به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اسفند 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1395-8-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    291
    سطح
    5
    Points: 291, Level: 5
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    بلاتکلیفی و وابستگی

    سلام.من دختری 24 ساله هستم.از 16 سالگی به پسری علاقه مند شدم و ایشون هم منو دوس داشتن.از اول وابستگی شدیدی به ایشون داشتم.طوری که همون سال اول که مادرم فهمیده بود و بهم گفتش که الان خیلی زوده و این رابطه رو تموم کن واقعا هیچ توانی در خودم نمیدیدم که رابطه رو قطع کنم.تا وقتی وارد دانشگاه بشیم همدیگرو فقط در کلاس زبان میدیدم و گاهی چن ماه همدیگرو نمیدیدیم ولی ارتباط اینترنتی داشتیم و از حال هم با خبر بودیم.وارد دانشگاه که شدیم همدیگرو بیشتر میدیدم.من از اول هم ایشون رو برای ازدواج و زندگی مشترک انتخاب کرده بودم و با خودم حتم داشتم که ایشون هم همینو میخواد.تمام این نه سال رو با خانواده و پدر و مادرم جنگ داشتم سر این ماجرا.طوری که زندگیم جهنم شده بود و الانم چنان خوب نیست.چون اونا راضی نبودن و من پافشاری میکردم
    ایشون ی بار سال اول دانشگاه خودش تنهایی به خواست پدرم اومد خونه ی ما و با پدر و عموم صحبت کرد و اون صحبت شد ابتدای بدبختی ما.چون پدر و عموم بهش گفته بودن که تو فقط نیمه پر لیوانو میبینی و با چیزایی که تعریف میکنی هیچ وقت نمیتونی دختر مارو خوشبخت کنی و کلا هیچ چیزی در اینده نمیشی.از اون به بعد سرکوفت اون روز کذایی رو هم از اون میخوردم علاوه بر این که جنگ با پدر و مادرمم داشتم.
    الان بعد این همه سال که گذشته و بهترین سالای عمر من به جنگ و ناآرامی گذشته و پدر و مادر منم دلشون به این آقا راضی شده .ایشون یکی دوماهه که به من میگن تو اصلا با معیارای من جور نیستی و من نمیتونم تو رو خوشبخت کنمو چیزایی که میخوای بهت بدم و هیچ گونه تفاهمی نداریم.پس فکر ازدواج و زن و شوهری رو از فکرت بیرون کن.با این حرفش دلم میخواست که دیگه دنیانباشه.
    فکر کنید که این همه سال واسه هیچو پوچ جنگیده باشید و کسی که هنوزم عاشقش هستین و دیوانه وار وابسته شین جوری که اگه ی ساعت از حالش با خبر نباشین دیوونه میشین حالا بهتون بگه که فکر ازدواجو از سرت بیرون کن و رابطه ی ما تا ابد همین جوری دوست دورادور باقی بمونه.
    حالا که پدر و مادرم کمو بیش راضی شدن.
    ایشون سالای اول خیلی ادم آزادی بودن و به خانواده ی من میومدن اما رفته رفته انگار شستو شوی مغزی شده باشن و یا حالا هرچی نمیدونم...از روی علاقه...ی جورایی ی مسلمون واقعی شدن.ینی نماز سروقت و روزه کامل حتی بیشتر از ماه رمضان و هییت های متوالی عزاداری های سنگین.کربلا رفتن و ... و خب من خیلی اهل این چیزا نیستم.ینی انقدی که ایشون هست نیستم.حالا سر این ماجرا و تغییری که کردن میگن ما به درد هم نمیخوریم.
    من چهار سال پیش شیش ماه با ایشون کات کرده بودم سر این که خب پدر و مادر هامون راضی نیستن به رابطه ی ما و ایشون هم اصرار و اصرار که نه با هم باشیم.خلاصه با ناراحتی زیاد کات کردیم ولی بعد شیش ماه روانی کننده من نتونستم و برگشتم.بماند که بعد اون هر روز سر کوفت اون شش ماه جدایی رو از ایشون خوردم.حالا بعد چهار سال خود ایشون رفت سیم کارتشو عوض کرد و من به زور تا دم خونشون رفتم تا شماره جدیدشو ازش بگیرم.
    اردیبهشت پارسال بهم قول داد که اول مهر امسال به خواستگاریم میاد و من کل این زمانو روزشماری میکردم و دل تو دلم نبود.اما مهرم گذشت و ایشون کلا ی ادم دیگه شد.من اون روزشمارو پاره کردم و ریختمش دور.
    میشه کمکم کنید؟:( من واقعا درمونده ام.احساس میکنم دارم تحقیر میشم.ایشون رو خیلی دوس دارم.بدون ایشون دیوونه میشم.اصلا من همه کارامو باتصور همکاری ایشون انجام میدادم این همه سال.کم رنگ شدنش تو زندگیم بدجوری داره بهم صدمه میزنه.افسرده شدم.بلاتکلیفم.نمیدونین چه حس بدی دارم که نه راه پس دارم نه راه پیش.میخوام همه چیز مثل چند سال پیش بشه.درسته که همش جنگ ودعوا بود ولی ایشون منو دوس داشت و زندگی خیلی شیرین بود.اما خودش دیروز گفت که براش سخته مثل قدیم شه و هیچ وقت اون آدم قبلی نمیشه...
    قلبش انگار از سنگ شده

  2. کاربر روبرو از پست مفید خانم95 تشکرکرده است .

    میشل (دوشنبه 01 آذر 95)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم95 نمایش پست ها

    الان بعد این همه سال که گذشته و بهترین سالای عمر من به جنگ و ناآرامی گذشته و پدر و مادر منم دلشون به این آقا راضی شده .ایشون یکی دوماهه که به من میگن تو اصلا با معیارای من جور نیستی و من نمیتونم تو رو خوشبخت کنمو چیزایی که میخوای بهت بدم و هیچ گونه تفاهمی نداریم.پس فکر ازدواج و زن و شوهری رو از فکرت بیرون کن.با این حرفش دلم میخواست که دیگه دنیانباشه.
    فکر کنید که این همه سال واسه هیچو پوچ جنگیده باشید و کسی که هنوزم عاشقش هستین و دیوانه وار وابسته شین جوری که اگه ی ساعت از حالش با خبر نباشین دیوونه میشین حالا بهتون بگه که فکر ازدواجو از سرت بیرون کن و رابطه ی ما تا ابد همین جوری دوست دورادور باقی بمونه.

    سلام - به همدردی خوش آمدی


    دوران نوجوانی ، دورانی هست پر از فشارهای عاطفی و احساسی ،،،،، از طرفی دورانی هست که به خاطر همین نیازها و عدم آموزش درست و شاید تعارض خانواده و فرزند،،،

    فرد نوجوان دچار فشار عاطفی زیادی میشه ،، و برای رفع این نیاز ،، اجتماع را انتخاب می کنه و با ابراز محبت ( جنس مخالف یا ...) احساس عاشق شدن در اون شکل میگیره

    و به خودش میگه : آره منو یکی می فهمه - منو یکی دوست داره و .....


    این ارتباط ها برای دختر و پسر خطرناکه ! چرا خطرناکه ؟


    چون دختر و پسر به شناخت واقعی از هم نرسیدند و بدون شناخت درست و آینده گری هوشمندانه ،،،، بهم قول های ازدواج می دهند ! و سعی می کنند تعهد داشته باشند ( در دخترها بیشتره این تعهد )

    اما با گذشت زمان می فهمند که انتخابشون بر اساس منطق نبوده ! بلکه بر اساس احساس بوده - و معیارهایشان را درست نشناختند .


    شما خانم ارزشمندی هستی ،،،و ارزشمندی یارت ( همسر آینده ات ) را درست معنی کن !!!

    برای چیزی به جنگ که ارزشش را داشته باشه !!



    اگر پسری دختری را دوست داشته باشه ( برای ازدواج ) ،، به او نمی گوید با هم فقط رابطه دوستی داشته باشیم !! ( باید با همین حرف تعهد طرف را بفهمی !! اگر دختر باهوشی باشی )

    من تو این پسر با توجه به نوشته ی شما تعهدی حس نکردم و زیاد آش دهن سوزی نیست !!!

    از طرفی شما نمی تونی انسانها را تغییر بدی ،،، انسانها تغییر نمی کنند ،،، مگر اینکه خودشان به این باور برسنند !!

    وابستگی ر ا از خودت دور کن و عشق را گدایی نکن !


    مسیرت را از مسیر کویری ،،،، به دشت های پر گل یاسین بهاری تغییر بده

    مسیر ازدواج را درست برو ! - معیارهای ازدواج را خوب آنالیز کن - و زندگی خودت را ادامه بده ،،،،باشد که به هدفت برسی .



    موفق باشی .



    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 01 آذر 95 در ساعت 00:49

  4. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    paiize (دوشنبه 01 آذر 95), نجمه چ (دوشنبه 01 آذر 95), میشل (دوشنبه 01 آذر 95), شیدا. (دوشنبه 01 آذر 95)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    به نظرمن بشین فک کن ببین این عشق ارزش جنگیدن داره یافقط بایدبه دیدتجربه بهش نگاه کرد!!!
    فک نمیکنم اون آدم بتونه مسولیت یه زندگی روبه عهده بگیره...بیشترازاین بااحساستون جلونرید...کمی منطقی فکرکنید...
    نمیشه که آویزونش بشی...اتفاقاعرچقدربیشتراین کاروکنی اون بیشترفرارمیکنه ازت

    بایدقوی ومحکم باشی...تویه دختربایدخواسته بشی نه اینکه آویزون بشی...
    اشتباه کردی که اجازه دادی دلت وابسته بشه امامیگم که بایدتجربه به دست بیاری

    واسه خیلی هاشکست عشقی پیش میادشمااولین وآخرینش نیستی...پس سعی کن ازاین به بعدزندگی کنی به قول خودت این چندسال عمرتوزندگی نکردی الان تااول جوانی هستی به خودت بیا...
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  6. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    میشل (دوشنبه 01 آذر 95), باغبان (دوشنبه 01 آذر 95), شیدا. (دوشنبه 01 آذر 95)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    زمانی میتونید بفهمید ایشون علاقشون به شما هنوز هم هست یا نه که مدتی از ایشون دور بشید و باهاش ارتباطی نداشته باشید ..اگه ایشون سراغتونو گرفتن پس معلومه که هنوز علاقه ای در بین هست ..ولی اگه واقعا عوض شده باشن
    پس معیاراش تغییر کرده و پافشاری شما فقط تلف کردن عمرتونه.. پس الان هم که خودتون میگید چن سال عمرتون الکی بخاطر دعوا و این جور چیزا هدر رفته , از الان زندگی جدیدی بسازید برا خودتون.. فراموش کردن عشق قدیمی کار راحتی نیست بلکه واقعا
    جنم و تلاش زیادی میخواد ..و شما این کارو خوب شروع کرده بودید که شش ماه باهاشون ارتباط نداشتید, و اگه همین رویه رو ادامه میدادید کم کم این وابستگی کم رنگ میشد .. هنوز هم 24 سالتونه و خیلی وقت دارین ..

    مطمئن باشید تا نخواید ایشونو فراموش کنید هیچ چی عوض نخواهد شد..

  8. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    میشل (دوشنبه 01 آذر 95), باغبان (دوشنبه 01 آذر 95), شیدا. (دوشنبه 01 آذر 95)

  9. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    اگر نخواد با شما زندگی کنه و با شما عقد و ازدواج نکنه که نمی تونی مجبورش کنی. می تونی؟

    حالا داره رک و صریح می گه که نمی خواد. پس باید هر طور شده بپذیری و باهاش کنار بیایی.
    نه سال رابطه چیزی نیست که چند ماهه فراموش بشه.
    باید محکم و قوی و با برنامه و هدفمند بری جلو.

    برو پیش یه مشاور خوب تا کمکت کنه. زمان زیادی هم می بره. شاید حتی بیشتر از یکسال.
    ولی چاره ای نداری، داری؟

    می خوای زندگی کنی و هنوز راه درازی در پیش داری
    به هر دلیلی این رابطه تمام شده. ارتباطت را کامل با این آقا قطع کن و یه برنامه برای کنار گذاشتن این رابطه از ذهنت و احساست و ... بریز.
    موفق باشی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نجمه چ (سه شنبه 02 آذر 95), میشل (دوشنبه 01 آذر 95), باغبان (دوشنبه 01 آذر 95), جوادیان (سه شنبه 02 آذر 95)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اسفند 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1395-8-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    291
    سطح
    5
    Points: 291, Level: 5
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که راهنماییم کردین.قسمت سخت ماجرا اینه که میدونم اون تو فکرش چی میگذره.همش بهم میگه که برای خوشبختی تو دارم این کارو با رابطه مون میکنم و میخوام تو بری زودتر با کس دیگه خوشبخت شی و من واسه خودم هیچی نمیخوام.
    منم مطمعنم اگه تو ی رابطه ی دیگه باشم که نمیتونم با هر حرکتی یاد اون میفتم و دیگه اون زندگی واسم زندگی نمیشه...
    اون هنوزم میگه که دوسم داره ولی میگه میگه اگه با هم ازدواج کنیم هر روزمون زجر و درد و دعواست:(( شما ب من بگین چه جوری میشه بعد نه سال یکی یهو این حرفو بزنه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    اگر نخواد با شما زندگی کنه و با شما عقد و ازدواج نکنه که نمی تونی مجبورش کنی. می تونی؟

    حالا داره رک و صریح می گه که نمی خواد. پس باید هر طور شده بپذیری و باهاش کنار بیایی.
    نه سال رابطه چیزی نیست که چند ماهه فراموش بشه.
    باید محکم و قوی و با برنامه و هدفمند بری جلو.

    برو پیش یه مشاور خوب تا کمکت کنه. زمان زیادی هم می بره. شاید حتی بیشتر از یکسال.
    ولی چاره ای نداری، داری؟

    می خوای زندگی کنی و هنوز راه درازی در پیش داری
    به هر دلیلی این رابطه تمام شده. ارتباطت را کامل با این آقا قطع کن و یه برنامه برای کنار گذاشتن این رابطه از ذهنت و احساست و ... بریز.
    موفق باشی


    من هر لحظه ب یاد اون شیش ماهم که چه جهنمی بود واسم.ی لحظه ام نمیتونم به تجربه دوباره ش فک کنم.چه جوری میتونم یک سال یابیشتر اون وضعیتو تحمل کنم؟من هرچی صبر داشتم پای رسیدن بهش تموم کردم دیگه صبری برام نمونده.
    ب علاوه این که به نظرم 24 سالگی خیلی دیره برای من.چون تمام تلاشم این بود که زود ازدواج کنم.حالا که نشده احساس میکنم که دیگه به هیچ کودوم ارزوهام نمیرسم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    زمانی میتونید بفهمید ایشون علاقشون به شما هنوز هم هست یا نه که مدتی از ایشون دور بشید و باهاش ارتباطی نداشته باشید ..اگه ایشون سراغتونو گرفتن پس معلومه که هنوز علاقه ای در بین هست ..ولی اگه واقعا عوض شده باشن
    پس معیاراش تغییر کرده و پافشاری شما فقط تلف کردن عمرتونه.. پس الان هم که خودتون میگید چن سال عمرتون الکی بخاطر دعوا و این جور چیزا هدر رفته , از الان زندگی جدیدی بسازید برا خودتون.. فراموش کردن عشق قدیمی کار راحتی نیست بلکه واقعا
    جنم و تلاش زیادی میخواد ..و شما این کارو خوب شروع کرده بودید که شش ماه باهاشون ارتباط نداشتید, و اگه همین رویه رو ادامه میدادید کم کم این وابستگی کم رنگ میشد .. هنوز هم 24 سالتونه و خیلی وقت دارین ..

    مطمئن باشید تا نخواید ایشونو فراموش کنید هیچ چی عوض نخواهد شد..
    ایشون سراغ منو نمیگیره.چون عین دیوونه ها میشینه فک میکنه که چه کار کنم ک فلانی خوشبخت باشه.من نمیخوام کسی برای این فکرو بکنه.من خودم تصمیم میگیرم که با کی خوشبختم با کی نه.چطوری اون همه خاطره توی نه سال میتونه کم رنگ بشه؟:(

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط paiize نمایش پست ها
    سلام
    به نظرمن بشین فک کن ببین این عشق ارزش جنگیدن داره یافقط بایدبه دیدتجربه بهش نگاه کرد!!!
    فک نمیکنم اون آدم بتونه مسولیت یه زندگی روبه عهده بگیره...بیشترازاین بااحساستون جلونرید...کمی منطقی فکرکنید...
    نمیشه که آویزونش بشی...اتفاقاعرچقدربیشتراین کاروکنی اون بیشترفرارمیکنه ازت

    بایدقوی ومحکم باشی...تویه دختربایدخواسته بشی نه اینکه آویزون بشی...
    اشتباه کردی که اجازه دادی دلت وابسته بشه امامیگم که بایدتجربه به دست بیاری

    واسه خیلی هاشکست عشقی پیش میادشمااولین وآخرینش نیستی...پس سعی کن ازاین به بعدزندگی کنی به قول خودت این چندسال عمرتوزندگی نکردی الان تااول جوانی هستی به خودت بیا...
    وابسستگی من که دست خودم نبود.اونم همش اینو میگه.میگه چرا انقد به من وابسته شدی.چرا کاری کردی که انقد وابسته شی.وابستگی ی چیز کاملا غیر ارادیه.وقتی با اس ام اس ی نفر صب بیدار میشی شب با اس ام ا ساون خوابت میبره.همه آخر هفته ها با اونی.
    برای پولات نقشه میکشی که چ هدیه هایی براش بخری.وقتی ی غذایی یاد میگیری تو فکر اینی که کی براش اونو بپزی تا بخوره و هر لحظه ب فکر حالشی نمیتونی وابسته نشی .من اونو عین همسرم میدونستم.حیف که عقلشو از دست داده

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها




    سلام - به همدردی خوش آمدی





    دوران نوجوانی ، دورانی هست پر از فشارهای عاطفی و احساسی ،،،،، از طرفی دورانی هست که به خاطر همین نیازها و عدم آموزش درست و شاید تعارض خانواده و فرزند،،،

    فرد نوجوان دچار فشار عاطفی زیادی میشه ،، و برای رفع این نیاز ،، اجتماع را انتخاب می کنه و با ابراز محبت ( جنس مخالف یا ...) احساس عاشق شدن در اون شکل میگیره

    و به خودش میگه : آره منو یکی می فهمه - منو یکی دوست داره و .....


    این ارتباط ها برای دختر و پسر خطرناکه ! چرا خطرناکه ؟


    چون دختر و پسر به شناخت واقعی از هم نرسیدند و بدون شناخت درست و آینده گری هوشمندانه ،،،، بهم قول های ازدواج می دهند ! و سعی می کنند تعهد داشته باشند ( در دخترها بیشتره این تعهد )

    اما با گذشت زمان می فهمند که انتخابشون بر اساس منطق نبوده ! بلکه بر اساس احساس بوده - و معیارهایشان را درست نشناختند .


    شما خانم ارزشمندی هستی ،،،و ارزشمندی یارت ( همسر آینده ات ) را درست معنی کن !!!

    برای چیزی به جنگ که ارزشش را داشته باشه !!



    اگر پسری دختری را دوست داشته باشه ( برای ازدواج ) ،، به او نمی گوید با هم فقط رابطه دوستی داشته باشیم !! ( باید با همین حرف تعهد طرف را بفهمی !! اگر دختر باهوشی باشی )

    من تو این پسر با توجه به نوشته ی شما تعهدی حس نکردم و زیاد آش دهن سوزی نیست !!!

    از طرفی شما نمی تونی انسانها را تغییر بدی ،،، انسانها تغییر نمی کنند ،،، مگر اینکه خودشان به این باور برسنند !!

    وابستگی ر ا از خودت دور کن و عشق را گدایی نکن !


    مسیرت را از مسیر کویری ،،،، به دشت های پر گل یاسین بهاری تغییر بده

    مسیر ازدواج را درست برو ! - معیارهای ازدواج را خوب آنالیز کن - و زندگی خودت را ادامه بده ،،،،باشد که به هدفت برسی .



    موفق باشی .


    تو دوران نوجوانی میگیم احساسی بودم.بعدش چی؟بعدش مطمعنم که نبودم.اتفاقا همه میگفتن به شدت منطقی ای ی کمم احساس داشته باش.منتها اونه که فرق کرده.اونه که داره منو از زندگیش پای ی سری فکرای چرت میندازه بیرون.من چرا باید اجازه بدم این اتفاق بیفته.هیچ راهی نیست که تغییر کنه بشه آدم قبل؟:(

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوست عزیز
    آقایون وقتی کسی رو از صمیم قلب دوست داشته باشن ،هر کاری رو میکنن واسه بدست آوردنش!! اینا هم بهانه است که بخاطر خوشبختی تو بگه میخام جدا شم...دیگه روش نمیشه بعد از 9 سال، که بگه تکراری شدی واسم و دیگه دوستت ندارم ،و میترسه که شما نفرینش کنی یا کار به دعوا و درگیری شدید بکشه و یکسری مسائل دیگه.....بخاطر همین میخاد خیلی دوستانه با این حرفاش تمومش کنه....شما هم این آقا رو خیلی باور کردی که حرفاش راسته............24 سال سنی نیست ....شما تا 30 سالگی شرایط ازدواج رو داری هنوز....نمیخاد نگران ازدواج باشی...نگران خودت باش....شما با زور هم با این آقا ازدواج کنی بعدش خوشبخت نمیشی اصلا....بزار سختی بکشی ...در عرض یکسال تمام خاطرات رو میتونی از ذهنت پاک کنی....روی خودت کار کن و خودت رو کوچیک نکن

  13. 5 کاربر از پست مفید haniye68 تشکرکرده اند .

    نجمه چ (سه شنبه 02 آذر 95), ZENDEGIBEHTAR (سه شنبه 02 آذر 95), باغبان (سه شنبه 02 آذر 95), جوادیان (سه شنبه 02 آذر 95), شیدا. (چهارشنبه 03 آذر 95)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array



    ایشون سراغ منو نمیگیره.چون عین دیوونه ها میشینه فک میکنه که چه کار کنم ک فلانی خوشبخت باشه.من نمیخوام کسی برای این فکرو بکنه.من خودم تصمیم میگیرم که با کی خوشبختم با کی نه.چطوری اون همه خاطره توی نه سال میتونه کم رنگ بشه؟:(



    سلام

    دوست عزیز هیچ چیز مبهمی در ایشون نیست..ایشون با اون حرفا میخوان به نوعی که دلتون نشکنه و یا به نوعی محترمانه به شما بگن که قصد ازدواج با شما رو ندارن و معیاراشون با شما یکی نیست ...

    بله فراموش کردنشون بسیار کار سختی هستش و واقعا به فرموده خودتون یکسال تا چن سال زندگیتون جهنم بشه ولی تموم میشه اگه مقاومت و صبر کنید و راهکارهائی رو باید بکار ببرید که به کل در مسیر فراموشی ایشون باشه..
    سن شما هم سن زیادی نیست, چون فعلا احساساتی هستین فک میکنید دگ دنیا تموم شده و یا فقط یک نفر تو دنیا هست که شما باهاش خوشبخت میشید و غیره..

    از امروز شروع کنید به فراموش کردن ایشون و سیم کارتتونو عوض کنید و ایشون و به دید کسی که نه سال شما رو بازی داده نگا کنید نه یه معشوقه

  15. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    نجمه چ (سه شنبه 02 آذر 95), باغبان (سه شنبه 02 آذر 95), شیدا. (چهارشنبه 03 آذر 95)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام خانوم
    ببین من به عنوان یه دختر که ضربه سنگینی بابت احساسات بسیار شبیه به شما ، توی زندگیم خوردم ، دارم به شما هشداااار میدم زندگیت و روحت و و عزت نفست و نجات بده و ازین رابطه فاصله بگیییییررررر . تا دیر نشده . منم مثل شما تمام این چیزایی که میگی و تجربه کردم ، یه رابطه طولانی و یه پسری شبیه به کسی که شما باهاش رابطه داری ، عینا همین حرفارو میزد و منم توی سن و حس و حال شما بودم و توی دنیای رمانتیکی که شبیه یه باتلاق بود ... خودم و گول میزدم که اون من و دوس داره حتی اونموقعی که میگفت بخاطر خودت دارم میرم !! اما دختر خوب اگر شمارو دوست داشت که اولا رابطه رو تا این حد طولانی نمیکرد ، ثانیا اون الان داره زجر کشیدنت و تلف شدن عمرت و جلوی چشماش میبینه ، بنظرت اگه دوستت داشت میذاشت به این روز بیفتی ؟؟؟؟ پس سریعتر هر چه زودتر ازین رابطه بیا بیرون و یکبار واسه همیشه تمومش کن ! دفعه قبل هم بخاط ر اینکه همه چیزو کامل تموم نکردی اذیت شدی و دوباره به رابطه برگشتی ، که اشتباه بزرگی هم بود ! پس باید کامل و قطعی بیای بیرون تا بتونی دوره سختشو پشت سر بذاری و بهبود پیدا کنی ، البته با کات کردن کامله کاممملللل . اگر حتی یک روز دیرتر این کارو بکنی ، یک روز بیشتر از روزهای خوب جووونیت و هدر دادی ! آره سخته همه میدونن که سخته ، من و خیلیای دیگه این دوران سخت و سپری کردیم ، ولی بعدش به آرامش واقعی میرسی و مثل یه پرنده ای که از قفس آزاد میشه ، توام آزاد میشی ، و به آرامش میرسی . پس سریعتر تمومش کن . نترس . زمانی باید بترسی که توی این باتلاق احساسات واهی گیر کردی ! بیا بیرون ، و خودت و نجات بده . این آقا برای شما هیچ کارییییی نمیکنه !
    موفق باشی

  17. 2 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    باغبان (سه شنبه 02 آذر 95), شیدا. (چهارشنبه 03 آذر 95)

  18. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام


    حکایت شما ، شبیه حکایت یه فردی میمونه که داره برای پیدا کردن آب به کویر میره ،،،،و با بیل و کلنگ زمین را کاوش میکنه تا شاید به آب برسه

    درسته تلاش قابل ستایشه ! - ولی یه کاوشگر باید با محیط جغرافیایی آشنا باشه تا زودتر به هدف برسه .

    شما را درک می کنم - واقعیتش حق دارید ناراحت باشید و ما اینو می فهیم که شما شرایط سختی دارید .

    و از طرفی درد ودل کردن خوبه ، ولی باید یاد بگیریم یه جایی ،،،این سیکل احساسی نادرست راقطع کنیم و گردش زندگی خودمون را دوباره فعال کنیم .



    با توجه به پست آخرتون میشه فهمید شما خانم احساسی هستید و داری یه گارد دفاعی برای خودتون می گیرید و با اون گارد دفاعی از خودتون دفاع می کنید !



    معمولا افراد ی که وارد فاز احساسی میشند ، به منطق و راهنمایی ها توجه نمی کنند و دنبال اثبات حرف خودشون و گذشته خودشون هستند و حاضر نیستند واقعیت را ببینند - امیدوارم شما این گونه نباشید .


    .....................................


    می خوام از مرحله نوجوانی شما برسم به زمان الانتون :


    شما در دوران نوجوانی عاشق شدید
    عاشق چی شدید ؟
    عاشق ظاهر ؟


    ازدواج کردند و در جستجوی معیارهای ازدواج بودند ،،،، فاکتورهای زیادی را می طلبه :

    مثلا به دل نشستن - اخلاق ها – اعتقادهای دینی و مذهبی – فرهنگ ها – خانواده ها - هدف ها - سبک زندگی ها و ....


    معمولا تو رابطه دوستی ، به مهم های بالا نمیشه پی برد - همان گونه که شماها نتونستید پی ببرید

    کسانی که در نوجوانی و یا ... وارد این فاز میشند معمولا فقط یه معیار را در نظر م میگیرند ( به دل نشتن طرف)

    و با اون معیار ، وارد فاز احساسی میشند بدون اینکه دیگر معیارها را توجه کنند !

    و بار دیگر اشتباه دیگری هم انجام میدهند و حس وابستگی به هم ایجاد می کنند

    این کار باعث میشه دوره شناخت تکامل پیدا نکنه !



    امکان داره درآینده به هر دلیلی نتونند با هم ازدواج کنند ( عوض شدن سلیقه ها – اندیشه ها - اختلاف خانواده ها و ...)

    و از طرفی اگر هم ازدواج کنند ، این ازدواج آسیب پذیری بیشتری داره ! .( معمولا سرد شدن در ازدواج – حس خیانت و ...)


    معمولا تو مراحل ازدواج ( خواستگاری تا قبل عقد ) نباید حس وابستگی و احساسی ایجاد بشه ، چون امکان داره به هر دلیلی ازدواج اتفاق نیافته .
    برای همین دوستان به شما گفتند نباید می ذاشتی وابسته بشی.



    این حس وابستگی برای دختر خانم ها بیشتره ، چون ساختار ذهن و لطافت زن با مرد فرق میکنه
    برای همین شما این تعهد را داری ( الیته شاید غیر واقعی – پایین تر توضیح می دهم ) ولی اون الان نداره .


    شما این مهم را رعایت نکردید و بدون اینکه شناخت کاملی از هم داشته باشید به هم وابسته شدید. و سال ها این حس با خود حمل کردی
    و الانم مشخصه داری زندگی میکنی با این حس !

    برای همین کارشناسان رابطه دختر و پسر و ایجاد حس وابستگی را خطرناک میدونند


    ولی ماها .....!!!!؟؟؟؟؟
    ولی ماها،،، باید خود زندگی یادمون بده که داریم اشتباه میریم ، اشتباه رفتیم ،....
    و موقعی که فهمیدیم اشتباه رفتیم حاضر نیستیم تلاش کنیم و جبران کنیم ( امیدوارام این گونه نباشید )

    ............................................


    انسانها با گذشت زمان و رسیدن به بلوغ فکری و آینده نگری هاشون ،،، معیارهای ازدواجشون تغییر میکنه
    نه که خدایی نکرده شما خانم بدی باشی !
    اون پسر فقط معیار ازدواجش فرق کرده ،،، همین !

    یا اگر بخوایم یه خورده منفی گونانه صحبت کنیم ، ایشون دوستی با دختر را با همسر آینده اش جدا کرده و گفته :
    مادر بچه ها ی آینده من باید این گونه ویژگیها را داشته باشه ،،، دوست دخترم این ویژگی
    برای همین گفته با شما ازدواج نه – ولی دوستی آره ( امان از دست این باغبان )



    الان شوق زیاد داری !! ولی چند ماه – چند سال که از ادواجت بگذره ،،می فهمی که تمام زندگی زن اینکه همسرش دوستش داشته باشه !!( به عنوان همسر)
    اون موقع متوجه میشی کجاها اشتباه کردی و معیارها را خوب آنالیز نکردی .
    و به چه کنم چه کنم می یافتی ( خدایی نکرده )



    مسیر که داری میری ، ،،، مسیر زیبایی نیست ( لج بازی با خودت ، خانواده - زندگی - و احتمالا :: با بچه های همدردی ! )
    مسیرت را از مسیر کویری ،،،، به دشت های پر گل یاسین بهاری تغییر بده


    اشتباهای خودت را قبول کن و دنبال چرا ها نباش !! – بلکه تلاش کن زندگی خوبی برای خودت بساز


    با یه روانشناس بالینی اگر لازم دیدید مشورت کنید ،،، باشد که به هدفت برسی .


    یا حق .



    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 02 آذر 95 در ساعت 16:42

  19. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    arghavan1366 (یکشنبه 07 آذر 95), نجمه چ (سه شنبه 02 آذر 95), شیدا. (چهارشنبه 03 آذر 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.