به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 76
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کمک کنید من میخوام گریه کنم

    من بیست سالمه و چهار ماهه که عقد هستم
    شوهرم متولد 66 هست پسر خوبیه اما بهم احترام نمیذاره و تفاوت های زیادی بامن داره
    موقع خواستگاری مامانم از بس ازش و خانوادش تعریف کرد که معیار های خودم برا ازدواج رو از یاد بردم
    من معیار های زیادی در نظر داشتم اما فقط تعداد بسیار کمی از اونا تو همسرم صدق میکنه
    من دانشجوی سال دو ژنتیک هستم اما همسرم دیپلمه و شغل ازاد داره و در امد خوبی داره

    من نمیتونم اونو به عنوان همسرم قبول کنم من اصلا قصد ازدواج نداشتم نمیدونم چجوری شد خر شدم باحرفای مامانم و الان ازدواج کردم همه بهم میگن حیف شذی تو سنت کمه الان هیشکی تو بیست سالگی دیگه ازدواج نمیکنه .....
    منم دلم میگیره از این حرفا
    همسرم اصلا خجالتی نیست و پر رویی میکنه بسیار رک هست و هر حرفی درمورد من و خانوادم میگه ناز کشیدن بلد نیست
    بد تر از همه ذهنم اونو با خواستگارای دیگه ام مقایسه میکنه دست خودم نیستا اما خوبی های اونا به چشمم بزرگ و بدی های همسرم به چشمم بزرگ دیده میشه
    همسرم بهم شباهت نداره از نظر اخلاق و سلیقه در حالی که من یکی از معیارام شباهت هر چی بیشتر بود
    مخصوصا تو سن و تحصیلات
    ما بر عکس همیم
    من شدیدا خجالتی هستم و دختر باهوشی ام اما همسرم پر رو و از نظر علم و حواس هوش کمتر از منه
    همسرم حرفای الکی زیاد میگه حرفای بی پایه و اساس و این ابروی منو میبره اصلا اطلاعاتی درباره علم و دانش نداره در حالی تو خانواده ما همه اطلاعات بالایی دارن
    من نمیدونم چرا دلم گرفته نمیدونم چرا واقعا
    من حس میکنم برا ازدواج اماده نبودم اینو از ته دل حس میکنم

  2. 2 کاربر از پست مفید مه و خورشيد 75 تشکرکرده اند .

    nardil (یکشنبه 09 آبان 95), خانم مهندس (یکشنبه 09 آبان 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 اسفند 02 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1395-4-24
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما انتخابی رو کردی و الان اگه محکم پاواسادی که مشکلاتت حل بشه پس قوی باش و مطالعه کن تا تجربت بره بالا. شما مدام داری مقایسه میکنی و این افت خیلی بدی برای زندگی متعهلی هست. شما دیگه انتخاب کردی الان وقت بررسی شغل و هوش و .. نیست! الان باید ببینی چی ازارت میده؟ خوبیاش چی بود که انتخابش کردی؟ و چه جوری میشه جلوی اون ازار رو گرفت؟
    حتما با یک مشاور صحبت کن. ضمنا از حرفات برمیاد که از بی احترامیش دلخوری، در همین سایت پست هایی هست در مورد نحوه برخورد با بی احترامی همسر اون ها رو مطالعه کن.
    امیدوارم موفق باشید

  4. 2 کاربر از پست مفید Mahaneh تشکرکرده اند .

    یه دوست (سه شنبه 09 آذر 95), ستاره زیبا (جمعه 14 آبان 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightning فرزانه متولد 75

    سلام مرسی از حرفاتاما من احساس میکنم که حیف شدم و از دست رفته ام دلم برا مجردی تنگه من هنوز کوچیک بودم برا روابط با مادرشوهرو خواهرشوهرو این چیزامادرم قولم زدمن هنوز برا ازدواج اماده نبودم این حس بد هر روز بیشتر میشه اصلا خوشحال نیستم از این وضعیتهر کی منو میبینه میگه خاک تو سرت تو نباید ازدواج میکردی با این رشته ای که میخونی بهم میگن حیف شدم از زندگی چیزی نمیفهمم و همش نصیحت که چرا زود ازدواج کردماحساس میکنم مردم و فامیل با حس ترحم بهم نگاه میکنن و این ازارم میده خیییلییی زیاد

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    مادامی که حسرت بخورید و مادامیکه شوهرتونو مقایسه کنید حالتون هیچ وقت درست نخواهد شد .. همه حرفهای دیگران و برداشت های خودتون و رویا ها و ارزوهاتونو بذارید کنار و متوقفشون کنید و بعد بشینید با منطق حساب کتاب کنید و
    ببینید واقعا نامزدتون انقد در شان شما نیست .. اگه بعد از این همه حساب کتاب جوابتون منفی بود پس بدونید محرکهای بالائی شما رو به خطا وا میدارن ولی اگه جوابتون مثبت بود پس خونوادتونو در جریان بذارید و یک جلسه مشاوره

    تشریف ببرید..

    توصیه من به شما اینه تحت تاثیر حرف دیگران قرار نگیرید چون حرفهای اونا منبع معتبری نیست برای شما ...

    خصوصیات منفی و مثبت نامزدتونو برامون بنویسید

  7. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    یه دوست (سه شنبه 09 آذر 95), ستاره زیبا (جمعه 14 آبان 95)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فرزانه متولد 75

    سلام
    من خصوصیات خوب و بد شوهرمو تو کاغذ نوشتم و الان میدونم که چند خصوصیت همسرم منو ناراحت میکنه : اول از همه کم بودن اطلاعاتش در مورد علم و دانش و پزشکی هست و با اینکه میدونه که از این چیزا سر در نمیاره اما تو بخث ها شرکت میکنه و حرفای بی پایه و اساس و مسخره میزنه در مورد پزشکی و علم و دانش و این کارش ابروی منو تو جمع خانوادگی که همه دانشگاهی هستن رو میبره دوم بی احترامی و بد دهنی همسرم به من و خانوادمه و سوم عصبی بودنش و زور گفتنش هست
    اینا مشکلای منو همسرم هست با این مشکل ها چه کنم؟ایا میتونم اصلاح کنم؟

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 اسفند 02 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1395-4-24
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    سلام مرسی از حرفاتاما من احساس میکنم که حیف شدم و از دست رفته ام دلم برا مجردی تنگه من هنوز کوچیک بودم برا روابط با مادرشوهرو خواهرشوهرو این چیزامادرم قولم زدمن هنوز برا ازدواج اماده نبودم این حس بد هر روز بیشتر میشه اصلا خوشحال نیستم از این وضعیتهر کی منو میبینه میگه خاک تو سرت تو نباید ازدواج میکردی با این رشته ای که میخونی بهم میگن حیف شدم از زندگی چیزی نمیفهمم و همش نصیحت که چرا زود ازدواج کردماحساس میکنم مردم و فامیل با حس ترحم بهم نگاه میکنن و این ازارم میده خیییلییی زیاد
    سلام عزیزم
    با رشته ای که میخونی فکر میکنی حیف شدی؟!!! این حرف یک ادم متفکر نیستا!! نمیگم کفویت تحصیلی مهم نیست اما این هم که شما مدام میگی من دانشجو هستم و اما شوهرم دیپلم داره خوب نیست. ببین رو راست باش میخوای پاواسی وادامه بدی یا نه؟!! اگه نه که تمومش کن و خودت و اون پسر و دوتا خانواده رو عذاب نده.
    اگه اره میخوای و دنبال اصلاحی، احتمالا بشه کارهایی کرد! که پایین میگم. قبل از همه خانم دانشجو توی هردانشگاهی هستی یک مرکز مشاوره دارین که رایگان مشاوره میدن برو با یکی که خوب و ماهره صحبت کن. اینقدر هم زندگی و شرایطتت رو برای دوستات نگو. این خلق زود ازدواج کنی میگن حیف شدی، دیر بکنی میگن کسی نبود بگیرتش. به زمانشم ازدواج کنی کم کمش کلی حرف و حدیث پشت سرت درمیارن اونوقت تو مهمترین چیز یعنی زندگی خانوادگیت رو با حرف این خلق میسنجی!
    حس ترحم؟! اینقدر بیکارن یا اینقدر مهربون که برات ترحم کنن؟!!!!! فامیل دلسوزن که دلشون بسوزه و ترحم کنن؟!!!!ادوسال دیگه تو هر وضعیتی باشی کدوم این ادما میان میگن بذار کمکت کنم و از همه چیشون میگذرن که تو داری از همه چیت با حرفشون میگذری؟ دوسال دیگه تو خوب باشی اصلا به روشونم نمیارن که به تو میگفتن زود ازدواج کردی و اگه خدای نکرده بد باشی همه پی کارشونن! تازه بهت میگن اگه میخواستیش باید زندگیتو میساختی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    سلام
    من خصوصیات خوب و بد شوهرمو تو کاغذ نوشتم و الان میدونم که چند خصوصیت همسرم منو ناراحت میکنه : اول از همه کم بودن اطلاعاتش در مورد علم و دانش و پزشکی هست و با اینکه میدونه که از این چیزا سر در نمیاره اما تو بخث ها شرکت میکنه و حرفای بی پایه و اساس و مسخره میزنه در مورد پزشکی و علم و دانش و این کارش ابروی منو تو جمع خانوادگی که همه دانشگاهی هستن رو میبره دوم بی احترامی و بد دهنی همسرم به من و خانوادمه و سوم عصبی بودنش و زور گفتنش هست
    اینا مشکلای منو همسرم هست با این مشکل ها چه کنم؟ایا میتونم اصلاح کنم؟
    عزیزم از حرفات برمیاد که کم تجربه ای اما تو با بله ای که دادی بزرگ شدی. تصمیم گرفتی که زود بزرگ بشی. پس عاقلانه رفتار کن و در مورد کمبودهات مطالعه کن تا تجربه ات روز به روز بیشتر بشه.
    افرین کار خوبی کردی که دلایل انتخابت رو نوشتی. کاش ضریبم بهش میدادی (از نظر خودت به هر ویژگی یک ضریب اهمیت میدادی). ببین اگه میخوای پاواسی و نامزدت رو دوست داری1- مشاوره برو. 2- تلاش برای رفع این سه تا ویژگی بد.
    پرسیدی میشه اصلاحش کرد. من ازت میپرسم که تا حالا کاری کردی در این مورد؟ بعضی ادما رو میشه اصلا کرد تا حدی اما بعضی رو نه!!! پس ایا تا حالا قدمی برداشتی؟
    مورد بد اول که چیز خاصی نیست به شرطی که منطقی باشه. باهاش حرف بزن و بگو" وقتایی که یک چیزی رو با سند و مدرک میگی خیلی خوشم میاد" ، بگو " اینقدر دوست دارم که دنبال خوندن اینجور مطالبی" تا یه چیز چرت و پرت میگه" بگو واقعا؟ خوندیش؟ و از توش سوال بپرس و روزهای بعدش بگو اقا جواب سوالمو پیدا کردی؟ خیلی جالبه" تا مجبور به مطالعش کنی. با هم که هستین به دیدین برنامه های علمی و مستند و خوندن تشویقش کن و انجام بده. خودت اطلاعات عمومیت رو بالا ببر تا ببینه چه زیبایی داره. صرفا دانشجو بودن تو دلیل نمیشه که اوج زیبایی دانایی رو در تو ببینه. فقط تحقیر ممنون، صبور باش، اون رو مثل خودت ببین یک خود دیگه تا بتونی درکش کنی.
    یه موقع هایی یک سوال علمی عمومی که بتونه بفهمه رو مطرح کن و بگو چرا این جوریه واقعا دلم میخواد بدونم.میای کمکم کنی؟ سرچ کنین و ... و تا فهمیدی حسابی با هر روشی که میدونی دوست داره ازش تقدیر کن و بهش اقتدار بده که با تو فهمیدن چه خوبه. چه همسردانایی و ...
    2- این مورد بی احترامی خیلی رنج اوره. ببین عزیزم اگه این تو اخلاقشه و عوض نمیشه خیلی بده و باید با مشاور برای ایندت تصمیم بگیری. اما مثلا من همسر خودم گاهی که اشتباهی میبینه تند میشه و با اینکه چیز بدی نمیکه اما من احساس کوچیک شدن رو میگیرم و خیلی ناراحت میشم. فر میکنم بهم بی احترامی شده (من خودم هم حساسم و امیدوارم شما نباشی). به نظرم اگه اصلاح پذیره اینو بدون که از اول هرچی یادش دادی دادی. یک جمله معروفی میگه " حرمت امام زاده به متولیانش هست". این همیشه اویزه گوشت باشه. اگه میخای اون به تو و خانوادت احترام بذاره: 1- بهش احترام بذار و به خانوادش 2- به خودت و خانوادت جلوش احترام بگذار. من متاسفانه از روی صمیمیت و اینکه فکر نکنه میخوام بگم خانوادم فلانن و بهمانن سعی میکردم بیش از حد فروتنی کنم و بعد این رو که بهت گفتم تجربش کردمو تو باید بهش نشون بدی توی این خونه شما همه از الماس با ارزشترن تا اونم برای دوست داشتن تو یا دبگیره و احترام بگذاره. این کارو میتونی با رعایت زگی پدرو مادرت توی غذاخوردن و حرف زدن، قربون صدقشون رفتن (نه افراطی)، تعارف چایی و .. اول به اونها، پرسیدن نظرشون با بولد کردن اینکه بابا شما که بزرگترین بگین نظرتونو و ... نشونش بدی. در مورد خودت هم خودتو دوست داشته باش، به خودت برس. بهش بگو باید فلان کرو برای خودم بکنم و ...
    3-در مورد عصبی بودن باز اگه اخلاق دائمیش باشه بده. اما برای اصلاح باید بشناسیش و ببینی چیا عصبیش میکنه تا ببینیم میشه ازشون دوری کنی. ضمنا بازم دیدن اون به عنوان یک خود دیگه و صبوری کمک میکنه که بتونی تحمل کنی. تا عصبی میشه حتما بهش هشدار بده که اوکی کافیه، ترجیح میم چیزی نگی تا اروم بشیم ( ممکنه تو این مواقع بی احترامی کنه و تو باید قبل بی احترامی جلوشو بگیری که عادت نکنه.) بعدم که اروم شد باهاش حرف بزن. نمیدونم چه قدر همسرت منطقیه هست اما چیزهایی که بهت گفتم شعار نیست. دیدم و میگم.
    امیدوارم حسای بد رو دور کنی و در نقش جدیدت مسئول باشی نه مقصر
    ببین عزیزم به عنوان اخرین نصیحت خواهرانه: تا وقتی که مواقعی که میخوریم زمین دنبال مقصریم و نشستیم تا دستمونو بگیرن هیچ چیز درست نمیشه و بیشتر حس تحقیر پیدا میکنیم. تغییر وقتی اتفاق میفته که بلند میشی و میخوای جبران کنی. حالا جبران برای یکی اصلاح زندگی هست که من برای شما هم تاکید کردم زیرا جدایی خودش عواقب و سختیای زیادی داره و برای یکی در یک مقطع ممکنه تموم کردن یک رابطه باشه. به هرحال زمان تغییر تو رسیده چون تو برای این ح بد قرار نیست تباه بشی. تصمیم بگیر. ماها هم تا جایی که بتونیم کمکت میکنیم. مشاوره یادت نره. گاهی حرف زدن حتی برای در و دیوار هم چیزهای جدیدی به ادم یاد میده.
    حسای بدت رو هم روی کاغذ بنویس و همشونو خط بزن و بنداز تو سطل زباله. منفی گرایی تموم. این تویی که باید به بقیه بگی بهت چه طور نگاه کنن!و بعد از این شاید اونهاسزاوار ترحم باشند!
    ویرایش توسط Mahaneh : سه شنبه 11 آبان 95 در ساعت 02:03

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    از نوشتن خصوصیات منفی نامزدتون معلومه که فقط دنباله نقطه ضعف و نکات منفی ایشون هستین.. نداشتن اطلاعات پزشکی عیب نیست چون خیلی از ماها نداریم.. و اینکه ابروی شما تو جمع میره شاید برداشت شما این گونه باشه , ولی
    از نظر افراد بحث کننده تو جمع خوش باشه که نامزدتون داره تو بحثه اونا شرکت میکنه هر چن اطلاعاتش ناقص باشه.. ولی از کز کردن و منزوی نشستن تو جمع خونوادگی بهتره..

    زور گوئی ایشون و نمیدونم اخلاقش اینطوریه یا نه , ولی یه دلیلش میتونه این باشه که شما حس قدرت و از ایشون میگیرید و ایشون میخوان با این کار قدرت نمائی کنند و تو همین سایت چن تا خانم بودن که این طور شده بودن

  11. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (جمعه 14 آبان 95)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره
    خب امروز نشستم زندگیمو مثل ریاضی نگاه کردم درسته از نظر تحصیل و سن منو همسرم تفاوت قابل توجهی داریم اما خب عوضش چیزای خوبی هم داره مثل درامد خوب و خانواده خوب
    اما همسرم چون شغل ازاده و اصناف کمی فرهنگش با من متفاوته حتی نوع صحبت و غذا خوردنش مثل مردای قدیمی هست و گاهی ادب لازم رو رعایت نمیکنه و کمی بدون خجالت و رک و بی پروا حرف و انتقادشو از من میکنه حتی با خانوادم و رو در روی خانوادم اون احترام نمیذاره و از اینکه مردم در مورد اخلاقش و رفتارش چه برداشتی میکنن ترسی نداره اون برون گراست و من درون گرا به شدت من انتظار داشتم که همسرم بهم شبیه باشه اما نیس و هر حرکت همسرم بهم حرص میده و باعث بد اخلاقیم میشه

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 اسفند 02 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1395-4-24
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    6,302
    سطح
    51
    Points: 6,302, Level: 51
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 34 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    سلام مرسی از حرفاتاما من احساس میکنم که حیف شدم و از دست رفته ام دلم برا مجردی تنگه من هنوز کوچیک بودم برا روابط با مادرشوهرو خواهرشوهرو این چیزامادرم قولم زدمن هنوز برا ازدواج اماده نبودم این حس بد هر روز بیشتر میشه اصلا خوشحال نیستم از این وضعیتهر کی منو میبینه میگه خاک تو سرت تو نباید ازدواج میکردی با این رشته ای که میخونی بهم میگن حیف شدم از زندگی چیزی نمیفهمم و همش نصیحت که چرا زود ازدواج کردماحساس میکنم مردم و فامیل با حس ترحم بهم نگاه میکنن و این ازارم میده خیییلییی زیاد
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    سلام
    من خصوصیات خوب و بد شوهرمو تو کاغذ نوشتم و الان میدونم که چند خصوصیت همسرم منو ناراحت میکنه : اول از همه کم بودن اطلاعاتش در مورد علم و دانش و پزشکی هست و با اینکه میدونه که از این چیزا سر در نمیاره اما تو بخث ها شرکت میکنه و حرفای بی پایه و اساس و مسخره میزنه در مورد پزشکی و علم و دانش و این کارش ابروی منو تو جمع خانوادگی که همه دانشگاهی هستن رو میبره دوم بی احترامی و بد دهنی همسرم به من و خانوادمه و سوم عصبی بودنش و زور گفتنش هست
    اینا مشکلای منو همسرم هست با این مشکل ها چه کنم؟ایا میتونم اصلاح کنم؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه متولد 75 نمایش پست ها
    سلام دوباره
    خب امروز نشستم زندگیمو مثل ریاضی نگاه کردم درسته از نظر تحصیل و سن منو همسرم تفاوت قابل توجهی داریم اما خب عوضش چیزای خوبی هم داره مثل درامد خوب و خانواده خوب
    اما همسرم چون شغل ازاده و اصناف کمی فرهنگش با من متفاوته حتی نوع صحبت و غذا خوردنش مثل مردای قدیمی هست و گاهی ادب لازم رو رعایت نمیکنه و کمی بدون خجالت و رک و بی پروا حرف و انتقادشو از من میکنه حتی با خانوادم و رو در روی خانوادم اون احترام نمیذاره و از اینکه مردم در مورد اخلاقش و رفتارش چه برداشتی میکنن ترسی نداره اون برون گراست و من درون گرا به شدت من انتظار داشتم که همسرم بهم شبیه باشه اما نیس و هر حرکت همسرم بهم حرص میده و باعث بد اخلاقیم میشه
    سلام . تبریک میگم اولین قدم مثبت رو برداشتی. ادمی که ازدواج میکنه باید دیدش به همسرش مقبت باشه و با ذره بین خوبی هاشو ببینه. عزیزم خیلی مهمه که شما و ایشون تا چه اندازه برون و درون گرایین و در چه مواردی بیشتر خودشو نشون میده. حتما به یک روانشناش مراجعه کن و اینو مطرح کن. 70 تومن میگیره اما چیزهای جالبی در این مورد یادت میده. شما باید سعی کنی بفهمی که برون گرایی بد نیست! اصولا برای ادم های برون گرا نمایش احساسات، حرف زدن بلند و خندیدن یک دفعه و ... گاهی حس تمسخر و دلقک بازی داره. فکر میکنم شمام تا حدی این طوری. روانشناسی به من میگفت باید یاد بگیریم که ادم های برون گرا واقعا واقعا خودشون این هستند و تظاهر نمیکنن! نقش بازی نمیکنن. در همین حد خودشو واقعا به نمایش میگذاره. این تفاوت را باید بپذیری اما نه به این معنی که هرروز ناراحت بشی و گذشت کنی نه واقعا ببین میتونی بپذیری؟! برای اینکه متوجه این موضوع بشی یک متخصص خیلی میتونه روشنت کنه وبگه همسرت کجاها بیشتر برون گراست، تو کجاها دورن گرا. ضمنا همسرت باید باید یه کم به مطالعه خودش مشغول بشه تا کمیدرون گرا بشه. با اخلاقی که ازش میگی فکر نکنم تو بتونی اینو از بخوای و تاکیدم برا مشاور رو اگه بتونی روانشاس برای همینه. ضمنا بهش بگو که این تفاوت تو رو نگران کرده و نظرشو جویا شو. در مورد احساساتتون با هم حرف بزنین. سعی کن از خودش برای درمان روحیت کمک کنی تا صمیمیت بینتون بیتشر بشه. مطمئن باش از نظر اون هم شاید تو ساکت باشی یا کتر احساساتتو بروز میدی و ... به نظر چیزهای زیادی هست که باید در موردش با هم حرف بزنین فقط قبل هر حرفیت فکر کن;)
    موفقباشی

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 02:35]
    تاریخ عضویت
    1395-8-09
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    2,393
    سطح
    29
    Points: 2,393, Level: 29
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 38 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب اره من چند بار ازش پرسیدم که بنظرت ما ازدواج موفقی خواهیم داشت؟از انتخاب هم پشیمون نمیشیم؟؟ ولی اون جواب درستی نداد و بهم گفت که به این چیزای بیخودی فکر کنم

    اما اینا فکرای بیخود نیست من شب و روز از ازدواجم پشیمونم و بغض گلومو گرفته

    من اینی که الان هستم نبودم و همسر من نباید اخلاقای همسرم رو میداشت

    من از اخلاقای همسرم حرص میخورم بی احساس بودن و بی محبتیش هم کارو بدتر کرده من واقعا میترسم از این وضعیت اوضاع خیلی خرابه در حالیکه هنه فکر میکنن بهتر از این نمیشه مادرم میگه زیاد حساس شدم اما نه من میدونم که حساس نشدم

    از جدایی و حرف مردم واهمه دارم وگرنه الان بحث جدایی رو پیش اورده بودم
    من میخوام از این حس بد و منفی خلاص شم دوس دارم زندگی عاشقانه داشته باشم اما همه چی داره برخلاف تصور پیش میره


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.