این چه دنیاییه خیلی دلم میخاس خودمو میکشتم اما از عذابش میترسم فشارعصبی روم انقدزیاده که میخام خودموبزنمممم ازدست همه
تشکرشده 557 در 227 پست
این چه دنیاییه خیلی دلم میخاس خودمو میکشتم اما از عذابش میترسم فشارعصبی روم انقدزیاده که میخام خودموبزنمممم ازدست همه
تشکرشده 2,595 در 691 پست
سلام
چه طورين خانم شطرنج باز؟
چي شده؟
تشکرشده 557 در 227 پست
چکارکنم ؟یمدت دارو میخوردم اماهمکارام نمیزارن میگن پدر کبدتو درمیاره داغون میکنه کلیتوازکار میندازه .
کلا از زندگی سیر شدم نمیدونم چمه
ساکت شدم
دوس دارم ذل بزنم ب دیوار
دوس دارم فقط بخورم بخوابم
از کارو درس خسته شدم
روحیه ادامه دادن زندگیو ندارم
کاش ددنیا تموم میشد
تشکرشده 2,595 در 691 پست
نمی خواین بگین چی شده؟
بازم به سامان مربوطه؟
حواستون باشه، محدودیت سه پست هم چنان هستا!!!
-------_
باغبان (شنبه 01 آبان 95)
تشکرشده 557 در 227 پست
باغبان (شنبه 01 آبان 95)
تشکرشده 2,595 در 691 پست
--------------------------
خانم zzzz
برای اینکه کسی ما رو دست داشته باشه یا نه، برای اینکه کسی به یاد ما هست یا نه، که نباید از خودمون هزینه کنیم.
هر وقت ما خودمون رو دوست بداریم، مهم و مفید بودن خودمون رو قبول کنیم، اعمال تاثیر گذار انجام بدیم و ...... اونوقت تازه میرسیم سر خط. اجازه داریم بپرسیم من کجام؟
ارتباط های اجتماعی، ایجاد هدفهای فنا نشدنی برای زندگی، تلاش برای رسیدن به اهداف، تفکر در مورد چگونگی ایجاد انگیزه و امید شخصی و حرکت به ان سو و ...... همه میتونه ما رو از این حال نجات بده.
تا اونجایی که میدونم در امد بدی ندارید، اگر از سمت خانواده مشکلی ندارید، اندکی برای تفریح، ورزش، محیط های اجتماعی، کمک به هم نوع و ... استفاده کنید.
------------
مگه نگفتین همکارام میگن اینقدر قرص نخور کبدت داغون میشه؟ این حرف ها مگه از سر دوست داشتن نیست؟ مگه دوست داشتن شاخ و دم داره؟ دنبال چه جور دوست داشتنی هستید مگه؟
تشکرشده 1,144 در 414 پست
سلام زد.
تاپیکت رو که میخوندم با خودم گفتم برو بابا! یهو یادم اومد قبلا هم برات یه پست ناشایستی گذاشته بودم.
اما آخه انصافا تاپیکهات رو ببین:
بهترین جا استخدام شدم اما میدونی هانی! آی دونت لایک دَت!
دکتری قبول شدم... یه دل میگه برم برم... یه دل میگه نرم...
اوه... هیشکی منو دوست نداره مامی.
دماغمو عمل کنم... نکنم... بکنم....
میدونی به نظر من مشکلت چیه؟ اینکه درد واقعی نداری.
یه شکست واقعی توی زندگیت نداری. مثل یه ورشکستگی تمام عیار و از دست دادن دار و ندارت توی بیست و پنج سالگی. مثل داشتن یه آدمی که با همه وجودت به بودنش مطمئن باشی و یه روز ناگهان بفهمی دیگه هرگز قرار نیست ببینیش... میدونم خیلی بده اما گاهی وقتی اتفاق میفته همه چی رو عوض میکنه. دیگه وقتی بدون فکر کردن به مشکلات میخوابی، میدونی چقدر خوشبختی. وقتی یکی لبخند میزنه میدونی این زندگی هنوز ادامه داره و تو هم مجبوری بازی کنی.
حالا که وارد این کازینو شدی بهتره بازی کنی! تو که چیزی برای باختن نداری. همش یه بلیط بود که دادی و اومدی تو. کسی هم چیزی به تو بدهکار نیست. آدمهایی دور و برت همه سرگرم بازی خودشونن. فقط در یک صورت بازندهای، اونم وقتیه که بشینی یه گوشه تا تایمت تموم بشه.
چرا هیچکاری با زندگیت نمیکنی؟! واقعا چرا هیچــــکاری، مفید یا مضر، با زندگیت نمیکنی؟! میکنی و نمیگی؟
(راستی دکتر جون، زل! - ذل یعنی خواری!)
تشکرشده 557 در 227 پست
تشکرشده 1,236 در 375 پست
سلام
گفت آسان گیر کارهــــــا بر خود کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
بله خانم ساناز ، این هم همون قضیه گرفتن هوا تو مشت هست ، هر چی محکم تر بگیریش کمتر داریش ، می گی سخت بدستش آوردی و خدا توی دامنت نذاشته (البته در حالت کلی قبول دارم ولی با یه سری تبصره اساسی) ،فکر می کنی چند درصدش سهم تو بوده ؟ خیلی از چیز هایی که به خودت نسبت می دی مرهون نعمت هایی هست که خدا به شما و البته به همه ما داده ، اگر بشینی تمام عواملی که اگر خدا نمی داد(که به خیلی ها داده و به خیلی ها هم نداده) تو هم الآن این نبودی ، اگر بشینی این ها رو بشماری بعد می بینینی سهمت از این موقعیتی که داری قسمت خیلی کوچیکی اش از تو هست ،باید بری دم سهام دار اصلی رو ببینی ، بری بگی این ها همه از تو بود حالا هم به من کمک کردی که این باشم و این ها رو داشته باشم ، سهام دار اصلی ،تو چی میخوای ؟ آیا این نعمت هایی که پیش من گذاشتی همه مال من و برای نیاز های من هست یا روزی یه سری آدم ناتوان هم به واسطه توانایی های که داشتم به من دادی که به من کمک کنی شادی واسطه ای برای دادن رو هم به من بدی ؟
به قول مولوی:
در بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گـــــل برویی رنگ رنگ
سال ها تو سنــــگ بودی دلخراش
آزمون کن یک زمـــــانی خاک باش
یا به قول حافظ :
اگرچه چو غنچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو ابر بهـــــــــاری گره گشا می باش
به اندازه نیاز و سهمت دستت رو مشت کن .
باغبان (شنبه 01 آبان 95)
تشکرشده 557 در 227 پست
من غلط بکنم بگم خودم کردم همش کارخدا بود
مشکل من اینه بااین همه زحمت اخر بشم دکتر و بادرامدبالا؟ فرقش یه ماشین مدل بالاهم دارم
بلاخره دلم میخواد ازدواج کنم نمیدونم چرا کسی سمتم نمیاد
اخر یه پسر داغون گیرم میفته نمیدونم چطوریه بعضیا خیلی شانس دارن
والا انداموقدمم عالیه تیپم میزنم نمیدونم چطوریه
دختره ن تحصیلات داره دوزار پول نداره یه پسرایی جذبشون میشن وعاشقشونن اما بیا بمن نگاه کن نصف موهام سفیده همه بدنم درد میکنه از راه رفتن زیاد سرم درد میکنه از فکر زیاد افسردگی دارم خیلیم شدیده چرا انقد اونا شادن من نیستم
دوس داشتم یکی ازته دلش منو دوس میداشت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)