به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon88888 کمکم کنید .چندمدت یکبار به طلاق فکر میکنم،و فقط بخاطر دخترم باز هم صبر میکنم

    مشکلم جوریه که هرچندمدت یکبار به طلاق فکر میکنم،شوهرم درک درستی از زندگی نداره و همش به فکر رفیق بازیشه،البته الان خیلب کمتر شده اما همش بهم میگه تقصیر توئه نمیذاری برم پیش دوستام،درصورتی که حداقل هفته ای سه بار میره پیش دوستاش که همه مجردن،و از من توقع داره بشینم تنها توی خونه،حتی اگه من حالم خوب نباشه،بهم زیاد ابراز علاقه میکنه ولی زیاد هم از اندامم ایراد میگیره،میگه خیلی لاغری،یا اگه زنی رو توی تی وی ببینه که تو پر باشه خیره میشه و میگه این اندامه،هرچند ارتباط جنسی مون زیاده و تقریبا هر روز باهم نزدیکی داریم...یه جورایی شخصیت دوگانه ای داره مثلا مبینی الان داره میخنده نیم ساعت دیگه اخم میکنه و به یه موضوع الکی گیر میده،سرکار نمیذاره برم،کلا آزادی ندارم،با خانواده م رفت و آمد نمی کنه،من کاملا برون گرام اما همسرم برعکس من درون گراست و تنهایی رو ترجیح میده.یه دختر دوسال و نیمه دارم.خیلی علاقه به سفرهای مجردی داره.نمیدونم با این اوضاع موندن من به صلاحه یا جدا شدن؟خیلی تلاش کردم زندگی مو بسازم اما اون نمیخواد انگار.یک ساله مشاوره های مختلفی رو دنبال کردم اما نتیجه بخش نبود،شما کمکم کنید خواهشا
    توی دعواهامون سه بار بهم گفته ازت متنفرم، ولی وقتی حالش خوبه میگه دوسم داره.دوران مجردیش با دخترای رنگارنگی دوس بوده،یعنی زیاد رابطه داشته با دخترا.منم دوسش دارم ولی وقتی اذیتم میکنه با حرفاش ازش متنفر میشم،یه مشاور بهم راهکار داد گفت چندمدت از هم دور باشین بدون هیچ تماسی،اما شوهرم قبول نمیکنه،به من میگه برو خونه مامانت بمون یمدت ولی من بهت زنگ میزنم.ضمنا هر دو26 سالمونه،سه
    سال و نیمه ازدواج کردیم


    این هم اضافه کنم که مشروب هم میخوره هرروز،خیلی دوسم داره و حاضر به طلاق دادنم نیست.خانوادم چندبار پیشنهاد دادن گفتن بخوای جدا بشی ما پشتت هستیم،خواهشا راهنماییم کنید
    برام چندتا موقعیت کاری خوب جور شد اما شوهرم میگه دوس ندارم کار کنی،هرچند مشکل مالی هم زیاد داریم.چندمدت یکبار فکر طلاق میاد توی سرم ولی زود پشیمون میشم،نمیدونم این لفمار طبیعیه یا نه.خیلی خسته م که توی این زندگی پیشرفتم متوقف شده حتی بخاطر بددلی این آقا من درس و دانشگاه و ول کردم،یه ترم فقط دارم واسه لیسانس،اما اصلا بامن همکاری نداره که برم ادامه بدم،میگه من طرز غکرم اینجوری ه،تو همچین محیطی بزرگ شدم چون برادر و پدرم اینجورین منم اینجورم.نمیدونم طلاق راه درستیه یا نه؟نمیدونم چطور میتونم ازش دل بکنم.خیلی بهش وابسته م

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    آروم باش . نمی دونم چه طور راهنماییت کنم ولی مگر قبل از ازدواج این مسائل رو نمی دونستی چقدر مشاورها و روانشناسا می گن زن همچین افرادی نشید که رابطه متعدد دارن و الکل مصرف می کنن؟ چرا قبل از این ها به فکر آینده خودت و بچت نبودی ؟ گذشته ها گذشته اما این ناراحتیت طبیعیه این ها همون ناراحتی هایی هست که قبل از ازدواج هشدار می دن ولی اشکال نداره . تلاشت رو بکن برای کار کردن یه جوری هر روز در موردش حرف بزن بگو دخترمون فلان چیز رو می خواد اگه از خودم درآمد داشتم براش می خریدم . بگو همه می رن سر کار چیزای جدید یاد می گیرن . ازش بپرس با معلم شدن مشکلی نداره ؟ (مردهایی با طرز فکر ایشون معمولا با محیط کاملا زنونه مشکلی ندارن) برو معلم یا ناظم مدرسه شو همین که از خونه دور باشی بهت کمک می کنه .
    فعلا به جدایی فکر نکن به خودت زمان بده دخترت گناه داره بذار بزرگتر شه فعلا به بابا خیلی احتیاج داره . در مورد بگیر و نگیر اخلاقش من مردای زیادی رو دورو برم دیدم که اینجورین اینجور مواقع جلوی چشمش نباش . مردها بعضی وقتها با خودشون خلوت می کنن و دوست ندارن کسی باهاشون حرف بزنه وقتی حرف بزنی عصبانی می شن بذار خودش بیاد سمتت و سر حرف رو باز کنه اگه نیومد برو با بچت بازی کن یا غذا یا دسر درست کن خودتو مشغول کن .

    مجبورش کن ببرتت دکتر تغذیه و رژیم چاقی بگیر و بخواه کمکت کنه چاق شی و یا باشگاه ثبت نام کن روزایی که می ره دوستاش رو ببینه تورو هم برسونه (این رو حتما بخواه ازش که برسونتت) اینا رو می گم که توی سختیهای این موضوع همرات باشه خودش هم سختی بکشه . تو خوش اندام شی جذاب تر می شی پس چیزی رو از دست نمی دی اما دکتر رفتی بهش بگو ژنت اینجوریه و از اول تورو اینجوری دیده . یه مدت به خودت زمان بده و به خودت برس بچه داری و خانه داری آدم رو داغون می کنه اگه دوستای خوبی داره تو هم با دوستات برو تفریح اگه اعتراض کرد بگو تو می ری منم می رم چرا تنها می شینی تو خونه که افسرده شی ؟ با دختر گلت برو پارک بازی کن تو خونه برقص . می دونی که تحرک برای افراد لاغر اندام مفید و باعث می شه اشتهای بیشتری داشته باشن .

    هر روز رابطه دارین آیا مطابق با درخواست خودتونه ؟ بعض وقتها لازمه ناز کنی تو خودت رو تمام و کمال در اختیار ایشون گذاشتی معلومه این حال رو پیدا می کنی و غمگین و خسته میشی زندگی مشترکه . زندگی شما شده مثل الاکلنگی که یه طرف همیشه پایینه یه طرف بالا خوب هر دو خسته می شید . تو تا به خودت اهمیت ندی کسی هم بهت اهمیت نمی ده حتی اون فرد بخواد همسرت یا حتی بچت باشه .

    برو کلاس های یوگا و ورزش همزمان هم رو ذهن همسرت کار کن که با کار کردنت مخالفت نکنه امتحان بده جذب آموزش و پرورش شی بهترین کار همینه هم محیطش مورد تائید همسرتونه و هم اینکه با آدمای زیادی سر و کار داری و حداقل 4 5 ساعت از خونه دوری ساعت 2 میای خونه و تابستون 3 ماه تعطیلی . در آمد هم داری و برای خودت اعتبار و ارزش کسب می کنی .

    در مورد درست به هیچ وجه ولش نکن با هر سختی که هست تمومش کن بذار یه کار رو که توش خوبی رو به اتمام برسونی. ول کردن درست اشتباهه بزرگیه اونم تو این مرحله و تا آخر عمرت حسرت می خوری .
    در مورد خانوادت هم زیاد حساسیت نشون نده بگو تورو برسونه اونجا و بعد بیاد دنبالت من بهترین مردها رو دیدم که با خانواده همسر رفت و آمد نمی کنن کارشون اشتباهه اما به خاطر این مساله حرص نخور و خودت برو خوش باش با خانوادت هم صحبت کن ناراحت نشن به خاطر این نیست که خدایی نکرده خانوادت مشکلی دارن به خاطر اینه که خودشون تربیاتا معذب هستن یا خجالت می کشن (به خصوص درون گرا هم که هستن) پس حرص نخور و خودت برو و بگو و بخند و این رو قبول کن . مثلا من همسرم مادرش انقدر تو گوشش خونده بود نری پسر اونا شی نمی اومد منم عین خیالم نبود می رفتم و اتفاقای جالب رو براش تعریف می کردم و می خندیدیم الان دیگه میاد خودش میاد و بعضی وقتها می گه چرا نمی گی منم بیام . (همسر منم درون گراست و درون گرا ها دیر جوش می خورن )

    اگه همسرت رو دوست داری این چیزایی رو که گفتم 4 ماه رعایت کن (ورزش و صحبت در مورد کار و ملاقات با دوستات و خرید و پارک رفتن با دخترت) برای طلاق همیشه وقت هست اگر می تونی با شوهرت هم حرف بزن انتظاراتت رو بگو . برداشت من این بوده تو زندگی همیشه انتظارات ایشون اولویت بوده چون تو محیط مردسالار بزرگ شدن و این درست نیست چون دوسش داری فقط سرویس بدی خودتو باید دوست داشته باشی . اما با ایشون مقابله هم نکن فقط با نرمی می تونی از ایشون امتیازاتی رو که می خوای بگیری. یه مدت روشت رو عوض کن و به جدایی فکر نکن تا دخترت یکم بزرگ شه . بعد طلاق وضعیت بد می شه برو در مورد ادمایی که جدا شدن و مشکلاتشون بخون که یه دیدگاهی داشته باشی بعد بهش فکر کن ولی تاکید می کنم قبلش یه مدت روشت رو عوض کن .
    امیدوارم مشکلت حل شه و آرامش به زندگیت برگرده

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از راهنماییتون،اما من خیلی تلاش کردم،تئی همین سایت حدود یکسال پیش مشاوره شدم که به این نتیجه رسبدن من رفتارهای منفعلانه دارم،الان دیگه منفعل نیستم،ولی توی زندگی ما همه جی برعکسه،مثلا میگن زن باید ناز باشه مرد تیاز،ما برعکسیم شوهرم زیاد تاز میکنخ و همیشه من باید واسه معذرت خواهی و ناز کشیدن پیش قدم بشم،واسه مسائل جنسی هم اگه ناز کنم همش تهدیدم میکنه به خیانت،اوایل خودم و اینقدر راحت دراختیارش نمیذاشتم همش میگفت من بذم تو خیابون یکی و پیدا کنم،یا میگفت برم خود ارضایی کنم.ولی الان اگه بخواد نه نمیگم از ترس خیانت،راجع به ارتباط با دوستانش باید بگم دوستاش آدمهای نرمالی نیستن،اکثرا متاهلن و دوست دخترم دارن،یا اینکه از زنشون حدا شدن،یا اینکه دختربازن،دوبار هم پیش اومد به قول خودش میخواست دختر جور کنه واسه دوستاش من فهمیدم و بازم ازش با یه معذرت خواهی گذشتم،یه وقتایی مشروب زیاد نیخوره،هرچی از دهنش در میاد به من و دخترم میگه،یبار گفتم بین من و مشروب و رفیق بازی یکی و انتخاب کن،گفت من نمیتونم مشروب و ترک کنم ،کلا دوس دارم بخورم،ضمنا من نمیدونستم به مشروب اعتیاد داره ،بعد عقد فهمیدم،واسه سرکار رفتنم الان راضی شده از فردا میخوام برم انشالله،میدونم ته دلش راضی نیست ولی ایندفعه میخوام برم،خیلی خیلی بدبینه،حتی من اجازه ندارم به خواهرزاده ها و برادرزاده های نوجوانم دست بدم،میگه خوشم نمیاد،درصورتی که توب قرآن بهش تشون دادم که نوشته محارم آدم چه کسانی هستن،بشدت هم لجبازه،من چله ی محبت بدون انتظار گرفتم،خیلی خیلی واسه بهبود زندگیم تلاش کردم،همه چی درست شدنیه میدونم،اما مشروب رو نمیتونم تحمل کنم
    راجع به باشگاه هم گفتم میگه میترسم پاهات بشکنه،(پام پرانتزیه)،یه جورایی متلک میندازه بعد میگه شوخی کردم...
    ویرایش توسط E_Aysan : یکشنبه 11 مهر 95 در ساعت 14:05

  4. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط E_Aysan نمایش پست ها
    مشکلم جوریه که هرچندمدت یکبار به طلاق فکر میکنم،شوهرم درک درستی از زندگی نداره و همش به فکر رفیق بازیشه،البته الان خیلب کمتر شده اما همش بهم میگه تقصیر توئه نمیذاری برم پیش دوستام،درصورتی که حداقل هفته ای سه بار میره پیش دوستاش که همه مجردن،و از من توقع داره بشینم تنها توی خونه،حتی اگه من حالم خوب نباشه،بهم زیاد ابراز علاقه میکنه ولی زیاد هم از اندامم ایراد میگیره،میگه خیلی لاغری،یا اگه زنی رو توی تی وی ببینه که تو پر باشه خیره میشه و میگه این اندامه،هرچند ارتباط جنسی مون زیاده و تقریبا هر روز باهم نزدیکی داریم...یه جورایی شخصیت دوگانه ای داره مثلا مبینی الان داره میخنده نیم ساعت دیگه اخم میکنه و به یه موضوع الکی گیر میده،سرکار نمیذاره برم،کلا آزادی ندارم،با خانواده م رفت و آمد نمی کنه،من کاملا برون گرام اما همسرم برعکس من درون گراست و تنهایی رو ترجیح میده.یه دختر دوسال و نیمه دارم.خیلی علاقه به سفرهای مجردی داره.نمیدونم با این اوضاع موندن من به صلاحه یا جدا شدن؟خیلی تلاش کردم زندگی مو بسازم اما اون نمیخواد انگار.یک ساله مشاوره های مختلفی رو دنبال کردم اما نتیجه بخش نبود،شما کمکم کنید خواهشا
    توی دعواهامون سه بار بهم گفته ازت متنفرم، ولی وقتی حالش خوبه میگه دوسم داره.دوران مجردیش با دخترای رنگارنگی دوس بوده،یعنی زیاد رابطه داشته با دخترا.منم دوسش دارم ولی وقتی اذیتم میکنه با حرفاش ازش متنفر میشم،یه مشاور بهم راهکار داد گفت چندمدت از هم دور باشین بدون هیچ تماسی،اما شوهرم قبول نمیکنه،به من میگه برو خونه مامانت بمون یمدت ولی من بهت زنگ میزنم.ضمنا هر دو26 سالمونه،سه
    سال و نیمه ازدواج کردیم


    این هم اضافه کنم که مشروب هم میخوره هرروز،خیلی دوسم داره و حاضر به طلاق دادنم نیست.خانوادم چندبار پیشنهاد دادن گفتن بخوای جدا بشی ما پشتت هستیم،خواهشا راهنماییم کنید
    برام چندتا موقعیت کاری خوب جور شد اما شوهرم میگه دوس ندارم کار کنی،هرچند مشکل مالی هم زیاد داریم.چندمدت یکبار فکر طلاق میاد توی سرم ولی زود پشیمون میشم،نمیدونم این لفمار طبیعیه یا نه.خیلی خسته م که توی این زندگی پیشرفتم متوقف شده حتی بخاطر بددلی این آقا من درس و دانشگاه و ول کردم،یه ترم فقط دارم واسه لیسانس،اما اصلا بامن همکاری نداره که برم ادامه بدم،میگه من طرز غکرم اینجوری ه،تو همچین محیطی بزرگ شدم چون برادر و پدرم اینجورین منم اینجورم.نمیدونم طلاق راه درستیه یا نه؟نمیدونم چطور میتونم ازش دل بکنم.خیلی بهش وابسته م
    همسرتون درونگراست؟
    مشاور بهتون گفت؟

    - - - Updated - - -

    شما در هشت ماه 18 تا تاپیک زدین !!

    افکارت را منظم کن و تاپیکی بزن که بهت کمک کنه زندگیت را بهتر کنی، نه تاپیک غرغر ...

    خودت چی می خوای از زندگیت؟
    دست از سر شوهرت و خانواده اش یه مدت بردار و اهداف و برنامه های خودت را مشخص کن و مسیر رسیدن بهش را پیدا کن.


    یه ترم از تحصیلت مونده تا لیسانس بگیری. این را کجا قطع کردی و به چه علتی؟

    باشگاه می ری؟
    کار و فعالیتهای جانبی ات به غیر از خانه داری و بچه داری چی هست؟

    مشکلات
    هدفها و خواسته هات را مرتب بنویس و هر راه حلی دوستان می دن دلیل رد یا قبول کردنش را بگو.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط E_Aysan نمایش پست ها
    واسه مسائل جنسی هم اگه ناز کنم همش تهدیدم میکنه به خیانت،اوایل خودم و اینقدر راحت دراختیارش نمیذاشتم همش میگفت من بذم تو خیابون یکی و پیدا کنم،یا میگفت برم خود ارضایی کنم.ولی الان اگه بخواد نه نمیگم از ترس خیانت،راجع به ارتباط با دوستانش باید بگم دوستاش آدمهای نرمالی نیستن،اکثرا متاهلن و دوست دخترم دارن،یا اینکه از زنشون حدا شدن،یا اینکه دختربازن،دوبار هم پیش اومد به قول خودش میخواست دختر جور کنه واسه دوستاش من فهمیدم و بازم ازش با یه معذرت خواهی گذشتم،یه وقتایی مشروب زیاد نیخوره،هرچی از دهنش در میاد به من و دخترم میگه،یبار گفتم بین من و مشروب و رفیق بازی یکی و انتخاب کن،گفت من نمیتونم مشروب و ترک کنم ،کلا دوس دارم بخورم،ضمنا من نمیدونستم به مشروب اعتیاد داره ،بعد عقد فهمیدم،واسه سرکار رفتنم الان راضی شده از فردا میخوام برم انشالله،میدونم ته دلش راضی نیست ولی ایندفعه میخوام برم،خیلی خیلی بدبینه،حتی من اجازه ندارم به خواهرزاده ها و برادرزاده های نوجوانم دست بدم،میگه خوشم نمیاد،درصورتی که توب قرآن بهش تشون دادم که نوشته محارم آدم چه کسانی هستن،بشدت هم لجبازه،من چله ی محبت بدون انتظار گرفتم،خیلی خیلی واسه بهبود زندگیم تلاش کردم،همه چی درست شدنیه میدونم،اما مشروب رو نمیتونم تحمل کنم
    راجع به باشگاه هم گفتم میگه میترسم پاهات بشکنه،(پام پرانتزیه)،یه جورایی متلک میندازه بعد میگه شوخی کردم...
    این آقا با این همه نکات مثبت ... شما بهش قرآن نشون می دی که ثابت کنی حرفت درسته یا غلطه؟

    متلک در مورد باشگاه بگه ... چیکار ایشون داری. کار خودت را بکن. باشگاه نمی ری چون همسرت متلک می گه؟

    همسرت خیلی ایراد داره
    اما شما اون وسط گم شدی. اگه اجازه داده بری سرکار، یعنی اجازه تحصیل و دیدن دوستان و رفت و آمد با خانواده و ... را هم راحت می ده.
    بهتر نبود اجازه برای یه موضوع مفید تری را می گرفتی؟ الان بری سرکار لابد باید با درآمدت مشروب بخری !!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (دوشنبه 12 مهر 95)

  6. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط E_Aysan نمایش پست ها
    اوایل خودم و اینقدر راحت دراختیارش نمیذاشتم همش میگفت من بذم تو خیابون یکی و پیدا کنم،یا میگفت برم خود ارضایی کنم.ولی الان اگه بخواد نه نمیگم از ترس خیانت..



    انتظار داری با این نگرش و برخورد همسرت عاشقت هم بشه؟

    از ترس خیانت باهاش رابطه دارم !!
    خودمو راحت در اختیارش نمی ذارم !!
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 11 مهر 95 در ساعت 17:26

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (دوشنبه 12 مهر 95)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 95 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1394-11-26
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,642
    سطح
    23
    Points: 1,642, Level: 23
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شیدا جان من از حدود یک سال گذشته دیگه هیچ تاپیکی نزدم و به قول شما افکارم و منظم کردم و با یه مشاور توی یه چله همراه شدم،چله ی محبت بدون انتظار،خوب بود باعث شد من خودم و پیدا کنم ولی مشکلات همسر من با محبت رفع نمیشه،چون میگه مشروب رو دوس دارم و هیچ وقت ترک نمیکنم،و راجع به اینکه شما نوشتین من توقع دارم شوهرم عاشقم بشه،باید بگم شوهرم عاشق من هست و به هیچ عنوان حاضر به جدایی ازم نیست جوریه که اگه یه شب پیشش نباشم به سختی میخوابه...حالا نمیدونم این اسمش عشقه یا شایدم وابستگی،تازه این فقط قسمتی از مشکلاتم بود که توضیح دادم هنوز خیلی هاشو نگفتم،یه سری از مشکلات هم با راهنماییهایی که تو همین سایت بهم شد تونستم رفع کنم،مثلا ارتباط و وابستگی به خانواده ش خیلی کمتر از اول شده،و وقتی خانواده ش اذیتم میکنن پشتم میگیره،این و مدیون راهنمایی های دوستان توی همین سایت هستم.اینم بگم روحیه همسرم جوریه که وقتی یه خواسته ای داشته باشه دوس نداره نه بشنوه.نه فقط از من،از هیچ کس دوس نداره نه بشنوه،الان اینی که شما میگین شوهرمن سرتا پا مشکله یعنی من باید چیکار کنم؟طلاق بگیرم یا بمونم؟؟؟نمیدونم با این وابستگی بدون اون دوام میارم یا نه؟دخترم هم خیلی به باباش وابسته ست

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    با شوهرت حرف بزن. نزن کانال غرغر و ناله. منطقی و مهربان ولی جدی حرف بزن باهاش و بگو از شرایط راضی نیستی.

    با خودت خم فکر کن ببین دخترت اگه بی پدر بزرگ شه کمتر ضربه میخوره یا اگه زیر دست پدر فحاش و عرق خور رشد کنه خطرش بیشتره?

  10. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یادم نبود که این حرف را قبلا هم به شما گفتم. یه عجله و بی ثباتی خاصی تو تاپیکهات می بینم.
    شاید برای همین دوباره بهت گفتم چقد تاپیک بی سرانجام می زنی.
    چرا هر تاپیکت سه چهار تا پست می زنی و غر می زنی و می ری.

    بشین عیب و ایرادهای شوهرت را لیست کن.
    خوبیهاش را لیست کن
    اشکالات خودت و نکات مثبت خودت را هم بنویس.

    ببین چطوری می شه شرایط را برای هر دوتون بهتر کنی.
    کدوماش در اولویته برای کار کردن روش.

    کل مدتی که عوض همدردی شدی هفت ماهه. بعد می گی یه ساله دیگه تاپیک نمی زنم؟
    من شما رو بازجویی نمی کنم که بگم چرا تاپیک زدی. هر روز تاپیک بزن ... برای من چه فرقی داره.
    اما اگه می خوای نتیجه بگیری باید صبر داشته باشی، تمرین کنی، آروم پیش بری.
    به راهنمایی های دوستان توجه کنی.

    نگاه شما به نیازهای اصلی تر همسرت یک نگاه سنتی هست و به همون شکل نگاه ایشون هم به نیازهای اصلی شما یک نگاه سنتی هست.
    شاید بشه به تدریج همسرت را با خودت همراه کنی.

    البته در مورد اعتیادشون به مشروب چیزی نمی دونم.
    به نظرم سخته.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام

    برعکسه،مثلا میگن زن باید ناز باشه مرد تیاز،ما برعکسیم شوهرم زیاد تاز میکنخ و همیشه من باید واسه معذرت خواهی و ناز کشیدن پیش قدم بشم،واسه مسائل جنسی هم اگه ناز کنم همش تهدیدم میکنه به خیانت،اوایل خودم و اینقدر راحت دراختیارش نمیذاشتم همش میگفت من بذم تو خیابون یکی و پیدا کنم،یا میگفت برم خود ارضایی کنم.ولی الان اگه بخواد نه نمیگم از ترس خیانت،

    ببخشید این جمله درست نیست زن باید ناز کند و....
    بله خانم باید لوندی بلد باشد تا بتواند زندگیش را حفظ کند نه اینکه قدرت نه گفتن هم نداشته باشد یا ترس داشته باشد
    متاسفانه برروی خودت کار نکردی قوی باشی و محکم
    یه ضرب المثل قدیمی هست که میگویند گوسفندی که برای خودش پشم نکند برای صاحبش از خود گوشتی به جا نمیگزارد
    درست هست که الان وضعیت مطلوبی ندارین ولی میتوانی با صبر حوصله و شرمنده کردن همسرت به خاستههات برسی
    لطفا کلمه لوندی را فراموش نکن در اینترنت جستجو کن متوجه میشوی

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط E_Aysan نمایش پست ها
    اینم بگم روحیه همسرم جوریه که وقتی یه خواسته ای داشته باشه دوس نداره نه بشنوه.نه فقط از من،از هیچ کس دوس نداره نه بشنوه،الان اینی که شما میگین شوهرمن سرتا پا مشکله یعنی من باید چیکار کنم؟طلاق بگیرم یا بمونم؟؟؟نمیدونم با این وابستگی بدون اون دوام میارم یا نه؟
    عجب ویژگی خاص و برجسته‌ای دارند؛ ایشون!
    همسر شما هر روز مشروب میخوره، بعد شما میخواید مشکل مالی نداشته باشید؟
    این یک لیست خلاصه شده از محسناتی که تا بحال گفتید:
    بدبینه.
    معتاده.
    رفیق بازه.
    میگه هوو سرت میارم.
    در مورد بقیه هنرهاشون هم بفرمایید!

    خانم اینها یه سری خصوصیات عادیه که هر مردی داره. شما هم به عنوان یه زن باید تحملتون بالا باشه دیگه! اصولا میدونید که محبت هم خارها رو گل میکنه و مشکلات بشر از همین طریق حل میشه و شکایت و طلاق و... لوس بازیه. شما میتونید با مدیتیش و مراقبه، قانون جاذبه، رژیم خام‌گیاه‌خواری، گفت و گوی تمدن‌ها و... مشکلاتتون رو به راحتی حل کنید. ممکنه یه دویست سالی طول بکشه. فوقش اگه نشد وقتی بچه(بچه‌ها حتی!) رفتن سر خونه و زندگیشون به طلاق فکر کنید. دیر که نمیشه. بالاخره ما همه زنیم و با همین عقل ناقص و طرز تفکر کاملمون تونستیم از انقراض نسل ایرانی‌هایی مثل همسر شما، جلوگیری کنیم. مردها بچه هستن؛ نمیفهمن.

    حالا خودتون هم سه تا دلیل (علاوه بر اون بالایی) بگید؛ مرتب و با شماره؛ که چرا توی این زندگی موندید؟! بفرمایید که دیگه شبهه‌ای برای بینندگان آتی تاپیک باقی نمونه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید mahasty تشکرکرده است .

    mehdi.ma.mm (سه شنبه 13 مهر 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چندمدت یکبار به طلاق فکر میکنم،و فقط بخاطر دخترم باز هم صبر...
    توسط E_Aysan در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 95, 11:25
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 مرداد 95, 14:23
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 24 اردیبهشت 95, 16:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.