به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 بهمن 95 [ 21:33]
    تاریخ عضویت
    1395-7-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟

    با سلام خدمت همه ،چند روزی هست مطالب انجمن رو میخونم و مطالب جالبی فهمیدم .ازتون مشاوره میخوام برای اینکه تصمیمم برای جدایی درسته یا نه؟
    من 36 سالمه و همسرم 33 سال و فرزندی نداریم.
    13 ساله ازدواج کردیم و قبلش 2 سال دوست بودیم.من بچه طلاقم و فکر میکنم برای همینه از طلاق میترسم البته کلا آدم محتاطی هستم.
    مشکلم با همسرم چندین شاخه داره اولینش وابستگی بیش از اندازه ایشون به خانواده و دخالتهای همیشگی خانواده پرجمعیتشون و نداشتن شخصیت مستقل ایشون هست.
    به طوری که حتی من مسافرت با ایشون نمیتونم برم اگر خانوادشون نباشن بهشون خوش نمیگذره
    من خیلی اهل مسافرت و گردش با همسرم هستم از رفیق بازی و تنهایی جایی رفتن خوشم نماد ولی ایشون از اول دوست نداشتن.توی خونه مثل یه آدم مرده میمونه ولی خونه مادرش سرزنده و شاداب.
    ایشون هفته ای تقریبا دو شب و سه روز خونه مادرشون هستن .
    چندین سال خونه ما نزدیک خونه مادرشون بود و به محل کار من دور و من به خاطر ایشون اعتراضی نمیکردم ولی به مرور خسته شدم و خونرو نزدیک به محل کار بردم و ایشون به خاطر فاصله افتادن از خونه مادرش دچار افسردگی شد البته فاصله حدود 40 دقیقه هست و هر زمان که اراده کنه میتونه ببینتشون ولی ایشون میخواد هر لحظه با اونا باشه .هیچ وقت محدودش نکردم برای رفت و آمد کلا اهل محدودیت نیستم.مشکلات ما ازون زمان شدید شد و غیر قابل تحمل.
    تو این سالها از طرف خانوادش بهم توهین شده تحقیر شدم و دخالت کردن همیشه احترام گذاشتم ولی از همسرم هیچ پشتیبانی ندیدم تازه اوایل حق رو به خانواده میداد.
    ایشون جوری وابسته هستن که اگر سوالی کنم که مثلا فلان کارو کنیم یا نه میگه نمیدونم صبر کن از مامانم بپرسم!!!!
    من از 18 سالگی تا زمانی که ازدواج کردم مستقل زندگی کردم زندگی بدور از خلاف و آرومی داشتم بدون حاشیه بعد ازدواج هرچی در توانم بود برای ادامه زندگی انجام دادم .نه اهل هیچ خلافی هستم نه اهل کتک زدن و فحش دادن .ولی ایشون هیچ وقت راضی نیست هیچ جوری نمیشه خوشحالش کرد .و ادعا داره خیلی دوست دارم.
    مشکل بعدی سرد مزاجی ایشون هست ما اول ازدواج ماهی 1 بار سک...س داشتیم و من فشار نمیاوردم فکر میکردم به خاطر آموزشهای اجتماعی ایشون ترس داره و بهش فشار نمیاوردم، خیلی باهاش صحبت کردم ولی فرقی نکرد و من تا سالها فکر میکردم بقیه هم همینطورن و من زیاده خواهم.البته سالها جلوی میل جنسیمو گرفتم و خیانتی هم نکردم میلمو سرکوب میکردم و انقدر به این کار ادامه دادم تا کاملا حسم و به ایشون از دست دادم.الان 7 ماه هست کلا جامو از ایشون جدا کردم و طلاق عاطفی گرفتیم هیچ رابطه ای تو این مدت نداشتم میل جنسی زیادی به زنهای دیگه دارم ولی به ایشون اصلا.
    طرفم میاد چندش آوره یاد نزدیکی با ایشون میوفتم خیلی بدم میاد چون واقعا نزدیکی با ایشون سخت تر از دوری باهاشون هست.این اواخر ادای ارضا شدن رو درمیاوردم فقط برای اینکه خلاص بشم از نزدیکی....بگذریم.
    ایشون خیلی درستکار و صادق هست خوبیای خودشو داره ولی به شدت لج باز زور گو و یکدندس.
    به من میگفت تو دیوونه ای و مشکل داری چون بچه طلاقی به همین خاطر پیش دوتا روانپزشک رفتم و بعد چند جلسه گفتن مشکلی نداری و منو ارجاع دادن به مشاور خانواده بعد چندین جلسه مشاوره، دکتر به من گفتن به طلاق عاطفی ادامه بده و با خانوادشون قطع رابطه کن و اگر هسرت اعتراضی داشت بیارش پیش من ،که همسرم اعتراض کرد و باهم دو جلسه پیش مشاور رفتیم که در نهایت مشاور به همسرم گفت که مشکل داره و باید به جلسات ادامه بده و ایشون رو مجاب کرد که همسرت حق داره واکنشش طبیعیه.ولی بعد از خارج شدن از مطب همسرم فرمودن مشاور طرف تورو گرفته حتما میشناستت و دوستین.
    احساس میکنم روح من تبدیل به ویرانه ای شده و توی این سالها مدام توپخونه ایشون و خانوادش مرتب این ویرانرو مورد حمله قرار داده .آدم حساسی هستم ولی خیلی تلاش کردم برای ادامه.
    صحبت کردم ،افرادیو برای داوری قرار دادیم، بارها و بارها ازم فرصت خواسته و دادم ولی فایده نداشته الان دیگه نمیتونم.جالبه که ایشون با همه این اتفاقا میگه بدون تو نمیتونم زندگی کنم و منو تهدید به خودکشی میکنه.من پیشنهاد طلاق توافقی دادم و ایشون قبول نمیکنه.وقتی پیش خودم فکر میکنم ایشون بیشتر احتیاج به یه برده داره تا شوهر کسی که همه خواسته هاشو برآورده کنه و هیچ نیاز و خواسته ای نداشته باشه.ببخشید طولانی شد خواستم اطلاعات کافی داده باشم البته 13 سال زندگیو نمیشه تو یه کتاب هم گفت لطفا مشاوره بهم بدین ممنون میشم.نمیخوام یکدرصد ظلمی به ایشون کرده باشم .ممنون از توجهتون

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    الان خواهان طلاق توافقی هستی و ایشون رضایت نمیده ؟

    مهریه اش چقدر هست ؟

    اگه بهش بگی مهریه اش را میدی حاظره جدا شه ؟

    چرا بچه دار نشدید؟ منظورم اینه که شما نخواستید بچه یا ایشون مخالف بودن؟

    در دوران دوستی متوجه اخلاقش نشدی؟
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 97 [ 04:49]
    تاریخ عضویت
    1395-3-05
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,771
    سطح
    32
    Points: 2,771, Level: 32
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 133 در 75 پست

    Rep Power
    27
    Array
    طلاق عاطفی شما روزی به طلاق رسمی میکشه همین الانم زیادی این دست و اون دست کردی اگه درآمد داری برو از این زندگی
    ولی خوشم اومد مثل بعضی دختر های دیوونه تا یه مشکلی پیش میاد شروع میکنن دوتا سه تا بچه میارن که مثلا زندگیشون بهتر بشه
    شما خیلی فهمیده عمل گردید ممنون که بچه ندارید خیلی خیلی ممنون

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    من به شما کاملا حق می دم که تصمیم به طلاق داشته باشید چون شرایطی که توصیف می کنید خیلی آزاردهنده است. این طور به نظر می رسه که همسرتون مشکل جدی شخصیتی داره و به نظر من هدر دادن زمان و عمرتون بیشتر از این اشتباهه.
    به نظر من یک قرار رسمی به عنوان اولتیماتوم نهایی در برابر چند تا داور با همسرتون بذارید و از ایشون بخواهید که خودشون یک روان شناس پیدا کنند و با هم به جلسات درمانی مراجعه کنید و اعلام کنید که اگر خلاف این عمل کردند و به نحوی طفره رفتند یا مشکلاتتون حل نشده باقی بمونه قطعا برای طلاق اقدام می کنید. در صورتی که باز هم اتفاق مثبتی نیفتاد، به داورها اطلاع بدهید و جدا بشوید.

    اگر تصمیم به ترک زندگی دارید و نگران تهدید خودکشی هستید وقتی ایشون نیستند خونه رو ترک کنید و به چند نفر از دوستان یا فامیل نزدیک ایشون مثلا مادر و خواهر و برادر اطلاع بدین که شما زندگی رو ترک کردید و با توجه به تهدیدی که کرده بهتره مراقبش باشند. البته این تهدیدها معمولا حرفه ولی به هر حال این پیشگیری ها می تونه از احساس گناه احتمالی که دارید کم کنه. قبل از اقدام به طلاق حتما با یک وکیل مشورت کنید.

    موفق باشید.

  5. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.متاسفانه ازصحبتهاتون احساس مىشه هرچند 36سالتون و تجربه 13سال زندگى مشترک رو داشتىن مفهوم ازدواج رو درک نکردىد. ازدواج ىعنى قبول مسىولىت دىگران.ىعنى چى که چندشم مىشه ؟اگر خانومتون به گناه بىفته چى؟براى چى هفت ماه جاى خوابتون عوض کردىد؟چرا حرفتون خىلى شفاف به همسرتون نمىزنىد؟چرا اجازه مىدىد بهتون بگن دىوانه ىعنى فقط بخاطره فرزند طلاق ىا همىن جدا خوابدىن حرف بزنىد کاراتون توضىح بدىد خانمتون چه واکنشى از اىنکه جاى خواب عوض کردىد داشت؟براى داشتن ىک رابطه فقط کافى همسرتون راضى باشند .خانوم شما توى خونتون هم مثل مرده است شما از صحبتش اىراد نگرفتىد احتمالا؟به اىشان امنىت دادىد؟به اىشون بفرماىىد که دوست دارىد فقط نظر اىشان را متوجه شوىد نه بستگانشان را حتمى اعتماد بنفسش کم است ىا وابستگى شدىد دارند. شما کم کم باىد اىن وابستگى رو کم کنىد چون خانواده همىشه ممکن نباشن

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 بهمن 95 [ 21:33]
    تاریخ عضویت
    1395-7-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از توجهتون

    1.بله من الان میگم توافقی طلاق بگیریم و در حد توانم مهریه هم میدم ولی مقداری که خودمم بتونم به زندگی ادامه بدم .ولی ایشون میگه نه من نمیخوام زندگیمو از دست بدم.
    2. 500 سکه ناقابل
    3.ایشون بیشتر میخواد شرایط زندگی با منو از دست نده و اگر داد همه چیزمو بگیره و ادعا میکنه دوسم داره که این دروغه ایشون شرایط منو دوست داره.
    4.بچه دار نشدم چون هیچ وقت تو زندگی با ایشون احساس خوبی نداشتم و نخواستم یه بچه بی گناهو بدبخت کنم.خانوادش خیلی فشار میاوردن برای اینکه بچه بیاریم ولی من همیشه گفتم شرایط جور نیست و بهونه های مختلف آوردم.
    5.در زمان دوستی فکر میکردم سردیش به خاطر اینه که ازدواج نکردیم و خودمم خیلی اهل تماس فیزیکی با دختری که هنوز ازدواج نکردم باهاش نبودم.فکر میکردم بعد ازدواج ایشون خوب میشن و زندگیمون گرم میشه ولی وابستگی به خانوادشو اصلا متوجه نشدم قبل ازدواج.

    - - - Updated - - -

    ممنون مهدی عزیز .البته من خودم نخواستم بچه بیارم و خانمم بدش نمیومد بچه داشته باشه ولی من چون ثباطی تو زندگیم نمیدیدم و خودم هم بچه طلاق بودم نخواستم بچه ای رو بدبخت کنم.

  7. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 بهمن 95 [ 21:33]
    تاریخ عضویت
    1395-7-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همفکریتون
    مساله اینه که فرصت بارها داده شده داور بارها تعیین شده و ایشون تغییراتش موقتی بوده و فقط برای مدتی به صورت ظاهری تغییر کرده و الان من حتی اگر ایشون ایده آلم بشه دیگه علاقه بهش ندارم و هیچ احساسی جز ترحم و تعهد ندارم بهش احساس میکنم عمرمو با ایشون تلف کردم .دیروز مادرم با ایشون صحبت کرده و ایشون گفته (اگر طلاق میخواد بره اقدام کنه و درخواست طلاق بده. ) منظورش این هست که مهرش رو کامل بدم و طلاق بدم .متاسفانه خانوادگی اهل حرف و منطق نیستن بیشتر اهل زورگویی و باز کردن گره با دندان هستن.در مورد خودکشی هم فکر میکنم اینم از بزارهاشون باشه برای برگردونن من و منصرف کردنم ولی یکمم خب نگران میشم نمیخوام اتفاقی بیوفته .

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 بهمن 95 [ 21:33]
    تاریخ عضویت
    1395-7-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیزم من از فردای نامزدی با ایشوم شروع به اعتراض و صحبت کردم در مورد کارای خانوادشون دخالتها وابستگی و سرد مزاجیشون بارها و بارها و ساعتها حرف زدم.حتی به خاطر مشکلات ایشون ده ها کتاب روانشناسی خوندم .درک من از زندگی مشترک این بوده که من برای همسرم زندگی کنم و ایشونم برای من ،منظورم اسیر بودن نیست منظورم برآورده کردن نیازهای عاطفی شریک زندگی هست .تمام تلاشمو کردم که آب توی دل ایشون تکون نخوره هم از نظر عاطفی هم از نظر مالی .ایشون تو خونه من به اصرار من درس خوند و خیلی پیشرفتهای دیگه که مشوقش من بودم کرد.تو همه چیز حمایت کردم ولی چیزی در عوض دریافت نکردم .در مورد خیانت هم ایشون انقدر سرده که براش خیلی اهمیت نداره جدا بودن من.دلیل جدا شدن من هم همینه چون وقتی علاقه وجود نداره بهتره زندگی ادامه پیدا نکنه و کسی کار غیر اخلاقی نکنه چون من بیشتر از گناه به اخلاق اعتقاد دارم ، من نمیخوام نه ایشون و نه من کارمون به جاهای باریک و غیر اخلاقی کشیده بشه .در مورد چندش هم این یکروزه و از روی تنوع طلبی به وجود نیومده این حس نتیجه سالها کم توجهی از طرف ایشون و سرکوب میل از طرف من هستش و یه حسه و من نمیتونم کاریش بکنم .ممنونم از توجهتون

  9. کاربر روبرو از پست مفید amir59 تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (جمعه 16 مهر 95)

  10. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام

    خب از طریق قانونی برین پیش یه مشاور و ایشون درمانشون رو ادامه بدن
    یعنی اگر ایشون میخوان برگردند این رو شرط بذارین .
    اگر قبول نکردند در این صورت پی طلاق رو نگیرید تا خودش وارد عمل بشه یا مثبت یا منفی .

    اگر درمان شدند خیلی خوب اگر نشدند حداقل یه مدرک قانونی دارین که ایشون مشکل دارند .

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرزند طلاق از ازدواج خوشش نمياد.
    ايناکه شما گفتي مشکل رفتاري هردوي شما بوده و قابل درمان.
    اما شما با ازدواج مشکل داري.
    اگه حرفات هم بازي ها دفاعي نباشه ، فرد مهرطلبي هستي.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خسته شدم دیگه، تصمیمم رو برای طلاق گرفتم
    توسط maryamhasani در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 94, 21:13
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  3. خیانت قبل از خواستگاری و ازدواج ، تردید دارم بهترین تصمیم چیه ؟
    توسط maral6 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 23 فروردین 93, 20:15
  4. * براي ما تصميم نگيريد ... بگذاريد مستقل باشيم......
    توسط مريم در انجمن مشکلات ارتباطی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 مهر 92, 15:03
  5. +براي ما تصميم نگيريد ... بگذاريد مستقل باشيم......
    توسط مريم در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 شهریور 87, 16:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.