به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array

    ترس های زیاد و شخصیت ضعیف من

    سلام دوستان
    این چندمین تاپیک من در مورد اعتماد به نفس ضعیف و ترس هامه تو هر مقطعی این مشکلات تاثیرات بدی واسم داشته تاپیک قبلیم که درمورد منفی بافی های مادرم و تاثیر رفتارش روی من بود بسته شد.
    من واقعا میخوام تغییر کنم و تصمیم قطعی خودمو گرفتم که عوض بشم و ترس هامو کنار بذارم میخوام خودمو باور کنم و ضعیف نباشم.
    خلاصه ای از مشکلاتم میگم و بی صبرانه منتظر راهنماییاتون هستم.
    من بخاطر تمام تحقیرای تمام زندگیم و سرزنشای مادرم و همینطور افکارش که خیلی روم تاثیر داشت ضعیف و ترسو شدم ساده ترین کارام واسم خیلی ترسناکه و تا کارو انجام بدم شبو روز ندارم حتی کار ساده ای مثل زنگ زدن و حال کسی رو پرسیدن.
    من با یه خواستگارم عقد کردم و خداروشکر راضیم اما ترسام رو روابطم تاثیر میذاره و نمیخوام اینقد ضعیف وارد زندگی بشم.
    از طرفی همچنان بخاطر ساده ترین رفتارم از طرف مادرم تحقیر و سرزنش میشم حتی اگه نامزدم بیاد خونمون و چند دقیقه با هم تو اتاق حرف بزنیم یا اگه با هم بریم بیرون و یکم دیر بیایم مادرم سرزنشم میکنه و دعوا راه میندازه.
    حالا متاسفانه حس میکنم مثل مادرم شدم پر از افکار منفی،وسواس فکری و ترس،خواهش میکنم بهم راهکار بدین که بتونم تغییر کنم
    خواهش میکنم اگه تاپیکی مشابه موضوع من سراغ دارین بهم معرفی کنید که مطالعه کنم ممنونم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 96 [ 18:03]
    تاریخ عضویت
    1395-5-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,056
    سطح
    17
    Points: 1,056, Level: 17
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما دخترین یا پسر..............

  3. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanha_va_Ghamgin نمایش پست ها
    شما دخترین یا پسر..............
    من دخترم 25سالمه،تحصیلاتم کارشناسیه بچه اول خونوادم شاید بخاطر همین تاثیرات مادرم روم بیشتربوده

  4. #4
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    با خودآگاهی بیشتر میتونید تا حدودی این افکار رو مدیریت کنید.یعنی با شناخت ذهن سطحی ونجواهای تکراری اون که معمولا از روی عادت هم هست این افکار وترس ناشی از اونها رو کمتر کنید .

    برای شناخت بیشتر این مساله به این تایپیک مراجعه کن

    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    tanhaeii (دوشنبه 03 آبان 95), فرشته مهربان (یکشنبه 24 بهمن 95)

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    با خودآگاهی بیشتر میتونید تا حدودی این افکار رو مدیریت کنید.یعنی با شناخت ذهن سطحی ونجواهای تکراری اون که معمولا از روی عادت هم هست این افکار وترس ناشی از اونها رو کمتر کنید .

    برای شناخت بیشتر این مساله به این تایپیک مراجعه کن

    http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
    سلام جناب امین ممنونم که به تاپیکم سر زدین

    تاپیکی که معرفی کردین رو کامل خوندم تا حد زیادی شرایط منم شبیه به بهار زندگیه ذهن منم مدام در حال سرزنشمه و علاوه بر اون سرزنشای مادرمم هست که منو ترسو کرده مطالعه تاپیک تا حدودی باعث شد بفهمم مشکلم چیه اما یهو دچار سردرگمی میشدم جاهایی که میدیدم شرایطمون متفاوته یه جورایی قاطی میکردم و این افکار مدام میومد تو ذهنم که نه تو نمیتونی ازین راه بری شما با هم فرق دارین وقتی بیشتر جلو میرفتم هم ترسام بیشتر میشد و بیشتر سردرگم میشدم.
    آخرشم که دیدم بهار زندگی تاپیکو ادامه نداده و نتیجه گیری نشد کلا مایوس شدم.
    ذهن من خیلی قاطیه و واقعا نتونستم بفهمم باید چیکار کنم

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما شما فقط با مراقبه و تمرین و تکرار میتونی بر این حس ترست غلبه کنی و در این حالت شما اعتقادات بسیار کمک کننده خاهد بود یعنی اگه اعتقادات قوی به خدا و توکل رو درون خودت بیشتر کنی یقین کن که بسیار در این تغییرات کمک کننده هست یعنی اگه بدونیم و یقین کنیم خدا با ماست و اگه خودمون بهش بسپاریم اومارا کفایت میکند همین باعث اعتماد بنفس و ارامش ادم میشه و دیگه اگر یوقت در زندگی دچار ترس هم بشیم یکی هست که بهش مطمینیم
    پس با این درک اگر نسبت به چیزی منفی فکر کردی سریع تو ذهنت در موردش مثبت فکر کن کم کم با تمرین و صبوری مشکلت حل خاهد شد توقع نکن که یه شبه مشکلت حل بشه شما 25 سال اینطوری فکر کردی پس حداقل یه زمان دو سه ماهه لازم هست تا تغییرات کوچکی ببینی
    برات یه مثال میزنم مثلا من در خابگاه گاهی پیش اومده بود به هم اتاقیم چشم در چشم سلام کرده بودم اما جواب نداده بود یه لحظه ناراحت میشدم اما سریع بخودم میگفتم حتما حواسش جایی بوده نگاهش به من بوده اون که پدر کشتگی باهام نداره خیلی سریع تعبیر مثبت میکردم و تمرین در این کار باعث میشه ادم مثبت اندیش بشه

  8. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    tanhaeii (دوشنبه 03 آبان 95), فرشته مهربان (یکشنبه 24 بهمن 95)

  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    سلام عزیزم متاسفم اما شما فقط با مراقبه و تمرین و تکرار میتونی بر این حس ترست غلبه کنی و در این حالت شما اعتقادات بسیار کمک کننده خاهد بود یعنی اگه اعتقادات قوی به خدا و توکل رو درون خودت بیشتر کنی یقین کن که بسیار در این تغییرات کمک کننده هست یعنی اگه بدونیم و یقین کنیم خدا با ماست و اگه خودمون بهش بسپاریم اومارا کفایت میکند همین باعث اعتماد بنفس و ارامش ادم میشه و دیگه اگر یوقت در زندگی دچار ترس هم بشیم یکی هست که بهش مطمینیم
    پس با این درک اگر نسبت به چیزی منفی فکر کردی سریع تو ذهنت در موردش مثبت فکر کن کم کم با تمرین و صبوری مشکلت حل خاهد شد توقع نکن که یه شبه مشکلت حل بشه شما 25 سال اینطوری فکر کردی پس حداقل یه زمان دو سه ماهه لازم هست تا تغییرات کوچکی ببینی
    برات یه مثال میزنم مثلا من در خابگاه گاهی پیش اومده بود به هم اتاقیم چشم در چشم سلام کرده بودم اما جواب نداده بود یه لحظه ناراحت میشدم اما سریع بخودم میگفتم حتما حواسش جایی بوده نگاهش به من بوده اون که پدر کشتگی باهام نداره خیلی سریع تعبیر مثبت میکردم و تمرین در این کار باعث میشه ادم مثبت اندیش بشه
    سلام ستاره عزیز ممنون از پاسخت
    راستش من خدا رو باور دارم و توی همه زندگیم حضورشو حس کردم اما اینقد ایمانم قوی نیس که ترسامو کنار بزنه ترسا و استرسای منم بخاطر مشکلاتم نیست.
    احساس میکنم اینقد ضعیفم که حتی یه مسئله کوچیک مدتها ذهنمو درگیر میکنه یه مسافرت بخوام برم یا بخوام از کسی در خواستی داشته باشم یا حتی کاری رو خلاف برنامه روزمره بخوام انجام بدم همش فکرم مشغول میشه حتی اگه یه کار خیلی ساده باشه.
    من همونطور که گفتم تو دوران عقدم حتی اگه درخواستی از همسرم داشته باشم مثلا پول لازم داشته باشم نمیتونم بگم، حس بدی بهم دست میده آخرشم نمیگم و مدتها فکرم مشغول همین میشه.

    ذهن خودم به اندازه کافی سرزنشم میکنه سرزنشای هرروز مامانمم هست و دیدمو به همه چی بد کرده.مثلا نامزدم بیاد خونمون و یه حرف خیلی ساده بزنه مامانم هزار تا برداشت منفی میکنه و بعد پشت سرش بد میگه منم اینقد ضعیف شدم که حرفاش میره تو ذهنم و دیدم به نامزدم بد میشه
    من هرروز تمرین میکنم افکارمو کات کنم و مثبت فکر کنم اگه افکار بد به ذهنم هجوم بیاره می نویسمش خطاهای شناختیمو پیدا میکنم و یه واکنش منطقی واسش مینویسم اینجوری آروم تر میشم و بعد از چند بار نوشتن افکار منفی و هر بار با یه فکر مثبت جواب دادن حالم بهتر میشه.

    میخوام اینهمه آشفتگی رو کنار بذارم رفتار درست و غلط رو تشخیص بدم و مدام بخاطر همه رفتارام خودمو سرزنش نکنم،اگه کاری انجام میدم وقتی مادرم سرزنشم میکنه به خودم شک نکنم.

    من دارم عذاب میکشم ازینکه با آرامش و مثبت اندیشی جلو میرم نسبت به آدمای اطرافم دید بدی ندارم یهو با یه حرف مامانم یا بقیه درمورد کسی، دیدم عوض میشه و ازون آدم متنفر میشم دچار یه سردرگمی خیلی بد شدم.
    نامزدم یه مثال بود تا زمانی که پیششم و رفتار خوبشو میبینم دوسش دارم اما یهو مامانم با تحلیل رفتارش میگه مثلا خسیسه چرا هربار که میاد واست کادو نمیاره،نسبت بهش سرد میشم و از خودم بدم میاد که چقد ساده ام،شروع میکنم به سرزنش خودم که تو فک میکنی همه مثل خودتن خیلی زود گول میخوری تا یه محبت میبینی خام میشی حرف همه رو باور میکنی ولی همه راست نمیگن.
    اینجوری میفتم تو یه سیکل منفی که آره مامانم راست میگه شاید اونموقع که نامزدم گفت دستم خالیه نمیخواست واست خرج کنه و از خسیسیشه بهت دروغ گفته،بعد به خودم میگم تو که هربار باهاش بیرون رفتی تمام ذوقش اینه هرچی دوست داری واست بخره همیشه خودش پیشنهاد میده برین خرید، ولی دوباره میگم شاید فیلمشه میخواد اعتمادتو جلب کنه مطمئنه تو چیزی نمیخری تعارف میکنه بعد از ازدواج اون روی دیگشو نشون میده.

    خیلی به هم ریختم نمیتونم بین این افکار درست و غلط رو پیدا کنم اگه بگم فکرای مثبتم درسته خودمو متهم میکنم به ساده لوحی اگرم بگم منفیا درسته واقعا نمیتونم با اینهمه فکر و دید بد به بقیه زندگی کنم توروخدا بگین چیکار کنم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید tanhaeii تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (دوشنبه 10 آبان 95)

  11. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام دوستان خواهش میکنم بهم کمک کنید ترس هام داره دیوونم میکنه

    این ترس ها خیللیی تاثیر بدی روی رابطم با نامزدم گذاشته مدام میترسم درمورد هر مسئله ای باهاش حرف بزنم که نکنه عصبانی بشه یا تحقیرم کنه و ناراحت بشه اگه موضوعی باشه که بخوام نظرمو بگم و مخالف نظر نامزدم باشه ترس از بیان کردنش خواب و خوراکو ازم میگیره.
    اینو بگم که تا الان نامزدم حتی یک بارم از حرفام عصبی نشده و یا تحقیرم نکرده اتفاقا خیلی آروم و منطقیه اما من مدام میترسم حرفمو بزنم.
    دارم دیوونه میشم خواهش میکنم راهنماییم کنید

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    سعی کنید اعتماد به نفس و شجاعتت رو به طور کلی بالا ببری... منظورم به طور کلی هست.

    مثلا کسی که میتونه از یه صخره سنگی بالا بره، اعتماد به نفسش توی نامه نوشتن هم بیشتر میشه. کسی که بانجی جامپینگ میکنه؛ ریسک پذیری بالاتری توی بورس داره و... پس همه تمرکزتون رو برای از بین بردن ترسها، نزارید روی موقعیتی که قراره حرف بزنید.
    توی رانندگی، توی آرایش کردن، توی لباس پوشیدن و... کم کم شروع کنید به امتحان چیزهای جدید و ریسکهای کوچیک. میبینید که نتیجه به ندرت به اون بدیه که ما خودمون رو براش آماده میکنیم.

    شما نیازی ندارید تمام افکارتون رو تحلیل کنید. گاهی میشه فقط به احساسات اطمینان کرد. به هر حال شما با همین افکار تا الان تونستید زندگیتون رو پیش ببرید پس زیاد هم غلط نبودن!
    از طرفی بهتره اینقدر درگیر گذشته و رفتار خودتون و دیگران نباشید. در لحظه برای امور روزمره تصمیم بگیرید و نتایج تصمیمات رو در همون لحظه رها کنید. میتونید قبلش فکر کنید و تصمیم بگیرید که چی بگید و چطور بشه اما بعدش دیگه کاریه که شده. اگه تصمیم درستی بوده میشه یه تجربه خوب و اگر غلط بوده میشه یه اشتباه که هرکسی ممکنه مرتکب بشه.

    یه کار خوب دیگه برای بالا بردن اعتماد به نفس، اینه که درباره آدمهای موفق فیلم ببینید و کتاب بخونید. ببینید توی موقعیتهای مختلف چه تصمیماتی میگیرن. چطور رفتار میکنن. با ترسهاشون چطور کنار میان. متاسفانه سیستم جامعه ما به شدت سرکوبگر و ضد تفکره. ترس و ناامنی هم به دلایلی که خودتون بهتر میدونید جز لاینفک زندگی عادی ماست. پس بهتره الگویی در خارج از این محیط برای خودتون پیدا کنید.
    در مورد حرفهای مادرتون خیلی راحت میتونید گوش ندید. به نظر من 50 درصد مواقع فقط باید وانمود کنیم که داریم گوش میدیم و ظاهرا حرفهای مادرتون برای شما جز این دسته است. بزارید فکرتون راحت باشه و به خودتون اعتماد کنید. چون شما حداقل یه پله از بقیه بالاترید و اون پله‌ایه که روش نوشته من میدونم چمه.

  13. 3 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    tanhaeii (چهارشنبه 26 آبان 95), آیـدا (سه شنبه 21 فروردین 97), ستاره زیبا (دوشنبه 10 آبان 95)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم حتما حتما وقتی اون لحظه افکار منفی لومد بخودت بگو مامان من که خودم میدونم ادم منفیه پس عکس حرفاش درسته اینجوری دیگه خیالت راحت میشه
    در ضمن دیگه بیخال باش تحلیل نکن فقط اونچه که میبینی و حیشنوی رو باور کن مثلا همسرت میگه پول نداشتم کادو بخرم بگو راست میگه چون خودش همیشه پیشنهلد میده همین دیگه فکر نکن نه شاید فیلمه باز اگه اومد تو ذهنت بگو اگه من عقل دغرم و انتخابش کردم پس درسته بگو توکل برخدا ایشالله راست گفته همین کم کم با این عمل عادت میگنی درست طبق اونچه که میبینی و میشنوی قضاوت کنی
    دختر خوب همه چیزبسپر بخدا مگه ادمایی که وکیل میگرن تمام کمال کارشون به یه وکیل کاربلد نمیسپرن خوب شما هم واقع بین باش و بقیه اش رو بسپر به وکیلت*****خدا****
    از هیچی نترس هرچی مغمانت تعبیر کرد خلافش رو تو ذهنت بگو چون ایشون منفی هست
    اگرم امکان داره ببریدش پیش روانپزشک

  15. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    tanhaeii (چهارشنبه 26 آبان 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من شخصیت بسیار ضعیف و بدی دارم
    توسط carameli در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 شهریور 95, 14:30
  2. آیا عینک زدن، عیب در زیبایی ظاهر ایجاد می کنه؟
    توسط بانوی آفتاب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 بهمن 93, 00:04
  3. زیر پا گذاشتن شخصیت بعضی از فرزندان توسط والدین چرا؟
    توسط کاربر19 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مهر 93, 16:18
  4. تاثیر تفاوت شخصیت ها کم یا زیاد؟
    توسط ashnayedirooz در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اسفند 89, 11:34
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 اردیبهشت 89, 10:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.