به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آبان 97 [ 22:27]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,924
    سطح
    26
    Points: 1,924, Level: 26
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شکست عشقی - عذاب وجدان، احساس بدبینی و بی حسی

    باسلام و خسته نباشید به همه‌ی دوستان

    من داستان عجیب و پیچیده‌ای داشته‌ام و الان حس میکنمهیچ هویتی ندارم و با یک تیکه چوب هیچ فرقی ندارم.
    دوست داشتم داستانم رو اینجا بنویسیم تا نظرات و حرفای شما رو بشنوم و کمی آروم شوم.

    حدود 1سال پیش بود به یک دختر که همکلاسی‌ام بود علاقه من شدم.

    با اینکه میدونستم قومیت ایشون (لر) با من (فارس) از زمین تا آسمون فرق داره و تفاوت فرهنگی داریم.
    و همچنین.
    با اینکه میدونستم با یکی دیگه از پسرهای کلاسمون در ارتباط هست و بهش پیشنهاد خواستگاری داده من جلو رفتم و علاقه‌ی خودمو ابراز کردم و ازش خواستگاری کردم.
    (موقعی که باهاش حرف زدم متوجه شدم سال تولدش را در کلاس یکسال کمتر گفته و من که فکر میکردم ازش 1سال بزرگتر هستم متوجه شدم 1ماه هم کوچکتر هستم.)
    به هر حال
    ازم فرصت خواست تا بهم جواب بدهد. پس از گذشت 2هفته بهم گفت با خواهر‌هایم صحبت کردم و گفتم پسر خوبی هستی و اونا اجازه دادن در حد آشنایی باهم ارتباط داشته باشیم و حرف بزنیم.

    من فکر میکردم خونه‌ی خودشان در یکی از شهر‌های اطراف استان ما هست (30 کیلومتری) که بعد متوجه شدم اونجا خونه‌ی یکی از خواهرانش هست که برای دانشگاه به آنجا آمده.
    و بهم گفت خونه‌ی پدر مادرش و خودش در روستای بومی خودشان که در کوه و بیابون هست و منطقه عشایری (400کیلومتری شهر ما)...

    با رسم و رسوماتشون آشنا شدم فهمیدم جهزیه نمیدن در صورتی که در شهر ما جهزیه آنچنانی میدن و در ایران تک هست و منی که خودم شاید در کل 2میلیون توی حسابم باشه باید کل جهزیه رو بدم.
    قبولم کردم که وام بگیرم و بخرم خودم و ....

    با این حال نمیدونم چرا ادامه دادیم و 6-7 ماه باهاش در ارتباط بودم و روز به روز بهش وابسته تر شدم.


    به پدرم گفتم.. مخالفت کرد و بهم گفت چه مزایا و امتیازاتی داره... به ما نمیخوره فرهنگامون فرق داره و .... منم تو رویش وایسادم و گفتم برای خودش میخوامش نه چیزه دیگه‌ای
    اما در آخر پدرمم موافقت کرد و گفت هروقت خواستی میریم خواستگاری.

    اما اصل قضیه اینجاس...

    چندروز پیش از طریقی و تحقیقی متوجه شدم که این دختر من رو فقط بخاطر پول و مادیات میخواد و باهم هیچ تفاهمی نداریم.
    و خودم همه چیو تموم کردم و باهاش دعوا کردم...

    میدونم کم عقلی خودم بوده... بچگی خودم بوده... اما عشق کر و کورم کرده بود. هرکی هرچی میگفت قبول نداشتم.

    با اینکه ازش متنفر شدم
    اما الان خودم احساس آرامش ندارم. حالم خوب نیست.
    حس میکنم بی احساس شدم و با چوب هیچ فرقی ندارم.
    با چه رویی به پدرم بگم اشتباه کردم؟؟؟
    آیا میتونم دوباره عاشق بشم؟؟؟ دیدم به همه بد شده است...
    با چه حس و رویی به نفر بعدی که قراره باهام زندگی کنه بگم دوستت دارم؟؟؟
    عذاب وجدان گرفته‌ام از این همه محبتی و ابراز عشقی که به ایشون کردم. هویتمو از دست دادم.
    ویرایش توسط Hashoor : دوشنبه 17 آبان 95 در ساعت 16:14

  2. 2 کاربر از پست مفید Hashoor تشکرکرده اند .

    danger (دوشنبه 17 آبان 95), nima026 (دوشنبه 17 آبان 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 98 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    6,968
    سطح
    55
    Points: 6,968, Level: 55
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 182
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 145 در 78 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ببین جناب هیچ اتفاق خاصی نیافتاده شما فقط زیادی درگیر احساسات شدید که البته طبیعی هست نگران هیچ چیز نباشید قط به خودتون زمان بدید زمان همه چیزو حل میکنه سرتون رو گرم کنید با کار ودرس وتفریح روزهای خوب شماهم میرسه.

  4. کاربر روبرو از پست مفید danger تشکرکرده است .

    Hashoor (دوشنبه 17 آبان 95)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خیلی معذرت میخوام ولی...
    چخبره بردار من؟اصلا اتفاق خاصی نیوفتاده فقط شما دارین برای خودتون بزرگش میکنین.از اول تند رفتین و برای خودتون بریدین و دوختین.
    قبل از این خانم با کس دیگه ای دوست نبودین؟
    این موضوع نباید شمارو نگران کنه برای اینده که طوری به همسر اینده تون بگین دوستت دارم.چون اولا که قضیه مهمی نبوده دوما بین شما چیزی نبوده که حالا از کارتون خجالت بکشین سوما وقتی عاشق همسرتون شدین خود به خود بهشون میگین که دوستشون دارین و این خانم تو ذهن شما کاملا ناپدید میشه.
    همون بهتر که خدا کاری کرد همین اول راه این ارتباط تموم شه.
    حال الانتونم عادیه.حس میکنم اولین ارتباطتون بوده که خب همه همینجورن ولی ماه دیگه انگار نه انگار.
    به زندگی عادیتون برگردین و به فکر اهداف بزرگ زندگیتون باشین.این اتفاقا چیزی نیست

  6. 2 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    Hashoor (دوشنبه 17 آبان 95), نیکیا (دوشنبه 17 آبان 95)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رابطتون درچه حدبوده؟ چطورفهميدي فقط براي پول ميخواستن؟ توضيح بيشتر لطفا.

  8. کاربر روبرو از پست مفید tanin_eshgh تشکرکرده است .

    Hashoor (دوشنبه 17 آبان 95)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1395-8-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 14 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    7 ماهه پیش منم دقیقا به وضع شما دچار شدم. وقتی این نوشته هارو خوندم فقط و فقط یاده خودم افتادم....

    """"""با اینکه ازش متنفر شدم
    اما الان خودم احساس آرامش ندارم. حالم خوب نیست.
    حس میکنم بی احساس شدم و با چوب هیچ فرقی ندارم.
    با چه رویی به پدرم بگم اشتباه کردم؟؟؟
    آیا میتونم دوباره عاشق بشم؟؟؟ دیدم به همه بد شده است...
    با چه حس و رویی به نفر بعدی که قراره باهام زندگی کنه بگم دوستت دارم؟؟؟
    عذاب وجدان گرفته‌ام از این همه محبتی و ابراز عشقی که به ایشون کردم. هویتمو از دست دادم."""""""

    منم از همه متنفر شده بودم. به هیچ کس دیگه اعتماد نداشتم. حتی به خانواده ی خودم. (چرا ؟ چون 7 ماه از زندگیم دروغ خالص بود. خیلی حس بدیه. امیدوارم کسی تجربش نکنه)
    هر کسی باهام حرف میزد احساس میکردم داره فقط دروغ میگه. خودم رو, هویتم رو, همه چیزم رو گم کرده بودم...

    و این برام درس عبرتی شد تا برای کسی که از عشق بویی نبرده تره هم خورد نکنم. درسته تلخ ترین اتفاق زندگیم بود ولی یکی از بزرگترین و بهترین تجربه های زندگیم بود که کلی بزرگم کرد و طرز تفکرم رو نسبت به خیلی چیزا روشن تر کرد.


    منم با یک دختری آشنا شدم و بعد از 7 ماه متوجه شدم که بهم خیانت کرده و اونی نبوده که نشون میداده خودش رو. ولی من نمیتونستم اینو باور کنمو بقیه داستان....

    الان تقریبا 4 ماه میگذره از اون قضیه و هر ماه که میگذشت من حالم بهتر میشد. الان باید هر چیزی که شما رو یاده اون دختر خانوم میندازه از زندگیت حذف کنی. فقط گذشت زمان که میتونه بهت کمک کنه.
    این راه حل هم به شدت جوابگوی حال شماست;
    1. با آدم های جدید تر آشنا بشین (چه پسر و چه دختر)
    2. تا یه نفر بهت گفت دوست دارم و برات میمیرم باور نکن (البته تا وقتی که برات ثابت نشده باشه. ولی خب بازم میگم تو این دورو زمونه مجنون بشی اشتباهه به نظره من)
    3. با خانوادت بیشتر وقت بگذرون و بهشون اعتماد کن. (فقط اونان که بدون هیچ منتی دوستت دارن)
    4. تفریح های جدید برای خودت انتخاب کن
    5. حتما سراغ ورزش برو
    6. سعی کن ساکن و یک جا نشین نباشی.

    همه ی اینا میگذره و حالت روز به روز بهتر میشه. خیالت راحت

  10. کاربر روبرو از پست مفید nima026 تشکرکرده است .

    Hashoor (دوشنبه 17 آبان 95)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آبان 97 [ 22:27]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,924
    سطح
    26
    Points: 1,924, Level: 26
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin_eshgh نمایش پست ها
    رابطتون درچه حدبوده؟ چطورفهميدي فقط براي پول ميخواستن؟ توضيح بيشتر لطفا.
    رابطه بیشتر در حد چت و پیامک بود. اما بعضی وقت‌ها با دوستش بیرون هم میرفتیم.

    نحوه‌ی فهمیدنم اینجا نگم بهتره چون کمی غیراخلاقی بود کارم اما خب بخاطر تحقیق بود. مطمئن باشید شکی در این مورد ندارم.

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 آبان 97 [ 22:27]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,924
    سطح
    26
    Points: 1,924, Level: 26
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان.

    کمکم کنید حالم خوب نیست من ایشون را هفته‌ای 3بار در دانشگاه میبینم. 4ترم دیگه هم از دانشگاه باقی مونده. وقتی میبینمش بدنم داغ و تقریبا بی حس میشه.
    چطوری باید فراموشش کنم وقتی همش میبینمش؟؟؟

    چندروزیه همش دوست دارم بخوابم. مثلا امروز صبح فقط 2ساعت رفتم دانشگاه و اومدم تا 5عصر خوابیدم. شب هم زود میخوابم. توی اینترنت خوندم پرخوابی نشونه‌های افسردگی هست.
    همشم خوابش رو میبینم خواب میبینم دارم تلاش میکنم باهاش آشتی کنم و موفقم میشم. آخه قبلا هم چندبار دعوا و بحث کرده بودیم و من همیشه نازشو میکشیدم و کوتاه میومدم و آشتی میکردیم.

    دارم عذاب میکشم. چرا وقتی خودم ازش متنفر شدم و باهاش دعوا کردم بازم اینقدر بهش فکر میکنم و ناراحت هستم؟؟؟


    راستی اینو یادم رفت بگم. من فقط باهاش فقط دعوا و جر بحث کردم. اما اون رابطه رو تموم کرد و گفت شمارمو پاک کن و از همه جا بلاکم کرد. به نحوی منو مقصر کرد در صورتی که من مطمئن بودم.

    چندروز پیش هدیه و چیزهایی که بهش داده بودم را برام پس اورده بود.

    لابه‌لای یه کتاب رمان که بهش داده بودم. پر گل گذاشته بود و شعر عاشقانه نوشته بود و تاریخ دریافت هدیه رو نوشته بود.
    در صورتی که ایشون در مدت 1سال حتی 1بار هم به من نگفت دوستت دارم.
    شاید از این طریق میخواسته اذیتم کنه و تا حدی هم موفق شده.





    قبل از این خانم با کس دیگه ای دوست نبودین؟
    حال الانتونم عادیه.حس میکنم اولین ارتباطتون بوده که خب همه همینجورن ولی ماه دیگه انگار نه انگار.
    بله اولین بود و فقط هم برای ازدواج میخواستمش. به خانوادمم گفته بودم.
    ویرایش توسط Hashoor : دوشنبه 24 آبان 95 در ساعت 19:37

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام جناب خداروشکر که متوجه شدین من پست اولت رو خونذم خودم تقریبا همچین حدسی زدم همینکه ایشون هنوز هیچی نشده برگشته گفته ما جهیزیه نمیدیم سنش رو چیزه دیگه گفته بوده خونشون رو اشتباه متوجه شدی
    اما از تجربه میگم تجربه کسی که همه اینچیزهارو دیده یا در دیگران یا خودش
    اختلاف فرهنگی و اقتصادی مهمترین اختلافزناشویی خاهد شد
    و همچنین مهمترین چیز در انتخاب همسر صداقت و شباهت فکری به ماست
    شما دنبال کسی باش که از لحاظ فکری خیلی با خودت و خونوادت شبیه باشه
    پس ناراحت نباش و بدبین
    زمان همه چیز رو در خودش حل خاهد کرد گاهی غم و غصه یکی دو ماهه بهتر از یک عمر پشیمانی است
    در ضمن یادت باشه برای انتخاب همسر چیزی رو قبول کنی که از پسش بربیایی
    وقتی تو حسابت بیش از 2تومن نداری چرا قبول میکنی باشه جهیزیه ایا فکر کردی امدیم و این کار سرگرفت اونوقت چطور میخای از پسش بربیای با وام و غرض و قولهاونوقت اینقدر بهت فشار خاهد امد که به همسر بند خدا فشار خاهی اورد و اولین درگیریها از اینجا شروع خاهد شد
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 25 آبان 95 در ساعت 14:27

  14. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    Hashoor (یکشنبه 30 آبان 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 فروردین 92, 00:01
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  3. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 بهمن 90, 20:16
  5. روانشناسی دست خط
    توسط بالهای صداقت در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 19:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.