سلام .
راستش دیروز تازه این سایت رو پیدا کردم .
خیلی وقته یه مشکل اساسی دارم و اونم دو جهتی بودن هستش . هم خونواده مذهبی هستیم و هم خودم مذهبی . امسال من کنکور دارم اون هم رشته تجربی !! خیلی دوست دارم ازدواج کنم و واقعا احساس نیاز می کنم ولی ..... . اگه دست خودم بود می رفتم سر کار و شروع می کردم به پس انداز کردن تا بتونم برای ازدواج اقدام کنم .خیلی هم به کار کردن علاقه دارم و خیلی کارها رو هم تا به حال انجام دادم . منظورم اینه که ادمی نیستم که منتظر باشم از اسمون پول بیاد . ولی مشکل من خونوادس و اطرافیان. اولا که خونواده از من توقع دارن حتما درس بخونم و خیلی هم بخونم . در صورتی که خود من تا نتیجه کاری برام روشن نباشه اصلا علاقه به انجامش ندارم ( مثل درس خوندن ) و از همه مهم تر تو فامیلی قرار دارم که از بدشانسی من , همه شون با این که از من کم تر تلاش می کنت ولی خیلی راحت تر از من زندگی می کنند . یکی کلا قید درس رو می زنه و می ره سر کار و الان هم بیست سالشه و ازدواج هم کرده , یکی هم پا میشه میره طلبه بشه و زن می گیره و ..... . مهم ترین مشکل من اینه که همه دارن تو سنای پایین ( 16 تا 20 سال ) ازدواج می کنن و من وقتی اینارو می بینم کلا بهم پی ریزم .( شاید یه جور حسرت ) در حدی که از همه چی بدم میاد . نمی دونم کسی اینجا هس مثل من باشه ! خیلی وقتا دلم می خواد یکی کنارم باشه ولی هیچ کس نیست ......
علاقه مندی ها (Bookmarks)