من ازدواج کردم و مشکلم اینکه دختره ساده ای هستم هر چی بگن باور میکنم و دلم زودی ب رحم میآد ولی متاسفانه نمیدونم چرا اطرافیانم نسبت به من گارد میگیرن و همیشه تیکه و کنایه ای هست که به من بگن ولی من در مقابل اگه متوجه نشم که تیکه واسه چیه سکوت میکنم یا لبخند میزنم ولی یه خود خوری وجود داره آخه چرااااا؟!؟
مشکلی که دیگه خیلی حاد شده اینکه عروس مادرم برام حرف در میآره و دروغ زیاد میگه از زبونه من مخصوصا به برادرم و مامان تازه تعریف هاش با گریه همراه ... اول ها نمیتونستم ثابت کنم که بی گناهم ولی بعد وقتی عروس مادرم با خواهر هام این کار رو کرد برای همه این موضوع معلوم شد ولی چه فایده من نه عروسی برادرم رفتم نه مراسم های دیگه چون خانم برادرم نمیخواست الان هم همش دنبال مسخره بازیه کافی این خانم رو دعوت کنی اول که باید به خودش زنگ بزنی تازه زنگ هم بزنی کلی میشینه برنامه هاشو میگه اونم به دروغ مثلا بله برون دعوتیم در حالیکه مادر با بردارم حرف میزنه برادرم از موضوع خبر نداره ....
نمی دونم چه کنم با این خانم لطف کنین کمک کنید