به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آبان 95 [ 07:51]
    تاریخ عضویت
    1395-8-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل در خصوص محل زندگی

    با سلام
    من و همسرم و فرزند چهار ساله ام مدت 2 سال است که به خاطر رودربایستی و تا حدودی اجبار و البته تنهایی مادر شوهرم قبول کردیم به خانه مادر شوهرم بیاییم و با ایشان زندگی کنیم.
    قبل از ما عروس کوچکتر که تازه ازدواج کرده بودند به مدت 5 ماه پیش ایشان بودند و با دعوا و تهدید شوهرشون به جدایی از اونجا رفتن و بعد برادر ها و خواهرهای دیگر از ما خواستن که بیاییم وبا ایشان زندگی کنیم.لازم به ذکر است که مادر شوهر من زن خوبی است اما من توی این مدت دچار مشکلاتی شده ام که واقعا نمی دانم چطور مشکلاتم رو حل کنم.خصوصا اینکه الان در دوران بارداری به سر می برم.
    1-بسیار روی رفتار ایشون حساس شده ام.روی محبت هایی که به شوهرم و پسرم می کنند طوری که محبت من دیگه معلوم نمیشه و باعث لوس شدن پسر من شده .
    2-خونه ایشان کوچک و بسیار قدیمی است طوری که واقعا معذبم و دست و دلم به هیچ کاری نمی ره.
    3-حریم خصوصی نداریم و همه چیزمون با همه و حتی با شوهرم نمی تونم عادی صحبت کنم چون ایشون می شنون و من دوست ندارم.
    4-توی این مدت به خاطر شرایطمون اون محبت عادی که باید بین من و شوهرم باشه به خاطر وجود ایشون محدود شده به روابط زناشویی مون و اصلا محبت لفظی و ... نداریم که من رو خصوصا الان بیشتر اذیت می کنه.
    5-ارتباطات خانواده همسرم گاهی برام عذاب آوره
    6-با توجه به تمکن مالی من و شوهرم و با توجه به شاغل بودن هر دو ما زندگی کردن اونم به این صورت توی یه خونه مشترک و بسیار فرسوده و قدیمی واقعا عذابم می ده
    7-از نظر شوهرم چون ایشون ناراحت می شن ما اصلا نمی تونیم به رفتن از اینجا فکر کنیم
    اینها همه باعث شده به شدت افسرده بشم و روحیه درست و حسابی برای زندگی کردن نداشته باشم و همش از خونه خودم گریزون هستم
    از کارشناسان و اعضای خوب سایت می خوام کمکم کنن .
    ممنون

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 تیر 96 [ 02:16]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    3,018
    سطح
    33
    Points: 3,018, Level: 33
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    101

    تشکرشده 87 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من جز مشکل اول یقیه منظقی هستن
    چرا شما که میگین توانایی مالی دارین یه خونه بزرگ نمیگیرین و به اونجا نقل مکان کنید ؟
    مثلا یک خونه به همراه سوییت البته اگر میتونید
    یا خونه مادر رو بفروشین و خونه جدید بخرین

  3. کاربر روبرو از پست مفید the boy تشکرکرده است .

    kimia1396 (پنجشنبه 27 آبان 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آبان 95 [ 07:51]
    تاریخ عضویت
    1395-8-26
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    علت اینکه یه خونه بزرگ نمی گیریم این هست که مادر شوهرم حاضر نیستن به هیچ عنوان از خونه خودشون جابه جا بشن.می گن به خونه خودم عادت کردم و اینجا رو دوست دارم.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    خدا بهتون اجر بده با اینکار خیرخواهانه اتون، واقعا میتونم درکتون کنم چون تو این شرایط بودم، ولی واقعا مطمعن باشید نسبت به باقی فرزندان در آینده پیش وجدانتون خیالتون راحته و سرتون و میتونید بلند بگیرین


    من و خونواده امم قبلا پدربزرگ خدابیامرز زنده بودند، سکته میکنند و عموی کوچیکم قبل سکته اشون پیششون زندگی میکردن اما بعد سکته پدربزرگم چون کارها زیاد میشد از اونجا ر و پدرم رفتن پیششون حدود شش سال اونجا بودن چهار سال بخاطر پدربزرگم و دو سال بخاطر تنهایی مادربزرگم
    اتفاقا مادربزرگ پدربزرگ منم اصلا دوست نداشتن خونشون بفروشن اتفاقا سه طبقه خونه داشتن ولی خب بازم میگفتن به خونه خودشون عادت دارند .

    در حال حاضر هم کمتر از یک ساله که چون مادربزرگم یکی از طبقات خونه و بنام پسر کوچیکشون زدند پسر کوچیکشون پیششون زندگی میکنند ولی خب خونه و نوسازی کردند و بشکل قدیمی خودش دیگه نیست.


    بنظر من شما بهتره، با بقیه برادر خواهرا به یک توافقی برسید که هر چند وقت خونه و جابه جا کنید.
    اینطوری سختی فقط روی دوش یک فرزند نمیوفته، بهتر همسر شما به بقیه خواهر برادراشون بگند مادرشون مادر همه ی بچه ها بودند و برای همه زحمت کشیدن، حالا یک مشکلی پیش اومده مادرتون نیاز به بقیه بچه ها دارند، بهتره که همه باهم بهمدیگه کمک کنین تا سختی مشکلات روی دوش یک نفر سنگینی نکنه.
    مثلا اگر شما دو سال یا هرچند سال موندین حالا جاتون و با یک فرزند دیگه عوض کنید، مشکلات هم عنوان کنین مانند همین عدم راحتی بیشتر و مستقل بودن خانواده .
    بالاخره اینکه یک طبقه جدا برای خودتون مستقلانه داشته باشید خیلی فرق داره با اینکه یک بزرگتر پیششتون باشه، منصفانه اش اینه همه ی فرزندان باهم این مشکل و مشکل خودشون بدونن و روی دوش یک نفر نندازند.

    یا از همه ی فرزندان بخواین با مادرتون صحبت کنند و بعلت قدیمی بودن خونه اجازه تعویض خونه بدهند تا بشه دو طبقه مجزا تهییه کرد و هر کدومتون تو یک طبقه مجزا زندگی کنید، اینطوری هم میتونید به مادر همسرتون کمک کنید هم زندگی مستقلانه خودتون داشته باشید.

    اگرم موافقت نکردن حداقل میتونید اجازه بگیرید برای بازسازی خونه، و چون خونه مادری همه ی فرزندان هست از همه بخواین کمکتون کنند تا خونه و بازسازی کنند.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  6. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    kimia1396 (جمعه 28 آبان 95), بارن (شنبه 29 آبان 95)

  7. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    اگه همسرتون قبول می کرد که به خواسته و نظر و آرامش شما هم اهمیت بده خوب بود.
    اگه بقیه خواهر برادرها اینقدر انصاف داشتن که سهم خودشون را از این موضوع خانوادگی انجام بدن خوب بود.
    اگه مادر شوهرتون اینقدر خودخواه نبود که شرایط خودش را ( پیری و مرگ همسر و ... ) بپذیره و نخواد مشکلاتش را به شما تحمیل کنه، یا حداقل اجازه بده خونه ی دو واحدی تهیه کنید، خوب بود.


    ولی متاسفانه هیچکدوم نمی خوان منصف باشن. این مشکل تو خیلی از خانواده ها هست.
    انتظارات اشتباه پدر و مادر
    ناعادلانه رفتار کردن والدین و همینطور بچه ها در قبال مسئولیت های خانوادگی
    حس عذاب وجدان و زیاد از حد فداکاری کردن یکی دوتا از بچه ها ... فقط چون نوع شخصیتشون متفاوته و نمی تونن جراتمند باشن و در حد مسئولیتشون عمل کنن نه این که جور بقیه را بکشن.

    به نظرم بهتره از همسرت بخواهی خونه ای در همسایگی مادرش برای شما تهیه کنه.
    اینطوری هم مادرش توی خونه خودش هست
    هم شما حداقل تا حدودی مستقل هستید و بخشی از مشکلاتتون کمتر می شه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    dandelion (پنجشنبه 27 آبان 95), kimia1396 (جمعه 28 آبان 95), پریا 66 (جمعه 28 آبان 95), بارن (شنبه 29 آبان 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 اردیبهشت 97, 16:32
  2. 4 مؤلفه ضروری در خصوص بازاریابی
    توسط rahekhoob در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 اردیبهشت 95, 12:39
  3. چکار کنیم که برادرم اینهمه حساس نباشد)درخصوص همه چیز بخصوص همسرش)؟؟
    توسط elaheh68 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 اسفند 92, 17:52
  4. مشکلم با خانواده به خصوص مادرم
    توسط نورانی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 تیر 90, 12:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.