به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 59

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array

    6 جهنم رو با چشمان خودم دیدم

    همسرم دیروز اومد و بی تفاوتی کامل حق طلاق رو بهم داد و رفت....به همین سادگی از دیروز انگار دارم تو جهنم زندگی میکنم...انگار من دو سال بازیچه اش بودم...انگار همش خواب بودم...به خانواده اش گفتم ولی خانواده اش انگار نه انگار...مامانم بهش زنگ زده جواب نداده و خاموش کرده و مامانم بهش پیام داده که خوب زندگی رو به بچه بازی گرفتین و مگه زندگی الکیه که تو این کارو کردی و مردم با چنگ و دندون زندگیشون رو نگه میدارن ولی تو چی؟؟مگه بچه بازیه یه روز بگی میخام و شروع کنیم و یه روزم بگی خسته شدم وتموم کنیم ....داغونم...بنظرتون برم باهاش حرف بزنم؟؟برم التماسش کنم تا برگرده و برم بهش بگ هر کاری دوس داری بکن ولی برگرد؟؟؟آخه شوهرم مشکل رفیق بازی و بیکاری و بی پولی و سیگار کشیدن وفحش وکتک و....داشت و منم خسته شده بوم...بنظرتون چکار کنم یا برم طلاقم رو بگیرم؟؟؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 تیر 96 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1394-3-26
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,173
    سطح
    28
    Points: 2,173, Level: 28
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه عزیزم تو که عقدی هنوز چه جهنمی ، تو خیلی خوش شانسی که شوهرت انقدر زود خودش رو نشون داده الان احساساتی هستی فکر میکنی دنیا رو سرت خراب شده ولی قوی باش اگه بعدا با بچه میخاست روی واقعی خودش رو نشونت بده اونوقت راهی نداشتی. حق طلاق بهت داده برو هم مهریه تو هم بزار اجرا طلاقتم بگیر. اینطوری که از پست قبلی هات معلومه فکر نکنم ادامه ی این زندگی فایده ای داشته باشه.
    یه پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه

  3. 4 کاربر از پست مفید 2pashimoon تشکرکرده اند .

    haniye68 (دوشنبه 03 آبان 95), نادیا-7777 (دوشنبه 27 دی 95), بارن (دوشنبه 03 آبان 95), شیدا. (یکشنبه 02 آبان 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    داغونم...دیروز نرفتم سرکار از صبح تا شب هیچی نخوردم حتی یک لیوان آب ...حالم واقعا بد بود...هنوز منتظر هستم که برگرده و بگه اشتباه کردم و هنوز منتظرم برگرده و بگه که هنوز دوستت دارم ولی فکر کنم همش امید واهی باشه...دارم نابود میشم...دلم میسوزه که قید خوشی و رفاه و امکانات رو زدم فقط بخاطر شوهرم و چقد گذشت و فداکاری کردم قدم به قدم باهاش سختی هاش رو به دوش کشیدم ولی اینم جوابم بود اینم قدردانی بود از من...کاش اصلا برای این زندگی هیچ تلاشی نکرده بودم و اونوقت دلم نمیسوخت...

  5. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    1- شاید الان وقت این حرفها نباشه چون حالت بده
    اما اون کارهایی که شما اسمش را می ذاری فداکاری، بهش می گن اشتباه !
    رفتی خونه اجاره کردی، یه پسر علاف و بیکار و خوشگذرون و رفیق باز و بی مسئولیت را آوردی تو خونه ات،
    می ری سرکار خرجش را می دی
    هر چند وقت یه بار هم به بهانه ای با دعواهاش و حرفاش تحقیرت می کنه و همه جور توهینی بهت می کنه

    اسمش را گذاشتی شوهر ؟!!

    2- بدون حضور و رضایت شما می تونه بهتون وکالت بده؟
    خودت هم همراهش رفتی و وکالت محضری گرفتی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    haniye68 (دوشنبه 03 آبان 95), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 03 آبان 95), گیسو کمند (دوشنبه 27 دی 95), ارغنون (پنجشنبه 06 آبان 95), داود.ت (یکشنبه 02 آبان 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    1- شاید الان وقت این حرفها نباشه چون حالت بده
    اما اون کارهایی که شما اسمش را می ذاری فداکاری، بهش می گن اشتباه !
    رفتی خونه اجاره کردی، یه پسر علاف و بیکار و خوشگذرون و رفیق باز و بی مسئولیت را آوردی تو خونه ات،
    می ری سرکار خرجش را می دی
    هر چند وقت یه بار هم به بهانه ای با دعواهاش و حرفاش تحقیرت می کنه و همه جور توهینی بهت می کنه

    اسمش را گذاشتی شوهر ؟!!

    2- بدون حضور و رضایت شما می تونه بهتون وکالت بده؟
    خودت هم همراهش رفتی و وکالت محضری گرفتی؟
    من رفتم خیلی قاطع باهاش حرف زدم که زندگیمون داره از هم میپاشه و روز اولی که تو اومدی خواستگار من، فقط و فقط من بخاطر انسانیت و شخصیتت بود که بهت جواب مثبت دادم و نه هیچ دیگه ولی الان شخصیتت 180 درجه تغییر کرده و بیا دست از رفیق بردار و رفیق بازی رو هفته ای یکبار کن و موقتا هر کاری هست رو شروع کن حتی مادرم بهش پیشنهاد داد که خونه رو بفروشیم و با مادرم یه نمایشگاه مبل بزنیم ولی ایشون اصلا زیر بار نرفت و چند تا پیشنهاد کاری...ولی در جواب برگشت به من گفت که من تمایلی به ادامه زندگی ندارم و تو رفتی 2 ماه پیش به خانواده من جریان دعواهامون رو گفتی ،حالا همین مسئله خیلی رو مخ منه!!!منم در جواب گفتم بعد از 4 ماه بیکاری و در به دری و رفیق و سر نزدن به من(باورتون نمیشه 40 روز 40 روز با من قهر میکرد سر چیزای الکی و اصلا یادی ازم نمیکرد،دوران عقد که واسه همه شیرینه ،واسه من همش قهر بوده،منم دیدم به همه چی بی تفاوته زنگ زدم به خانواده اش که بیان تکلیف رو مشخص کنن....که خانواده اش هم نیومدن)به من میگه من هر بلایی سر تو بیارم تو نباید بری آبروی منو جلو همه ببری باید تو دل خودت نگه داری....منم گفتم آخه تا کی 1 روز 1 ماه یکسال و.....و در نهایت گفت من نمیتونم آدم خوبی باشم و همینی که هستم و اگه که نمیخای بیا بریم حق طلاقت رو بدم....روز بعدم من زنگ زدم و گفتم که اگه هنوز نظرت در مورد زندگی مشترکت عوض نشده پس بیا بریم محضر وخیلی راحت اومد(هر مردی بود حداقل یه معذرت خواهی میکرد و اصلا میگفت کوتاه بیا و بیا بریم خونه و.......ولی اصلا هیچی نگفت انگار از خداش بود!!!!

    - - - Updated - - -

    [QUOTE=فکور;420917]سلام
    به نظر من هم الان شما احساست به عقلت چیره شده
    زنها خیلی زود و عمیق وابسته میشن به زندگی مشترکشون

    این وابستگی الان داره جلوی فکر کردن شما رو میگیره
    اگر درست فکر کنی با اون خصوصیاتی که گفتی همسر شما کلا فقط به درد زندگی مجردی میخوره[/QUOTE
    فکور جان یعنی شما فکر میکنی من بهش زنگ نزنم؟؟؟مامانم میخاد واسش کار پیدا کنه و میگه این از خانواده اش حمایت نمیشه...بزار ما حمایتش کنیم...مامانم میگه این تغییر اخلاقش بعد از بیکاری بوده و از بچگی بی پدر بزرگ شده و الان کم اورده و ما باید کمکش کنیم...این بعد از ما معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد! به من میگه باید مثل یه بچه بزرگش کنی؟؟نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟دیشب بهش پیام دادم، 2 هفته صبر میکنم تا فکرهات رو بکنی و خبر بده که میخای زندگی کنی یا نه؟؟؟تا دو هفته خبر بده که من نرم دادگاه؟؟؟؟ولی جوابی نداد!!!!

    - - - Updated - - -

    [QUOTE=فکور;420917]سلام
    به نظر من هم الان شما احساست به عقلت چیره شده
    زنها خیلی زود و عمیق وابسته میشن به زندگی مشترکشون

    این وابستگی الان داره جلوی فکر کردن شما رو میگیره
    اگر درست فکر کنی با اون خصوصیاتی که گفتی همسر شما کلا فقط به درد زندگی مجردی میخوره[/QUOTE
    فکور جان یعنی شما فکر میکنی من بهش زنگ نزنم؟؟؟مامانم میخاد واسش کار پیدا کنه و میگه این از خانواده اش حمایت نمیشه...بزار ما حمایتش کنیم...مامانم میگه این تغییر اخلاقش بعد از بیکاری بوده و از بچگی بی پدر بزرگ شده و الان کم اورده و ما باید کمکش کنیم...این بعد از ما معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد! به من میگه باید مثل یه بچه بزرگش کنی؟؟نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟دیشب بهش پیام دادم، 2 هفته صبر میکنم تا فکرهات رو بکنی و خبر بده که میخای زندگی کنی یا نه؟؟؟تا دو هفته خبر بده که من نرم دادگاه؟؟؟؟ولی جوابی نداد!!!!

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من هم الان شما احساست به عقلت چیره شده
    زنها خیلی زود و عمیق وابسته میشن به زندگی مشترکشون

    این وابستگی الان داره جلوی فکر کردن شما رو میگیره
    اگر درست فکر کنی با اون خصوصیاتی که گفتی همسر شما کلا فقط به درد زندگی مجردی میخوره
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  9. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    haniye68 (دوشنبه 03 آبان 95), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 03 آبان 95)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    خیلی خوشحالم همسرت اینقدر مردونگی داشت بدونه نمیتونه خوشبختت کنه به هرزبونی هم بهت میگفت شما ولش نمیکردی همه دوستان هم گفتند این مرد به درد زندگی نمیخوره ولی این جوری که بوش میاد شما وخونوادت هرجور شده میخواین مجبورش کنید به زندگی مگر اینکه بازم خودش پیشقدم بشه وبگه میخوادطلاقت بده.دختر اینقدر خودتو کوچیک نکن قدر خودتو بدون و باکسی باش که قدرتو بدونه.
    " ببخشید اینقدر لحنم تنده.میدونم در شرایط روحی مناسبی نیستین ولی التماس کردن وآویزون شدن هم کار درستی نیست.تواین مدت ازلحاظ روحی چقدر آسیب دیدی اگه ادامه بدی بیشتر هم میبینی.
    خدا به انسانها عقل داده وتوی قرآن بارها گفته مشورت کنید مشکل اینه شمامشورت کردی ازلحاظ عقلانی هم میدونی کار درستی نیست زندگی بااین آدم ولی نمیدونم خیلی دوستش داری یا جرات کات کردن رانداری."
    اگرمیخوای ادبش کنی که دیگه با زندگی هیچکس بازی نکنه مهریه وحق وحقوقتو بگیر .

  11. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    haniye68 (دوشنبه 03 آبان 95), نادیا-7777 (دوشنبه 27 دی 95)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    همکارم میگه بشین تو زندگیت،نرو دنبال طلاق...شوهرت هنوز بچه است ولی بعد از 2 سال خوب میشه و تو بزرگی کن و همش ببخش و کارهاش رو نادیده بگیر ....من میتونم اینقدر گذشت داشته باشم ولی اگه بعد از دو سال این آدم بخاطر کوتاه اومدن من اصلا هیچ تغییری نکرد،چی؟؟؟اگه بجای اینکه قدردان باشه بیشتر منو اذیت کنه چی!!!!نمیدونم چکار کنم؟؟؟؟اگه من جوونی ام رو بزارم به پاش ولی اگه اون بدتر شد چی؟؟؟؟آخه نمیشه این نتیجه گیری رو کرد که شوهرم اگه خوبی و گذشت و مهربانی منو ببینه خودش رو تغییر میده و حتما با من خوب میشه!!!من خوب بودن و گذشت رو باهاش تجربه کردم ولی اون تغییری نکرده...همکارم میگه تو دراز مدت جواب میده ،نه چند ماه؟؟؟؟بگین با چیزهایی که من از شوهرم دیدم چکار کنم؟؟؟یه روز نشستم که ویژگی خوب و بدش رو بنویسم ولی هر چی فکر کردم نتونستم ویژگی خوبی از شوهرم بنویسم
    ویرایش توسط haniye68 : دوشنبه 03 آبان 95 در ساعت 12:45

  13. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستی
    ولی ایشون در اثر هر چیزی که این مدلی شده (میخواد یتیمی باشه میخواد دوست ناباب باشه میخواد تربیت نادرست باشه و ...) به هر حال الان اینی هست که شما می بینید آدمی به این سن به این راحتی عوض نمیشه حتی اگر خودش همکاری بکنه حالا ایشون که هیچ انعطاف و همکاری هم نداره

    خونتون رو بفروشید نمایشگاه بزنید بعدا ایشون هفته به هفته مغازه رو ببنده بره سفر مجردی یا وسطای کار بره با دوستاش به نظرت منطقیه؟ نمیدونم به نظر من که منطقی نیست
    کسی توی کار مغازه می تونه موفق باشه که تمام وقت کار کنه و متمرکز باشه روش


    احتمالا یه خصوصیات مثبتی داره ایشون که شما حاضر نیستی ازش جدا بشی
    خصوصیات مثبتنش رو بنویس ولی اصلا به اینکه عوض بشه و مثل یه بچه بزرگش کنی و .. فکر نکن این آدمو اگر میخوای همینجوری که هست بپذیر اگر هم برات قابل قبول نیست رهاش کن

    نهایتا خودت باید شرایط رو بسنجی کسی به جای شما نمی تونه تصمیم بگیره
    اگر خواستی با مشاور حضوری صحبت کن ولی مادرت داره احساساتی نظر میده
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  14. 4 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    haniye68 (سه شنبه 04 آبان 95), فرشته اردیبهشت (دوشنبه 03 آبان 95), بارن (دوشنبه 03 آبان 95), خانم مهندس (دوشنبه 03 آبان 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آبان 96 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    3,161
    سطح
    34
    Points: 3,161, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    140

    تشکرشده 180 در 79 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام
    تصمیم گیرنده نهایی خود شما هستی
    ولی ایشون در اثر هر چیزی که این مدلی شده (میخواد یتیمی باشه میخواد دوست ناباب باشه میخواد تربیت نادرست باشه و ...) به هر حال الان اینی هست که شما می بینید آدمی به این سن به این راحتی عوض نمیشه حتی اگر خودش همکاری بکنه حالا ایشون که هیچ انعطاف و همکاری هم نداره

    خونتون رو بفروشید نمایشگاه بزنید بعدا ایشون هفته به هفته مغازه رو ببنده بره سفر مجردی یا وسطای کار بره با دوستاش به نظرت منطقیه؟ نمیدونم به نظر من که منطقی نیست
    کسی توی کار مغازه می تونه موفق باشه که تمام وقت کار کنه و متمرکز باشه روش


    احتمالا یه خصوصیات مثبتی داره ایشون که شما حاضر نیستی ازش جدا بشی
    خصوصیات مثبتنش رو بنویس ولی اصلا به اینکه عوض بشه و مثل یه بچه بزرگش کنی و .. فکر نکن این آدمو اگر میخوای همینجوری که هست بپذیر اگر هم برات قابل قبول نیست رهاش کن

    نهایتا خودت باید شرایط رو بسنجی کسی به جای شما نمی تونه تصمیم بگیره
    اگر خواستی با مشاور حضوری صحبت کن ولی مادرت داره احساساتی نظر میده
    فکور جان ممنون از راهنماییت
    دیشب داشتم فکر میکردم که من 10 ماهه که مشکل دارم و از راه های مختلفی اقدام کردم...مثلا یکی از راه هاش اینه که بزرگترها بهم گفتن برو تو شهری که شوهرته بمون تا شوهرت هوای زندگی متاهلی بیفته تو سرش و دست از رفیق هاش بکشه و منم به توصیه بزرگترها اومدم ولی این آقا هیچ اقدامی برای جا و مکان من نکرد و گفت که من که نگفتم بیای و خودت اومدی (البته هیچ پولی هم نداشت ولی هیچ زحمتی هم نکشید)و من 4 ماه آوراه خونه دوست و آشنا بودم و بعد از اون خونه گرفتیم با اصرار من (گوشی شوهرم رو فروختیم و پول جور کردیم)و دعواها بیشتر شد و ....من مشاوره رفتم بهش گفتم که واقعا درمونده شدم و خودم راه حلی به ذهنم نمیرسه...به خانواده اش گفتم و اونا نتونستن کاری کنن برامون و به خانواده خودمم گفتم ولی مامانم چندین بار باهاش صحبت کرد (تا چند روز مراعات میکرد ولی بازم چه فایده....)بهش محبت کردم...شاید باورتون نشه وقتی که من اومدم توی شهری که شوهرمه اون 2 ماه ول کرد رفت پیش مامانش اینا و بعد از 2 ماه من گل خریدم و با خوشرویی و بگو و بخند رفتم دنبالش و اوردمش....هر چی فکر میکنم به نتیجه مطلوبی از سمت شوهرم نمیرسم...فکر میکنم تا اینجا هم همش من کوتاه اومدم...وگرنه خیلی وقت پیش ها کارمون به طلاق میکشید


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.