به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 95 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1395-8-19
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    50
    سطح
    1
    Points: 50, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 32.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوران عقد،بدترین دوران زندگیم

    سلام،من یک دخترم که دچار مشکلات زیادی در دوران عقدم شدم،اصولا این جور جاها فعالیتی ندارم ولی این بار خواستم از تجربیات بقیه استفاده کنم.
    من ۲۶سالمه و همسرم ۲۹، ۱ سال و ۹ ماه هست که عقد کردیم. قبل ازون تقریبا دو سال دوست بودیم، توی دوران دوستیمون مثل بقیه خوب و خوش بودیم ،دعوا می کردیم اما نه مثل الان،وقتی هم که عقد کردیم اوایل همه چی خوب بود، با همسرم گردش و مسافرت زیاد رفتیم اما چند ماه که گذشت اختلافاتمون شروع شد،همسرم یک پسر به شدت وابسته به خوانوادست،مخصوصا مادرش به حدی بهش محبت می کنن که من هر چقدرم برم سمتش به چشش نمیاد،خوانوادش حتی به خاطر اشتباهاتشم تذکری بهش نمی دن،،این باعث شده که غرور و اعتماد به نفس بیش از حد داشته باشه و هیچ وقت اشتباهاتشو قبول نکنه،خوانواده هامون یکم با هم فرق دارن اون ها به شدت خاله زنک و حرف در بیار هستن مخصوصا خود همسرم چون بین سه تا دختر بزرگ شده ولی خوانواده ما اصلا دنبال حرف نیستن و فقط احترام براشون مهمه.
    ما وقتی با هم خوبیم و مشکلی نیست خیلی خوبیم ولی تا کوچکتربن حرفی بینمون پیش میاد همسرم همه چیو قاطی میکنه هر حرفی می زنه و امکان داره هر رفتاریم بکنه یا سریع حرف از جدایی می زنه،منم مثل همه خانومها که همیشه باید کوتاه بیان کوتاه اومدم و همیشه تو دعواها رفتم سمتش و نازشو کشیدم که حالا دارم می فهمم چقد اشتباه کردم.
    ما مشکل زیاد داریم ولی الان بزرگترین مشکلمون سر عروسیه، وقتی که اومدن خواستگاریه من کلی وعده وعید دادن ولی که داره می شه دوسال ما داریم حرف از عروسی می زنیم شاکی شدن که هنوز زوده و چقد فشار میارین! من بارها با خودش اروم وبا لحن خوب صحبت کردم که دلیل اینکه انقد ما با هم سر چیزای کوچیم بحث می کنیم و حتی از هم سرد شدیم طولانی شدن عقدمونه داره رومون تاثیر خیلی بدی می ذاره،ولی گوش نمی ده. من خودم احساس می کنم به دلیل بیش از حد وابسته بودن به خوانوادش و اینکه نمی خواد مسولیت قبول کنه الان راحته این کارو نمی کنه.
    بالاخره بعد از کلی منت کشیدن راضیش کردم که بریم دنبال کارای عروسیمون داشتیم می رفتیم تالار ببینیم که ایشون رفت خونشون لباسشو عوض کنه منم تو ماشین نشستم،وقتی اومد گفت مامانمینا می گن واسه چی الان دارین میرین دنبال تالار وقتی پول نداری و هزار تا حرف دیگه،مادرش به من زنگ زد و گفت واسه چی به پسر من فشار میاری خوانوادت فکر کنن تو هنوز ازدواح نکردی یکم دیگه تحمل کنن که دیگه من قاطی کردم و بدجور با همسرم دعوام شد،خوانوده نداری نیستن ولی نمی خوان یکم به خودشون سختی بدن حتی خود همسرم شغل خوبی داره برای مسایل خودش خیلی خوب خرج می کنه ولی تا حرف از عروسی میشه می گه ندارم! من هیچ وقت دعواهامونو توی خوانواده ها علنی نمی کنم ولی این دفه رفتم خونه و به پدر مادرم گفتم همه چی تموم شه بره،اینا دارن جواب دو سال صبوریه منو اینجوری می دن، اوناهم زنگ زدن به همسرم و گفتن هر موقع تونستی بزنامه ای واسه زندگی و زنت تعیین کنی میای صحبت کنیم ،الان ۵ روز شده و ما اصلا با هم حرف نزدیم،،می دونم که اون الان عین خیالشم نیس منم که دارم نابود می شم،یه روز دلم براش به شدت تنگ می شه بی طاقت می شم،یه روز ازش متنفر می شم که واسه من و زندگیش هیچ ارزشی قایل نیس،حتی به جدایی فکر می کنم دلم برای پدر و مادرم می سوزه که با هزار تا امید و ارزو منو دست این اقا سپردن،نمی دونم شماهایی که تحربه دارین کمکم کنین،ببخشید که انقد طولاتی شد تنها جایی بود که می تونستم راحت حرفمو بزنم،واقعا درموندم،تنها چیزی که می دونم اینه که اگه قهرمون ۱۰۰ سالم طول بکشه این دفه من نمیرم سمتش،خودش باید بیاد و تکلیف زندگیشو مشخص کنه،همیشه رفتم و بهش محبت کردم سعی کردم با حرف زدن مشکلمونو حل کنم ولی دیگه بریدم این دوران عقد شده کابوس زندگیم،
    ویرایش توسط نیاز۶۹ : چهارشنبه 19 آبان 95 در ساعت 02:50

  2. کاربر روبرو از پست مفید نیاز۶۹ تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 19 آبان 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مرداد 98 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1391-9-30
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    6,685
    سطح
    53
    Points: 6,685, Level: 53
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 251 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوست عزیز
    شما دو سال قبل عقد دوست بودین و نزدیک به دو سال هم عقد بودین به نظر میاد این رابطه زیاد طولانی شده با توجه به اینکه شوهرتون هم کم سن و سال نیستن و توانایی مالی شون هم بد نیست. عدم پختگی و مسئولیت پذیری شوهرتون تحت تاثیر رفتار خانوادشون براتون مشکل ساز شده و در صورت عدم بهبود به سالهای بعد زندگیتون با شدت بیشتری سرایت خواهد کرد.
    به نظر میاد کار درستی کردین که خانوادتون رو در جریان قرار دادین. بهتره به خودتون مسلط باشین و با احساساتی شدن به مشکلات دامن نزنین.

  4. کاربر روبرو از پست مفید suzana تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 19 آبان 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوست عزیز، امیدوارم مشکلت خیلی زود حل بشه و روی روح و روانت تاثیر بدی نزاره...اگه فکر میکنی واسه این آقا هیچ چیز کم نزاشتی پس منتظر بمون و ببین عکس العمل اون آقا چیه!!!!!!!!!تمام فایل هایی که توی سایت گذاشته شده در مورد روابط زناشویی و دوران عقد رو بخون و ببین کجاها اشتباه داشتی و خودت رو اصلاح کن...خیلی هم تو به دنبال شوهرت نباش ،بزار اون نگران تو باشه و اون آقا بدنبال تو باشه...صبر کن صبر...!!و حتی اگه میتونی با همسرت برو مشاوره...تایپیک منو هم میتونی بخونی و ببینی من با گذشت های مدام و مکرر چه بلاهایی سرم اومد...یه جاهایی باید سفت و محکم ایستاد...البته اگه تا الان خیلی انعطاف پذیری داشتی...

  6. کاربر روبرو از پست مفید haniye68 تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 19 آبان 95)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 95 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1395-8-19
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    50
    سطح
    1
    Points: 50, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 32.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله متاسفانه منم مثل اکثر خانوما که به دلیل احساساتشون علاقه به طرفشون حفظ زندگیشون و.... همیشه تو دعواها و مشکلات مقصر بوده و نبوده رفتم سمتش و نازشو کشیدم که الان دارم می فهمم چه اشتباهی کردم

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا فکر میکنی به خاطر طولانی شدن دوران عقدتونه؟ مشکل از عدم مهارت هر دو نفرتون توی رابطه هست. مطمئن باشین تاحالا هیچکس به عروسی کردن تغییر نکرده و عروسی کردن شما معجزه نمیکنه فقط شما رو بیشتر تحت فشار میزاره و مجبور به تحمل شرایط میشین. اینکه گفتین یه روز ازش متنفر می شم یه روز دوسش دارم. کاملا عادیه تقریبا اکثر افراد در دوران عقد این شرایطو دارن.
    بعدشم اینکه شما الان به نفعته که تا عقد هستی و وقت داری مهارت ها و سیاست های ارتباط و یه جورایی رگ خواب همسرت رو پیدا کنی برا عروسی کردن عجله نکن بعد از عروسی اتفاق خاصی نمیافته. من خودم 5 سال عقد بودم اتفاقی ام نیفتاد. تو برگ برنده ای داری که خوانوادش ندارن تو میتونی برا شوهرت جذاب باشی خلوت دونفره داشته باشی ولی اونا فقط میتونن خوب باشن. تو باید رابطه ت رو با خونواده ی همسرت خوب کنی و خودت رو به همسرت ثابت کنی به عنوان شخصی که صلاحش رو میخاد. مثلا باید به همسرت بگی مامانت فلان حرف رو درست گفت این حرفشو قبول دارم تا اون بفهمه تو آدم منطقی ای هستی و دفعه ی بعدی که میگی فلان حرف مادرت اشتباهه از تو بپذیره.
    منم یه روزی بدترین دوران عقد رو تجربه کردم و همسرم بدترین آدم دنیا بود از نظرم یعنی هرکسی جای من بود ماه اول طلاق میگرفت ولی با صبوری و مطالعه و مشاوره و ... الان خیلی خوشبختم و همسرم بهترین همسر دنیاست.

  9. 2 کاربر از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده اند .

    nima026 (چهارشنبه 19 آبان 95), بارن (چهارشنبه 19 آبان 95)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 95 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1395-8-19
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    50
    سطح
    1
    Points: 50, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 32.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چون که احساس می کنم تمام دعواها و گیرای بچه گانمون به خاطر دور بودن از همه و طولانی شدن این مدت،خیلی جاها خوندم و از خیلی ها شنیدم که طولانی شدن این دوره فقط اوضاع رو بدتر می کنه و مشکلات جدی و به وجود میاره که حتی ممکنه کار به جدایی بکشه ولی به محض ازدواج و زیر یک سقف رفتن خوب مسلما ادما با هم صیقل می خورن و خیلی از بچه بازیاشونو می ذارن کنار چون دارن با هم زندگی می کنن،من ادمی نیستم که عقده عروسی گرفتن داشته باشم حتی قبلا به همسرم پیشنهاد دادم که عروسی نگیریم ولی مخالفت کرد ولی خوب الان می دونم تو شرایط درستی نیستیم ما وقتی با همیم خیلی خوبیم رگ خوابش دستمه ولی به محض اینکه می ره خونشون دعواهاشون شروع می شه مامانم اینو گفته خواهرام اینو گفتن،می دونم هر چی این دوران بیشتر بشه این حرفای خاله زنکی هم بیشتر رو اعصاب جفتمون می ره.ما هم پیش مشاور رفتیم یکی دوجا که کمک چندانی بهمون نشد،در من مشکلات رفتاری خاصی تشخیص ندادن ولی دکتر به همسرم گفت که به خاطر مشغله کاری و استرس زیاد یک قسمت از مغزت به شدت درگیر شده و جلوی ابراز علاقه به همسرت و تصمیم گیری برای زندگیتو می گیره که فرستادش پیش روانپزشک اونم بهش چند تا دارو واسه رفع استرسش داد اما همسرم طاقت نیاورد و به مادرش گفت و اونم نذاشت داروهاشو ادامه بده! یه جوریم با من حرف زد که انگار من پسرشو قرصی کردم! مشکل اینجاست که من تا اینجا خیلی کوتاه اومدم و تاحالا حرفی بی احترامی بهشون نکردم ولی اونا الان معتقدن که فقط مقصر منم و اخلاق من خیلی بده و الان به جای اینکه کنار همسرم باشم خودم و خوانوادم داریم فشار زیادی بهش میاریم.من خیلی مراعاتشو کردم،قبل ازین دعوامون داماداشون واسه یه کاری چند روز می خواست برن ترکیه،اینم واسه اینکه بذارم بره انقد باهام خوب شد و نازمو کشید و گفت هر چی تو بگی اما به محض اینکه گفتم برو و بلیطشو گرفت رفتارش کلن عوض شد و اینطوری گذاشت تو کاسم.خوب نیست انقد دورویی!

  11. کاربر روبرو از پست مفید نیاز۶۹ تشکرکرده است .

    nima026 (چهارشنبه 19 آبان 95)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    شما فعلا منتظر بمونید تا عکس العمل نامزدتونو ببینید .. از رفتارهاشون معلومه که کمی لوس بار اومدن و زندگی با ایشون نیاز به مهارت و حوصله بیشتر داره .. شما تو دو سال دوستیتون باید اخلاق و رفتارشون دستتون اومده باشه

    و به نظر من مشکل اصلی شما ریشه اش بر میگرده به دهن بینی ایشون و حساب بردن از مادر و خواهرهاش..

  13. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 19 آبان 95)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 آبان 95 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1395-8-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    55
    سطح
    1
    Points: 55, Level: 1
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 24.0%
    تشکرها
    4

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    الان که باید صبر کنی ببینی چی میشه ولی نذار زندگیت بسادگی خراب بشه..با یه شوهر مامانی طرفی که خیلی بده.ایشون باید یاد بگیره بین خانم خودش و خانوادش یه تعادلی یه قانونی برقرار کنه.ضعف اساسی داره بهمین دلیل حرف شما رو گوش میده بعد با حرف مادرش باز عوض میشه..شمام بدون عیب نیستی یه سیاست زنانه یه مدیریت لازم هست .ارتباط با مادر شوهر رو باید تقویت کنی.جوری که شوهرت فک نکنه بین دو جناح مخالف هست و پس باید به حرف یکی گوش بده.مادر شوهرتم حتما مشکل داره که هنوز میخاد ریاست کنه و اعلام حضور.کاش درک کنن که یکبار عروس شدن تمام شده نوبتشون و جوونا رو به حال خودشون بذارن..به هر طریقی که با شوهرت ارتباط گرفتی حتما ببرش پیش مشاور مجرب دانا.شما به یه داور الان نیاز دارین بینتون قاضی بشه کمک جفتتون کنه.نیازی به روانپزشک ندارین چرا پسر مردم رو قرصی کردی خب؟
    این مشکل قابل حله با مشاوره و همون عروسی که گفتی.بخصوص اگه امکانش هست یه خونه بگیرید دور از خانواده ها.قوی باش .

  15. کاربر روبرو از پست مفید maryamkhanom تشکرکرده است .

    جوادیان (پنجشنبه 20 آبان 95)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    یکی از دلایلش هم اینه که اگر شما رابطه جنسی دارید ( که احتمالا دارید) همسرت عجله ای برای همخونه شدن نداره.

    معمولا در مشاوره های اروپایی می گن اگه با طرفت همخونه شدی، احتمال ازدواج خیلی پایین می آد چون آقایون دلیلی برای ازدواج نمی بینن. چیزی که می خوان دارن.

    فکر کنم در مشاوره ایرانی باید گفت اگه توی عقد رابطه جنسی داشتی، برای عروسی باید حالا حالاها صبر کنی. دلیلی نمی بینه خودش را بندازه توی خرج و دردسر و مسائل زندگی خانوادگی.
    هم آزادی خودش را داره، هم نیاز جنسی و عاطفیش تامین می شه، هر وقت هم حوصله اش از شما سر بره یا خسته بشه می ره خونشون، پیش مامان باباش.
    عروسی کنه که چی بشه؟

    البته یه مرد عاقل و پخته و مسئولیت پذیر و خانواده دوست و آماده برای تشکیل خانواده و بچه دار شدن این فکر را نمی کنه.
    ولی اکثرشون طول می کشه تا به این حد از آمادگی برسن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    P O U R I A (سه شنبه 02 آذر 95), میس بیوتی (چهارشنبه 08 دی 95), ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 19 آبان 95), جوادیان (پنجشنبه 20 آبان 95), خانم مهندس (چهارشنبه 19 آبان 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.