به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 تیر 96 [ 22:22]
    تاریخ عضویت
    1395-8-11
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    528
    سطح
    10
    Points: 528, Level: 10
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    می ترسم... ناامیدم... نمیدونم کجا دارم میرم.

    نمیدونم از کجا براتون بگم .اینقدر از این داستانا شنیدین که دیگه داشتم منصرف میشدم اینو بنویسم.
    مشکل فعلیمو براتون میگم ولی تهش بر میگرده به دوران نوجونیم.پس بزار از اولش شروع کنم. وقتی دوازده سالم بود . میخاستم خود کشی کنم یه نامه بچه گانه هم نوشته بودم . علتش این بود که تو کلاس شاگرد دوم شده بودم. روش های خودکشی مختلفی رو هم امتحان کرده بودم. ولی جرات نداشتم هیچکدو مشو انجام بدم. هرشب مزه خونو تو دهنم احساس میکردم.
    خلاصه بعد از مدتی به خانوادم فکر کردم که بعد ا ز من چجوری میخوان ادامه بدنو از این حرفا دیگه بخیالش شدم و به خانوادم دل بستم . فکر می کردم که دیگ این فکر لعنتی از سرم رفته بیرون.
    اما چهار سال بعدش وقتی دوباره تو دوم دبیرستان بودم.این فکر سراغم اومد. اینبار می دونستم اون فکر چه بلایی سرم میاره تصمیم گرفتم یک انگیزه ایجاد کنم . تا بتونم از فکر بیام بیرون .انگیزم این بود که یه نفرو ببینم . هر جور شده برم اونو ببینم. حتی نمیدونستم اون کی هس.
    خلاصه سرتونو درد نیارم بعد از مدت دوباره سه چهار سال به زور شب و روز درس خوندن تونستم تو شهر خودم یه دانشگاه دولتی قبول شم. اما دوسه ماه قبل از قبولی دوباره ذهن معیوب من از رو بیکاری انگیزمو بهم یا اوری کرد. .ولی دیگ نمیشد سراغ اونو گرفت . من کنکور داده بودم .یعنی اون انگیزه رو ول کردم. چند مدت گذشت دوباره توماه های تابستان این فکررا میان سراغم .منم تصمیم گرفتم خودمو مشغول کار کنم. اما نشد. خونواده مخالفت میکردند. کارنبود. از این داستان های همیشگی.
    وقتی سال اخر شد یا باید میرفتم سربازی یا باید میرفتم ارشد. رفتم مشاور گفت پی چیزی که علاقه داری بگیر.منم تازه دوزاری اومده بود سرجاش اصن به چی علاقه دارم ؟ این همه مدت داشتم چیکار میکردم. یا بهتره بگم تمام این مدت داشتم یه کاری رو نمیکردم. (همون فکر بده).
    حالا 22 سالمه چن ماه دیگ اعزامم. چن ماه دیگه هم میشه 23 سالم از زمانی فارغ التحصیل شدم نمیدونم دارم چیکار میکنم تقریبا هر کاری ور دوست دارم . از هر کاری هم متنفرم. سال یپش وقتی درسام کمتر شد شروع کردم به بازی کردن تا سرم گرم شه الان بدجور ایده دارم در باره داستان بازی همون جور که عاشق نوشتنم. همون انگیزه ای با هاش بزرگ شدم حالا اونو ول کردم.میدنم یه چیز واهیه.
    این یه ماهه تصمیم گرفتم پول دربیارم فقط پول . ولی نمیدونستم مثل سابق نیستم . یه جا رفتم سر کار اینقدر احساس خستگی و پیری می کردم مجبور شدم روز دوم به صاحب کارم بگم نمیتونم بیام.
    حالا احساس پشیمونی میکنم. نمیدونم چی میخام . همون چیزی که این چن ساله اذیت می کرد دوباره برگشته.تقریباً از دو سه ماه قبل از تمو شدن دانشگاه . ایندفعه خیلی وحشتانک تره. تو خوابم هم میترسم. مدام تصاویر اینده رو جلوش چشام میاره تو اون همه خوش و خندان موفق اند و همه سعی میکنند منو دلداری بدند. بعضی وقتا گذشته رو میاره چیزایی که باعث میشن بغضم بگیره .اما دیگه نمیتونمم گریه کنم.بعضی وقتا مرگ یه نفر میبینم و منم تو خواب فقط گریه میکنم.
    پیش خودم دارم برنامه می ریزم میگم برم یه کلاسی تا بعد از دو سال دیگ برم سر اون کار. اما باز دوباره اون فکر میاد میکه "خب بعدش چی؟"
    دارم دیونه میشم. این شاید از گذشته تو وجودم بوده ویا شاید یه چیزه طبیعیه. اما دیگ نمیکشم.مثل همین نقطه به ته رسیدم. اما دوباره به خانوادم نگاه میکنم و منصرف میشم. کسی میتونه بگه مشکل من چیه؟ خودمم نمیدونم چیه؟ چن روز پیش یه تست افسردگی گرفتم گفت شما شدیدا افسرده هستید و نیاز به مشاوره دارید.
    ممنون میشم کسی کمک کنه. فقط خواهشا راه حلهای فضایی مثل موفقیت درچند قدم و خوسبختی نزدیک است و از اینجور چیزا نگید، چون وضعیت روحیم داغون تر میشه؟ بازم ممنون . خیلی طولانی شد.

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزىزاول از همه بهتره پىش ىک روانپزشک بروىد دوم بگردىد ببىنىد علت افسردگىتون چى هست. نکنه بر اورده نشدن همون داستان بازىهاست اگر ادم اىده پردازى هستىد بهتره از مقاله شروع کنىد نقالات دىگران بخونىد نقطه قوت و ضعفشو پىدا کنىد بعد روش نظر بدهىد اىنجورى مى تونىد اىده هاتونم بىان کنىد. ىعنى شما براى خودتون ىه انگىزه تعرىف کردىد ىا اىن انگىزه در شما بوجود اومد ؟ورزش پىاده روى خىلى مىتونه براى شما خوب باشه.

  3. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 تیر 96 [ 22:22]
    تاریخ عضویت
    1395-8-11
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    528
    سطح
    10
    Points: 528, Level: 10
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می ترسم به روانپزشک برم. چند بار به خونوادم گفتم که بهتره برم.ولی اخر به دلایلی نشد. هم بحث هزینشه هم ممکنه برام پرونده درست کنند یه جورایی ابروی خانواده زیر سوال میره.بعضی وقتا خودم خود درمانی می کردم. تو خونه ورزش می کردم. سعی می کردم یه چیز جدید یاد بگیرم. حتی اشپزی یاد میگرفتم تا اون فکر نیاد سراغم. ولی هر بار یه روزنه پیدا میکنه. مدام احساس می کنم زمانم دارم از دست میدم. هر چی هم بیشتر میگذره جای اون فکرهم تو سرم بیشتر میشه.
    حالا اگ روانپزشک نرم و خود درمانی کنم فایده داره ؟میترسم دوباره دو سه سال بعد مثل خوره این فکر ازاردهنده بیاد تو ذهنم.

  5. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه صبح دیگه یه صدایی توی گوشم میگهثانیه های تو داره میره امروزو زندگی کن فردا دیگه دیرهنم نم بارون میزنه به کوچه وخیابونیکی می خنده یکی غمگینه زندگی اینههمه قشنگیش همینهخورشیدو نورو ابرای دور وهرچی که تو زمین و آسمونه بهم انگیزه میدهرها کن دیروزو زندگی کن امروزوهر روز یه زندگی دوبارست یه شروع جدیدهـــ♫♫♫دوست دارم زندگی روخوب یا بد اگه آسون یا سخت نا امید نمی شم چوندوست دارم زندگی رولا لا لا.ها ها هاچشماتو وا کن یه نگاه به خودت تو دنیا کناگه یه هدف تو دلت باشهمیتونه کل دنیا تو دستای تو جا شهجاده دنیا میسازه واست کابوسو رویایکی بیداره و یکی خوابه راهتو مشخص کن این یه انتخابهاگه ابرای سیا هو دیدی اگه از آینده ترسیدیپاشو و پرواز کن تو افق های پیش روتنگو به سرنوشت می بازی تو بخوای فردا رو میسازیپس دستاتو ببر بالا و بگودوست دارم زندگی رو
    به این فکر نکنید که داره عمرتون میره به این فکر کنید که چگونه بهتره بره و براش تلاش کنید
    متاسفانه توی ایران این جوری که به یک آدمی که افسرده است یا هر مریضی دیگه ای داره به شکل یک آبرو بر خانواده بهش نگاه میشه
    کدام فکر منظورتون؟ خود کشی منظورتون ؟ اگر شما آدم ایده عالی هستید میخواهید با خود کشی یک جمع از بهره برداری درست از خودتون محروم کنید ؟
    یا دوست داشتن کسی که بهتون انگیزه میده مد نظرتون ؟


    - - - Updated - - -

    یه صبح دیگه یه صدایی توی گوشم میگهثانیه های تو داره میره امروزو زندگی کن فردا دیگه دیرهنم نم بارون میزنه به کوچه وخیابونیکی می خنده یکی غمگینه زندگی اینههمه قشنگیش همینهخورشیدو نورو ابرای دور وهرچی که تو زمین و آسمونه بهم انگیزه میدهرها کن دیروزو زندگی کن امروزوهر روز یه زندگی دوبارست یه شروع جدیدهـــ♫♫♫دوست دارم زندگی روخوب یا بد اگه آسون یا سخت نا امید نمی شم چوندوست دارم زندگی رولا لا لا.ها ها هاچشماتو وا کن یه نگاه به خودت تو دنیا کناگه یه هدف تو دلت باشهمیتونه کل دنیا تو دستای تو جا شهجاده دنیا میسازه واست کابوسو رویایکی بیداره و یکی خوابه راهتو مشخص کن این یه انتخابهاگه ابرای سیا هو دیدی اگه از آینده ترسیدیپاشو و پرواز کن تو افق های پیش روتنگو به سرنوشت می بازی تو بخوای فردا رو میسازیپس دستاتو ببر بالا و بگودوست دارم زندگی رو
    به این فکر نکنید که داره عمرتون میره به این فکر کنید که چگونه بهتره بره و براش تلاش کنید
    متاسفانه توی ایران این جوری که به یک آدمی که افسرده است یا هر مریضی دیگه ای داره به شکل یک آبرو بر خانواده بهش نگاه میشه
    کدام فکر منظورتون؟ خود کشی منظورتون ؟ اگر شما آدم ایده عالی هستید میخواهید با خود کشی یک جمع از بهره برداری درست از خودتون محروم کنید ؟
    یا دوست داشتن کسی که بهتون انگیزه میده مد نظرتون ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 تیر 96 [ 22:22]
    تاریخ عضویت
    1395-8-11
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    528
    سطح
    10
    Points: 528, Level: 10
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دستت درد نکنه داداش حداقل میایی جواب میدی . ولی بهتره دیگه به موضوع ادامه ندم تقریبا حرفایی که داری میزنی رو انگار یه جا یه نفر دیگه بهم گفته. فرصت که شد میرم پیش مشاور. میخام برم پیش همون صاحب کار قبلیه ازش بخوام دوباره فرصت بهم بده. ولی نمیدونم کار درستیه یا نه . میترسم دوباره کم بیارم. چن جا دیگه هم دنبال کار میگردم.سرم گرم بشه شاید این فکرا دیگه نیاد... .

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    من دکتر نیستم ولی بنظرم شما دچار اضطراب و وسواس و افسردگی هستین اینکه چندبار به خودکشی فکرکردین خطرناکه.فکرنکنم باخوددرمانی راه به جایی ببرین.پیش یه روانپزشک برین تاتشخیص بدن نیاز به دارو دارین یا خیر؟هرچه زودتر اقدام کنین بهتره چون ممکنه بایه دوره 6ماهه کاملا درمان شین.
    محض اطلاعتون من خودم داروی اعصاب مصرف میکنم اصلا به این وحشتناکی که شما تصور میکنی نیس.گاهی اوقات بدن آدم کمبودهایی داره مثل کمبود آهن،کلسیم،...آیابرای اینها دارو نمیخوریم؟؟!!حالا بدن شما کمبود یه هورمون داره این داروها باعث میشن اون هورمون به میزان لازم برسه.
    بین خودمون باشه شاید این صبری که از نظر بقیه دارم مربوط به دارو باشه که همه به خانمی من ربطش دادن

  9. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز افسردگی شما حاد نیست چون شما اراده میکنید و کاری انجام میدید و موفقیتی کسب میکنید .. ولی ادم افسرده حاد عاجز از انجام کار روزانشه ..

    مشکل شما با چن جلسه روانشناسی تا حدود زیادی درمان میشه ولی بقیه اش بر میگرده به خودتون. شما شاید مشکل صفر تا صد داشته باشین..یعنی یا همه چیز یا هیچی.. مثلا وقتی شاگرد دوم شدید دگ همه چیز صفر و پوچ

    شد براتون.. یا وقتی موفقیتی بدست میارین اون براتون اهمیت پائینی داره و بازم براتون پوچه.. ولی فکر خودکشی رو انقد پر اهمیت برا خودتون جلوه دادین اون از همه موفقیت ها براتون مهم تره..

    شما باید تو یه گروه دسته جمعی عضو بشین مثله گروه ورزشی تا با کنار اونها بودن افکار منفی براتون پوچ بشن یعنی جاشون عوض بشه..

    اگه اینده براتون پوچ و بی معنیه فعلا در حال زندگی کنید و کارهائی رو که انجام میدین به اینده ربطش ندین.. و موضوع رو اگه به خونواده نگفتین در جریان بذارید تا از حالتون خبردار بشن و کمکمتون کنند.. چون ادم افسرده فکر میکنه هیچ
    حامی نداره .. افسردگی باعث میشه شما بی دلیل احساس خستگی کنید ولی باید مقاومت کنید و به کارتون ادامه بدید ..بعد که اون کارو انجام دادید لذتش سراغتون خواهد اومد ..

    فقط تا جائی که میتونید بیکار نباشید و به اون قضیه فکر نکنید ..بعد از مدتی که حالتون خوب شد اگه خودتون بخواید برید سراغش خودتون خواهید دید که چقد مضحکانه بود..

    سخته ولی میشه

  11. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    nima026 (سه شنبه 18 آبان 95), شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 تیر 96 [ 22:22]
    تاریخ عضویت
    1395-8-11
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    528
    سطح
    10
    Points: 528, Level: 10
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خواهشا جواب بدین من چند روز پیش گفتم برم یه جا کار کنم تا این فکرا از سرم بره . از قضا رفتم تو تاکسی تلفنی منشی شدم. تازه امروز روز اولمه هفت صبح تاهفت شب تعطیلی هم ندارم روزی بیست تومن . فکر میکردم الان باید حالم خوب باشه وای بدتر شدم اینقدر از پشت تلفن غر شنیدم که میخواستم اونجا رو ترک کنم. به نظرتون همین کارو چن هفته ادامه بدم یا کلا بیخیالش شم.تو رو خدا یکی کمکم کنه نمیدونم مسیر درست رو میرم یا نه؟ادبیات اون راننده هاشم خیلی فرق داره همه از دم بی تربیت. ولی چنتاشون فرهنگین.امشب خیلی خستم. فردا تاپیک چک میکنم.
    ممنون میشم کسی بگه چیکار کنم. اگه الان بگم نه نمیرم پس فردا پشیمون میشم چرا گفتم نه اگه هم ادامه بدم میترسم وضعیت روحی از لحاظ فحش هایی که اونجا میدن بدتر شه .

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    خوبه که گام اولو برداشتید ولی اینو یادتون باشه صرفا قرار و بر این نذارید که چون امروز میرین سر کار دگ همه چی گل و بلبل خواهد شد.. شما یه کاریرو انتخاب کنید که توش تنش زیاد نباشه..

    به نظر من یه کاری مثله کارگاه نجاری .. یا گلکاری و غیره .. باشگاه هم حتما ثبت نام کن

  14. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 تیر 96 [ 22:22]
    تاریخ عضویت
    1395-8-11
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    528
    سطح
    10
    Points: 528, Level: 10
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نجاری .اشپزی خوبه ولی باید مدت زیادی سر پا باشی و محیط نجاری خیلی بده ریه هات خراب میشه. ازاون گذشته من این شغلو چون نزدیک خونمون بود و زیاد لازم نیس واسه رفت وامد هزینه کنم رفتم. امروز باز حالم بهتره .با یه سری افرادی صحبت کردم که داشتن سر پونصد تک تومنی همدیگه رو تهدید به مرگ میکردند.
    حالا یه هفته میرم ببینم چی میشه . متاسفانه تا وقتی کارت پایان خدمت نداشته باشم کارخانجات منو قبول نمیکنند. شاید بعد از این کار برم با چند تا کارخونه صحبت کنم برم کار کنم.خدا کنه قبول کنند
    والا باشگاه هم نمیتونم برم . یعنی اصن قبلا هم نمیرفتم . هوا سرده بدنم خیلی زود سرما میخوره.
    باز دستتون درد نکنه جوادیان عزیز میای همینا رو میخونی ...

  16. کاربر روبرو از پست مفید salarsard تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 آبان 95)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.