به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array

    شوهرحساس و شکاکم رو با بد بیاری که آوردم حساس تر کردم

    با سلام ( من و شوهرم شش ساله ازدواج کردیم و پانزده سال تفاوت سنی داریم و دارای یک فرزندیم )
    اگه پست های قبلیم رو بخونید متوجه میشید که شوهرم چقدر حساسه روی پوشش من . برخورد من با دیگران و اینکه اصلا تنهایی نمی تونم جایی برم و ...
    من یه دوست صمیمی دارم که با هم تلفنی در ارتباطیم البته شوهرمم هم دور را دور ایشون رو می شناسه من و دوستم بعضی اوقات که با شوهرامون بحثمون میشه با هم درد دل میکنیم از شانس بد دیروز که همسرم خونه بود یه لحظه گوشی منو خواست کار داشت منم دادم همون لحظه اون دوستم پیام داد که ( چه خبر موضوع حل شد ؟ ) شوهرم وقتی بهم گفت دوستت پیام داده . من هول شدم و کار بدی که کردم رفتم سریع گوشی رو از شوهرم گرفتم و فاجعه از همین جا شروع شد بعد زود دادم به شوهرم ولی همش می ترسیدم دوستم توی پیام از دعوای من و شوهرم چیزی بپرسه و شوهرم بگه چرا مشکل خونه رو به اون گفتی بعد شوهرم گفت بزار بهش پیام بدم ببینم در مورد کدوم موضوع حرف میزنه باز هول شدم و در حالیکه صدام می لرزید گفتم نه خودم بهش پیام میدم بعد زود گوشی رو برداشتم و اول بهش یه پیام دادم که شوهرم اینجاست بعد توی پیام دوم گفتم کدوم موضوع ؟ اونم فهمید جواب داد اینکه با مامانت می خواستید بیاید خونه ما . بردم به شوهرم نشون دادم ولی شوهرم رفت تنظیمات و دید دو تا پیام دادم که متن یکیش رو پاک کردم . منم دیدم خیلی عصبانیه کلا همه چیز رو بهش توضیح دادم که در مورد مشکلات و شوهرامون حرف میزدیم ولی اصلا باور نکرد گفت تو یه چیزی رو از اول زندگیمون از من مخفی میکنی فکر می کنی نمیدونم خیلی چیزها رو و یه عالمه بهم تهمت زد تا صبح فقط از طلاق صحبت می کرد و اینکه اگه مهریت رو ببخشی همین الان طلاقت میدم به نظرتون چیکار کنم تا باور کنه؟

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    هیچی. یه بار بگو چیز خاصی نبوده و دیگه جوابش را نده .... هر چی بیشتر حرف بزنی موضوع قاطی تر می شه.
    الان ایشون هیچ توجیهی را قبول نمی کنه. بیشتر سکوت کن، به جای توجیه و جواب.
    یه کمی هم احساسی عاطفیش کن شرایط را. بهتر از منطق جواب می ده تو این شرایط.


    ولی باید مشکلت را ریشه ای حل کنی.
    شوهرت بدبین و خسیس هست ( فکر کنم گفتی وسواس هم داره؟ ) . 15 سال هم بزرگتر از شما .... اشتباهت این بوده که نظر مشاور و روانشناس را برای این ازدواج نگرفتی.
    آدمی با این مشکلات شدید و اختلاف سنی زیاد ...

    الان باید بری پیش مشاور و روانشناس و سعی کنی زندگیت را بندازی روی یک روال درست
    که البته خیلی سخته
    کنار اومدن با مشکلات شخصیتی همسرت.

    ولی با کمک متخصص شرایط بهتر می شه. با درد و دل و ... به جایی نمی رسی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 23 آذر 95 در ساعت 16:08

  3. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (پنجشنبه 25 آذر 95), بی نهایت (چهارشنبه 24 آذر 95), بارن (سه شنبه 23 آذر 95), جوادیان (چهارشنبه 24 آذر 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مرسی شیدا جون با راهنمایی هات که همیشه برام مفید بوده . از دیروز فقط دارم بهش توضیح میدم که موضوع این بوده ولی فقط داره حرف خودش رو میزنه چون سیم کارت من رو به نام خودش خریده بهش گفتم برو از پیام ها پرینت در بیار میگه چون میدونی همین جوری پرینت نمیدن به خاطر همون داری اصرار میکنی . فقط داره بهم تهمت میزنه که تو داشتی با دوستت در مورد یه موضوعی که از اول ازدواجمون از من مخفی کردی بحث می کردی میگه راه حل این موضوع فقط طلاقه بچه رو هم میدم به تو . میگه من امروز و فردا مچت رو می گیرم هر چه بهش میگم مگه تو از من تا بحال چی دیدی که این همه بهم تهمت میزنی میگه چرا گوشی رو از دستم گرفتی ؟ چرا دو تا پیام به دوستت دادی و یکیش رو پاک کردی ؟ من در مورد گذشته تو چیزی نمیدونم که توی دوران مجردی چی کارا کردی . به نظرتون همچنان در مورد این موضوع سکوت کنم یا براش توضیح بدم ؟

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    شمام راجب دوران مجردی ایشون چیزی نمیدونید! تازه ایشون 15 سال بیشتر از شما مجرد بودن و مهم تر اینکه حتی همین الان هم تو جامعه ی ایران اگر نمره ی ازادی دخترا 5 باشه نمره ی ازادی پسرا حداقل 10 هستش. به صورت غریزی هم اقایون سمت مسایلی که ذهن شوهرتون درگیرشون هست بیشتر میرن تا خانم ها. همه ی اینا یعنی این که ایشون بیشتر از شما میتونست خطا کنه و بیراهه بره. اما بخش بزرگی از دوران مجردی هر فردی به خودش مربوطه و لزومی نداره همسر از اون مطلع باشه. همسر شما مریضن. هر چقدر هم ملاحظه شون رو بکنید بدتر هم میشن. راه حل رجوع کردن به متخصص روانشناسی و مشاور هست. از توضیح دادن و بحث کردن پرهیز کنین چون صحبت با این تیپ افراد مثل اب در هاون کوبیدنه. یعنی خسته میشی اما نتیجه ی خاصی نمیگیری و بیهوده تلاش میکنی.

  6. کاربر روبرو از پست مفید nardil تشکرکرده است .

    میس بیوتی (پنجشنبه 25 آذر 95)

  7. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام

    به نظرم شوهر شما بیشتر از این ناراحت هست که شما رفتید مسائل زندگی و شخصی خودتون را به بیرون بروز دادید ! - اون هم به دوست صمیمی و شاید آشنا !!

    الان داره شاید یه خورده اذیتتون میکنه !!


    صبر کنید آتیشش خاموش بشه ،،، بعد خواسید با یه نامه و یه دسته گلی و .... قضیه را حل کنید


    موفق باشید .



  8. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (سه شنبه 23 آذر 95), جوادیان (چهارشنبه 24 آذر 95)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    مرسی از همگی بابت پاسخ و فرصتی که برام گذاشتین .
    جناب باغبان من اونقدر در مورد این موضوع امروز براش توضیح دادم که دیگه خودم خسته شدم ولی اون متقاعد نشد . میگه ای کاش مسائل زندگیمون بود من مطمئنم که راجب یه چیز دیگه با دوستت حرف میزدی . ای کاش میشد پرینت از پیام ها در آورد هر چند که بهونش اینجوری هم تموم شدنی نیست . شوهرم یه کاری کرده که توی اینجور مسائل من دست و پام میلزره و مثل یه مجرم رفتار می کنم و خودم اونقدر با ترس باهاش حرف میزنم که بیشتر شک میکنه

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    بیشتر سعی کن مقالات و روش های درمان افراد بدبین بخونی و اینکه چطور حساسیت هاشون کم کنی.
    اینطور که برمیاد توضیح دادن برای ایشون فایده ای نداره و ایشون یک پیش فرضی دارند که حتما شما موضوعاتی مخفی میکنید چه از گذشتتون یا حال و.. .و این حساسیت هاشون بخاطر اختلاف سنیتون هم هست و احتمالا ایشون شما را بسیار سرتر میبینه و به همین خاطر سعی در کنترلتوون داره تا اینطوری اون حس کمبود جبران کنه

  11. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,421
    امتیاز
    287,175
    سطح
    100
    Points: 287,175, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    مراحل مختلفی برخورد با آدم بدبین دارد.
    اساس کار شفاف سازی، گزارش دهی و رک بودن و عدم مخفی کاری در مورد اینگونه افراد هست.
    اما اگر بدبینی به حالت مزمن در می آید یا مشکلات آن با تلاش های شما کاهش نمی یابد.
    در آن صورت باید رک تر با او صحبت کنید.
    به شوهرتان بگویید.
    ما باید هر دو به یک متخصص روانشناس مراجعه کنید.
    در صورتیکه من مشکل داشتم تصمیم دقیقا با شما ... و من اقدامات لازم را انجام می دهم.
    اما اگر بحث بدبینی و سوء ظن شما مطرح هست باید شروع به درمان کنید.

    هم اکنون مرتب برای او توضیح ندهید.
    به او بگویید برای حل مشکلاتمان باید از متخصص نیاز بگیریم.
    و بگویید که تحمل شما در مورد تهمت های او و بدبینی های او بسیار کاهش یافته است

    به او بگو هر شخصی را که قبول داری به عنوان شخص سوم با او صحبت کنید تا از بیرون در مورد مسائل شما صحبت کند. تا متوجه بدبینی خود بشود

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (چهارشنبه 24 آذر 95), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 24 آذر 95), بی نهایت (چهارشنبه 24 آذر 95), بارن (چهارشنبه 24 آذر 95), باغبان (چهارشنبه 24 آذر 95), شیدا. (چهارشنبه 24 آذر 95)

  13. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نشاط زندگی نمایش پست ها

    جناب باغبان من اونقدر در مورد این موضوع امروز براش توضیح دادم که دیگه خودم خسته شدم ولی اون متقاعد نشد . میگه ای کاش مسائل زندگیمون بود من مطمئنم که راجب یه چیز دیگه با دوستت حرف میزدی . ای کاش میشد پرینت از پیام ها در آورد هر چند که بهونش اینجوری هم تموم شدنی نیست . شوهرم یه کاری کرده که توی اینجور مسائل من دست و پام میلزره و مثل یه مجرم رفتار می کنم و خودم اونقدر با ترس باهاش حرف میزنم که بیشتر شک میکنه

    .............................


    با سلام و احترام



    به نظرم در مقوله شکاکی و بدبینی باید جنبه های مختلفی برسی بشه

    - نگاه بالینی ( عموامل ژنتیکی و ...)

    - اتفاقات و حوادث زندگی از کودگی تا الان به خصوص در ازدواج

    - تربیت خانواده گی

    - اشتباه خودمون - ترس ها و ....




    ببینید بازگو کردن مشکلات شخصی خانواده ،،، اون هم به یه دوست صمیمی که برای هر دو طرف آشنا هست ،،، کار جالبی نیست !

    و امکان داره هر مردی با انجام این کار ،،،از زنش ناراحت بشه - به خصوص اگر آقای شوهر هم بدبین و شکاک باشه که بدتر !

    از طرفی رفتار بعد شما هم به این شک اضافه کرده !!



    اونجور که تو تاپیک هاتون هم دیدم ،،،انگار این بدبینی باز هم بوده و از طرفی خانواده ایشون هم به نوعی،،، این بدبینی را دارنند . ( خواهرشون )


    عزت نفس و اعتماد به نفس شوهرتون چه طوری هست ؟

    تو شغلش موفق هست ؟

    برخوردش با اقوام چطوری هست؟

    این شک و بدبینی در مورد شما هست و یا اینکه به تمام اشیاء مشکوکه ؟

    چه فیلم و سریال هایی را می بینه ؟

    اتفاق خاصی در گذشته براشون افتاده ؟

    به نظرتون شوهرتون از نظر معنوی چه شخصی هست ؟



    ببخشید سئوال زیاد شد

    خانم نشاط زندگی ،،،لازم نیست پاسخ را این جا بگید ،،در تنهایی خودتون پاسخ بدید به خودتون !


    اگر می بینید این بدبینی و شکاکی افراطی هست !!! حتما از متخصصان این حوزه کمک بگیرید . ( روانشناس بالینی – روانشناس معنوی !)



    .................................................. ............



    من اگر جای شما بودم این کارها را می کردم


    - کنترل خودم ، میرفتم یه کاغذ بر میداشتم اتفاق این چند روز مرتبط را می نوشتم ( وقتی ما از خودمون آرامش نداشته باشیم ،،چگونه میتونیم اوضاع را آروم کنیم ) !

    - قطع الگو و از بین بردن این سیکل احساسی دوطرفه

    -استفاده از شیوه های مهارت های ارتباطی ( نامه – محبت بیشتر و ....)

    -راهی برای رفتن به مشاور




    ببینید شوهر شما الان برای خودش یه الگو ایجاد کرده و اینکه میگه : همسرم مشکوک هست !

    در این جور مواقع به نظرم باید راهی پیدا کنید که این الگو شکسته بشه و این سیکل احساسی شوهرتون از بین بره !

    راهش فقط این نیست که شفاهی توضیح بدید و از خودتان دفاع کنید .

    چون انسانها معمولا سعی دارنند از منطق و نظریه خودشون دفاع کنند

    وقتی هر دو وارد این دفاع از خود میشنند ،،معمولا نتیجه ای جز ،،،جر و بحث و ... ندارد .



    صبر و آرامش در مرحله اولیه
    سپس شنونده باشید
    بعد می تونید نامه بنوسید و علت کار خودتون را توضیح بدید
    و در آخر راهی پیدا کنید با اختیار خودش بره مشاوره !!



    باید یه خورده اعتماد به نفس خودتون را زیاد کنید – و مهارت های ارتباطی خودتون را بهتر کنید

    در مورد دغدغه های خودتون با شوهرتون صحیت کنید – نذارید تلمبار بشه ،،،، و بشه عدم اعتماد به نفس – بشه بدبینی ( دو طرفه ) و ...


    .

    ............................................


    پرینت مکالمه ،،،،فقظ خود صاحب خط میتونه با مدارک شناسایی خودش و .... بره درخواست بده

    مثلا شما نمی تونید پرینت مکالمه شوهرتون را بگیرید و اون هم نمی تونه – مگر اینکه دستور قضایی باشه

    ولی فکر کنم خود شخص صاحب خط بتونه با ارائه مدارک شناسایی !

    شاید این هم خودش قطع الگو باشد .



    شاید یه زن قدرتمند بیاد بگه : بیا بریم پرینت مکالمه را بگیریم و سفت بررسی کنه - وقتی مشخص شد که مشکوک بودن و بدبینی شوهرش درست نبوده – توپ را بندازه زمین اون ،،،

    و بگه دیدی داری قضاوت میکنی – و این را بهونه کنه شوهرش را ببره پیش مشاور برای درمان !!


    البته پرینت مکالمه ( خود شخص ) برای اثبات بی گناهی شاید کار جالبی نباشه ( د رحالت عادی که مرد و زن مشکل بالینی ندارنند )!!!

    و شاید این ،، یکی از راه ها باشه ،،، و مطمئن انند بهترین راه نیست!

    شاید در مواقع ضروری انجام بشه



    نوع برخورد – آرامش شما – نوع تکنیک و سیاست زنانه شما و ،،،، به نظرم مهم تر و جالب تره !



    د ر پناه خدا

    موفق باشید .

    .............................................


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 24 آذر 95 در ساعت 15:03

  14. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    جوادیان (چهارشنبه 24 آذر 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    26
    Array
    واقعا مرسی جناب باغبان از راهنمایی مفیدتون حتما روی اعتماد به نفس خودم کار می کنم چون اکثر مواقع همین اعتماد به نفس ضعیفم مشکل رو وخیم تر میکنه در مورد سوال هایی که پرسیدید

    اعتماد به نفس شوهر من تقریبا پایینه ولی به خاطر شغلش همیشه سعی میکنه اعتماد به نفسش رو بالا نشون بده

    توی شغلش آدم موفقیه وضع مالیش خوبه ولی زیاد اهل خرج کردن نیست نه برای خودش نه برای ما طوریکه حتی لباس های خودشم کهنه هست و به زور میخره

    با هیچ کدوم از اقوام ما یا خودشون رابطه ای نداره آدم گوشه گیری هست ولی اگه بیرون باهاشون برخورد کنیم با گرمی صحبت میکنه اوایل خیلی سر عید دیدنی یا افطاری یا مراسم دیگه باهاش بحث می کردم که دعوتمون میکردن بریم ولی دیگه کوتاه اومدم دوست نداره کسی هم خونه ما بیاد حتی یه بار که پیش خانوادم داشتیم جر وبحث میکردیم برگشت گفت من کسی خونه من یه حبه قند هم بخوره رضایت ندارم حلالش نمیکنم دیگه از اون روز به بعد خانوادم مخصوصا پدرم پاشون رو خونه ما نذاشتن

    شک کردنش تقریبا به همه چیزه حتی اگه کسی یکم صمیمی باهاش صحبت کنه به من میگه اون افسوس منو می خورد که ای کاش این پسر مجرد بود . یا اگه بخواد چیزی بخره ماه ها باید در موردش تحقیق کنه . حتی یکبار که سیزده بدر بیرون رفته بودیم جایی برای خودمون نتونستیم پیدا کنیم هر جا رو که انتخاب می کردیم که بساطمون رو بچینیم شوهرم می گفت اون خانواده های دیگه که نزدیک اون منطقه بودن آدم درست حسابی نیستن مشکوک هستن شاید بهمون آسیب بزنن

    معمولا فیلم های کاراگاهی و سیاسی و یکم هم جنگی دوست داره

    شوهرم دو تا شخصیت داره یه موقع هایی دل نازک و مهربون میشه از من و آشپزیم و ... تعریف میکنه ولی این شخصیتش زیاد دوام نمیاره شروع میکنه به بد وبیراه

    نماز نمی خونه ارتباطش با خدا ضعیفه بعضی مواقع از خدا شاکی میشه که چرا منو به دنیا آوردی و از این حرفها

  16. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 25 آذر 95)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.