به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بیماری من و نگرانی نسبت به آینده (لطفا بهم بگيد من چيكاركنم؟)

    سلام دوستان خوبم
    خوب هستين؟
    حالم خوب نيست اومدم اينجا باشما درمورد موضوعي باشما مشورتي بگيرم...واقعا موندم چيكاركنم
    من چندسال مشكل قائدگي دارم...يه بار هفت ماه پريود نميشدم يه بار پنج ماه يه بار دوماه ميشم سه ماه بعدش ميشم...كلن باخوردن قرص فقط قائدگي به سراغم مي اومد درغيراينصورت قائدگيم درحد صفر بود...ديروز نزد دكتر رفتم...ومشكلم گفتم بهم گفت تخمكت نارسه...برات قرص سه دوره مينويسم تاپريود بشي...بهش گفتم يك ماه ونيم ديگه من قراره ازدواج كنم....ميخوام جلوگيري كنم...گفت خانم براچي جلوگيري كني...تومشكل قائدگي داري سنت هم 25ساله...ميدوني اگه جلوگيري كني تخمكات ازدست ميدي به احتمال 99درصد نازا ميشي...باشنيدن حرفهاي دكتر بدنم به رعشه افتاد...حالم بد شد...ازمطب كه زدم بيرون به خواهرم زنگ زدم وجريان گفتم...خواهرم گفت عيبي نداره نگران نباش...ولي راست ميگه تونبايد جلوگيري كني...بهش گفتم پس شوهرم چيكاركنم؟اون اصلا بچه نميخواد....بهم ميگه سه ياچهارسال بعدازازادواجم بايدبچه دار بشم...كارم روچيكاركنم...اصلاموندم چيكاركنم...اگه قراره بچه دار بشم پس بايد قيدكاربزنم...وازهمه مهمتر مشكلات اقتصادي ونداشتن آمادگي براي بچه دار شدن...خانوادم بهم ميگن به هيچ عنوان به شوهرت نگو...نميدونم كاردرستي ميكنم ياخير...من به فكراينم كه بعداازازدواج بهش جريان بگم
    يه موضوع ديگه هم هست كه ميخوام بگم...دكتر پردم رو چك كردم بهم گفت پردت حالت ارتجاعي داره...ممكنه ياخون نياد يا اگه بياد خيلي كم بياد...براي اينكه دچارمشكل نشي برو پزشك قانوني برگه سلامت بگير...ممكنه شوهرت بهت شك كنه وپات به پزشك قانوني يا دكتر بازبشه...پس بهتره به همراه مادرت به پزشك قانوني مراجعه كني...راستش مادرم وكلن خانوادم مال اين حرفهانيستن...به نظر شما اين قضيه رو به شوهرم بگم قبل از ازدواج....اينكه من قبل ازازدواج رفتم خودم چك كردم وپردم حالت ارتجاعي داره...يا اينكه خودم تنها ميتونم نزد يه متخصص يا پزشك قانوني برم وبرگه سلامت بگيرم؟

  2. #2
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    شما با این افکار خیلی خودتون رو نگران کردید.
    گرهی که با دست باز می شود چرا با دندان باز می کنید.

    مطمئن باشید صداقت در زندگی اگر اثربخش نباشد، دروغ هرگز نمی تواند اثربخش باشد.
    شما خیلی ساده و صمیمی باید با شوهرت مسائل را مطرح کنی.

    به او بگو که مشکل زنانگی داشتید، و متخصص چه پیشنهادی برای شما داشته است و عوارض هایی که هست را برای ایشون هم بگو.
    همچنین بگو هنگام معاینه دکتر چنین پیشنهادی را مبنی بر اخذ گواهی پزشکی داده است. و او را در جریان قرار بدهید.


    تبصره: اما اگر مشکل شما از نوع دیگری هست، مثلا مشکلات شدید با شوهرت دارید، به او اعتماد ندارید ، و نگرانی بر شما و زندگیت حاکم هست ،(و ممکن است اکنون بگوید نیاز نیست و بعدا مشکلی برایت ایجاد کند) در آن صورت می توانید، طبق توصیه پزشک به اتفاق مادرت یا عضو دیگری از خانواده ات برای اخذ گواهی اقدام کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  3. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    tanin_eshgh (سه شنبه 11 آبان 95), خانم مهندس (سه شنبه 11 آبان 95), عشق آفرین (سه شنبه 11 آبان 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم حالا شما اقدامم بکنید معلوم نیست همون ماه اول بشه بعدشم تا چندماه که برا سرکار رفتن مشکلی نداری بعدم مرخصی زایمان بگیر. ولی در مورد گواهی و بیماری بهتره به همسرت راستشو بگی چون اینکه بخای تنها بری بعدا براش شبهه ایجاد میشه. ولی جوری بهش نگو که حس بدی براش ایجاد بشه فکرکنه فقط شما اینجوری هستین یا حالا معظل شده خودت نسبت به بچه دار شدن اشتیاق نشون بده. و اینکه به نظر یه پزشک اکتفا نکن من خودم به عینه دیدم دکترا هم از نظر نوع پرده هم مسائل دیگه اشتباه میکنن

  5. کاربر روبرو از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده است .

    tanin_eshgh (سه شنبه 11 آبان 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    آقاي مدير من رابهط صميمي وخوبي با خواهرم ومادرم ندارم...مثلا ديشب كه ازمطب اومدم وقرصها رونشونشون دادم سرم دادكشيدن گفتن قرصها قايم كن كسي نبينه نري جاربزني كه همچين مشكلي داري.....به شوهرت هم نگو...بهشون گفتم شماچتونه من توخونه خودمون دارم قرصهارودرميارم بيرون كه درنياوردم يعني اينقدر خنگم كه بخوام اين چيز روعلني كنم..تازه فردا شوهرم كه پيشش هستم كوره نميبينه نميپرسه براچي ايناروميخورم
    همه بهم ميگن نبايد به شوهرت بگي بزار بعداز ازدواجت
    امروز به شوهرم گفتم قصد چقدر بعداازدواجمون اقدام به بارداري كنيم؟بهم گفت من توفكرپنج سال هستم...بهش گفتم خيلي بده مابايد بعدازازادواجمون اقدام به بارداري كنيم...بهم گفت اصلا حرفش نزن من بچه نميخوام نميخوام يه بچه بيارم كه تو ي خرجش بمونم...تو وضع من روميبيني همش دارم قسط ميدم اون وقت يه بچه بيارم كه يه ريال ندارم براش خرج كنم....اصلا نميخوام بچه داربشيم...بهش گفتم اينطوري نگو اين حرف كه ميزني يدفعه خدا قهرش ميگيره و بهت اصلا بچه نده......ديگه ساكت شد
    اقاي مدير رابطه من باخواهرم ومادرم سر اين موضوعات اصلاصميمي نيست منظورم شب زفاف و بارداري...من باكلي پرس وجو فهميدم كه چندتا ازدخترعموهام مثل من پرده ارتجاعي دارن...اونا نه برگه سلامت به شوهراشون دادن ونه به دكترمراجعهكردن بعداز ازدواج....به گفته خودشون بعد ازچندبار دخول پرده بكارتشون رو ازدست دادن ومقدار خيلي كمي خون اومد اونم بعد ازاينكه به حمام رفتن...ولي نميدونم فرهنگ خونه شوهرم به چه صورته...اونا سراين موضوعات خيلي حساسن...ازهمين الان زنانشون بهم ميگن بايد نشونت رو نشونمون بدي(البته به شوخي) ولي تااونجايي كه ميدونم يه بار دخترعموش بكارتش ارتجاعي بوده كه شوهرش اون رو به دكتر برد وكلي دكتر باهاش حرف زد تاقانع شد
    فرهنگ اونا خيلي به اين چيزا اهميت ميدن...بنظر شما اون رو نزد متخصص ببرم كه براش توضيح بده...هم راجب بكارت وهم راجب قائدگي

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام عزيزم
    شما پيش متخصص رفتيد و آزمايش هاي لازم رو داديد،يا فقط از شرايطتون توضيح دادي؟
    اگه آزمايش ندادي و تنبلي تخمدان بوده تا زماني كه با چند متخصص خوب و ماهر مشورت نكردي و آزمايش ندادي بيخودي عيب روي خودت نذار ،شما آزمايش ندادي كه معلوم بشه ذخيره تخمكت چقدر هست ،اينو پيگيري كن،و.در ضمن چرا بايد قرص مصرف كني به مدت ٥ سال ؟ خيلي زمانش زياده شما با واحدهاي تنظيم خانواده مشورت كنيد بهترين و كم خطرترين راه براي جلوگيري رو بهتون پيشنهاد ميدن ،روش هاي جلوگيري رو هم اينترنت سرچ كنيد هست،استرس نداشته باش هر چي خدا بخواد همون ميشه ،به يك دكتر اصلا بسنده نكن ،اميدوارم خوشبخت باشي .

  8. کاربر روبرو از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 12 آبان 95)

  9. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    1- در مورد تاپیکهاتون

    به نظر من شما آدم نگران و مضطربی هستید. همه تاپیکهاتون در مورد نگرانی برای مسائلی هست که توی ذهنتونه و فاصله ی قابل توجهی تا واقعیت داره.
    خیلی هم به حرف و نظر و نگاه دیگران اهمیت می دید.
    شما از اشتغال می ترسی، از آشپزی می ترسی، از ازدواج می ترسی، از خانه داری می ترسی، از پسرهای سرکوچه می ترسی،
    از حرف و حدیث مردم در مورد ازدواجت و همسرت می ترسی، از نامزد خواستگار قبلیت می ترسی، ...

    از همه چی می ترسی ... چیزایی که اصلا به شما مربوط نیست ... اصلا نباید ببینیشون، چه برسه به این که بهشون فکر کنی یا ازشون بترسی و بهت استرس وارد کنن.


    2- در مورد بکارت ... اگر خانواده همسرتون از این رسمها دارن بهتره همراه یکی از خودشون برید گواهی بگیرید.
    همسرتون هم که گویا سخت گیره. بهتره یه گواهی بگیرید و خیال خودتون را راحت کنید.
    چون شما با این شرایط روحی که داری، توان با اعتماد به نفس برخورد کردن در مقابل اونایی که اشاره کردن نشانه ی بکارت ازتون می خوان ندارید!

    3- در مورد بیماریت اول مطمئن شو، حداقل با یه متخصص دیگه مشورت کن
    یکی دو ماه بعد از عروسی که شرایطتون استیبل تر و آروم تر شد و توی خونه ی خودت بودی، به بهانه صحبت در مورد جلوگیری از بارداری یا چکاپ پزشکی و ... سرصحبت را باز کن و در موردش با همسرت صحبت کن. جمله ها و کلمه هایی که می گی برای بیان مشکلت خیلی مهمه. لازم نیست اونو یه فاجعه نشون بدی.

    با توجه به این که الان عقدی و عروسیتون هم یکی دوماه دیگه است، شاید الان موقع مطرح کردنش نباشه.
    چون ایشون با خانواده اش زندگی می کنه، و شما هم با خانواده تون
    و مشکل تا حدودی جنسی و مربوط به ازدواجتون هم هست
    ممکنه عکس العمل خانواده ها فشار زیادی به شما و همسرتون وارد کنه و روزهای قبل از عروسی را که پر از استرس هست، پر استرس تر کنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 12 آبان 95 در ساعت 00:10

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tanin_eshgh (چهارشنبه 12 آبان 95), tavalode arezoo (پنجشنبه 13 آبان 95), فکور (چهارشنبه 12 آبان 95), زن ایرانی (چهارشنبه 12 آبان 95)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 96 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1395-1-10
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    2,705
    سطح
    31
    Points: 2,705, Level: 31
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 45 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم آسمان آبي
    دكتر ازروي آزمايشات هورموني و سونوگرافي كه قبلا گرفته بودم اينو گفته براي من دوباره آزمايش ووسونوگرافي نوشت كه قراره چندروز ديگه برم بگيرم
    سلام شيدا جان
    دقيقا حرفايي كه راجب من زدي درسته من يه آدم خيلي مضطربي هستم خيلي خيلي خيلي
    ميدوني چرا؟
    بنظرم بخاطر رفتارخانوادم بامنه در هنگام بروز مشكلات
    ازهمون كودكي من رو هميشه سرزنش ميكردن مثال :
    ابتدايي كه بودم وقتي ازمدرسه مي اومدم وازكسي ناراحت بودم يامن اذيت ميكرده وقتي مي اومدم به خانوادم موضوع روميگفتم خانوادم بهم ميپريدن كه تقصير خودته...چرا باهاش عوا نكردي...چرا جوابش ندادي...اون خوب كاري كرد
    يامثلا وقتي يه چيزي براشون تعريف ميكردم هنوز به وسطاش نرسيده بودم قضاوتهاي خيلي تند بهم ميكردن كه تو چرا اينو گفتي چرا اين كاروكردي
    هيچ وقت ازم توجمع تعريف نميكردن
    هميشه يه غريبه يايه فاميل تعريف ميكرد اونا ميگفتن واااااه توچي ازش ديدي نخير ايني كه توميگي اينطورياهم نيست وجلوي تعريفاش ميگرفتن
    من يه دختر خيلي زرنگ بودم توي تحصيل...البته الان هم هستم توي كار خداروشكر موفق بودم.....ولي حس ميكنم اعتماد به نفسم دراين دوسال اخير كم شده...وبعد ازعقدم بشدت كاهش يافته
    من فرزند ته تغاري خانوادم هستم...همه خواهر برادرام اختلاف سني 20و25ساله بامن دارن...هميشه توي خونه وقتي ميخوان يه موضوع محرمانه باهم صحبت كنند...بهم اجازه نميدن كه پيششون بشينم...وميگن به تو مربوط نيست...ازكودكي تاالان هميشه ميگفتن توفرزند اضافه بودي ماداشتيم زندگيمون ميكرديم كه يدفعه تو بدنيا اومدي
    براي همين من ازهمون بچگي به دور پدرومادرم بودم بيشتر بادوستام ودختراي فاميل ميگشتم..... وصميمي بودم
    يعني هميشه بهم احساس گناه ميدادن بدون اينكه من خطاكاربودم.....من اينطور بزرگ شدم واين چنان توي وجودم ريشه محكمي دراورده كه الان توي زندگي مشتركم ودرحيطه كاري من نميتونم ازخودم دفاع كنم...بخدا بعضي وقتها زجر ميكشم
    مثلا شوهرم ديروز بهم زنگ گفت كجايي؟بهش گفتم هيچي ازسركاردارم پياده ميام خونه...بهم گفت چراداريپياده مياي؟بهش گفتم هم هواخيلي خوب بود وهم هوس ذرت وبستني كردم گفتم توراه بخورم ....بهم گفت واقعاكه...چطور تونستي تنهايي بري من بدون تو آب هم نميتونم بخورم...اون وقت تو تنهايي ميري بستني ميخوري...اينقدر غر زد كه من عذاب وجدان گرفتم بابت كارم بهش گفتم مگه من چيكاركردم يطوري باهام حرف ميزني كه انگار كارخلاف شرع كردم بروببين دخترهاچيكارباشوهراشون ميكنن اون وقت توبخاطر اينكه تنهايي يه جايي رفتم اينطور بامن حرف ميزني....خيلي ناارحت شدم
    يامثلا خواهرم اومدم باحالت آرومي موضوع بكارتم بهش گفتم.....ميدونيد چه برخوردي كرد؟ اخم كرد بعدش گفت مرده شور شانس ببرم...حالا تو چطور اينطورشددي...اصلا ماسابقه اين چيز روندارم....يعني به جايي كه من راهنماييم كنه وببگه برو برگه بگير يانه ياهم آرامش بده اومد يه مشت حرف زد كه آره الان ماچيكاركنيم اينا سنتي ان خون براشون مهمه اگه ازت خون نياد چي ميخواي بهشون بگي...كه بيشتر من ترسوند...بخداخيلي...اين از ليسانس خانوادم...كه سي سال سن نداره...چه برسه به مادرم كه اصلا هيچ سوادي نداره وخيلي متعصبه
    اينم بهتون بگم توخونه هي چپ مين راست ميرن بهم گوشزد ميكنن كه به شوهرت نگي به دوستات نگي كسي نفهمه...قرصات يلا قايم كن...جلوي كسي نخور
    من بايد اين ترسهارو رها كنم
    ازچيزي نترسم
    اظطرابم كم كنم
    اعتمادبه نفسم افزايش بدم
    گفتنش آسونه...ولي سخته
    راستي يه چيزي بهتون بگم شايد ربطي به اين تايپيكم نباشه ولي ميگم
    بنابه توصيه شوهرم من هروقت اازون اراذل واوباش رد ميشم هيچ نگاشون نميكنم
    ديروز ازپيش يكيشون رد شدم فقط من توي كوچه بودم واون....شروع كرد به حرفاي ركيك زدن ......فدات بشم....عزيزم...وزاين جور حرفها...حالم به هم خورد نميدونم اينو به شوهرم بگم يانه
    ویرایش توسط tanin_eshgh : چهارشنبه 12 آبان 95 در ساعت 09:54

  12. کاربر روبرو از پست مفید tanin_eshgh تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 12 آبان 95)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام

    در مورد موضوع بکارت اگر اقدامی نکنی به احتمال زیاد مشکل خواهی داشت با شرایط موجود
    یه جوری بهش بگو که توی فامیل چند مورد اونجوری داشتین و خودت با توجه به شرایط خانوادشون و طرز تفکرشون در این زمینه رفتی دکتر و دکتر هم به شما گفته که شما هم به همون صورت هستید و ازش بخواه برای پیشگیری از حرف و حدیث بیاد با هم برید پزشک متخصص (هر پزشکی که خودش در نظر بگیره تا فکر نکنه با پزشکی هماهنگی کردی) یا اصلا پزشک قانونی و گواهی بگیرید

    در رابطه با مشکل تخمک گذاری هم به نظرم بعد ازدواج حتما یه اشاره ای بهش بکن ولی خیلی بزرگ نشون نده موضوع رو تا ببینی چی پیش میاد
    یه اشاره ای بکن که هم اگر بارداری پیش اومد عصبانی نشه و هم اگر بعدا دوره درمان خاصی بود یه پیش زمینه ذهنی داشته باشه (ولی حتما پیگیر درمان باش از همین الان و با چند دکتر دیگه هم مشورت کن ولی فعلا فکر کنم جلوی شوهرت نباشه این مشورت بهتر هست چون دو تا موضوع با هم قاطی میشه و هضمش براش سخت میشه فعلا مسئله بکارت رو مطرح و حل کن تا بعد بری سر موضوع بارداری)

    در مورد بستنی و ذرت خوردن هم من اگر جای شما بودم نمی گفتم و شاید اصلا نمیخوردم
    شما توی یه شهر هستید و میتونید اینجور تفریحات رو با هم برنامه ریزی کنید و وقتی اون اعتراض می کنه داره علاقش رو به شما نشون میده اینکه دوست داره همراه شما تفریح کنه نه تنهایی و شما در جوابش میگی ببین بقیه زنها چه به روز شوهرشون میارن من اگر جای شما بودم ازش تشکر می کردم به خاطر این تفکر و بهش می گفتم که حق داره و می گفتم درست میگی از این به بعد باید با همسرم بیام و موضوع رو جای اینکه به بحث بکشونم به یه فضای عاطفی میکشوندم

    مراقب باش صبر همسرت با برخوردهای هیجانی شما به اتمام نرسه (بر اساس برخوردهای قبلیت قضاوت کردم) این برخوردهای هیجانی و سرکوفت زدنها رو کم کن

    در مورد ارازل اوباش هم اگر حرفش پیش اومد بگو وگرنه نگو
    فکرتو درگیرش نکن چه اهمیتی داره
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : چهارشنبه 12 آبان 95 در ساعت 13:21

  14. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (دوشنبه 17 آبان 95), شیدا. (چهارشنبه 12 آبان 95)

  15. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    برای مشکل اضطرابت مطلب بخون و روی خودت کار کن. نذار زندگیت را تحت تاثیر قرار بده و تلخ کنه.
    شما دختر باهوش و خوبی هستی، حقته زندگی خوبی داشته باشی. پس از هوش و تواناییت برای رفع اشکالات تربیتی و شخصیتیت استفاده کن.
    کتاب بخون، مقاله بخون، اگه امکانش هست یه مشاور خوب پیدا کن و مدتی با کمک مشاور روی خودت کار کن.


    در مورد بستنی ... برخورد شما خوب نبوده. همونطور که خانم فکور گفتن باید موضوع را عاطفی می کردی، نه بحث و دعوا !

    در مورد پسرهای سرکوچه، زیاد جدی نگیر. با تکرارش اعصاب خودت و همسرت را خورد نکن.
    یک بار به همسرت گفتی و ایشون در جریان کل ماجرا هست.
    فعلا سعی کن ز اون آدمها و فضا دوری کنی.
    متاسفم برای پسرهایی که ..... واقعا آدم می مونه اینا دیگه چه تربیت و خانواده ای دارن !!
    اگه امکانش هست حتی اگه راهت دورتر می شه ( اما امن تر) از مسیر دیگه ای رفت و آمد کن.
    یه بار هم به طور ناشناس با پلیس تماس بگیر و مشخصات و محل را بهشون بگو و بگو که باعث آزار خانمها می شن. شاید پی گیری کنن.
    اما خودت و همسرت را داخل این ماجرا نکن. ممکنه مشکلاتی پیش بیاره ... از دعوا و چاقو کشی و ...

    در مورد بکارت می تونی بگی چون خانمهای فامیلت از من نشانه بکارت خواستن
    و من خجالت می کشم و درست نمی دونم نشانه سنتی بهشون بدم و تا این حد وارد حریم خصوصی ما بشن
    بهتر دیدم گواهی پزشکی براشون تهیه کنیم ( جمع ببند و همسرت را بیار توی تیم خودت)
    به نظرت با کی بریم برای معاینه پزشکی و کجا بریم؟ ( بذار خودش مشخص کنه یا با خواهر و مادرش مشورت کنه و کاری که گفتن انجام بدید)
    می تونی اصلا اشاره به این که نوع پرده ات را می دونی و ... نکنی. بذار بدون هیچ پیش زمینه ای هر کاری دوست داره بکنه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    نیلوفر. (چهارشنبه 12 آبان 95), نیلوفر:-) (دوشنبه 08 آذر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 17 آبان 95)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 مرداد 96 [ 12:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 46.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    81

    تشکرشده 99 در 49 پست

    Rep Power
    25
    Array
    راستش من متوجه نشدم چرا اینقد موضوع رو بزگر کردین برای خودتون.
    به نظر من اصلا لازم نیست به شوهرتون بگین ک پرده بکارتتون از چه نوعی هست و رفتین دکتر ..
    بهشون بگین با توجه به سنت هایی که تو خونشون مرسوم هست ترجیه میرین برین یه پزشک و معاینه شین و گواهی سلامت بگیرین تا به عقایدشون احتمرام بزارین.
    و حتی به اتفاق مادر همسرتون. حالا خودشون میبرنتون یه پزشک اونجا پزشک میبینه و خودش به همسرتون میگه..
    شما چرا بگین که حالا فکر کنه چرا رفتی و تو از قبل می دونستی و ...

    باز برای تخمدانتون هم لازم نیست الان چیزی بگین. واسه خوردن دارو ها هم خیلی عادی برخرود کنین اگه هم پرسیدن باز خیلی عادی که اصلا چیز خاصی نیست بگین پریودم یه مقدار نا منظرم بود رفتم چک آپ گفتن تنبلی تخمدان دارم بهتره یه مدت دارو مصرف کنم بر طرف شه.
    چلو گیری هم میتونید از روش های دیگه و غیر دارویی استفاده کنید که تاثیری روی تخمک گذاری و .. نداشته باشه. و انشاالله بیماریتونم بر طرف میشه و یه مدت بعد که به ثباتی توی زندگی رسیدین باردار میشین.
    یا بعدا باز میرین دکتر به اتفاق همسرتون دکتر اونجا ایشون رو مجاب میکنن که با توجه به شرایطتون بهتره زودتر اقدام کنید برا بارداری.

    اونقدرا سخت نیست که فکر میکنید

  18. 2 کاربر از پست مفید tanha67 تشکرکرده اند .

    نیلوفر:-) (دوشنبه 08 آذر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 17 آبان 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بدهكاري همسرم و قرض كردن چيكار كنم؟
    توسط Maleka در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 دی 95, 15:01
  2. شما جاي من بودين چي كار ميكردين
    توسط sepide2 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 04 خرداد 92, 15:23
  3. پاسخ ها: 42
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 دی 91, 13:13
  4. با مامانم چيكار كنم ؟
    توسط حنان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 فروردین 88, 19:55
  5. نميدونم چيكار كنم؟
    توسط ساقی جان در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 فروردین 87, 07:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.