به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دانشجو هستم،رشتم رو هم دوست دارم ولی حوصله وانگیزه تلاش ندارم

    سلام به همگی و بخوصوص اونهایی که قبلا منو اینجا راهنمایی کردند

    من بالاخره کنکور دادم و قبول شدم و دانشجوی تحصیلات تکمیلی هستم الان

    من رشتمو هم دوست دارم و میتونم بعنوان یگ حانم اینده خوبی هم داشته باشم اما

    انگیزه ندارم. تلاش نمیکنم. پشتکار تلاشی هم اصلا ندارم ئله
    از دست خودم ذیگه به شتوه اومدم .نمیدونم چرا اینطوریم

    همش عصه همش بی انگیزگی .بی تحرکی .ترس. توی کلاسس هم تمرکز کافی ندارم اما بهرحال حالم بهتر از وقتای دیگشت
    وقتی کلاسم میگم فلان کارهارو میکنم وقتی به خابگاه ددانشجویی میترسم کوه غصه و بی حوصلکیم. البته خونه هم همینطور بودم
    من نه پدری دارم و نه مادری و نه هیچگونه حامی. نمیدونم چرا به فکر ایندم نیستم
    اعتماد به نفس درسی و عملی هم اصلا ندارم

    توروخدا رکمکم کنید .چون پیدا کردن روانشناس خوب خودش یک مسئله هس، پرداختن هزینه چندصد عزارتومنیش چون مطمئنم به حاطر افسردگی هام و نداشتن اعتماد به نفس زیاد میشه یک مشکل دیگس

    راهنمایی کنید.از همین الان نمیخوام سرکلاس درس برم.چون درس نخونده حس و ححال خوبی سرکلاس ندارم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام،
    معمولا دانشگاه ها خدمات روانشناسی رایگان به دانشجو ها میدن ... مراکزی برای این خدمات تو دانشگاه هست میتونی از اونا استفاده کنی.
    .
    سعی کن برا خودت مشغولیت ایجاد کنی ... اگه تهران هستی که کلی فعالیت های اجتماعی میتونی داشته باشی ...

  3. کاربر روبرو از پست مفید saeeded تشکرکرده است .

    خطا پوش (سه شنبه 20 مهر 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید فعالیت های فرهنی بتون کمی حال و حوصلمو بهتر کنه ولی مشکل من درس نخوندن کافی و تمرکز کم هست

    من خیلی نگران هستم و میترسم. ترس های زیادی دارم. پشتکار لازم رو ندارم و درس ها رو با دقت و جدیت کافی نمیتونم بخونم و هرازگاهی همکه میخونم میبینم در مقایسه با دیکران جیزی بلد نیستم

    مشکل دیگه اینه که بعد تز سه جهار ساعن درس خوندن مثلا در روز کاملا تعطیل کاراییم رو ازدست میدم و مغزم شلوع میشه و دیگه نمیکشه .حالا همون سه جهار ساعت هم شامل اماده کردن جزوه استراحت وتغذیه هم بوده و مثلا داشتم درس رو برای بار اول و به صورت کلی میخوندم و هنوز دقیق کامل خوندنش مونده

    حیلی نکرانم .نمیدونم باید چکار بکنم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام مجدد.
    در رابطه با سطح درس خوندن و فهمیدن، برداشت پسر ها با دختر ها کمی متفاوته ... اینجور که معمولا دختر ها درسی رو 10 بار خوندن بعد میگن هیچی نخوندم ولی معمولا پسره نصفه نیمه خونده جزوه رو اونقدر اعتماد به نفس داره که ادعا میکنه میتونه درس رو تدریس کنه ...

    در رابطه با تمرکز به نظرم برای خودتون ایجاد علاقه کنید .. من اینجا تناقضی میبینم که میگید علاقه به درستون دارید ولی هنگام مطالعه تمرکز کافی روش ندارید!
    یا شاید شرای محیطی مناسبی برای مطالعه برای خودتون ایجاد نمیکنید یا اینکه اصلا توی دنیای دیگه ای با افکار متفاوتی سیر میکنید وقتی که کتاب رو جلوتون باز میکنید برای مطالعه.
    مثلا هنگام مطالعه ذهنتون به چه مسائلی یا حاشیه هایی کشیده میشه ؟

    ترس از چی ؟ نگرانی از چی ؟ معمولا نگرانی های احتمالی آینده ذهن فعلی شما رو به هم میریزه ؟ گذشته نگرانی از ترسهاتون تا چه اندازه این نگرانی ها رو تایید کردن ؟ منظورم اینه که واقعا ترس های شما بجا هستن ؟

    در ضمن مقایسه با دیگران در هر زمینه ای معمولا استرس زا و کار اشتباهی هست. اگه ذهنیت مقایسه گری داشته باشیه اینو مطمئن باشین همیشه مرغ همسایه غازه . ولی باید این عادت بد رو تو خودتون از بین ببرید و به جاش اعتماد به نفستون رو تقویت کنین ... با خواندن درسی و تسلط یافتن بر موضوعی این حس اطمینان رو به خودتون بدین که شما یک سرو گردن از همقطاران بالاتر هستید . حتی اگه نباشید هم این طرز فکر به شما انرژی میده.

  6. کاربر روبرو از پست مفید saeeded تشکرکرده است .

    خطا پوش (پنجشنبه 22 مهر 95)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سلام.
    ممکنه در اوایل افسردگی باشین. درمان اولیه اش ورزش و تغذیه مناسبه.
    یا ممکنه از نظر جسمی باشه مشکلتون ازمایش خون بدین. ببینین چیزی بالا پایین نشده باشه. اینم می تونین مولتی ویتامین. جینکو. جینسینگ بخرین از داروخانه. جینکو و جینیسینگ ایرانی هم هست.
    آرامش داشته باشید. به خودتون بگین که شما سهم خودتون رو انجام می دین. شما کارهایی که می تونین رو بکنین. خوب و کامل تا حدی که میشه. اگه الان 3 ساعت میتونین خوب درس بخونین همون 3 ساعت رو خوب بخونین. ورزش و تغذیه مناسب دارین در کنارش و بعد از دو هفته می بینین اروم تر شدین و بیشتر می تونین بخونین. شما در هر لحظه سهم و وظیفه ی خودتون رو خوب انجام بدین. نتیجه اش بهتر میشه خیلی بهتر از اینکه استرس داشته باشین.
    موفق باشید.

  8. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    میشل (پنجشنبه 22 مهر 95), خطا پوش (پنجشنبه 22 مهر 95)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام

    مشکل شما می تونه کامل خواهی باشه. همون چیزی که تو خیلی از متن های روانشناسی بهش می گن کمال گرایی، اما کمال گرایی در واقع چیز دیگه ایه، و نشونه ی چیز بدی هم نیست. ما انسان ها فطرتا گرایش به کمال داریم، و اون کلا چیز دیگه ایه. اما اینکه ریشه ی کامل خواهی من چی بود رو آخر پستم می گم، شاید ریشه مشکل شما هم همین باشه.

    من هم اوائل ارشد خیلی با خودم درگیر بودم تا اینکه خواهرم بهم گفت:

    میشل لازم نیست از همه بهتر باشی، کافیه از همه بدتر نباشی.

    این جمله تو ذهنم نشست و آزادم کرد. بعدش دیگه برای خودم کار می کردم، و عملکردم هم خیلی بهتر شد.

    اما مشکلم رو بصورت ریشه ای حل نکرده بودم، برای همین سر پایان نامه دوباره پیداش شد. البته خیلی حادتر، تا جائیکه کاملا مریض شده بودم. اینبار استاد مشاورم با پس گردنی نجاتم داد! گفت چه خبره تو به اندازه ی دو تا پایان نامه کار کردی، از همین کارهات حداقل پنج تا مقاله دراومده، که سه تاش درحد ژورنال های معتبر هستن، دیگه چی می خوای؟؟ و مجبورم کرد که کارمو همونجا متوقف کنم و مقاله ها رو بنویسم.

    بماند که استاد راهنمام این وسط چه بلایی به سرم آورد. که تو تا حالا کجا بودی؟ چرا این همه کار کردی و من اصلا خبر ندارم! (چون کارم رو کم می دیدم و انتظار خیلی بیشتری از خودم داشتم، هیچوقت به استاد راهنمام ارائه نداده بودم. مشاورم هم از همش خبر نداشت).

    خلاصه بالاخره مقاله ها رو نوشتم. و اونقدر مورد پسند استادم بودند که شاید من تنها دانشجویی بودم که بدون اینکه مقاله ها رو چاپ کنم، نمرشون رو گرفتم. البته بیشتر بخاطر اعتبار استادم.

    اما آخرش به چی رسیدم؟ اینکه این کمال خواهی بخاطر این بود که "عاشق" نبودم. وقتی عشق باشه، لذت و شادی و نشاط آدم در گرو نتیجه نیست.

    من همه چی رو (شامل مقاله ها) کنار گذاشتم و رفتم سراغ کاری که واقعا عاشقش بودم و هستم. و از لحظه به لحظه اش لذت می برم، حتی اگه به نتیجه نرسه.

    به نظر من شما هم ممکنه (برخلاف تصورت) واقعا عاشق نباشی. البته توصیه نمی کنم مسیر فعلی رو قطع کنی. اما عشقت رو پیدا کن.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  10. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 22 مهر 95), خطا پوش (پنجشنبه 22 مهر 95)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    البته زندگی همش هم عشق و حال نیست. بعضی وقتا تعهده، بعضی وقتا مصلحته، و ...

    حتی اگه برای شما روشن باشه که من این کار رو به این هدف دارم انجام می دم، و بعد هم بر اساس اون هدف، مشخص کنید که چه میزان لازمه کار کنید، از کامل خواهی جلوگیری می شه. دیگه در اون کار غرق نمی شید، و برای بقیه زندگیتون هم وقت می گذارید. و یه زندگی متعادل خواهید داشت.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 22 مهر 95), خطا پوش (پنجشنبه 22 مهر 95)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درجواب خانم میشل و بقیه دوستان
    من به رشتم علاقه دارم به این معنی که خودم انتخابش کردم و رشته خوبی هست .اما به دلیل انواع نگرانی ها و مشکلاتی که دارم لز پس مدیریت شرایطم و نتیجه گیری خوب برنمیام
    من رشتمو دوست دارم امابرای اون چیزی که من میخوام نیازمند تلاش بسیار زیادیه.که این انگیزه خیلی بالایی میخواد. که من به خاطر مشکلاتی که دارم این انگیزه و حوصله رو ندارم.دروس گرایش ارشد پیش نیازهای زیادی لازم دارن که من ندارم و به دلیل اعتماد به نفس پایینم خودم رو هم در حد بدست اوردنش نمیبینم. و تنها چیزی که میمونه نگرانی و اظطراب بیشتره. همه اینها باعث میشه برنامه ریزی نکنم یا نتونم برنامه ریزی کنم که این رو مطمئنم به دلیل کمالگرایی و حتی تنبلی هست. وگرنه هرلحظه میشه یه کاغد برداشت و برای اونروز یا فردا برنامه ای نوشت. همه این استرس ها باعث میشه همون روزایی هم که اندکی مطالعه میکنم نتونم اطلاعات رو به شکل خوبی یاد بگیرم و وقتی جلسه بعد سرکلاس حاضر میشم میبینم درقایسه با د یگران یا حد نرمال چیزی بلد نیستم و ناراحت میشم و خودمو دارای مشکل مغزی یا ذهنی فرض میکنم

    ار طرف دیگه من یک پنجم تمرکز گذشته خودم و درمقایسه با دیگران نصف تمرکز دیگران رو ندارم. و همین یادگیریم رو سرکلاس کم میکنم و چون از دسته بسیار با پشتکار نیستم نمیتونم به بقیه برسم. و مهمتر از اون کاهی بخصوص بعضی از ملاس ها چیز زیادی یاد نمیگیرم. و از دوستام هم که میپرسم یاد گرفتید میگن اره. و این نگرانیم رو بیشتر میکنه.

    اگه بخوام از مشکلات کم کننده تمرکزم بگم البته به صورت کلی که شناخته نشم.مشکلات زیاد خانوادگی و نداشتن ارامش در جو خانه و متنفر بودن از شلوغی مکان هایی مثل خابگاه دانشجویی. فاصله شهرما تا دانشگاه چندساعت محدود بیشتر نیست.ولی چون مشکلت زیادی در خانه بخصوص با مادرم دارم. تقریبا اعصاب خوردیم در خانه بیشتر از خابگاهه.
    مشکلات شخصی که هرکسی داره من به صورت شدیترش دارم. که به شدت کاهش دهنده انگیزه هست. و موضوعاتی از این قبیل

    این که میگید من زیاد تلاش میکردم و فکر میکردم کمه دفیفا مربوط به گذشته منه. من زمانی که چیزی به عنوان استرس یا اظطراب برام بی معنی بود همیشه همین جس رو داشتم و البته یادگیریم هم چندبرابر الان بود. وقتی سراغ کتاب میرفتم فکرمیکردم چیزی بلد نیستم اما بعد میدیم که بخوبی بلدم. اما الان متاسفانه استرس یا هرچیز دیگه نمیزاره چیز زیادی یادم بمونه. و تلاش هام جایی ذخیره نمیشن.هرچند به قول شما کم باشه و از نطر خودم کم باشه

    از داشتن اندکی افسردگی مطمدنم اما به مقدارش مطمدن نیستم. واقعا دنبال مکمل خوبی هستم که استفاده کنم. همین چندهفته چیش برای رفع خستگیهام مکملی رو گرفتم به صورت محلول که متاسفانه تاثیری روم نداشت و باتوجه به شرایط اقتصادیم نمیخوام ندان چول هدر بدم.
    اگه میتونستم اری بکنم که انگیزم بالابره و بالا بمونه و از بی حوصلگی های تقریبا زیاد نجات چیدا میکردم و میتونستم برای خودم برنامه ای بریزم که هم درسم رو انجام بدم هم فعالیت های ضروری مورد نیاز رو درکنارش انجام بدم که استرسمو کم کنه. خلی از مشکلاتم حل میشد و البته مشکل بی اعتماد به نفسیم در درسو کارهای عملی .
    برام جالبه از اعتماد به نفس دوستانم .یکی از دوستانم زیان ش رو در کنکور کمتر از 10درصد زده اما در کلاس زیان چنان با اعتماد به نفس در بین حرفای استاد دخالت میکنه و مشارت میکنه که من که زبان رو در حد قابل قبولی زدم اون اعتماد رو ندارم. یا مثلا در مورد همین زبان .من سال هاست که زبانم رو در همین حدنگه داشتم و به امید سف استادی به هیچ کلاسی نمیرم و هیچ مطالعه شخصی هم نمیکنم. و مثلا در قسمت هایی که فوی نیستم هیچ چیزی یاد نمیگیرم
    میدونم چرا انگیزه ندارم .اما نمیدونم چرا باتوجه به نیامندیم به پیشرفت برای اینده خودم نمیتونم انگیزه تلاش چیدا کنم. البته میدونم تاحدی بیشتر از توانم انتظار دارم ک این هم شرایطو بدتر میکنه

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 98 [ 11:41]
    تاریخ عضویت
    1394-9-17
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    3,052
    سطح
    34
    Points: 3,052, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    101

    تشکرشده 52 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    این که گفتید " بیشتر از توانم انتظار دارم" یعنی کامل گرا هستی و داری هی به خودت پیام Be perfect می دی و این جور افراد فکر می کنند موقعی حق دارند خوشحال باشند که کاری کاملا بی نقص انجام داده باشند. شما باید توجه کنی به اون کاری که داری انجام می دی نه چیزی که هنوز باقی مونده و اینکه نگران باشی آیا اصلا امروز می رسم یا نمیرسم. فرد کامل گرا نگاهش به اون نرسیدن هاست بنابراین مدام مضطرب و ناراحت است. باید بدونی هیچ کس نمی تواند کامله کامله کامل باشد. کامل فقط خداست
    بهترین کار این هست که تکلیف و برنامه هات رو خیلی بزرگ نکنی (سنگی که نتوان برداشت باید بوسید و گذاشت). اگر کارهاتو را به قسمت های کوچک تقسیم کنی و اون ها را قسمت قسمت انجام بدهی در این صورت ترس از ناقص انجام دادن کار ها به تدریج از درونت می ریزد. مثلا نمی خواد یک مبحث رو کامل بخونی در هر نوبت چند صفحه اش رو بخون.
    ضمنا باید سعی کنیم دیدگاه و نگرش ما تلاش گرایی باشد نه نتیجه گرایی. مهم نیست که قوی هستیم یا نیستیم. این مهمه که اعتقاد داشته باشیم که باید قوی باشیم. "هر کس آن است که در پی آنست". این ما رو پیشرفت میده.

  15. 2 کاربر از پست مفید Ehsaan تشکرکرده اند .

    میشل (شنبه 24 مهر 95), خطا پوش (شنبه 24 مهر 95)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1394-5-28
    نوشته ها
    75
    امتیاز
    2,020
    سطح
    27
    Points: 2,020, Level: 27
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    76

    تشکرشده 30 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام

    الان یک ساعته که بعد از دوساعت استراحت میخوام درس بخونم اما
    تقریبا بی ذلیل

    اصلا تمرکز ندارم
    اعصابم خورده
    دست و دلم به نشتن پای کتاب نمیره
    اصلا نمیتونم میلمو یکساعت با تمرکز به درس جمع کنم
    دلم میخواد بمیرم

    - - - Updated - - -

    تلاش گرایی کردم اما نتیجش این بود که سر تحیل تمرین یا امتحان های هفته گذشته چیز زیادی یادم نمیومد که بنویسم تماما اعصابم حورد شد از این درس خوندنم و اینکه بلد نیستم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 شهریور 94, 21:54
  2. بی حوصله ام و بی انگیزه
    توسط parvaaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 تیر 94, 02:08
  3. من شوهرم و دوست دارم اما اون من و میزنه.
    توسط عاشق همیشگی در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 اردیبهشت 92, 00:00
  4. 19 تـوصـيـه در آستـانـه ازدواج
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 شهریور 90, 23:07

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.