به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احترام به خانواده همسر تا كجا؟

    سلام دوستان. قبلا هم تاپيك زدم. من ٣٤و همسرم ٤٣سال. ما ١٠سال پيش با عشق زندگيمون رو شروع كرديم. خدا را شكر الان ديگه توي زندگيمون به ثبات رسيديم. اخلاق همديگر را مي دونيم و به نقاط ضعف هم كاري نداريم. ما دو پسر داريم. مشكل اصلي من با خانواده همسرم است. يك خواهر شوهربسيار مغرور كه خودش را از همه بالاتر مي بيند و مادري كه مي داند دخترش خيلي عيب دارد ولي مي گويد بقيه كوتاه بيايند. من با خواهر شوهرم دو سال پيش دعواي سختي كرديم. ايشون هم هرچي خواست به من گفت. من با وجود توهين هاي بسياري كه به من كرد اصلا راضي به تماس باهاش نبودم. ولي مادرش آنقدر گفت زنگ بزن. زنگ بزن كه من هر بار تماس مي گرفتم جوابم رو نمي دادند. آخرش هم گفتند مگه نمي بيني جواب نمي دم چرا هي زنگ مي زني. بالاخره ما آشتي كرديم. ولي دوباره اين داستان تكرار شده
    ما با خانواده عموي همسرم به شمال رفتيم. مادر شوهر و خواهر شوهرم با آن ها قهر هستند. وقتي برگشتيم من با خواهرهمسرم تماس گرفتم كه تولد پسرش را تبريك بگم و آن ها را به ويلايمان دعوت كنم. ايشون كلي دادو بيداد كرد كه چرا شما مامان من رو با خودتان مسافرت نمي بريد. فكر كن شوهرت (برادر ايشان )فوت كرده باشه و پسرهاي تو تو را مسافرت نبرند. 😳
    همسر من اصولا خيلي با خانواده اش مسافرت نمي ره. اون بيشتر دوست داره با جمع دوستان همسن خودش بره. با خانواده من هم همين طور. من اكثرا تنها رفتم. با وجودي كه پدر من هم فوت كرده. من هم همين را به خواهرش گفتم. گفتم اون اصولا كم تر مسافرت مي ره. من خيلي دوست دارم باهاش كيش برم. ولي فقط يه بار ما را برده. همان سفري كه مامان (مادر شوهرم )هم با ما برد
    اين حرف من زمينه شري بزرگ شد. تا آن جا كه ايشون وقتي گوشي را قطع كرده به مامانش گفته كه عروست منت گذاشته كه تو را مسافرت برده. اصلا باورم نمي شد. ما بعدش كلي حرف زده بوديم. من اون را دعوت كردم به ويلايمان. همسرم كلي باهاش حرف زد كه باشه. يه مسافرت هم با هم مي ريم. بعد اون همه رو چپكي گفته. بود.
    تولد پسرش ما را دعوت نكرد. مادر شوهرم به ما گفت تولد است. و چون ما در حال اسباب كشي بوديم و يك نوزاد داريم. من نرفتم. ولي همسرم و پسر بزرگم را فرستادم. قضيه به اينجا هم ختم نشد وقتي مادر شوهرم بخاطر قلب درد رفته بود بيمارستان. گفتند كه تو باعث شدي. و وقتي براي ملاقات رفتم خواهرش گفت تو براي چي اومدي. الان تو رو ببينه بدتر مي شه. بعد هم بدون خداحافظي گذاشت و رفت.
    من دوبار باهاش تماس گرفتم كه بگم اصلا قصدم منت نبوده. جواب نداد. جالب اينجاست كه مامانش هم ديگه جواب نمي ده. تازگي ها هم وقتي من به منزلش رفتم گفت دخترم خيلي حساسه. ناراحت شده. اون ناراحت بشه اعصاب هممون رو داغون مي كنه. تو بهش پيغام بده.
    بر خلاف ميلم پيغام دادم. ولي تا چند روز كه اصلا نخواند. بعد هم خواند اصلا به روي خودش نياورد. حالا مامانش به همسرم گفته تو نرفتي نرفتي. ولي زنت بره دم خونشون از دلش در بياره.
    ديگه حالم از اين حرف ها بهم مي خوره. همسرم مي گه ول كن. من كه گوش نمي كنم. تو چيزي نگفتي كه اون بخواد ناراحت بشه اصلا به اون چه مربوط. ولي مامانش الان كه ٣ماهه ما توي خانه جديد هستيم به منزل ما نيومده. اصلا هم زنگ نمي زنه. من هم ديگه نمي خوام زنگ بزنم. چقدر دعوتشون كنم هي بهانه بيارند. نمي دانم چي كار كنم تا كجا احترام ؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام رویای آبی عزیز..
    خیلی خووبه که الان شما دوتا بچه داری و حسابی سرت شلوغه و بهونه خوبی برای کمتر رفت و آمد کردن با خانواده همسرت داری، پس چرا انقدر برات مهمه؟ به این فکر کن که ارتباطتتون کم باشه چی از دست میدی؟ اصلا لزومی نداره شما باهاشون بحث کنید.. سعی کن اصلا اهمیتی ندی که باهات قهرن یا خواسته ای ازت دارن.. خواهرشوهرت هم که گلایه کرده چرا مادرش رو نبرید مسافرت اصلا باهاشون بحث رو ادامه نده بگو انشاالله فرصت های بعدی.. کلا خیلی پیگیرشون نباش بیشتر سعی کن براشون ناز کنی و بخودت بیشتر احترام بذاری.

  3. 2 کاربر از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده اند .

    جوادیان (سه شنبه 18 آبان 95), شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    همون کاری که همسرت گفته رو بکن
    برای کار نکرده معذرت خواهی نکن

    به مادر شوهرت سر بزن زنگ بزن توقع هم نداشته باش بیاد خونه شما اگر اومد قدمش به چشم اگر هم نیومد برات مهم نباشه

    زندگیتو بکن
    نمیشه خواهر شوهرت هر چی هر وقت خواست بگه و توقع معذرت خواهی هم داشته باشه
    ایستادگی کن

    خودم یکی از همین خواهر شوهرها دارم دقیقا هرچی بیشتر کوتاه میایی حق به جانب تر میشه و بیشتر با توقعات عجیبش بهت حمله می کنه
    برخی افراد معنی گذشت شما رو نمیفهمن پس بهتره گذشتی نبینن

    به هیچ عنوان بهش بی احترامی نکن در حد شان و شخصیت خودت باهاش برخورد کن ولی معذرت خواهی و گذشت بیش از حد هم به نظر غیر ضروری میاد
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  5. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 18 آبان 95), نازنین2010 (پنجشنبه 20 آبان 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از دوستان خوبم. خودم شخصا آدم با گذشتي هستم. ولي واقعا نمي دونم ديگه بايد چي كار كنم. اصلا ديگه دلم نمي خواد به مامانش زنگ بزنم. همش من مي زنم. اگر ١٠روز هم زنگ نزنم آن ها اصلا هيج تماسي نمي گيرند. تولد مادر شوهرم بود. اصلا به ما نگفتند. تولد برادر شوهرم اصلا ما را دعوت نكردند. اين را از عكس هاي خواهر شوهرم كه توي اينستا مي گذاره مي فهمم. مادرش علنا گفت تا وقتي با خواهرش آشتي نكنيم ما را به منزلش دعوت نمي كنه. پس من خودم خودم را دعوت كنم. اين چند وقت هم خودم گفتم دارم مي يام و رفتم. همسرم كه اصلا زير بار حرف زور نمي ره. مي گه من برادر بزرگم اون بايد به من زنگ بزنه
    البته خواهرشوهرم با همه مشكل داره. با خانواده شوهرش كه همه قهره. شوهرش هم بنده خدا از دستش شاكيه و هميشه گفته بخاطر عشق به بچه هام زندگي مي كنم. همسرش بارها به من گفته كه به شما حسادت مي كنه. نمي دونم با مادر شوهرم چطور برخورد كنم. همش مي گه تو برو

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    به هیچ وجه دیگه سراغی از خواهرشوهرتون نگیرین
    براتونم مهم نباشه که کی تولدش بودو کی مهمونی گرفت شمارو دعوت نکرد
    خدا کنه همیشه سرش به خوشی و تولدو مهمونی گرم باشه و کاری به کارت نداشته باش

    اصلا حساسیت نشون نده که مادرشوهرت دعوتت نمیکنه ناراحته یانه

    چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است همه ایشونو میشناسن حتی اگر شما چیزی بگی یا نگی

    کسی که شعور رفت و امد نداره همون بهتر باهاش ارتباط نداشته باشی

    هروقت خودش خواست و اومد سمتتون شماهم با روی گشاده پذیرای ایشون باشید هروقتم دیدی قاطی کرده و دوباره مسخره بازی در اورده بی محلش کن والسلام

    هرکسی هم که بی عقله و میفته دنبال یه مشت بی عقلتر بذار بیفتن بچسب به زندگی خودت و احترام خودتو حفظ کن
    تا کی میخوای هی بهش زنگ بزنی و اون بهت بی احترامی بکنه و بازم تو هی بری سراغ اون؟؟؟

    مگه اون کیه تو کی هستی؟؟؟یادت باشه ما نمیتونیم ادمهارو تغییر بدیم اما روی کارا و رفتارهای خودمون که میتونیم کنترل داشته باشیم

    اگر اون حساسه و الکی تو همه چی دخالت میکنه و عادت به بی احترامی داره توهم که نباید شرایطو براش مساعدتر کنی و بهش اجازه بدی که بیشتر بهت بی احترامی بکنه

    ازین به بعد هرکس بهتون گفت برو از دلش در بیار و بهش زنگ بزن بگو من کاری نکردم که نیازی به این کارا ببینم کسی که برادر و زن برادرش براش مهم نیست من به زور نمیتونم کاریش بکنم تا الانم هروقت رفتم سراغشو از دلش دراوردم از روی بزرگواری بوده اما احساس میکنم ایشون دچار اشتباه شدن و فکر میکنن همیشه حق با ایشونه من بیش ازین احترام خودمو زیر سوال نمیبرم
    هرکس هم که منطقی فکر کنه میبینه ما مشکلی با ایشون نداریم و برای حفظ این رابطه تا الان خیلی کوتاه اومدیم ازین به بعد دیگه به هیچ وجه من پیش قدم نمیشم برای کسی که هر مشکلیو با قهر حل میکنه کوتاه اومدن های مکرر بدترین راه حله

    یه مدت روی حرفت ایستادگی کن بقیه مجبورن قبول کنن و کنار بیان در ضمن تو این مدت هم تا میتونی ازش کمتر سراغ بگیر حتی اینستاشم انفالو کن که عکساشو نبینی و اعصابت اروم باشه
    ادمهای لجبازو غر غرو فقط زمانی از رفتار خودشون عقب نشینی میکنن که متوجه بشن با رفتارهاشون به نتیجه ای که میخوان نمیرسن منم یکی هی پشت سر هم بیاد منتمو بکشه و هی زنگ بزنه من جوابشو ندم باز زنگ بزنه و مدام برام توضیح بده رودار میشم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : سه شنبه 18 آبان 95 در ساعت 18:53

  8. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    نیکیا (سه شنبه 18 آبان 95)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله حق با شماست. خودم هم اين بار كوتاه نمي يام. اگر شعورش رو داشت حداقل گوش مي كرد من چي مي گم. پسرم خيلي پسرش رو دوست داره ولي اون اجازه نمي ده پسرم اون رو ببينه. يعني اينقدر بدجنس كه به بچه ١٠ساله هم رحم نمي كنه. حس نفرت ازشون پيدا كردم. مادرشوهرم رو خيلي دوست داشتم ولي الان از اون هم متنفر شدم. انگار كه اصلا نوه هايي نداره. همش به من مي گه من براي خواهرشوهرم اين كار رو مي كنم. اون كار رو مي كنم. يعني تو هم همين طور باش. تازه مي گه هر احترامي مي خواي به من بگذاري به دخترم بگذار. چون اگر اون ناراحت باشه همه رو ناراحت مي كنه.
    خدا رو شكر همسرم طرف من است. چون خانواده اش رو خوب مي شناسه. به من هم مي گه هيچي نگو فردا قلبش مي گيره مي اندازند گردن تو

  10. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    مشکل از شماست !!

    آدمهای دیگه را که نمی شه عوض کرد. شما باید با هر کس رفتار مناسب با خودش را داشته باشی.
    بعد از ده سال زندگی مشترک
    و این که همسرت هم توی این موضوع همراه و همفکر شماست
    بازم یاد نگرفتی با خواهر و مادرش چطوری کج دار و مریز بسازی؟

    بحث می کنی و توضیح می دی و می خوای قانعشون کنی و ....
    می گه با مامانم نرفتی مسافرت ... بگو آره. خیلی دلم می خواد جور شه بریم. ایشالله دفعه بعد .... بیکارین توضیح می دین که کی رفتین و کجا رفتین و چرا رفتین و یا نرفتین؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (چهارشنبه 19 آبان 95), زن ایرانی (چهارشنبه 19 آبان 95)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله. من نبايد بحث مي كردم. خودم هم متوجه شدم. خواهرش هميشه همين طور است. تو رو به چالش مي كشد. بعد از توي حرف هايت يك چيز پيدا مي كند و دعوا راه مي اندازد. با وجود اينكه اصلا حرفم معني بدي نداشت ولي مادرش جواب تلفنم را نمي داد. من هم اصلا باورم نمي شد كه ناراحت شده. چون قبلش بارها با هم حرف زده بوديم. ولي به قول خودش تازه فهميد كه دخترش ناراحت شده و از اون خواسته جواب من را نده.
    دوستان من الان نمي دونم بايد با مادرشوهرم چه رفتاري داشته باشم. اصلا خواهرشوهرم برايم مهم نيست. اون اگر زندگي برادرش برايش ارزش داشت اين طوري شر به پا نمي كرد. تا حالا هم هميشه ما با دعوت به منزل مادرشوهرم مي رفتيم. هميشه هم من زنگ مي زدم هم اون. ولي الان فقط من زنگ مي زنم. متنفرم از اين موضوع. نمي دونم بايد ادامه بدم يا رها كنمشان. با وجود آنكه براي مادرهمسرم توضيح دادم و حتي معذرت خواستم كه اصلا قصد ناراحت كردن ايشون رو نداشتم ولي هنوز اين قضيه پا برجاست. همسرم هم از اين رو طرفدار من است. چون ديد كه من بابت كار نكرده عذر خواهي كردم. ولي مامانش هنوز جرات نداره به ما زنگ بزنه. من بايد چطور برخورد كنم. با كسي كه فقط طرفدار دخترش است.

  13. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    کاری که خانم فکور گفتن انجام بدین.

    گفتید که دوستش دارید و مشکلی با ایشون نداشتین.
    هر وقت دلتون تنگ شد، هر وقت همسرتون خواست، هر وقت بچه ها دلتنگ شدن و لازم دیدین، برید به مادرشوهرتون سر بزنید.
    انتظار بازدید و تلفن زدن نداشته باشید ازشون.

    هر کس هم در مورد خواهر شوهر و ارتباطتون حرفی زد
    جوابهای نامفهوم و بی سر و ته بدین.
    لبخند .. هوووم ... تکون دادن سر ... کمک می کنه. حتی اگه کاملا بی معنی باشه.

    لازم نیست کسی را قانع کنید.


    یه مدت اینطوری ادامه بدین ببینید چطور می شه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    خواهر شوهر مشکل داره 10 ساله می شناسی و اخلاقش آمده دستت
    چرا بهش زنگ می زنی و دعوت می کنی برا ویلای شما؟

    چی کار داری بهش زنگ بزنی برا تولد و....

    تو که می دونی ناسازگاره و مشکل داره چرا براش راه باز می کنی که این طوری بشه ؟

    حالا هم با شما و برادرش قهر باشه ؟ چی میشه ؟ چی را از دست میدی ؟
    اینقدر هم دنبال اشتی باهاش نباش


    اگه رفت و آمد به خونه مادر شوهرت بدون دعوت و احترام گذاشتن بهت حالت را خراب می کنه و ناراحتت می کنه نرو اونجا شوهرت هم نره تا شما را دعوت کنند چرا شوهرت را را می فرستی و خودت نمیری ؟ می خوای بگی که من باهاتون مشکل دارم اما شوهرم و پسرم مشکلی با این کارای شما ندارن!!!!
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  15. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 20 آبان 95), شیدا. (جمعه 21 آبان 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.