به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درخواست راهنماییمان فوری واورژانسی افسردگی و بی انگیزگی

    سلام دوستان.همین اول لگم یک هفته است دوباره رفتم روانپزشک و دارو میخورم البته دارویی ک بهم دادن خیلی ربطی به افسرگی و وسواس فکزی نداره و شاید دلیل دکتر این بوده که تاحالا چندنوبت دارویی که سال گذشته مصرف کردم بهم نساخته و اینارودادن تابدنم اماده بشه تا دوهفته دیگه اما

    اما من درشرایط اورژانسی قراردارم کلی متحان و درسو تحقیق و پزوهش فقط توی این دوهفته دارم که یکساعت مفید هم نباید ازبین بره.واقعا عقبب افتادم و امتحانام رو نخوندم و حتی برای تکالیفم هم ماده نوبدم اما این وسط افسردگی و بی انکیزکی و بی حوصلگی عذابم میده.شب ها ساعت ده شب میخوابم وصبح ها با اینکه دیرپانمیشم ولی جنبشی سمت کارهام ندارم و شدیدا هم خستم. عقبم عقب و بی انگیزه وبی حوصله
    شاید یک روانشناس خوب حداقل هفته ای دوساعت الان ارورژانسی یتونه کمی ذهنمو بیدار کنه اما مشکل مالی دارم و نمیتونم برم.گذشته از اون خونمون از مراکز پزشکی دوره و توروز هفته هم برم مشاور یعنی دوتا نصف روزم هم اینجوری پریدهحتی نمیتونم برنامه ریزی کنم کی بخونم کی استراحت کنم .ساعت خاصی هم کشش درسی بیشتری ندارم.
    ذهنم خوابیده . توروخدا اگه چهارتا عاقل اینجاهست بیدارم کنه که اگه نحنبم چیزای خوبی در انتطارم نیست

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,368 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    اهدافت رو به لقمه های کوچک و قابل انجام تبدیل کن.اگر بخواهی فقط استرس وهیجان کارهای انجام نشده رو به خودت گوشزد کنی اراده خودت رو ضعیف میکنی.


    میتونی همین الان برنامه ریزی کنی مثلا فقط چند صفحه کتاب از درسات رو بخونی اینطوری ذهنت حداقل برای یک ساعت هم که شده از تمرکز روی افسردگی یا وسواس واین مسائل هم خارج میشه
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  3. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 23 آبان 95), باغبان (دوشنبه 24 آبان 95), خانم مهندس (یکشنبه 23 آبان 95), خطا پوش (یکشنبه 23 آبان 95)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز من دو ساله اضطراب و افسردگی دارم ..ولی افسردگیم 90 درصد بهبود یافته و البته بدون دارو .. پارسال من بشدت افسرده بودم و اون چیزی که منو سر پا نگه داشت بدهی ها و چکهای خرج کردم بابت مغازه بود.. یعنی انقد

    حالم بد بود و دوست داشتم صبح تا شب فقط بخوابم و از خونه بیرون نیام .. ولی بخاطر اونا و هدفها و برنامه ریزی هام برای اینده مغازه رو ترک نکردم..

    شما هم باید بخاطر امتحانات و اینده تون پا پس نکشید

  5. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    باغبان (دوشنبه 24 آبان 95), خطا پوش (یکشنبه 23 آبان 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا بحث همینه زندگی.شاید خودمن این حرفا رو ببینم بگم ای شخص گرامی تو را با این همه استرس چه به درس خوندن و اجبار ادامه تحصیل؟ اما بحث که درس نیس. من درسو انتخاب کردم که از این حال دربیام.از این بی مسئولستس وب یفکری و بی انگیزگی

    من نمیدونم این افردگی هست یا نیست ولی من اخیرا توی خیابون هم اشک درمیاد.خیلیویژگی های مشترکی با تول دوباره هم دارم بجز اینکه من از خوشحالی دیگران ناراحت نیستم من از این کسالت خودم ناراحتم
    من هم اعتقاد داشتمئ که کاش میشد بی دارو درمان شد. و توی چندسال گذشته از افتضاح به این حالت دراومدم که مشغول درس شدم و خیلی چیزا رو چشت سر گذاشتم.ولی الان وقت حرکت لاک پشتی نیست ابرو وزندگیم در میونه
    بعلاوه من دچار یک کسالت روحی دائمی هستم و خیلی از روزهای ماه حالم بده و خودم فکرمیکنم افسردگی مزمن یا همچین چیزی دارم.البته روانپزشک ها یا جتی روانشناس ا به خاطر بشاش بودنم موقع ویزیت اولشمیگن افسردگی نداری.ولی هرچی که هست حالم نرمال نیست

    من واقعا دنبال مسکنی برای افسردگیم هستم و چیزی که بتونه دیت کم دوسه هفته ای بهم انگیزه بده که انرژی فهالیت بگیرم حرفای انگیزشی خیلی روم تاثیر داره
    یه ادم افسرده که مشکلات واقعیددارهدو ترسهاش زیادن و استرس هاش و فمرای منفیش زیادن چطوری میتونه به خودش انگیزه و انرژِی مثبت بده

    من وقتی نکرانم که چرا نمیتونم برنامه ریزی دوسه هفته ای انجام بدم چطوری خودمو اروم کنم که بشینم پای لقمه های کوچیک؟

  7. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    خانم خطا پوش ، شما از چی ناراحتید ؟ ناراحتیت به گذشته - حال و آینده مربوطه ؟ چرا بی حوصله ای ؟ چرا انگیزه نداری ؟ از چی می ترسی ؟

    چه هدفی در زندگی داری ؟ اون هدف ها چقدر برات مهمه ؟ اگه بهش نرسی خیلی ناراحت میشی ؟

    چرا هدف ها و برنامه ات را عقب می ندازی ؟ رشته ی تحصیلی ات را دوست داری ؟

    چه هدف معنوی در زندگیت داری ؟ اصلا قبول داری باید داشته باشی ؟


    هفته ای چند بار ورزش می کنید ؟ اصلا ورزش می کنید - مثلا برید پیاده روی یا کوه نوردی ؟

    تو خانواده با هم مشکلی دارید ؟

    روی کما گرایی خودت کار کردی ؟ به نظرت ما برای اینکه انسان شادی باشیم باید عجیب و غریب باشیم؟ به نظرت اونهایی که شاداند چی کار می کنند ؟

    چقدر سئوال شد

    ممنون .



  8. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    خطا پوش (دوشنبه 24 آبان 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 21:18]
    تاریخ عضویت
    1395-7-23
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    508
    سطح
    10
    Points: 508, Level: 10
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 58.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    برو اورژانس اجتماعی شهرتون
    اونجا مشاوره ی رایگان بهت میدن

  10. کاربر روبرو از پست مفید Symitidin تشکرکرده است .

    خطا پوش (دوشنبه 24 آبان 95)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینه که توی رشتم بتونم یک متخصص بشم که علم کار داره.راستش تاحالا به نرسیدن بهش فکر نکرده بودم.ولی اگه بهش نرسم شاید تا اخر عمرم عزت نفسمو نتوننم پیدا کنم.اما نمیدونم جرا نمیتونم به خودم بقبولونم که چس تلاشتو زیاد کن و ترس هاتو کم
    چرا هدف ها و برنامه ات را عقب می ندازی ؟ رشته ی تحصیلی ات را دوست داری ؟
    یک هدف کوچیکم چند وقت بود مثلا خوندن زبان بود ک جتی یک صفحه هم نخوندم.شاید وقت کم .خستگی و بی حوصلگی دلیلش بودن و یک دلیل بزرگش برنامه ریزی نداشتن و نداشتن یک سازمنادهی مشخص که الان چطوری بخونم که مثلا توی چند ماه یه چیز کاملی خونده باشم .اره شاید اولش خیلی نبود ولی خیلی قششنگه و الان خیلی دوسش دارم ولی ادمی میخواد که کار کنه و خوب یاد بگیره و راهنما داشته باشه که چیکار باید بکنه. من خیلی تنهام
    چه هدف معنوی در زندگیت داری ؟ اصلا قبول داری باید داشته باشی ؟
    هدف معنویم این که ام بدی نشم و اخلاقیات ازم فاصله نگیره و دینم برام بمونه. حقیقتش من اگه به خدا اعتقاد نداشتم شاید خیلی اتفاق ها تا الان برام افتاده بود


    هفته ای چند بار ورزش می کنید ؟ اصلا ورزش می کنید - مثلا برید پیاده روی یا کوه نوردی ؟
    ورزش نمیکنم دکترم هم گفت ورزش کن ولی اه چه ورزشی؟ بعد ازاون هم وقت ندارم و تازه محل خونمون رو دوست ندارم و لااقل یکساعت باید اونطرف تر تا پارک مناسب پیدا کنم.کوه که دوره ولی روزای دانشگاه که نیم ساعتی محموع چیاده روی دارم.
    تو خانواده با هم مشکلی دارید ؟
    هیچکوقع خانواده خوبی نداشتم. حامی نداشتم و صمیمتی نبو. من اصلا تویخونهنمیتونم حرف بزنم وگرنه باید منتظر داستان پردازی های مادرم باشم.مادرم حتی نمیزاره پدرم باما صمیمی باشه و سریعتر نظرشو نسبت به ما بد میکنه.حتی وقتی میدید با خواهرم خوبم یه کاری میکرد که نشه .م یخواد همه به خودش نیاز داشته باشن و از دستشون نده.بقیه رو هم که گفتم .بینمون از این امها زیاد داریم که خودشو معصوم و بقیه رو بدنشون بدن تا نزارن بقیه باهم ارتباط داشته باشن .اخلاق فامیلمیونه. من که اهل اینکارا نبودم طرد شدم
    روی کما گرایی خودت کار کردی ؟ به نظرت ما برای اینکه انسان شادی باشیم باید عجیب و غریب باشیم؟ به نظرت اونهایی که شاداند چی کار می کنند ؟
    کم وبیش .همین که به تکالیفم رو با 30 درصد سفید تحویل میدم جه برسه به غلطاش نشون میده بهتر شدم .وگرنه اصلا دست به قلم نمیشدم. نه اگه به وظایفمون عمل کنیم و وقتمونو به بطالت نکذرونیم و این استرس لعنتی رو نداشته باشم شادیم فقط خداکنه ذهنمون کمک کنه که کارامونو جلوببریم .اونها که شادند همین کارارو میکنند بعلاوه سیل مشکلات منو ندارن. به خدا اعتقاد ندارم که بگم وای ادمها بدند ولی توی این کمتر از دومه توی دانشکاه اینقدر بدی دیدم که نمیدونم جی بگم. ادمها با غیبت و تهمت وقتشونو میگذرونن اعتماد بهنفس میگیرن انرژِ میگیرن کارهاشونو درست انجاممیدن و شادند.

    مرسی که میخونید. توروخدا کاری کنید که بیشتر به کارهام فکر کنم و از این بی خالی دربیام و استترس مثبت بکیرم. شب ها سرموقع مناسب بخوابم و صبح ها ب ذوق انجامکارهام بیدار شم نه اینمه حالم بد باشه.البته اینارو نوبت بعددی به دمترم هم میگم.ممنونم


    - - - Updated - - -

    یکساعت مینوشتم و انکاری اشتباه کپی کردم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    با سلام


    خانم خطا پوش ، شما از چی ناراحتید ؟ ناراحتیت به گذشته - حال و آینده مربوطه ؟ چرا بی حوصله ای ؟ چرا انگیزه نداری ؟ از چی می ترسی ؟
    از اینکه کارهامو انجام منمیدم.برنامه نمیریزم و همش حالم بده.از اینکه مثل ادم ذهن و انرژِمیمو صرف کارهام نمیکنم.از اینکه مثل بقیه شاد و خوشحال و باانگیزه و با برنامه به کارهام نمیرسم.

    چه هدفی در زندگی داری ؟ اون هدف ها چقدر برات مهمه ؟ اگه بهش نرسی خیلی ناراحت میشی ؟

    چرا هدف ها و برنامه ات را عقب می ندازی ؟ رشته ی تحصیلی ات را دوست داری ؟

    چه هدف معنوی در زندگیت داری ؟ اصلا قبول داری باید داشته باشی ؟

    از اینکه کارهامو انجام منمیدم.برنامه نمیریزم و همش حالم بده.از اینکه مثل ادم ذهن و انرژِمیمو صرف کارهام نمیکنم.از اینکه مثل بقیه شاد و خوشحال و باانگیزه و با برنامه به کارهام نمیرسم.

    هفته ای چند بار ورزش می کنید ؟ اصلا ورزش می کنید - مثلا برید پیاده روی یا کوه نوردی ؟

    تو خانواده با هم مشکلی دارید ؟

    روی کما گرایی خودت کار کردی ؟ به نظرت ما برای اینکه انسان شادی باشیم باید عجیب و غریب باشیم؟ به نظرت اونهایی که شاداند چی کار می کنند ؟

    چقدر سئوال شد

    ممنون .
    از اینکه کارهامو انجام منمیدم.برنامه نمیریزم و همش حالم بده.از اینکه مثل ادم ذهن و انرژِمیمو صرف کارهام نمیکنم.از اینکه مثل بقیه شاد و خوشحال و باانگیزه و با برنامه به کارهام نمیرسم.

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام



    چیزی که من فهمیدم تو نوشته هایتان ، اینکه ،، شما شاد بودن را وابسته به عامل بیرونی میدونی و اگر اون عامل بیرونی نباشه احساس شادی و خوشبختی نمی کنی !

    این عامل بیرونی هر چی میتونه باشه مثلا خا نواده - دوست - موفقیت در تحصیل و کار و .....


    شاد زندگی کردن یه تصمیم هست ! - به نظرم شما هنوز این تصمیم را نگرفتی ! و برای این تصمیم دلایل خودتون را دارید !!

    زندگی و دنیا و گذر زمان به بهانه های ما کار نداره ! میگه باید زندگی کنی ! زندگی را ساده بگیری و شاد باشی !

    این ما آدم ها هستیم که برای خودمان هفت خان رستم درست می کنیم برای شادیمون !!


    یه مادری را با یه بچه اش دیدم داشتند تو خیابون قدم میزدند - از کنار بچه یه گربه رد شد ، اون بچه داشت می خندید و براش جالب و کیف می کرد !

    داشتم به خودم می گفتم چقدر دنیای قشنگی دارنند و همه چیز براشون جالبه .

    بچه ها برای شاد بودن دلیل پیچیده نمی خواهند و لی ما آدم بزرگ ها باید حتما تو زندگیمون اتفاق خاصی یبافته تا شاد باشیم !


    به نظرم معنای بالغ شدن اینکه که همه ماها مسئولیت شاد بودن خودمون را برعهده بگیریم .
    برای اینکه شاد باشیم باید فکرمون را به سمت شادی ببریم !
    اگر ما همیشه به افسرگی فکر کنیم ،، افسرده و بی حوصله میشیم !!

    یکی از دلایل بی حوصلی شما اینکه این مهم را رعایت نمیکنی و به ذهنت خوراک منفی میدی !
    برای اینکه این سیکل احساسی شما از بین بره باید به خودت تعهد کنی که شاد بودن را اولویت زندگی بذاری - و این شادی را وابسته به چیز پیچیده ای ندونی .

    سپس فکرهای شاد کنید - کارتون و فیلم های شاد ببینید - مجلات طنز و مقالات جالب بخونید
    ورزش را تو برنامه بذارید - برید به باشگاه اسم بنویسید - یا تصمیم بگیرید ماهی یک بار کوه برید ( خودتون یا به همراه خانواده یا فامیل و ....)
    مکان های زیارتی برید - برید پارک برای خودتون بستنی بخرید و ......

    پارک خونمون دوره - کوه نداریم - بابام نمیذاره - حال ندارم و ..... نداریم ..............ok

    البته اگر دوست داری تغییر کنی !
    هیچ انگشتر جاویی در کار نیست تا ما آن را دستمان کنیم و همان چیزی بشویم که می خواهیم .
    بلکه باید تلاش کنیم و از مسیر این تلاش لذت ببریم .

    ................................................



    ما تو هدف های خودمان که برنامه ریزی می کنیم باید حتما از مرشدهای اون رشته پرس وجو کنیم !

    مثلا شما که می خوای زبان مثلا آیلتس بگیری با نمره 6.5 باید بری مشورت کنی از کسانی که به این مهم رسیدن و بگی چی کار کردند - چقدر وقت و انرژی گذاشتند - چطوری بخونم ؟

    سپس باید برنامه ریزی کنی ( هدف های کوتاه و بلند ) و با توکل به خدا و کمک از مرشدها به این مهم برسی .

    باید آهسته و پیوسته قدم برداری - من احساس می کنم شما از هدف های بلند مدت می ترسید !!

    باید هدف های بلند مدت را خرد کنی و آهسته و پیوسته حرکت کنی - و پس از موفقیت در هر هدف کوچیک به خودت جایزه بدی تا برات انگیزه بشه !!


    شما فرمودید تنهایید - به نظرم دلیل خوبی نیست که فرمودید !!!!
    به این عکس نگاه کن :




    این شخص دو تا لیسانس داره - مربی روحیه جهانه !

    ببینش !!! به نظرت چرا اون شاد هست ؟ ( موج سواری میکنه - پرش از ارتفاع داره و ....)

    چون شادی را به عامل بیرونی وابسته ندونسته - خودش را قبول کرده - و از درون شاد شده !! وقتی از درون شاد بشی - بیرونت هم شاد میشه !

    پس نتیجه می گیریم بهونه هایی مانند خانواده خوب نداشتم - دوست نداشتم . و .... قابل قبول نیست و یه جور لالایی خوندن هست !! (کلی میگم )


    ما نمی تونیم انسانها به زوز تغییر بدیم - چون انسانها تغییر نمی کنند مگر اینکه مجبور بشنند - برای همین بجای تلاش برای تغییر خانواده باید مهارت های ارتباطی خودمون را زیاد کنیم

    باید اعتماد به نفس و عزت نفس خودمون را زیاد کنیم ،،،، تا دیگران هم از ما یاد بگیرند .

    ما مسئول زندگی خودمون هستیم و بهانه قابل قبول نیست ،،، و دنیا فقط به ما می گوید نتوانستی !!! - نتوانستی خود واقعیت را بشناسی و در این مسیر حرکت کنی !

    ......................................


    مسئله بعدی اینکه به نظرم شما ، تمام غصه ها و نگرانی های گذشته و آینده را در زمان حال داری خرج می کنی !

    ببین اگر شما قرار باشه بری سفر یه روزه ،،،، غذا و پول برای یه روز برنامه ریزی می کنی نه 90 روز !

    برای زمان خالت برنامه ریزی کن .

    خودت را مشغول نگه دار - یه کاری انجام بده - یه کمکی به دیگران بکن - اوقات فراغت نقاشی بکش - مهارت آشپزی و .... خودتون را بهتر کنید و .....

    انقدر کار هست انجام بدی که دیگه وقت نمیکنی غصه بخوری و افسره باشی .

    روی کمال گرایی خوتون هم خوب کار کنبد - یکی از دلایلی که شاسد کاری انجام ندید و ناتمام می ذارید شاید این باشه که دوست داری زود برسی و کامل داشته باشی .

    برای همین حوصله نداری !!

    کوچک حرکت کن ،،،، ولی پیوسته !!

    زندگی به آدم ها یاد میده که باید تغییر کنند ! - تغییر نیرو نمی خواد ، انگیزه می خواد

    این انگیزه میتونه این باشه که به خودت بگی : اینقدر قوی باشم که بتونم مایه آرامش دیگران باشم ( خانواده - همسر - فرزند و ....)

    نه که مانند دیگران ضعیف و افسرده باشم .

    زندگی ترکیبی از حوشی ها سختی ها - شادی ها و غم هاست - همشون قشنگن - به شرطی که چه عینکی به دنیا زده باشیم .


    موفق باشی.



  13. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    خطا پوش (سه شنبه 25 آبان 95)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم میبخشید گه خوب ننوشم .دوبرابراینمقدار نوشته بودم که توی کپی کردن معلوم نیست کجا رفته

    حرفای شما اکثرا درستن. من ازاینکه دیر به چیزی برسم میترسم فکر میکنم با برنامه ریزی نکردن سریع تر بهش میرسم وقتی برنامه ریزی میکنم اجساس میکنم وقتم کمه و بیشتر از این میخوام و باید فراهمش کنم. اما فعلا صبح وقها انگیزه زیادی ندارم و شب ها هم خستم
    من الان حالم عادیه میخوام برنامه ریزی کنم.ممیشه بگید چکارکنم؟ میدونم بهترین مشاور ادم خودشه ولی به این نتیجه هم رسیدم که خب شاید زمان هایی باشه که ادم نیاز به ماشور و مشاوره داشته باشه
    ترس ها و بی انگیزگی و حتی افسزدگی و عزت نفس نداشتن من ریشه توی چندتا چیز داره: اتفاقات و اشتباهات گذشته .خیلنی اتفاقات بد در ده سال گذشته برای من پیش اومده و چندتاش نتایجش دنباله دار بوده.
    الان هم ترس و تنبلی و بی انگیزگی و افسردگی زندگیمو تباه کرده. دارم درسی رو میخونم یهو میترسم نکنه این سخت باشه که به کلی رشته افکارم میپره و به خوراکی و کافئین روی میارم که مثهل ابه به اسیاب
    فکرمیکنم ادم بدی هستم که اینهمه اتفاقبد برام افتاده و مادرم هم همیشه میگه تو بدی.حتیذموقع سردرد

    درضمن من خیلی ادم ناشادی نیستم . اماخیلی دنبال بهانه میگردم برای ناشاد بودن و خدانکنه موضوعی درگیرم کنه
    دیشب که بی دلیل دچار خستگی مفرط بودم یک لحظه فکر کردم که چرا اینطورم. فهمیدم که من برای فرار از ترس هام و از بی ارادگی بی انگیزگی یا هرچیزی به خواب پناه میارم.همون ساعت یکی دیگه از اعضای خونمون که اونم دانشجوست رو دیدم گفتم توچرا اینقدر سرحالی و من اینطوری. گفت اخه تو دغدغه ت فلان چیزه .قبلش از عصر باهاش داشتم درمورد یه چیز بیخود حرف میزدم

    من حرفای خوب مدیر رو هم خوندم . و کاملا واقفم که تغییر انی ندارم.منم میخوام مثلا از الن شبی نیم ساعت بیشتر درس بخونم البته بدون استرس از اینکه کمه یا فردا چی میشه و کاش بیشتر از نیم ساعت بود
    الان میخوام برای اخرهفتم و ساعات بیکار روزای دیگه برنامه ریزی کنم میشه مشورت بدین؟

  15. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام



    نقل قول نوشته اصلی توسط خطا پوش نمایش پست ها

    من ازاینکه دیر به چیزی برسم میترسم فکر میکنم با برنامه ریزی نکردن سریع تر بهش میرسم وقتی برنامه ریزی میکنم اجساس میکنم وقتم کمه و بیشتر از این میخوام و باید فراهمش کنم. اما فعلا صبح وقها انگیزه زیادی ندارم و شب ها هم خستم

    به نظرم شما خودتون و توانایی هایتون را خوب نمی شناسید - از طرفی تو هدف هایت کمال گرایی داری و وابسته به هدفت هستی !!! و تا حدودی هم وسواس فکری داری

    من احساس می کنم تعهد به نظم در زندگی براتون سخت ترجمه شده ( بد برداشت نشه ) - باید هدف های بلند مدت و کوتاه مدت داشته باشی و از طرفی به هدفت ایمان داشته باشی ولی وابسته نباشی !!

    اگر شادی خودمان را از عامل بیرونی گدایی کنیم ،،،همیشه ناراحت هستیم ،،،، ترس از دست دادن آن . ( نمی دونم با این حرف من چقدر آشنا هستید ،،،،،ولی خدا داند که باغبان چه گوید ! )

    برای وسواس فکری درسته روانشناس و روانپزشک کمک میکنه ،،،،، ولی سعی کن با خدا بیشتر درد و دل کنی و توکل کنی ( نه تنها شما - بلکه همه ماها )



    بیشتر خستگی ماها برای فکرهای منفی خودمان هست - مغر اگر 2 ساعت به افسردگی فکر کنه معادل 10 ساعت کاره ! ( این ما را خسته و بی حوصله میکنه )

    از طرفی آزمایش خون هم بدهید و میزان آهن خونتون را بررسی کنید ( فکر کنم به خاطر آلودگی هوا مثل من همش سرب داشته باشید )


    خلاصه بگم خدمت بزرگوار شما که دیگه حرف خسته ام ،، حوصله ندارم ،،،، ممنوع ،،،،،،ok


    .....................

    من الان حالم عادیه

    چه عجب - داری پیشرفت خوبی می کنی - باید بگی من حالم عالیه

    ....................

    میخوام برنامه ریزی کنم.ممیشه بگید چکارکنم؟

    خیر .

    چون باید اول خودت را خوب بشناسی - هدف هایت را بشناسی - زندگی را معنی کنی برا خودت ،،،، من که ان اطلاعات ندارم ،،،،استاد بزرگوار .


    ..................


    ترس ها و بی انگیزگی و حتی افسزدگی و عزت نفس نداشتن من ریشه توی چندتا چیز داره: اتفاقات و اشتباهات گذشته .خیلنی اتفاقات بد در ده سال گذشته برای من پیش اومده و چندتاش نتایجش دنباله دار بوده.
    الان هم ترس و تنبلی و بی انگیزگی و افسردگی زندگیمو تباه کرده. دارم درسی رو میخونم یهو میترسم نکنه این سخت باشه که به کلی رشته افکارم میپره و به خوراکی و کافئین روی میارم که مثهل ابه به اسیاب
    فکرمیکنم ادم بدی هستم که اینهمه اتفاقبد برام افتاده و مادرم هم همیشه میگه تو بدی.حتیذموقع سردرد

    گذشته گه گذشت ،،،، و آینده که نمی دانم کجاست ،،،کجاست ؟

    ظلم هایی که به خودت کردی و یا به دیگران کردی و یا ظلم هایی که دیگران به تو کردند و ..... را بپذیر - بپذیر برای اینکه ما همه انسان هستیم و اشتباه می کنیم و خداوند بسیار مهربان هست
    ولی مهم اینکه اون اشتباها را تکرار نکنیم و در این مهم تلاش کنیم .
    خودت را در دادگاه محاکمه نکن !!
    اونها را به عنوان دوره ای از دوران زندگیتون پذیرا باش و زمان حالت را نجات بده ،،،،، برای اینکه آینده خوب باشه !

    شما خانم خوبی هستی - به خودت باور کن !

    شما برید زندگی نامه حضرت ایوب را مطالعه کنید ،،این همه سختی و بلا کشیده ،،،خب بگیم ایوب پیامبر بد بود !!!

    هر انسانی در زندگیش یه سختی هایی داره که باید ، با توکل به خدا در اون مسیر سرافراز بیرون بیاد .

    بیشتر مشکلات بشر تقصیر خودشه و مسیر را اشتباه میره .

    طرف ورزش نمیکنه - سیگار میکشه - عصبانیه - حرص دنیا را می خورده - بد میگه چقد زود پیر شدم ، چرا ؟ و چراهای دیگر .....

    خداوند درسته قدرت داره ،، ولی حکمت هم داره ،،،،،، اگر می خوای یه خورده از حکمت خدا ( یه جرعه ) بفهمیم باید بریم اندکی با حضرت خضر یا ....! صحبت کنیم .

    برای همین لازم نیست از تمام حکمت خدا سر در بیاریم ( چون نمی تونیم ) - فقط بهش اطمینان کن ! -

    و از طرفی مسیر زندگی خودمون را سعی کنیم درست بریم ( خیلی مهمه )


    خداوند دشمن ماها نیست - بلکه خداوند بهترین دوست انسانه - و مهربان تر از او نیست !

    بحث زیاد میشه کرد و تا اینجا کفایت میکنه و دیگه خودتان باید تفکر کنید .

    ........................................

    درضمن من خیلی ادم ناشادی نیستم .

    خیلی خوبه .

    اماخیلی دنبال بهانه میگردم برای ناشاد بودن و خدانکنه موضوعی درگیرم کنه

    این کار را نکن دختر خوب - مگه بیکاری .


    .............................

    دیشب که بی دلیل دچار خستگی مفرط بودم یک لحظه فکر کردم که چرا اینطورم. فهمیدم که من برای فرار از ترس هام و از بی ارادگی بی انگیزگی یا هرچیزی به خواب پناه میارم.همون ساعت یکی دیگه از اعضای خونمون که اونم دانشجوست رو دیدم گفتم توچرا اینقدر سرحالی و من اینطوری. گفت اخه تو دغدغه ت فلان چیزه .قبلش از عصر باهاش داشتم درمورد یه چیز بیخود حرف میزدم

    بچه که گریه میکنه - مادره میره یه غدایی یه چیزی پیدا میکنه ، میگه بخور ،،ساکت شو ،،،،یا میره طرف را خواب میکنه - بچه ی میگه به جون بابا من تازه خوابیدم - بی خیال شو ،،،،

    شاید برای همین باشه که تو زندگی وقتی مشکلی بر می خوریم دنبال یه خوردنی مثل ( سیگار - قرص - شربت و .....) هستیم و یا مثل شما می خوابیم .



    .....................
    من حرفای خوب مدیر رو هم خوندم . و کاملا واقفم که تغییر انی ندارم.منم میخوام مثلا از الن شبی نیم ساعت بیشتر درس بخونم البته بدون استرس از اینکه کمه یا فردا چی میشه و کاش بیشتر از نیم ساعت بود
    الان میخوام برای اخرهفتم و ساعات بیکار روزای دیگه برنامه ریزی کنم میشه مشورت بدین؟

    پاسخ جامع نمیشه داد - هر فردی فرق میکنه با فرد دیگه

    ولی یه برنامه ریزی روزانه - هفتگی - ماهانه - سالانه داشته باش !!!

    مثلا در طول 24 ساعت - یه وقت باید کار و مطالعه کنی - یه وقت باید استراحت کنی - تفریح کنی - بخوابی ( نترس دیگه وقت نداری افسرده بشی )

    هر هفته برنامه ریزی کن مثلا جمعه ها برو مکان های زیارتی با خودت خلوت کن - یا مثلا برو پارک یا شهر بازی - یا یه کارتون خوب بیین یا .....

    یا هر ماه کوه برو

    یا هر سال چند بار مسافرت برو

    موفق باشی

    یا حق .



  16. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    خطا پوش (سه شنبه 25 آبان 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با غریزه جنسی ام چه کنم؟!!!
    توسط Ali Baba در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 فروردین 95, 08:08
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09
  3. چه چیزهای ریزی را باید برای انتخابمون برسی کنیم
    توسط tinabah در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 91, 14:01
  4. ریزه خواری جنسی
    توسط mostafavi9090 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:35
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 بهمن 90, 20:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.