سلام
نميدونم از كجا شروع كنم 32سالمه يك پسر 9ساله دارم با شوهرم 10سال اختلاف سني داريم.تحصيلاتم دو تا ليسانس در دو رشته ي متفاوت دارم كه بعد از ازدواج در هر دو رشته درس خوندم همسرم ديپلمه هستن تا 4-5سال پيش شرايط مالي ايده آلي داشتيم اما متاسفانه با يك.شكست مالي و بدهي زيادي درگير شديم اين از بيوگرافي كلي از زندگيم
اما مشكل من متاسفانه بعد از اشنا شدن با سايت همدردي و خوندن چند تايپيك روي رفتارهام فوكوس كردم و متوجه ضعفهاي عميقي شدم كه نميدونم چطور رفعشون كنم مثلا با حرفام با تحقيرام اعتماد به نفس همسر و الانم بچمو ازشون گرفتم خيلي ناراحتم احساس بدي دارم خيلي بد
- - - Updated - - -
نميدونستم دارم چيكار ميكنم اصلا متوجه تاثير حرفاي تلخ و تندم نبودم تا دو شب پيش همسرم توي محيط بدون تنش بهم گفت باهاش چيكار كردم و گفت همونكارو عينا داري با بچمون ميكني ازم خواست به خودم بيام از اون شب حس بدي دارم عذاب وجدان شرمندگيه نميدونم شايد جفتشه لطفا كمكم كنين درستش كنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)