به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آبان 95 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1395-8-15
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلاف زن و شوهر

    با سلام و باعرض تشکر و احترام در هیچ کاری لزومی نمی‌بیند که با منمشورت داشته باشد درحالی که از من همه جوره کمک می خواهد زندگی ما به این شکله کهمن صبح شش ونیم میرم سرکار و عصر ساعت پنج بعد از اینکه پسرم را از مهد گرفتم میامخونه اون هم کارش شیفتیه توی شرکت واحدهراننده است فوق دیپلمه از صبح پسرم پیششه تا ساعت 12 ظهر بعد پسرم را طبق عادتمیبره مهد و من عصر میگیرمش و شب ساعت 10 میاد خسته و کوفته فقط میخواد بخوابه وما کمتر همدیگر را درحالی که سرحالیم میبینیم . پنج شنبه و جمعه هم یک کاری برایخودش ردیف میکنه و اگر من ازش بخوام جایی بریم من حوصله ام سر رفته میگه چقد توددری هستی مگه صبح تا شب اداره نیستی میگم اداره مثل یک زندانه من میخوام با توبرم بیرون همش مسخره میکنه . از چهارم و پنجم هرماه هم می گوید ندارم ندارم و حتیپول نان هم ندارد وقتی میگویم چرا نداری و حقوقت را چکار کردید اصلا عادت نداردهیچ توضیحی بدهد حتی می‌گوید تو کار نداشته باش یک جایی سرمایه گذاری کردم و سرماهآنقدر قسط و قرض درست میکنه که من مجبور بشوم خرج کنم پول مهد پسرم پول آب برقتلفن و خیلی چیزها را من میدهم من فکر میکنم در طول روز اصلا به من و پسرم فکر نمیکند هیچ وقت برناامه ریزی نمی کند که برای تفریح حتی به یک پارک نزدیک برویم همیشهمی گوید کار دارم حتی روزهای پنج شنبه و جمعه هم برای خودش کار درست میکند انگارکه من و پسرم وجود نداریم همیشه سرش تو لاک خودشه من قبل از ازدواجم با خانواده امبه مسافرت می رفتم الان هم همینطور است بیشتر اوقات خونه خواهرم خونه فامیل تنهاییمیرم همه میگن رضا کو من یه بهانه ای میارم .همیشه ازدستش ناراحت میشوم به قولشعمل نمی کند وسایلی را می خرد و کنار میگذارد استفاده نمی کند یک کمد داریم پر ازوسایل ریزو درشت که برایش خیلی ارزش دارد ولی استفاده نمی کند همش میگهسرمایه گذاری است ولی هیچ وقت دل من را خوش نمی کند درحالی که من دلم میخواد باهمسرم برم میهمانی و مسافرت نه با خانواده ام . من خیل غصه میخورم کاری ازمبرنمیاد خیلی با خوبی باهاش رفتار کردم ازش خواهش کردم بیشتر بفکر ما باشهولی فایده ای نداره نمیدونم چکار کنم من احساس میکنم تو این دنیا تنهای تنهاهستم و هیچ کس نیست که باهاش حرف بزنم من پس انداز خودمو میکنم اون هم همینطور .هیچ وقت نشده یک گل بگیره برای تولدم مثلا بیاره برام هیچ مناسبی رو اهمیت نمیده .اصلا یکجوره خاصیه و نمی دونم چکار کنم . مثلا الان یک پراید من داشتم فروختیم باوام اون یک ماشین مدل بالاتر خریدم اصلا از خونه نمیارتش بیرون میگم وسایل برایلذت بردنه نه برای قایم کردن . خیلی خسته ام خیلی در طول روز اگه کاری نداشته باشهاصلا زنگ نمی زنه نمی دونم با حقوقش چکار میکنه فقط میدونم اصلا اهل دختربازینیسست وبرای کسی خرچ نمی کنه ولی وسایل بی فایده زیاد میخره . کمکم کنید دلممیخواد با من صمیمی بشه . اینقدر از من دور نباشه این اخلاقاش اصلاح بشه . فقطتوقع داره دیگران بفکرش با شند و بهش کمک کنند خودش هیچ کاری برای کسی نمی کنههمین دیشت داماد عمه اش خونه ما بود باور کنید دو هفته نمی شه اون بنده خدا وسطروز با ماشینش ما رو به یک جای دور برد و برگردوند ولی شوهر من با اینکهماشین تو پارکینگ بود اونها رو نرسوند خونه نه به من محبت داره نه به اطرافیانشسرش تو لاک خودشه . هیچ وقت نمیاد کنار من بشینه دو کلمه صحبت کنه اگر هم بشه منمیرم بزور چند کلمه حرف میزنه ولی با دوستاش کلی خوش وبش میکنه و همه میگن رضاچقدر مهربونه. خلاصه نه از نظر عاطفی تامین هستم نه مالی . باور کنید من حاضرم نصفحقوقم رو بهشت بدم فقط بدونم چکار میخواد بکنه با من مشورت کنه پولش رو به بطالتنده ولی وقتی میبینم پول آب برق تلفن مهد پسرم میوه و... باید من بدم بهش نمیگمچقدر دارم ومیگیرم بارها با هم قرارگذاشتیم که بریم فردا صبح طلاق بگیریم ولینیومده. نمی دونم از زندگی چی میخواد واقعا نمیدونم من اینجا تو اداره خیلی مقاله میخونمبرای بهتر شدن روابطمون ولی هرکاری کردم انگار یک چیزایی تووجودشه تغیر نمی کنهبقول یکنفر میگفت اون احساس کمبود از گذشته داره باور کنید یک هفته است مامانش خونه ماست دیروزبه من زنگ زده میگه چرا شوهر تو اینجوریه گفتم شما تربیتش کردی خانوادش خیلیمحترمند ولی باباش بشدت خسیسه هیچ کاری برای شوهر من که پسر اولش بود نکرد حتیعروسی خودمون گرفتیم فکر کنم تو سختی بزرگ شدن که اخلاقش اینطوریه .افسردگی گرفتم. تو اداره همش بهم میگن چرا اینقدر ساکتی . کمکم کنید لطفا .

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم زندگی شما اساسی باید تغییر کند و تغییران زمان بر هست
    اگر میتونی با زبون چرب و نرم حتما حتما برین باهم مشاوره همس شما احتمالا یکم خسیسه و چون قبلا تو سختی بوده میخاد اینقدر جمع کنه تا راضی بشه و کیف میکنه وقتی جمع میکنه حالا راه درست ؟؟؟و
    حتما برین مشاوره باهم البته باید خیلی تلاش کنی ببریش
    حالا کارهایی که شما باید بکنیاز نوشتهات متوجه شدم خیلی به همسرت غرغر میکنی و درستدرخاست نمیکنی طوری که همسرت فقط میخاد خونه نباشه و دایم فراریه
    شما بایدخونه رو محل ارامش قرار بدی اولا چند تا کار باید انجام بدیتاایشون جذب خودت کنی کم کم که اوضاع بهترشد دیگه اصلا هزینه های خونه رو به دوش نکش
    ببین مرداچند تا نیاز اساسی دارن که باید تامین بشه و گرنه میرن سمت چیزی یا کسی که تامینش کنه که خودت میگی با دوستاش خیللللی خوبه یعنی اونجا تامین میشه
    نیازهای مردان:
    1نیاز به احترام 2 نیاز به تایید شدن 3تعریف و تمجید4تامین کنندگی دیگران
    حتما رفتارت رو با همسرت تغییر بده شک نکن تغییرات را خاهی دید
    خیلی بهش احترامبذار
    تاییدش کن بهش پر و بال بده بهش بگو بخت افتخار میکنم تکیه گاهمی چقدر خوبه که میتونم بهت تکیه کنم و......
    هر چیزی میخای اینصورت بگو مثلا واااای رضا چقدر دوست داااااارم بهم بریم قدم بزنیممممممم واااااای چقدر خوشرگذشششششت باهم رفته بودیم فلان جا و.....
    ابرازرنیاز کن
    یا از بچت کمک بگیرتا با شیرین زبونی چیزیاز باباش بخاد
    بهش حس تامین کنندگی بده
    وقتی شما با غر میگی خسته شدم دلم پوسید و ......اصلا فایده نداره
    حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله

  3. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (شنبه 15 آبان 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.