نکنید.این خانم کاملا مراقبه هیچ کاری نکنه که تعهد براش بیاره پس مطمئن باشید روی شما جدی فکر نمیکنه.به نظرم همین اختلاف تحصیلات و فاصله ای که از نظر شغلی با هم دارید میتونه مشکل ایجاد کنه.مرگ یکبار و شیون هم یکبار.بشینید رک و راست بهش بگید قصد من ازدواجه.شرایط کاری و مالی خودتون رو هم توضیح بدید.بعد هم بگید یک هفته فکر کن.تو اون یک هفته هم سمتش نرید و محل زیاد نزارید.اگر هم گلایه کرد بگید باید فاصله را حفظ کنم تا شما منطقی تصمیم بگیری.بعد از تموم شدن یک هفته برید پیشش و بپرسید جوابش چیه.اگر گفت نه دیگه نه صحبتی باشه،نه کادو تولدی و نه هیچ نوع رابطه غیرحرفه ای دیگه.فکر کنید یک خانم پرستار مسن هستند و اون مدلی باهاش برخورد کنید.با احترام ولی کاملا حرفه ای.موفق باشید.

  4. 3 کاربر از پست مفید kaspian تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (جمعه 10 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 11 دی 95), ستاره زیبا (دوشنبه 13 دی 95)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 97 [ 22:13]
    تاریخ عضویت
    1395-10-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    773
    سطح
    14
    Points: 773, Level: 14
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kaspian نمایش پست ها
    باید ببینید این دوست داشتن چقدر جدیه.بله ممکنه ایشون از تیپ و قیافه شما و کادوی گرون خوششون بیاد ولی شما را برای چی میخواد؟برای اینکه وقتی تو استیشن نشسته و شیفته تنهایی حوصله اش سر نره؟یا برای زندگی مشترک؟به عنوان یک خانم میگم که خیلی روش حساب نکنید.این خانم کاملا مراقبه هیچ کاری نکنه که تعهد براش بیاره پس مطمئن باشید روی شما جدی فکر نمیکنه.به نظرم همین اختلاف تحصیلات و فاصله ای که از نظر شغلی با هم دارید میتونه مشکل ایجاد کنه.به نظرم مرگ یکبار و شیون هم یکبار.بشینید رک و راست بهش بگید قصد من ازدواجه.شرایط کاری و مالی خودتون رو هم توضیح بدید.بعد هم بگید یک هفته فکر کن.تو اون یک هفته هم سمتش نرید و محل زیاد نزارید.اگر هم گلایه کرد بگید باید فاصله را حفظ کنم تا شما منطقی تصمیم بگیری.بعد از تموم شدن یک هفته برید پیشش و بپرسید جوابش چیه.اگر گفت نه دیگه نه صحبتی باشه،نه کادو تولدی و نه هیچ نوع رابطه غیرحرفه ای دیگه.فکر کنید یک خانم پرستار مسن هستند و اون مدلی باهاش برخورد کنید.با احترام ولی کاملا حرفه ای.موفق باشید.
    ممنون اینکارو حتما انجام میدم
    سه شیفت اصلا نمیرم سمتش حتی شبها هم سریع میرم میخوابم و سمتش نمیرم
    بعد سه شیفت میرم پیشش میرم شرایطمو بهش میگم بهش میگم چقدر دوسشدارم عاشقشم ازش سوال میپرسم با من ازدواج میکنه یا نه

    اما بد بختی اون پرستاره و من خدمات این گند زده تو همه چی مگرنه مشکل دیگه ایی نداریم . البته بهش میگم قصدم اینه بزودی سمتمو عوض کنم حالا نمیدونم باور کنه با نه



    اما مشکل اساسی من اینه : من عاشق شدمو به این راحتی ها دل نمیتونم بکنم اونم کسی که قراره تا اخر عمر باهاش کار کنم
    چطور میتونم کسی رو که قراره تا اخر عمر ببینمش فراموشش کنم اونم کسی که تا تنها گیرم میاره برام ناز میکنه لوندی میکنه مدام با نگاهش دیونم میکنه.


    نمیدونم واقعا چیکار باید بکنم . تنها راه اینه با بی تفاوتی رفتار کاملا مردونه با ادبانه خودم عاشقش کنم
    تنها راه رسیدن بهش اینه عاشقم بشه که با توجه به اینکه مرتب جلو چشم همیم احتمالش زیاده
    منم از ابتدا شدیدا با کلاسو با تربیت مودب جلوش رفتار میکنم.

    نمیدونم شاید دوس پسر داره اینقدر صفتو سخته


    شماره موبایلشو گیر اوردم زنگ بزنم بهش ؟؟؟ صحبت کردن باهاش کار درستیه ؟؟؟ چون میدونم زنگ بزنم ناراحت میشه که من شمارشو چطوری پیدا کردم .
    ویرایش توسط VFSDF : جمعه 10 دی 95 در ساعت 16:43

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام. دوست عزيز رسما سر كارت گذاشته.....از قديم گفتن كبوتر با كبوتر باز با باز.....

  7. 2 کاربر از پست مفید sia518 تشکرکرده اند .

    نازنین2010 (جمعه 10 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 11 دی 95)

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    با سلام
    چیزی که به نظر من میرسه اینه که شما دو تا راه حل برای حل مشکلتون دارید که هر دو رو باید همزمان طی کنید
    اول: اینکه این بازی احساسی رو که راه انداختید سریعا تمام کنید ؛ از الان به بعد لازمه کمی جدی تر برخورد کنید، خیلی سادست، ازایشون خواستگاری می کنید یا قبول میکنه یا رد میکنه، اگه به هر دلیلی رد کرد ، فرضا اینکه شما کارمند خدماتید و اون پرستاره؛ دیگه دنبالشو نگیرید چون این فرد این تفکر در ذهنش نهادینه شده و نمیشه تغییرشم داد؛ اینکه درسته یا غلطه هم فرقی به حال شما نمیکنه.
    دوم: دیدتون به ازدواج خیلی رومانتیکو عاشقانست، وقتشه که خودتون رو بشناسید، نیازهاتون رو بدونید و بر اساس اونها معیارهایی رو برای خودتون در نظر بگیرید. اینکه "میخواید ازدواج کنید چون میخواهیدش" ایده ی خطرناک و مشکل سازیه، وابسته کردن فرد به خودتون هم کار درست و مسئولانه ای نیست. خلاصه اینکه اول به صورت عقلانی به ازدواج فکر کنید، و خلق لحظات رومانتیک رو به بعد از ازدواج موکول کنید نه بالعکس.

    با آرزوی موفقیت.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  9. 4 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (جمعه 10 دی 95), نجمه چ (جمعه 10 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 11 دی 95), ستاره زیبا (دوشنبه 13 دی 95)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام.پسر خوب سر کارت گذاشته ضمن اینکه داره از این کار لذت هم میبره،عین همین موضوع برای یکی از دوستان من پیش اومد،تازه اون دختر چند نفر رو همزمان این کار رو باهاش میکرد،بهش فکر نکن دیگه.حیف اون 800 تومنی که خرج دختر جماعت کردی.این برات تجربه بشه دیگه چشم بسته جلو نری

  11. کاربر روبرو از پست مفید samanft تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (شنبه 11 دی 95)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    صاحب تاپیک...
    عاشقتم بخدا

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    (((تو چشماش
    اشک
    جم شد یک دقیقه
    تو چشمام خیره
    شد گفت
    عزززززیزمممم عزیزممممم
    تو چیکار کردی . از اون جمعی که
    کیک تولد منو خوردن فقط تو بودی برام کادو گرفتی
    .منم گفتم خوب خودت گفتی اذر ماهی ها همشون خاصن .. اولش نمیخواست قبول کنه که من گفتم این فقط یه کادو تولده و اونم قبول کرد.)))

    به قول بچه ها رسما سر کاری
    عزیزم عزیزم چه ؟!!! چرا نگفت مممنون مرسی
    اشکش برا چی بوده ؟!! دفعه اول بوده که کادو تولد می گرفته که این همه ذوق کرده ؟!! یا با این نگاه خیره و پر ازاشک تو آخر شب می خواست یه تاثیر خاص روی شما بزاره
    کیک تولدشما را خورده کادو هم از شما گرفته ولی برا تولدت هیچی نکرده؟!! فکر نمی کنی داره می دوشه؟؟؟

    در ضمن شما که می خوای باهاش ازدواج کنی در مورد خانوادش و سن و سالش و...هیچی میدونی؟
    یا فقط از ظاهرش خوشت آمده ؟
    شاید قبلا سابقه نامزدی یا عقد داشته ؟
    ازدواج یه مسئله مهم در زندگی هست قراره باقی عمرت را که حداقل 50 سال هست با صمیمیت و شادی با کسی زندگی کنی پس بیشتر دقت کن و با دید باز اقدام کن

    از سن شما احساسی تصمیم گرفتن گذشته منطقی تر رفتار کن

    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  14. 4 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (جمعه 10 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 11 دی 95), بارن (شنبه 11 دی 95), ستاره زیبا (دوشنبه 13 دی 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 خرداد 97 [ 22:13]
    تاریخ عضویت
    1395-10-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    773
    سطح
    14
    Points: 773, Level: 14
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب من میتونم عین اب خوردن کادو ازش پس بگیرم فعلا چون همکاره اینکارو نکردم.
    تا دو ماه دیگه انتقالی مو میگیرم ازین بیمارستان میرم من قرار نیست خدمات بمونم سمتم عوض میشه اما اگه نیومد سمتم زنگ میزنم همچین خوشگل کادو رو ازش پس میگیرم که حال کنه .

    فاصله بین عشقو نفرت به اندازه یه تار مو بیشتر نیست .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.