باسلام خدمت دوستان
ان شاءالله كه حالتون خوب باشه
سريع ميرم سراصل مطلب
ديشب من وشوهرم بيرون بوديم...بهم گفت بريم بستني بخوريم...رفتيم خورديم حالا موقع پرداخت كارتش داد مغازه دار كارتش ازدوكارت خوان كشيد عمليات ناموفق بود
بعدمن گفتم ازكارتم بكشيد مغازه دارازكارتم كشيد بازناموفق بود...گفتم شايد ازتلفنتون باشه قطع نيست؟گفت نه قطع نيست گفتم شايد يدفعه قطع شده باشه...چك كرد ديد قطع نيست...بعدازكارت خوان دومي كشيد عمليات موفق شد...ازدر بستني فروشي كه زديم بيرون شوهرم بهم گفت ميگم چرايه كارايي ميكني كه فكرميكني هنوزمجردي؟
بهش گفتم كدوم كار؟
گفت چرابافروشنده حرف ميزني اصلا وقتي بامني حرف نزن
بهش گفتم مگه من چي گفتم؟چه كاري كردم كه فكرميكنم مجردم...من نظرم گفتم...اون هي ميكشيد ولي نميشد احتمال دادم قطعه...يعني بايد سمن بكم باشم؟لال باشم؟مگه باهاش لاس زدم؟گفت دستت دردنكنه
بهش گفتم فكرت خيلي قديميه اصلا تعجب كردم ازت...يعني ميخواي من نظرم به تو بگم بعد به گوش فروشنده برسوني؟
گفت وقتي بامني...دوست دارم فقط من حرف بزنم...حالا چي روميخواستي نشون بدي؟اينكه همچي حاليت هست؟
من اصلانميدونستم چه واكنشي به شوهرم نشون بدم چي بهش بگم ....ساكت بشم يانه....حق روبهش بدم يانه...وقتي باهام باشه ويه جايي باشه حرف نزنم....نميدونم شايد ناراحت شد من كارتم دروردم وحساب كردم بدون اينكه بهش بگم..چون بعدش هي ميگفت برم عابربانك كارت به كارت كنم
آقايون شما نظرتون چيه؟ايااين رفتار شوهرم طبيعيه؟يابه قول دوستان شايدشوهرم شكاكه