به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم میگه خیلی واسه زندگی زناشوییش وقت گذاشته. دلم از حرفش شکسته

    سلام دوستان

    من 28 ساله و همسرم 31 سالشه. ما 1 سال و سه ماهه عقد هستیم و قبلش هم 4 سالی رابطه داشتیم. تو تمام این مدت، چه قبل و چه بعد از عقد، چون دو شهر متفاوت زندگی میکنیم ارتباطمون بیشتر مجازی بوده و این ارتباط هم خیلی خیلی زیاد بوده. البته بعد از عقد هرچند مدت باهم بودیم اما بقیه وقتمون رو از هم دور بودیم. ما بیشتر اوقات شبانه روز در حال حرف زدن هستیم (چت و تماس تلفنی) و نقریبا تمام مسائلی که واسمون پیش میاد، اعم از دانشگاه و درس و کار، برای هم تعریف میکنیم. همسرم 10 روزه رفته خارج از کشور تا 6 ماه. همین مدت هم ما زیاد باهم در تماس بودیم اما حس میکنم برخورد شوهرم با من خیلی عوض شده و 3-4 بار دعوامون شده. حس میکنم شوهرم بهم اهمیت نمیده و مثل زمانیکه ایران بود با من حرف نمیزنه و همه چی رو واسم تعریف نمیکنه. منم خیلی حساس شدم روی رفتارش. چون تنها رفته و من خیلی احساس تنهایی میکنم و غصه میخورم که چرا باهاش نیستم. از طرفی هم شوهرم مجبور شد هرچی پس انداز داشتیم با خودش ببره و من اینجا موندم بی پول با کلی قسط و وام و هزینه های دیگه و کلی اعصابم از این بابت به هم ریخته. شوهرم حتی حاضر نیست به خواهرش بگه که قرض ما رو پس بده. چند بار بهش یادآوری کردم اما حس میکنم نمیخواد بهش بگه.
    این چند روز به خاطر این مشکلات، خیلی به هم ریخته بودم و همش انتظار داشتم شوهرم بهم توجه کنه و خودش بیاد شروع کننده حرف زدن باشه. واسه همین خیلی وقتا سکوت کردم اما شوهرم خیلی کم حرف زده باهام. واسه همین چند بار باهم بحثمون شد و طوری با من حرف میزنه که قبلا ازش ندیده بودم.
    امشب وقتی دیدم اصلا به من محل نمیذاره، گفتم بریم بخوابیم. اونم گفت باشه بریم و زود شب بخیر گفت. منم جواب ندادم و بحثمون شد. بهش گفتم چرا من حرف نزنم توام نمیزنی؟ حس میکنم نمیخوای با من وقت بگذرونی. گفت تو انتظارت زیاده. خودتم چیزی نگفتی که من جواب بدم. بپرس تا جواب بدم. بعدم گفت من زیاد واسه زندگی زناشوییم وقت میذارم. اگه مثل بقیه رفتار میکردم چی میگفتی؟ منم گفتم نمیدونم بقیه چجوری هستن و به ما هم ربطی نداره. و گفت که تو نمیذاری من تو محیطی که هستم باشم، همش میخوای با تو باشم.
    خیلی از حرفش ناراحت شدم. نمیدونم چرا این چند روزی که رفته اونجا اینجوری شده. چرا قبلا همش باهام حرف میزد و اعتراضی هم نداشت؟
    تصمیم گرفتم دیگه اصلا خودم حرفو شروع نکنم. فعلا هم چند روزی باهاش سرد برخورد کنم. اما نمیدونم کارم درسته یا نه. از اینکه این چند روز طرز برخورد و حرفاش عوض شده میترسم. میترسم کم محلی هم کنم اتفاق بدتری بیفته.
    خواهش میکنم راهنماییم کنید چه کاری درسته.

  2. کاربر روبرو از پست مفید nazi_ka تشکرکرده است .

    danger (جمعه 16 مهر 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    از خوندن نوشته تون به من این احساس القا شد که شما زیادی حساس و وابسته هستین. گفتین که بیشتر اوقات شبانه روز در حال حرف زدن بودید. خوب پس کی به کارهای دیگتون می رسیدید؟!

    همسرتون ناراحتی اش رو مستقیما به شما گفته. ایشون حتما اونجا مشغول اند و احتمالا اختلاف ساعت و مسائلی از این دست هم زمانشون رو محدود می کنه. شما تو پستتون نگفتید که دقیقا انتظار دارید شوهرتون چقدر با شما صحبت کنه ولی مشخصه که همسرتون احساس می کنه شما انتظارتون خیلی بیشتر از توان ایشونه.

    حالا چرا الان اعتراض کرده؟ ممکنه علتش این باشه که شما ناخودآگاه به خاطر استرس و ناراحتی که دارین بهشون بیشتر از اوقات عادی فشار میارید و متوجه مشغولیت و گرفتاری ایشون نیستید.

  4. 3 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 16 مهر 95), nazi_ka (جمعه 16 مهر 95), شیدا. (جمعه 16 مهر 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام عزیزم
    خانومی وقتی ارتباط هنوز اون تازگی اولو داره دو طرف همش دوست دارن باهم حرف بزنن بیشتر باهم باشن حتی اگه دورن. الان اون دوران واسه شما گذشته و شما باید سعی کنی که سرتون رو با کارای خودتون گرم کنید. خیلی وابسته شدی به شوهرت. اینکه صبح تا شب همش یه نفر ازت بخواد تعریف کنی و بگی کجایی و داری چیکار میکنی واقعا خسته کنندس.
    من خودم یه مدت تو همچین ارتباطی بودم البته با دوستان خانوم و واقعا خسته کننده شده بود چون من تو اوج استرس کاری حواسم پرت میشد.
    اصلا اینکه همه ی وقتت رو بزاری برای دنیای مجازی اشتباست. یه ساعت از روزو بزارین واسه صحبت کردن مثلا شب یا قبل خواب که هر دو خونه هستین و از مشغله روزانه فارغ شدین.
    چن راه برای افزایش صمیمیت زن و مرد هست
    یکیش اینه که خانوم زیادم در دسترس نباشه و اجازه بده آقا دلش واسش تنگ بشه.
    الانم اتفاقی نیفتاده و اصلا هم آنقدر ناراحتی نمیخواد خیلی شما حساس شدی. نمیگم که اصلا به روی خودت نیار نه. اگر زنگ زد جواب بده سرد برخورد کن اما نه زیادها حرف برن معمولی اما بگو بخند نه و اگر خواست از دلت در بیاره یا عذرخواهی کرد قبول کن و موضوع رو کش نده.
    سعی کن خودتو دوس داشته باشی احساس میکنم انقدر خودتو درگیر مسائل و مشکلات مالی و...زندگی مشترک کردی که وقت واسه خودتم نداری.
    به فکر یه سورپرایز باش واسه بعد این شش ماه مثلا هیکل عالی یا یه پوست عالی. منظورم تغییر در خودت هستا. که بعد شش ماه همسرت که اومد شوکه بشه بگه به به چه عالی شدی.
    الانم ناراحت نباش چیزی نشده

  6. 3 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 16 مهر 95), nazi_ka (جمعه 16 مهر 95), شیدا. (جمعه 16 مهر 95)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 98 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    6,968
    سطح
    55
    Points: 6,968, Level: 55
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 182
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 145 در 78 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سعی کن وقتی باهم تماس دارین شاد وسرزنده وشوخ باشی که ایشون بیشتر مایل بشه به تماس وصحبت با شما
    برنامه های خودت رو داشته باش با دوستان خانومت دردودل ومکالمه بیشتر داشته باش
    این که همش صحبت کنین وهمه چیو گزارش بدین خیلی واجب نیس مگه آدم چقد حرف داره واسه گفتن
    اگه باهات تماس گرفت وخواست از دلت دربیاره مظلومانه درخواستشو قبول کن .جدل نکن وخواسته هاتو با ملایمت ازش بخواه.

  8. 2 کاربر از پست مفید danger تشکرکرده اند .

    Amina (جمعه 16 مهر 95), nazi_ka (جمعه 16 مهر 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nazi_ka نمایش پست ها
    سلام دوستان

    چون دو شهر متفاوت زندگی میکنیم ارتباطمون بیشتر مجازی بوده و این ارتباط هم خیلی خیلی زیاد بوده...

    منم خیلی حساس شدم روی رفتارش. چون تنها رفته و من خیلی احساس تنهایی میکنم و غصه میخورم که چرا باهاش نیستم. از طرفی هم شوهرم مجبور شد هرچی پس انداز داشتیم با خودش ببره و من اینجا موندم بی پول با کلی قسط و وام و هزینه های دیگه و کلی اعصابم از این بابت به هم ریخته. شوهرم حتی حاضر نیست به خواهرش بگه که قرض ما رو پس بده. چند بار بهش یادآوری کردم اما حس میکنم نمیخواد بهش بگه.

    گفت تو انتظارت زیاده. خودتم چیزی نگفتی که من جواب بدم. بپرس تا جواب بدم.
    سلام.
    ایشون همون خواهری شوهری نیستن که "بهشون کم محلی میکنید و بیشتر میان طرف شما"؟ چرا ایشون باید قرض شما رو پس بدن؟!
    بعد از بحثی که شوهرتون پیش از رفتن، به خاطر شما با خواهرشون داشتن؛ چطور می‌تونن الان به راحتی ازشون درخواست که نه؛ دستور کمک بدن؟
    من فکر می‌کنم توقعات شما از اطرافیانتون منطقی نیست. یا به قول همسرتون شاید انتظاراتتون واقعا زیاده.
    از طرفی خودتون هم قبول دارید که قبل از این ارتباطتون بیش از حد بوده و الانم حساسیت شما به خاطر علل جانبیه.
    وقتتون رو با کارهای هیجان انگیزتر از چت پر کنید و در پایان روز برای همسزتون تعریف کنید و سعی کنید خودتون رو شاد نشون بدید تا دلتنگتون بشن و خودشون مشتاق برقراری ارتباط و گفت وگوی بیشتر باشن.

  10. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    danger (جمعه 16 مهر 95), nazi_ka (جمعه 16 مهر 95)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 10:19]
    تاریخ عضویت
    1395-7-07
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    2,582
    سطح
    30
    Points: 2,582, Level: 30
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    40

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    سلام.
    ایشون همون خواهری شوهری نیستن که "بهشون کم محلی میکنید و بیشتر میان طرف شما"؟ چرا ایشون باید قرض شما رو پس بدن؟!
    بعد از بحثی که شوهرتون پیش از رفتن، به خاطر شما با خواهرشون داشتن؛ چطور می‌تونن الان به راحتی ازشون درخواست که نه؛ دستور کمک بدن؟
    من فکر می‌کنم توقعات شما از اطرافیانتون منطقی نیست. یا به قول همسرتون شاید انتظاراتتون واقعا زیاده.
    از طرفی خودتون هم قبول دارید که قبل از این ارتباطتون بیش از حد بوده و الانم حساسیت شما به خاطر علل جانبیه.
    وقتتون رو با کارهای هیجان انگیزتر از چت پر کنید و در پایان روز برای همسزتون تعریف کنید و سعی کنید خودتون رو شاد نشون بدید تا دلتنگتون بشن و خودشون مشتاق برقراری ارتباط و گفت وگوی بیشتر باشن.
    ممنون از پاسختون.
    من خواهر شوهر زیاد دارم و این خواهری که از ما پول قرض گرفته یکی دیگه هست. اما فکر نمیکنم مطالبه پول قرض داده شده (که حق قرض دهنده هست) انتظار زیاد و نابجایی باشه. حالا ممکنه به خاطر یه سری مشکلات، آدم رغبت نکنه از بعضیا بخواد پولش رو پس بدن. من هم نگفتم پول قرض بگیریم. گفتم حالا که خودمون نیاز داریم پولی که قرض دادیم بیاد دستمون. نمیدونم چه برداشتی داشتین که میگید خواستم ازش تقاضای کمک کنم و توقع زیادیه. البته خب شما در مورد اون خواهر شوهرم گفتین که من باهاش مشکل دارم و اگه اینطور بود مطمئنا خودم هم قید اون پول رو میزدم.
    ویرایش توسط nazi_ka : جمعه 16 مهر 95 در ساعت 23:04

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    خیلی موضوع مجهول داره دقیقا بگید خواسته و توجه و نیازتون چیا هست؟
    زمان هایی که به مشکل برمیخورین اونجاهارو دقیق تر باید نیاز و توقع و تصور ایده آل شما از اون نقطه رو بگید تا بتونیم بهتر قضاوت کنیم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 2 دسته اهداف را هرگز به دیگران نگویید
    توسط خادم رضا در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 25 اسفند 96, 13:04
  2. به من نگویید زیبا هستم
    توسط mahtaban در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 20 آذر 94, 00:46
  3. **چه مسائلی را نباید به همسرتان بگویید**
    توسط baran.68 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 01 دی 91, 01:56
  4. از سیاستهای رفتاری خود بگویید.
    توسط قلب تپنده در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 22:15
  5. +بگویید چه کنم؟
    توسط sara198174 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 خرداد 88, 17:21

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.