شما و مادرتون چرا اینقدر برای عروسی عجله داشتین و دارین ؟
اینطوری که اینجا نوشتی من احساس کردم مادرتون به زور شما را از خونه بیرون کرده ... نه خونه گرفتین، نه عروسی کردین، جهیزیه شما فرستاده که چی؟
خب صبر می کرد وقتی شما عروسی کردین و همسرتون خونه گرفت براتون جهیزیه می خریدن.
حالا اون وسایل از این انبار به اون انبار خراب بشه و خاک بخوره و ...
من که تو کار شما و مامانتون موندم !
چه لزومی داشت برای فامیل این نقش ها را بازی کنید
چه لزومی داشت به پسر بیکار و علاف و بی پول را به زور صاحب زن و زندگی کنید !
سفت و سخت سر این فاصله از همسرت بمون و دیگه به خاطر حرف مردم و اون مرد بی مسئولیت ( شوهرت) هیچ کاری نکن.
دیگه دروغ نگو به فامیل. پیچیده تر می شه.
بهتره بگی که همسرت برگشته شهرشون برای کار ( مگه همینطور نبود؟ نگفت می خوام برم شهرمون کار کنم؟)
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)