به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: دوستان با توجه به تصویری که شاید از من در ذهنتون داشته ب

رأی دهندگان
3. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • ضعیف

    0 0%
  • متوسط

    0 0%
  • خوب

    3 100.00%
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array

    ... انواع احساس کدامند؟ (هوش هیجانی)

    سلام دوستان

    اولین قدم برای افزایش هوش هیجانی، اینه که انواع احساسات رو بشناسیم.

    تا جائیکه من می دونم، دومین قدم اینه که هر لحظه سعی کنیم احساسمون رو در اون لحظه مشخص کنیم. یا حداقل آخر شبها، روزمون رو مرور کنیم و اونهایی که یادمون مونده رو مشخص کنیم.

    قدم سوم هم اینه که سعی کنیم احساسمون رو به سمت مثبت تغییر بدیم. یعنی مثلا حالا که من فهمیدم در این لحظه غمگین هستم، سعی کنم فعالیتی انجام بدم که منجر به ایجاد حس شادمانی بشه.

    من اطلاعات زیادی در مورد هوش هیجانی ندارم، و شاید همینایی هم که نوشتم اشتباه یا ناقص باشن. ممنون می شم دوستانی که در این مورد بیشتر از من می دونن، کاملش کنن. اینکه مراحل هوش هیجانی به چه ترتیبیه؟ و اگه بخوایم یه برنامه ریزی براش داشته باشیم، بهتره برای هر مرحله چه مدت زمانی رو در نظر بگیریم؟

    خصوصا آقای m.reza، شما یکبار این مطلب خیلی مهم رو به من گفتید و در واقع بهم یاد دادید (چون قبلش اصلا بهش توجه نکرده بودم) که فقط فهمیدن احساسات منفیم کافی نیست، و باید مثبتشون کنم. من اون زمان در موقعیت خوبی نبودم و ازتون توضیح بیشتری نخواستم، فکر کنم حتی تشکر هم نکردم، اما همین نکته بعدا خیلی به کارم اومد. فکر می کنم شما در این زمینه اطلاعات خوبی دارید، از راهنمایی های قبلیتون متشکرم، و ممنون می شم در این تاپیک هم راهنمایی کنید.

    ----------------------------------------------------------------------

    خب اینها مقدمه بودن. از اونجائیکه من خیلی وقتا نمی دونم دقیقا چه احساسی دارم، و در واقع اسم همه احساساتم رو نمی دونم، الان سوال اصلیم اینه که انوع احساس کدامند؟

    قبلا در موردش سرچ کرده بودم، الان دوباره سرچ کردم. کامل ترین چیزی که پیدا کردم، اینه:

    انواع احساس ها(احساسات 19 گانه) - shabahang

    البته اینجا هم نوشته 27 احساس داریم، اما 20 تا رو اسم برده.

    و در ضمن به نظرم اینها همش نیست. همشه؟

    -------------------------------

    و البته یه سری سوالات فرعی هم دارم که بعدا ازتون می پرسم.



    - - - Updated - - -

    ویرایش:

    * ... مراحل تقویت هوش هیجانی به چه ترتیبیه؟ و ...

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 مهر 95), meinoush (یکشنبه 25 مهر 95), mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    بازم ویرایش:

    انگار سوال نظرسنجی رو طولانی نوشتم، کامل نمایشش نمی ده: با توجه به تصویری که شاید از من در ذهنتون داشته باشید، از نظر شما هوش هیجانیم در چه سطحیه؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,421
    امتیاز
    287,175
    سطح
    100
    Points: 287,175, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    در مورد هوش هیجانی ما قبلا تاپیک کاملی ارائه داده ایم. که لینکش در ذیل هست
    http://www.hamdardi.net/thread-268.html

    اما اگر سئوال شخصی دارید طبق قوانین اگر همراه با نظر سنجی هست باید در انجمن آزاد مطرح شود.
    لیکن اگر درخواست مشاوره دارید باید سئوال خود را شخصی و با توضیحات ارائه کنید. یعنی نباید به مسائل کلی احساس و هیجانات بپردازید بلکه باید مشکلات خود را مطرح کنید

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  5. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)

  6. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام،

    آقای مدیر سوالم کاملا شخصیته.

    همونطور که توضیح داده بودم، مشکلم اینه که خیلی وقتا نمی تونم به سوال "در این لحظه چه احساسی دارم؟" جواب بدم. چون دقیقا نمی دونم اسم این احساسی که الان دارم، چیه؟ اگه یه لیست کامل از همه احساساتم داشته باشم، می تونم با نگاه کردن بهش، مشخص کنم که الان کدوم یکی رو دارم تجربه می کنم. اما چنین لیستی رو نتونستم تهیه کنم. به همین خاطر کمک گرفتم.

    مثلا شما در تاپیکتون اینها رو نوشتید:

    یعنی باید دقیقا در میان معرکه علاوه بر اینکه روی محتوا موضوعات تمرکز کرده ایم. این سئوال را از خود بپرسیم که : « هم اکنون چه احساس و هیجانی را در خود دارم»
    ترس؟
    خشم؟
    غم؟
    محبت؟
    کینه؟
    نگرانی؟
    یا....

    همونطور که گفتم من با سرچ کردن هم به نتیجه نرسیدم، چون همه جا یه چند تا مثال زده شده، و لیست کاملی پیدا نکردم. حالا اگه هست و من پیدا نکردم، ممنون می شم که لینکش رو برام بذارید، یا خودتون برام لیست کنید.

    البته بعد از اون هم تاپیکم باز ادامه داره. چون در مورد تشخیص و درک احساساتم بازم مشکل دارم. که بعدا مطرح می کنم.

    در مورد نظرسنجی،

    این از اون مواردی نیست که به انجمن آزاد مربوط می شه. چون یه نظرسنجی عمومی نیست و در مورد شخص خودمه. منظورم اینه که بدونم دیگران هم این ضعف رو در من دیدن یا نه؟ چون اگه بقیه هم منو با این ویژگی شناخته باشن، خیلی باید جدی تر بگیرمش. با این حال، اگه می خواید، حذفش کنید، و پستم دوم خودم رو هم حذف کنید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  7. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سلام میشل

    اول باید احساساتمون رو بشناسیم (بدونیم این حسمون مثلا عصبانیته اون حسمون مثلا شادیه و ... مبهم نباشه حس هامون و بدونیم در اصل منبع حسمون چی هست. از کجا اومده این حسمون. اگر نمی دونیم هم ببینیم مشابه این حس رو کی ها داشتیم و ... ) بعد بتونیم هیجانات احساسیمون رو کنترل کنیم بعد بتونیم به شکل مناسب بیان کنیم. بعد از اینا ارتباطات بین فردی مطرح می شه.
    اینو توی تاپیک آبی نوشته بودم

    یک راه اینکه ببینیم احساسمون جنسش از چیه یاداوری این هست که قبلا مشابه و همرنگ و جنس این حس الانمون رو کی داشتیم.
    کنترل. کنترل مرحله بعدی هست. اول احساساتمون رو شناسایی می کنیم حدودا از چه جنسی هستن. می بینیم خودمون رو و واکنشهامون رو. بعد در مرحله بعدی کنترل یا مدیریت می کنیم. یعنی مثلا می دونیم ما گاهی عصبانی می شیم. این حسمون رو میشناسیم. بعد که عصبانی شدیم تا این حس میاد می فهمیم. پس دقت می کنیم اون زمان تصمیمی نگیریم. ادامه ندیم. کش ندیم. سکوت کنیم یا یک جمله ی کوتاه و ملایم بگیم مثل اینکه بعدا این بحث رو ادامه می دیم و بریم از اون محیط و ... اینا میشن کنترل.
    تا این قسمت رو می دونم. موفق باشی

  9. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    میشل (یکشنبه 25 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    یک سوال دارم میشل. فکر می کنم قبلا درباره رفتاردرمانی cbt مطالعه داشتی. کتابی که به درد بخوره واسه خودم می خوام. توی مطالعه هات پیدا کردی کتابی که کاربردی باشه؟ ببخشید اینجا پرسیدم. میتونی بعدا گزارش بدی بیان حذف کنن پستمو. ممنون.

  11. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    میشل (یکشنبه 25 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.

    برای چی میخواید تمامی حس ها رو بدونید؟ جز اینه که شما یک فرد کمال گرایید؟؟ جز اینکه همواره در زندگیتون به دنبال راه در رو از مشکلات هستید و چه دردناکه استفاده و در واقع سو

    استفاده از علم برای راحت کردن خیال در انسان های کمال گرا از دانستن همه چیز و سپس دوباره ادامه ی مسیر قبلی؟؟؟؟ در واقع فقط ارضا خودتون و خلاص کردن وجدانتون از عذابی که

    درش واقعید به صورت موقتی!!! دوره ای به دنبال درمانید و بارها بهش رسیده اید اما یه چیزی بهتون اجازه ی حرکت به جلونر نداده. شاید اگه یک قدم دیگه برداشته بودید...

    اصل مشکل شما کمال گرایی هست و با توجه به نوع پرسش شما دقیقا مصداق بارز کمال گرایی رو تو شما میبینم.

    کمال گرایی یک کلمه است و یک تعریف مشخص داره اما یه دنیا آسیب به همراه خودش داره. لطفا لطفا لطفا بدونید کجا های زندگیتون رو آلوده کرده و یاد بگیرید باهاش کنار بیایید.

    هوش هیجانی قابل ترمیم و پیشرفت هست خوبه در موردش بدونید من هم اگه فابل خوبی داشتم براتون میذارم ولی باید بگردم.

    دوست عزیز خانم مینوش گرامی کارگاه CBT خدمت شما.

    کارگاه های دکتر یعقوب شفیعی درمورد رفتار درمانی شناختی CBT | انجمنهای روانشناسی مشاورفا

  13. 6 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 مهر 95), meinoush (جمعه 30 مهر 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 01 آبان 95), میشل (جمعه 30 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95), شیدا. (جمعه 30 مهر 95)

  14. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام

    من هرجا میرم این کمال گرایی دنبال سرم میاد.

    هرکسی یه مسائلی داره و یه شخصیتی. اون مسائل بالاخره در بستر اون شخصیت یه راه حل هایی دارن دیگه. فقط نباید گفت که تو کمال گرایی و تمام. کمال گرا باید بره بمیره؟ خب بالاخره اونم باید زندگی کنه دیگه. باید مسائلشو حل کنه.

    بله من تا حدودی کمال گرا هستم (حدودش رو نمی تونم دقیقا مشخص کنم!). حالا کمال گراها که اسم گذاری کردن و درجه بندی کردن براشون سخته، باید چیکار کنن؟

    خب یه راه حل اینه که یه لیست از اسم هایی که بقیه انتخاب کردن داشته باشن، و حداقل هربار یکی رو از بین اونها انتخاب کنن. شما اگه راه حل دیگه ای دارید، راه حل رو بگید. به یه آدم معلول نمیان فقط بگن که تو معلولی. بهش می گن حالا که معلولی این شکلی از خیابون رد شو. یا فلان کار رو به این شکل انجام بده.

    هر مسئله ای بالاخره یه راه حلی داره. وقتی کسی سوال می کنه، باید بهش گفت با توجه به اینکه تو "این" هستی، مسئله ت رو "این شکلی" حل کن.

    البته این یه لطفه. آدم می تونه این لطف رو به کسی نکنه. و یا فقط به این اندازه لطف کنه که بگه تو کمال گرایی.

    مرسی که نوشتی.
    ------------------------------

    مینوش جان کتاب "از حال بد به حال خوب" رو بخون. یه کتاب کاربردیه، یعنی تمرین می ده که حل کنی.

    درضمن عصبانیت، احساس نیست. رفتاره. انسان وقتی دچار احساس خشم یا سرخوردگی یا شرم یا ... می شه می تونه رفتارهای بدی، به نام عصبانیت، از خودش نشون بده یا نده.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  15. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 30 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95), زندگی خوب (جمعه 30 مهر 95)

  16. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    زندگی خوب امیدوارم لحن نوشتنم ناراحتت نکنه. الان عصبانیم، فکر کنم تو رو دعوا کردم... ببخشید...

    بازم ممنون از تحلیلت. درسته کمال گرایی خیلی جاها بهم اجازه نداده جلو برم. منم خیلی جاها به زحمت زیاد سعی کردم ازش بگذرم. یعنی در اون موردی که زمین گیرم کرده بوده، به یه حدودی قانع بشم و قائله رو ختم کنم. و دارم سعی می کنم حداقل بهش آگاه باشم و بدونم کجاها رو به قول شما آلوده می کنه. آنکس که نداند به بنداند که نداند، لنگان خرک خویش به منزل برساند. منم بالاخره باید این لنگان خرکم رو به یه گوری برسونم...

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  17. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 مهر 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95), زندگی خوب (جمعه 30 مهر 95)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    میشل جان واقعیتش خواستم تایپکاتونو بخونم ببینم اصلا با کی طرفم ولی نشد ببخشید من چون همیشه تالار نمیام فقط تایپیک میام یه پست رو میخونم و بر اون اساس جواب

    میدم پیشینه ی فکریم هم کامل نیست از اعضا امروز بخونم فردا یادم نیست ببخشید دیگه آلزایمر دارم بعد هم ببینم طرفم پایه نیست یا احساس کنم قراره به ترکستان برم دیگه جواب نمیدم

    چون میترسم. الان زیاد عصبانی شدید ترسیدم که یه وقت باعث تشدید مشکلاتتون نشم خواستم تایپکاتونو بخونم ولی تایپیکاتون هم زیاده و کلا با وجود اینکه به نظرم دختر توصیفی

    نبودید خوب خودتون رو توصیف کردید تلاشتون برای حل مشکلاتتون قابل ستایشه. هر چند نشد که بخونم ولی تو چنتاش نوشتی احساساتت کلا روت تاثیر میذاره و دنبال اینی که نذاری فکر

    میکنی مثلا با خوندن هوش هیجانی قراره برات اتفاقی بیوفته. در واقع گویا مدتهای مدیدی یه مشکل خاصی داری که در موردش حسابی هم مطالعه کردی ولی وقتی به عمل میرسه...


    شما وقتی فکر میکنی که یه مشکلی داری و تصمیم میگیری حلش کنی دقیقا چیکار می کنی؟

    اول تحقیق و مطالعه و بعد شروع به حل مشکل یا فقط مطالعه و پر کردن موقت خلا درونی؟

    ببین عزیز من نمیخوام برای شما مشکل تراشی کنم ولی شما حساب کن یه مشکل عصبانیت داری مثلا!! بعد حالا هوش هیجانی همه شو ندونی قرار نیست اقدام به حلش کنی؟؟؟

    حالا بگو ببینم این که ما کارهامون رو به تعویق میندازیم و با وجود اینکه وقت عمله اما این کارو نمیکنیم اسمش کمال گرایی نیست پس چیه؟ کمال گرایی دیو نیست راحت تلفظش کن یک

    کلمه ی دو بخشیه همین!!! با خودت تکرار کن چون من اضطراب دارم کمال گرام. برای خودت کوه مشکل نساز. یه اضطرابه. حالا از کجا میاد مهم نیست. مهم اینه که مشکلت قابل حله.

    نمیخواد تحلیلش کنی نمیخواد اصلا بفهمی دلیل اضطرابت چیه. همه ی آدما اضطراب دارن. اصلا انسان با اضطراب آفریده شده.

    ببین عزیز شما هم باهوشی هم توانا. از نظر جسمی و ذهنی وضعیتت جوری نیست که بگی من نمی تونم در ضمن انگیزه ی بالایی هم داری برای تغییر اونچه که فکر میکنی مشکلته.

    حالا چرا یه مشکلی داری که سالاست نمی تونی حل کنی؟

    در مورد راه حل ببین عزیز شما چون به خودت سخت میگیری و مشکلات رو برای خودت دیو هفت سر میکنی که برای حلش باید تا حد مرگ تلاش کنی وقتی به راه حل ساده میرسی مغزت

    هنگ میکنه!!! عزیزم مشکلت به راحتی آب خوردن حل میشه شما خودآزاری داری نمیخوای قبول کنی!!!! کافیه برنامه ریزی کنی و کارهات رو به اندازه ای که لازمه انجام بدی دیگه مشکلی

    نداری. مشکلاتت حل میشه چون سالمی و اگه حل هم نشه باید بتونی پذیرششون کنی و باهاشون کنار بیای. در واقع قرار نیست که تا آخر عمرت درگیر باشی.

    به خودت سخت نگیر و برای کنترل تکانه های هیجانیت فکر کنم اصلا به مطالعه نیاز نداری !!!

    فقط داری خلا درونیت رو پر میکنی. اگه cbt بلدی که واقعن نمیدونم چرا باید بلد باشی!!! خوب میدونی وقتی کسی میاد با این مشکل که من نمیخوام تحت تاثیر احساسات قرار بگیرم در

    واقع میگه من تشنه ی احساساتم!!! خب تشنه ی احساس خلا درونیت که میخواد با آدما ارتباط خوب و صمیمی داشته باشه و بفهمه آدما چی فکر میکنن رو تا حدودی میتونی تو کتابا پیدا

    کنی.اما نیازمند عمل تو دنیای واقعی هستی.

    دنبال درمانی؟ یا تو دنیال یه جور بازی هستی که تا جای ممکن پدر خودتو در بیاری !!!

    اگه دنبال درمانی یه برگه بردار و بنویس چی دوست داری و چه چیزی برات ارزش داره. تو یه برگه ی دیگه بنویس چه چیزی تو رو بسیار آزار میده. کافیه یکم رو راست باشی اونچه که تو

    دوست داری در واقع همونیه که تو رو آزار میده و اونچه که تو رو آزار میده همون ارش های درونیه توئه.

    حالا به حکم عقل از فردا با خیال راحت طبق ارزش هات رفتار کن.خیالت راحت باشه. هیچ مشکلی پیش نمیاد نیاز به مطالعه نداری بلکه فقط نیاز داری که عمل کنی بدون ترس.

    با عمل کردن و اشتباه کردن کم کم متوجه میشی ارزش های تو بسیار خوبن و همه ی آدما ارزش هایی رو دارن. لازم نیست اینقدر مطالعه کنی اینکه بدونی هر کس بر طبق ارزش هاش

    عمل میکنی ومثل تو پلیس مخفی بازی در نمیاره !!!! دیگه کی جرات داره به تو بگه مهر طلب؟؟راحت با آدما دعوا کن راحت به آدما اخم کن راحت به اخم ادما و عصبانیت اونها بی توجهی کن.

    خیلی راحت...

    من در کل دقیقا متوجه مشکل شما نشدم . فقط یه دختر احساسی دیدم که میخواد احساسات نداشته باشه. یه دختر سخت کوش دیدم که فکر میکنه مجبوره به سخت گرفتن همه چیز و

    یه مقداری هم دختری سردرگم که فکر میکنه باز هم چیزی هست که ندونه. دیگرانی که همه چیز میدونن و بهش نمیگن. اطرافیانش افکاری دارن مخفی که اون نمیدونه و ...

    اگه همه ی مشکلاتی که من فکر میکنم داری رو داری در واقع مشکل نداری!!! البته از نظر من. نمیدونم نظرم درسته یا نه من نمیشناسمت فقط برداشتم اینه ازت. ممکنه اشتباه باشه ولی

    بخون و من رو درک کن و به من اجازه بده نفهممت. به من به خودت و به دنیا اجازه ی اشتباه بده. و بدون خیلی بیشتر از من خودتو میشناسی و تمامی راه حل ها رو میدونی ممنونم ازت

  19. 3 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 01 آبان 95), میشل (شنبه 01 آبان 95), باغبان (چهارشنبه 12 آبان 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.