با سلام واحترام
دختر عمویم از بچگی عاشق من بود و این عشق کاملا یکطرفه بود تا اینکه او خسته شد و با دوست دایی اش ازدواج کرد و در سال اول بچه دار شد از همان روزهای اول ازدواجش به من پیغام هایی مبنی بر اینکه تو لیاقت منو نداشتی و حیف اونهمه سال که عاشق تو بودم،برای من میفرستاد تا اینکه روزی بغضش ترکید و گفت که هنوزم عاشق من است و علاقه ای به همسرش ندارد من در این چند ساله به طرق مختلف خواستم که این عشق از سرش بپرد اما نشد که نشد گاهی اوقات هم چون مجرد هستم شیطان گولم میزند و با او حرفهای ... میزنیم (من که یوسف پیامبر نیستم بتونم خودمو کنترل کنم!) به هر حال الان عذاب وجدان دارم میترسم روزی با او رابطه برقرار کنم از این میترسم که همسرش بفهمد و ابرویم برود از اینکه با زن شوهردار بطور ناخواسته در ارتباطم از خودم بدم میاد نسبت به همه دخترها حس بدی دارم احساس میکنم با هر کس ازدواج کنم دلش جای دیگریست و بمن خیانت خواهد کرد بخاطر همین سمت ازدواج نمیرم تورو خدا بگینهمرو من چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)