سلام دوستان
تو دوراهی موندم زیاد وقت ندارم
زن عموی شوهرم 1 ماهه عمل کرده و من و شوهرم نرفتیم دیدنش.
بزارید کامل بگم. حدود 4 ماه پیش من و شوهرم دعوای بدی داشتیم که کار به خانواده ها کشیده شد و خانواده شوهرم اومدن خونه ما و همسر من بخاطر اینکه منو از دست نده حرفی زد که نباید میزد بخاطر همین هم من هم خانوادم خیلی عصبانی شدیم و شوهرمو خانوادشو از خونه انداختیم بیرون.
که بماند چیا کشیدم و شوهرم کلی عذرخواهی کرد و یه سری شرط منو پذیرفت . که تو این دوران مادربزرگ من فوت کرد و شوهرم به تنهایی اومد مجلس ختم با اینکه خانوادش یه تسلیت نگفتن. به این خاطر نیومدن که ما اونا رو با ناسزا انداختیم بیرون. ولی شوهرم با اینکه شهرستان بود و من گفته بودم نیاد ولی اومد و همینطور مجلس چهلم شوهرم اومد
مادرپدرشم بعد از چهلم اومدن خونمون که تسلیت گفتن البته فوق العاده ناراحت بودن و اخم کرده بودن. معلوم بود به اصرار شوهرم اومده بودن
حالا شوهرم میگه بخاطر ابروی من بیا بریم دیدن زن عموم که فامیلام شک نکنن. شوهرم میگه من که اومدم ختم .
موندم چیکار کنم. ممنون از نظراتتون. خیلی اشفته ام.
علاقه مندی ها (Bookmarks)