به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21

Hybrid View

  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array

    تردیدهای من برای ازدواج

    سلام دوستان عزیز.امیدوارم حال همگی خوب باشه.

    سعی میکنم سریع برم سر اصل مطلب.اول برای دوستانی که منو نمیشناسن یه بیوگرافی مختصر از خودم بدم.

    من آی تک 27 سال و اندی سن دارم البته دو سه ماه دیگه 27 رو تموم میکنم.ارشد دارم.کارمندم البته کارمند که میگم یه پست خیلی خوب دارم با درآمد خوب ولی خب ممکنه از فامیلا کسی اینجا منو بشناسه عنوان دقیق شغلیم رو نمی تونم بگم.دو تا برادر بزرگتر از خودم دارم که متاهلن.خودم بچه آخرم.از نظر اقتصادی متوسط هستیم.ظاهر زیبایی دارم.


    از سن خیلی کم به خاطر ظاهرم خواستگار زیاد داشتم.بعدا هم که شاغل شدم خیلیا به خاطر شغلم میومدن سراغم مخصوصا این اواخر که قشنگ می پرسیدن رسمی هستی؟حقوقت چقدره ؟و ...


    با اینکه تعداد خواستگارهام زیاد بوده ولی خیلی به معیارهام نزدیک نبودن یعنی یه کمبود اساسی حتما توشون بود.مثلا یکی دکترا داشت بیکار بود.یکی ارشد بود 15 سال از من بزرگتر بود و ...همیشه دوس داشتم همسر آیندم از نظر تحصیلی و شغلی و درآمد از خودم بالاتر باشه که هیچ وقت میسر نشد.دو سه موردی هم که از این جهات از من بالاتر بودن تا قبل از دیدن خونه و منطقه زندگیمون مشتاق به آشنایی بیشتر بودن ولی بعدا که از وضعیت خونه و منطقه زندگیمون مطلع میشدن غیر مستقیم بهم می گفتن تو دختر خوب و زیبا و تحصیلکرده ای هستی ولی خونوادمون نمیخوان عروسشون از منطقه متوسط شهر باشه و حتما باید مثل خودمون بالاشهری باشه و ....

    خلاصه اینکه هر کی تو محل کار و مهمونیا متوجه میشد من مجردم تعجب میکرد که چرا دختری با شرایط تو مجرد مونده، منم غرورم اجازه نمیداد بگم خواستگارای من فقط کمیت دارن کیفیت ندارن.



    گذشت تا اینکه تقریبا یک و نیم ماه پیش من و مادرم تو بوتیک پسرخالم بودیم که من متوجه شدم یه خانم50-48 ساله ای از ویترین مدام منو نگاه میکنه.از اونجاییکه از این اتفاقا خیلی واسم پیش اومده حدس زدم میخواد شماره ای آدرسی ازمون بگیره.از مغازه که اومدیم بیرون این خانم اومد دنبال ما و از مادرم در مورد من پرسید و گفت برادر من مشکل پسنده دنبال دختر خوشگل و قدبلند و تحصیلکرده میگرده حتما دختر شمارو می پسنده و این حرفا .منم با ایما و اشاره به مادرم گفتم شماره نده چون دیگه خسته شده بودم از خواستگاری ها و آشنایی های بی سرانجام که هیچ کدوم مطابق معیارای من نبودن.مادرم شماره نداد ولی این خانم آدرس کلی محل زندگی مارو گرفت و انقد زبل تشریف داشتن بعدا با همون آدرس کلی و دادن نشونی های من و مادرم خونه مارو پیدا کردن.من راضی به برگزاری اولین جلسه آشنایی نبودم ولی دیگه انقد خونوادم گفتن سنت میره بالا و این حرفا قبول کردم این آقا تشریف بیارن خونمون.



    همون جلسه اول که تو خونمون با این آقا صحبت کردیم احساس کردم خجالتی و خیلی آروم هستن.وقتی با من حرف میزدن حالا نمیدونم از رو حیا بود یا چیز دیگه ای به سقف و در دیوار نگاه میکردن.بعدش که واسه جواب گرفتن تماس گرفتن من جواب رد دادم چون از آقایون خجالتی و بدون اعتماد به نفس خوشم نمیاد.ایشون 33 سالشون هست.لیسانس هستن.تو یه کارخونه ای مشغول به کارن.10 تا بچه هستن ایشون نهمی هستن.یه آپارتمان کوچیک تو منطقه خوبی از شهرمون دارن.ماشین هم که دارن.از اونجایی که اکثر خواستگارای من بی پول و بی خونه بودن خونوادم گفتن شرایطش خوبه بذار بیشتر آشنا شین و این حرفا.



    خونواده این آقا چند بار دیگه تماس گرفتن و گفتن پسر ما خیلی از آی تک خوشش اومده اجازه بدین بیشتر آشنا شیم.منم به خاطر اصرارهاشون گفتم باشه و تاکید کردم این آشنایی به معنای جواب مثبت نیست و اونام قبول کردن.


    یه جلسه هم این آقا با مادر و دو تا برادر بزرگش تشریف آوردن و پدرم و برادرام این آقارو خیلی تایید کردن.برادرم کلی تحقیقات در مورد این آقا و خونوادش انجام داد و همه گفتن پسر آروم و سر به زیریه،خونوادش آبرومندن و ...


    من و این آقا هم چهار جلسه حضوری و هر بار تقریبا سه ساعت با هم حرف زدیم.رستوران و این جور جاها رفتیم.شهر ما یه شهر کوچیکه و ازدواجها با یکی دو جلسه حرف زدن تو خونه عروس شکل میگیره.من چقد رو مخ خونوادم کار کردم که راضی شدن من و این آقا با هم چندبار بیرون بریم.

    قرار بود ما همین شنبه یکشنبه ای که میاد جلسه بله برون و احتمالا عقد داشته باشیم ولی من پر از تردیدم.میخواستم در مورد این تردیدها با شما مشورت کنم.شما بهم بگید اینا تردیدهای درستیه یا وسواس فکریه؟دوستانی که تجربه مشابهی هم اگه دارن لطف کنن بگن خیلی ممنون میشم.


    1-همش با خودم میگم چرا من که ظاهر و تحصیلات و کار و درآمدم از این آقا بالاتره باید باهاش ازدواج کنم(هر چند در مورد درآمدم بهش گفتم که درآمد خانم مال خودشه و آقا وظیفه داره یه مبلغی هم ماهانه به همسرش بده و ایشون قبول کرده) بعدش با خودم میگم تو این 27 سال آدمی که از نظر تحصیلی و کاری و درآمد از من بالاتر باشه نیومده پس بعد از این هم نخواهد اومد .اون دو سه نفری که بالاتر بودن اون جوری برخورد کردن.از طرفی بالا رفتن سنم اونم تو شهر کوچیکی مثل شهر ما خیلی نگرانم میکنه.



    2-تو صحبتایی که با این آقا داشتم احساس میکنم یکم مطالب رو دیر میگیره و کلا slow motion هستن.کلا خیلی شمرده حرف میزنه طوری که حوصله ام گاهی سر میره.یا مثلا تا حالا با ایشون اصلا تو تلگرام حرف نزده بودم، امشب خواستم یه سری مطالب رو که روم نمیشد حضوری بگم با تلگرام بهشون بگم باورتون نمیشه یه جمله نیم خطیش دقیقا 5 دقیقه طول میکشید تایپ کنه و میگفت من تایپم ضعیفه.حالا غلط های املاییش بماند.یا مثلا گاهی تو حرفامون من چند تا اصطلاح گفتم و احساس کردم ایشون معنیش رو متوجه نشد حالا اصطلاحات عجیبی هم نبودا مثلا اولتیماتوم،دیسیپلین و ...بود.



    3-من تو یه دانشگاه خوب درس خوندم و همیشه رتبه الف بودم اطلاعات عمومی بالایی دارم.به گفته بقیه هم دختر باهوشی هستم.همیشه دوس داشتم با همسرم بحثای چالشی در مورد مسایل مختلف داشته باشیم ولی این آقا خیلی اطلاعات عمومی بالایی نداره و تازه یکی دو ساله که از دانشگاه آزاد لیسانس گرفته.با خودم میگم اگه بخوام با ایشون ازدواج کنم بحثامون فقط میخواد محدود بشه به ناهار چی داریم و شام چی داریم.



    4-این آقا تو این چند جلسه ای که با هم بیرون رفتیم فقط یه لباس تکراری رو پوشیدن اونم با یه کفشی که هیچ تناسبی با اون لباس نداره در حالیکه من خودم آدم خوش لباسی هستم و به این آقا هم بارها گفتم که خوش لباس و مرتب بودن همسرم واسم مهمه ولی هر بار باز با همون لباس تکراری اومده.یا موقع راه رفتن کفششو رو زمین میکشه با اینکه با شوخی بهش گفتم آدم باید با اعتماد به نفس و خیلی صاف و صوف راه بره نباید کفشش صدا بده ولی باز همون جوری راه میره.


    5-من خودم تجربه رابطه دوستی و این چیزارو ندارم با اینکه شرایطش کاملا واسم مهیا بوده و گذشته طرف مقابلم واسم اهمیت داره.این آقا هم به ظاهر و با چیزایی که ازش تحقیق کردیم گذشته سالمی داره ولی من احساس میکنم این سالم بودنش به خاطر نبود شرایطه، نه اینکه خودش آگاهانه خواسته باشه که نره سمت این روابط.این رو با توجه به صحبتایی که ازش شنیدم میگم و با خودم میگم نکنه بعدا تازه چشم و گوشش باز بشه و بره سمت این چیزا.


    6-این آقا تقریبا هیچی از نحوه برخورد با خانما نمیدونه و تو این یک و نیم ماه من غیر مستقیم یه سری چیزارو بهش یاد دادم.

    مثلا قرارمون ساعت پنجه.میاد ساعت پنج وایمیسته سرکوچه ما یه اس ام اس نمیده که من رسیدم بیا، انتظار داره من اون جا وایستم تا هر وقت اون بیاد بهش میگم بهتره وقتی میرسید یه اس بدید تا من بیام.یا مثلا وقتی میریم رستورانی جایی وایمیسته پشت سر من تا من درو باز کنم بابا شما مردید در رو نگه دار من داخل شم.یا مثلا وقتی میریم رستورانی جایی نشستیم پشت میز بعد چند نفرم میان داخل برمیگرده به وارد شدن اونا نگاه میکنه باز یه سری آدم دیگه میان برمیگرده به اونا نگاه میکنه.منظورم چشم چرونی نیستا به خودشم گفتم که میدونم شما منظور بدی از این نگاه کردن ندارید ولی اونا که اینو نمیدونن ممکنه سوبرداشت بشه.میگم بهتره آدم نگاه نکنه به یه جمعی ولی باز نگاه میکنه و میگه شاید دوستام باشن.کلا احساس میکنم که من باید دونه دونه همه چیو به این آقا یاد بدم.این همون چیزیه که من ازش متنفرم.دوس دارم خود آقا بدونه چجوری حرف بزنه ،چجوری راه بره، از اینکه معلم یا مامان یه مرد بشم بیزارم.به آقایون اطراف نگاه میکنم میگم چقد جنتلمن و خوش لباسن چقد خوب بلدن با خانماشون برخورد کنن چرا من نباید همچین همسری داشته باشم.چرا بعضی دخترا تو ازدواج خوش شانسن؟ تو همین تالار تاپیکهایی خوندم که خانم نتونسته به همسرش که خصوصیاتش شبیه این آقا بوده حسی پیدا کنه اینا نگرانم میکنه.



    7-نمیدونم گفتن این حرف اینجا مناسبه یا نه ولی چون مهمه مجبورم بگم.من حس جنسی نسبت به این آقا ندارم.من همیشه دوس داشتم انقد همسرمو دوس داشته باشم که بخوام بپرم بغلش بوسش کنم ولی در مورد این آقا اصلا همچین حسی ندارم و فکر میکنم همین بلد نبودن رفتار با خانما باعث شده همچین حسی نسبت بهش نداشته باشم.با خودم میگم این که بلد نیس چجوری با یه خانم رفتار کنه اصلا بلده رابطه جنسی انجام بده؟



    8-این آقا خونواده پرجمعیتی داره همش نگرانم نکنه هر کی بخواد یه نظری بده با اینکه بارها بهش گفتم استقلال فکری یه آقا واسه من خیلی مهمه.این آقا سه تا خواهر مجرد داره که از خودش بزرگترن و 39-46 سال سن دارن یه برادر بزرگتر از خودش هم مجرده.اینام قاعدتا نباید به من ربطی داشته باشه ولی میگم کاش خونوادش یکم کم جمعیت تر بودن کاش انقد مجرد تو خونشون نداشتن.نمیدونم حرفام شاید خیلی سطحی باشه

    امروز صبح این آقا به من اس ام اس دادن و گفتن خیلی خوشحالم که جوابتون تقریبا مثبته و امیدوارم لیاقت شمارو داشته باشم در حالیکه من هنوز به تصمیم قطعی نرسیدم و بهشون اس دادم که من هنوز به جواب مثبت نرسیدم و بهتره تو تلگرام یه سری مطالب رو بگم.بعضی از مواردی که اینجا شماره زدم رو تو تلگرام بهشون گفتم(مثل خوش لباس بودن و صاف راه رفتن و نحوه برخورد با خانما و ...)ایشون در جوابم میگن شما زیادی حساسی و باید معیارهای دیگه واست اولویت داشته باشه منم گفتم بله معیارهای دیگه هم مهمه ولی اینام به اندازه خودش اهمیت داره.ایشون میگه ممکنه بعدا همچین فرصتی واسمون پیش نیاد پس بهتره همدیگه رو از دست ندیم و ...


    خلاصه اینکه امشب بهشون گفتم فعلا تصمیم عجله ای نگیریم و تا بعد از ماه محرم و صفر صبر کنیم ببینیم این مسایلی که من گفتم حل میشه یا نه اگه حل شد که هیچی اگه حل نشد مجبوریم با هم کات کنیم.هر چند خونواده من کلی بهم فشار میارن که بهش نه نگو.سنت داره میره بالا تا حالا خواستگارات همه آس و پاس بودن حالا این یکی یکم وضعش بهتره و پسر خونواده داریه قبول کن.مادرم میگه اینا وسواس فکریه، تو از همه ایراد میگیری،این چیزایی که میگی تاثیر زیادی تو زندگی مشترک نداره و ...

    نمیدونم تونستم شرایطم رو خوب توضیح بدم یا نه.من خیلی تحت فشارم طوری که دوس دارم شب که میخوابم صبح بیدار نشم یا ببینم همه این چیزا خواب بوده. از یه طرف خونواده سنتی و شهر کوچیک ما که انتظار دارن چون با این آقا چند جلسه رفتم بیرون جواب مثبت بدم .از همون اول هم به خونوادم گفتم لطفا به کسی چیزی نگید تا قطعی نشده ولی متاسفانه عمه و خاله و دایی و ...از این قضیه مطلع شدن و فکر میکنن همین روزا عقد منه.

    بالا رفتن سنم تو این شرایط داره اعصابمو خورد میکنه.

    یه نکته ای هم بگم شاید بعضی از دوستان فکر کنند معیارای من برای ازدواج فقط همین مواردیه که گفتم.من اون مواردی که باهاشون به توافق رسیدیم رو دیگه اینجام نیاوردم و فقط اونهایی که تردید داشتم رو نوشتم.



    ممنون که صبر و حوصله به خرج میدید و واسم کامنت میذارید.

    معذرت میخوام که خیلی طولانی نوشتم خواستم کامل توضیح داده باشم.
    ویرایش توسط آی تک : پنجشنبه 08 مهر 95 در ساعت 01:23

  2. 8 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    dokhtarekhob (جمعه 09 مهر 95), Eram (پنجشنبه 08 مهر 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 08 مهر 95), the boy (جمعه 09 مهر 95), veis (یکشنبه 16 آبان 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 08 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), خانم مهندس (یکشنبه 16 آبان 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام عزیزم
    اوووووووووه چقدر دودلی
    ببین رک بهت بگم این آقا به دلت نشسته
    تو بعد این همه مدت نتونستی دوسش داشته باشی
    یه روانشناسی میگفت دو جلسه اول خواستگاری اصلا در مورد تفاهم و ازدواج صحبت نکنین فقط صحبت های متفرقه کنید و ببینید از مصاحبت با اون لذت میبرید.
    تو از الان فکر اصلاح این آقا هستی و فقط تحت فشار خانواده میخوای جواب بدی
    ببین دو روز دیگه مشکلی پیش بیاد میگی کاش همون موقع همه چیو تموم کرده بودم. اصلاً حرف مردم برات اهمیت نداشته باشه
    ای تک درسته ادم باید عقلانی تصمیم بگیره اما باید به صدای دلشم گوش بده
    ببین دلت چی میگه؟
    دو روز دیگه اگر با این افکار کنار نیای بعد ازدواج همش فکر میکنی حیف شدی و این اصلا واسه این نیست که اين آقا لیسانس داره و.. واسه اینه که به دل تو نشسته
    عجله نکن اشتباه ترین کار ممکن جواب دادن با تردید هست فکر کن قطعی جواب بده

  4. 5 کاربر از پست مفید زانکو تشکرکرده اند .

    Ehsaan (جمعه 09 مهر 95), sara 65 (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تاپیکت رو خوندم، یه جاهایی خیلی بامزه نوشته بودی و لبخندی به لبم اومد.

    ببین عزیزم این آقا رو همین جوری که هست بررسیش کن و به امید اصلاح رفتارهاش در آینده نباش. البته مطمئنا در آینده ممکنه تغییراتی هم بکنه اما این تغییرات چند درجه خواهد بود و هیچ وقت 360 درجه یه آدم عوض نمیشه. این جوری که برداشت کردم پسرهای شوخ و شیطون و پرانرژی رو میپسندی که این آقا تقریبا یه شخصیت آرومی داره که نهایتا تا حدی میتونه رفتارهاش رو تغییر بده.

    آیا میتونی تصور کنی که در آینده با افتخار به دوستان و همکارانت ایشون رو معرفی کنی؟ آیا دوست داری پسری از ایشون داشته باشی که شبیه پدرش باشه؟ اگه به این سوالات جوابت مثبت بود یعنی اینکه خیلی با ظاهرش و لباس پوشیدنش مشکلی نداری.

    چیزی که این وسط جالب نیست اینه که استرس بالا رفتن سن رو داری و این اصلا خوب نیست، ذهنت رو از این موضوع سنت بردار و اونوقت این آقا رو بررسی کن. سرخوردگی های پس از ازدواج رو جدی بگیر اگه الان از سر استیصال و فشار خانواده جواب مثبت بدی احتمال سرخوردگیت بیشتره. اما اگه با ذهن باز و بدون استرس ایشون رو بررسی کنی و خودت با قاطعیت به ایشون جواب مثبت بدی بعدها در زندگی مشترکت هم موفقتر خواهی بود چون ایشون را با آگاهی انتخاب میکنی و از این جهت خودت رو مسئول انتخابت میدونی.

    تعداد اعضای خانواده شون واقعا زیاده شما 3 تا فرزندید در حالیکه اونها 10 تا فرزند هستن، باید خودت بررسی کنی که جو کلی حاکم بر خانواده شون چطوره؟ آیا 4 فرزند مجردشون که سنین بالایی هم دارند، به صورت مستقل و جدا زندگی میکنند؟ معمولا خانواده پر جمعیت مسائل و مشکلات خودش رو داره.

    البته به نظرم اکثر دختر خانومها این جور مواقع که قضیه ازدواجشون جدی میشه یه ترس و استرس وسواس گونه ای به سراغشون میاد، به نظرت اگه تردیدهات به این خاطره باید سعی کنی مدیریتش کنی.

    موفق و خوشبخت باشی.

  6. 4 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    Ehsaan (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ایتک جان سلام. من راستش خیلی وقته که فقط خواننده ی خاموش سایتم و از تجربیات و نطرات دوستان استفاده می کنم و برای خودم اطلاعات جمع می کنم و تو سوال و بحثی شرکت نمی کنم. اما تاپیک شما رو که دیدم دلم طاقت نیاورد و خواستم که نظرم رو بگم چون همیشه حرفاتون خوندم و طرز فکر و کلا پرستیژت رو می پسندم.

    نظر من اینه که واقعا زیر بار عجله و بالا رفتن سن و دیدگاهای ساده ی اطرافیان نرو. چون حیفه. من خودم 24 سالمه و می تونم بگم تو سن ازدواجم و درک می کنم که ازدواج خیلی مسئولیت بزرگیه و دلهره اوره و تنها چیزی که باعث میشه بشه از عهده ی مشکلاتش براومد (علاوه بر انتخاب عاقلانه) شوق بودن و خوشحالی رسیدن به طرف مقابل هم باید باشه. راستش اصن نمی تونم درک کنم افرادی که تو عقد کردن با طرف مقابلشون هنوز شک دارن چه جوری از عهده ی فشار روانی و استرس درست بودن انتخابشون بر میان. حرفم اینه که شما حیفی. این که اون اقا سالمن خیلی خوبه و زیر بنای شخصیت ادم ها سالم بودنشون هست. اما باور کن چیزهایی که هم که لیست کردی هم مهم هست. حداقلش اینه که شما با هم تفاوت دیدگاه دارین. ایشون براشون لباس و رفتار اجتماعی اولویت بالایی نداره اما برای شما داره. این تفاوت شخصیتتون رو می رسونه.
    میدونین؟ میشه که ازدواج موفقی باشه اما شاید همیشه با حسرت تو همراه باشه و واقعا باید چشمات رو ببندی. ضمن این که ایشون 33 سالشه و تغییر تو این سن سخته و اگه تغییری هم باشه موقته (به نظرم با تعریف هایی که شما کردی یه ذره هم عقب تر از هم سن و سالاشون و زمونه اند). ببین وقتی میری کیف بگیری, یه کیفی رو می گیری که اگه دو تا مغازه اون ورتر یه کیف دیگه دیدی بتونی به خودت بگی مال خودم قشنگتره. این مثال جالبی نیست اما در نظر بگیر که با این اقا میخوای بقیه ی عمرت رو بگذرونی و باهات همه جا باشه و ببین که از این موضوع می تونی خوشحال باشی؟ اگه یه اقایی با رفتار دلخواهت جایی ببینی حسرتش رو نمی خوری؟ احساس دلزدگی از این اقای خواستگارت نمی کنی؟
    پس لطفا به همه ی تردیدهات اهمیت بده و نگذار اصرار بقیه سر رشته ی کارها رو از دستت در بیارن.

    مادرت واقعا خوبیت رو میخواد اما قبول کن که طرز دید تو و مادرت به خاطر تفاوت نسل ها و تفاوت شرایط هر دوران متفاوته. از نظر مادر پدرها سالمی یه ادم کافیه که خب نظر درستی هست و شرط لازم هست اما شرط کافی نیست. این که اون اقا ادم سالمیه خیلی خوبه اما مادر پدرها معمولا تو در نظر گرفتن این که "همسر مناسبی" برای من هم می تونه باشه یا نه, کم لطفی می کنن.

    یه نکته ی دیگه هم می خوام بهت بگم که خودم زیاد قبولش ندارم. اما شرایط من با تو فرق می کنه. این که میگی پسرهای با شرایط خوب سراغت نمیان یا اگه میان با بهانه ای میرین, از نظر من زمونه و شرایطش واقعا متفاوت شده و هر کسی با این تفاوت ها پیش نره محکوم به فناست. من اصن منظورم روابط دوستی و خارج چهارچوب های خودت نیست, اما اون پسرهای سطح بالا, خواهان زیاد دارن و شرایطشون یه ذره متفاوته. یه طوری درباره ی اون ها جای دختر و پسر عوض میشه و نمیشه این انتظار رو داشت که خودشون بیان جلو و خواهان شدید ازدواج باهات باشن. خودت رو بزار جاشون, دخترهای زیادی هستن که برای رسیدن بهشون تلاش می کنن و تو این شرایط معمولا پسرها به نظرم اون حس به دست اوردنشون, توشون کنسل میشه. منظورم رو متوجه میشی؟ می خوام بگم که اگه برات اون افراد مهمن, با سرت تو لاک خودت بودن سراغت نمیان و حداقل برای جذب اولیه یه ذره ارتباط نزدیک تری رو (نه درحد دوستی دختر و پسر اما صمیمی تر از حالت غریبه ای) باید داشته باشی به نظرم. ضمن این که ریسک ها و شدن و نشدن های خودش رو هم داره. من خودم اصن از این روش و این طیف ازدواج ها خوشم نمیاد و دنبالش نیستم اما دورم خیلی می بینم (این که می گی چرا دخترهای پایین تر تو ازدواج خوش شانس ترن به این دلیله به نظرم). اما شرایط من با شما فرق می کنه. من ازدواج کردن برام اولویت نیست و ترجیح میدم اگه کیس خوبی خودش وارد زندگیم شد که شد, نشد هم نشد. اما شما نگران بالا رفتن سن و شهرتون و ... هستی پس شاید گفتن این نکته بد نباشه.

    همین. انشالله خوشبخت شی

  8. 5 کاربر از پست مفید shivaram تشکرکرده اند .

    sara 65 (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بانوی آفتاب (پنجشنبه 08 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.

    یه زمانی بود که میگفتن بلا سه تاست: جنگ و خشکسالی و طائون. مردم همه عمرشون رو در تلاش برای نجات از این چهارتا طی میکردن که خیلی هم وقت میبرد. تقریبا همه زندگیشون صرف همین کار میشد. پس در نتیجه همسری میخواستن که سالم باشه؛ بتونه کار کنه و بتونه پسردار بشه.
    این طرز تفکر سالهاست توی بیشتر دنیا منسوخ شده اما به دلایلی(شاید یکیش نظام مرد سالارانه) حتی توی نسل ما هم توی ایران دیده میشه. مثلا میخوان از کسی تعریف کنن میگن سالمه! انگار پیش‌فرض بر خراب بودن مردمه! یا کاریه! مگه "همدردیه" که همه مردا تنبل باشن؟
    حقیقت اینه که دنیا عوض شده. مردم اهداف متفاوتی دارن. ساعات بیکاری زیادی دارن. به سلامت روح و روانشون اهمیت میدن و چیزی بیش از نمردن، از زندگی میخوان.
    وقتی نتونی با یه مرد اونجوری که میخوای باهاش صحبت کنی؛ مردی که بعد از چندین بار ملاقات با دیدنش نه هیجان‌زده بشی و نه غرق آرامش؛ نمیتونه یه زندگی شاد برات بسازه. نمیدونم چقدر سطح تحملت بالاست اما هیچ چیزی، هیـچ چیزی توی این دنیا برای یه زن باهوش، تلخ‌تر از حرف زدن با مردی نیست که به اندازه خودش نمیفهمه و به نظر من سنت اونقدری نیست که بخوای دچار استرس بشی. الان دقیقا توی سن متوسط ازدواج دخترها در ایرانی.

    اما...
    دو روز دیگه بیا متنی رو که نوشتی بخون و ببین واقعا اونقدر که گفتی بده یا فقط موقع نوشتن همین مطلب، قضیه به نظرت اینقدر حاد بود؟

    بحثی رو که دوست داری باهاش راه بنداز. نه با گوشی! حضوری یا تلفنی. ببین چقدر متوجه تغییر طنین صدات میشه؟ چقدر حالاتت رو از چهرت میخونه؟ چقدر کوتاه میاد؟ چقدر نظر داره؟ اصلا گوش میده؟

    از فیزیک خودش هم خوشت نمیاد یا فقط از لباسهاش؟ چرا همیشه همون یه لباس رو میپوشه؟! شایدم فرمِ محل کارشونه؟ شاید از یه مدل لباس، چندین تا داره؟...

    ببین توانش رو در خودت میبینی که پاراگراف آخر پست بالایی رو اجرایی کنی؟

  10. 5 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 08 مهر 95), sara 65 (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام

    خانم آيتك

    يادتون هست چندي پيش تاپيكي مبني بر كمال گرايي داشتيد؟

    بعد از اون تاپيك چقدر اقدام به بهبود اين قضيه كردين؟

    ------------------

    خانم آيتك شرايطي كه گفتين رو دقيقا بدون كوچكترين كم و كاست در ازدواج خانم مصباح الهدي هم وجود داشت. اگر با ايشون ارتباط داريد، حتما ازشون راهنمايي بگيريد.

    ----------------

    يه سري فانتزي هايي تو ذهنتون درست شده، كه از واقعيت به دور هست.

    اگر شما رو نمي شناختم ميگفتم، اي بابا عجب دختر سطحي نگري!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ولي مطمئن هستم خوب همه چيز رو بررسي كردين.

    قطعا اگر كفويت و تناسب هاي اوليه بين شما وجود نداشت، به اين مرحله نميرسونديد. پس تو اين زمينه بهتون ميشه اعتماد كرد.
    ------------------

    پيش مشاور رفتين؟

    البته اگر تو شهرتون مشاور خوب نداريد، فكر خوبي هست كه با خواستگارتون ( البته با همراهي خانواده) به يه مسافرت يك روزه به بهانه مشاوره بريد. با يه تير دو نشون ميزنيد.

    ------------------

    اگر الان اما و اگر هاتون رو حلاجي نكنيد، بعدا به مشكل ميخوريد.



    ----------------

    من نظرم اين هست كه چند روز به بهانه محرم با اين آقا ارتباط نگيريد تا خوب فكر كنيد. تو اين مدت از رويا پردازي هم فاصله بگيريد.
    متاسفانه تو محرم اجتماع بزرگي از مردم با هم در خيابان ها روبرو ميشوند و اغلب جوانان دست به خودنمايي ميزنند. خيلي از آشنايي ها و ازدواج ها هم بعد از محرم بواسطه ديدار در خيابان ها زمان عزاداري يا غذاداري ها اتفاق مي افته.

    اگر با ديدن اون جوان ها دلتون واسه خواستگارتون تنگ شد، بهش بيشتر فكر كنيد، ولي اگر با ديدن اون جوان ها از خواستگارتون متنفر تر شدين و مدام پيش خودتون گفتيد حيف من آيتك نيست، قضيه رو كنسل كنيد و قبل از هر اقدامي به فكر بهبود افكار و شخصيت كمال گراي خودتون بكنيد و بعد منتظر يار اصلي تون باشيد، چه بسا در 30 سالگي برسه خدمتتون.

    --------------------------

    پ . ن: به قول اسماعيل دولابي، هر باغچه كه رو كه بيل بزني بالاخره چند تا كرم ازش بيرون مي آيد. هيچ آدمي كامل نيست و لزوما همه خصوصيات مارو نخواهد داشت.
    پ . ن 2: تو قضيه ازدواج لزوما بعضي از خصوصيات طرفين بايد باهم اختلاف 180 درجه اي داشته باشه، وگرنه زندگي يك رنگ و يك دست آزار دهنده است.
    پ . ن 3: ديگه چون دوستان بر لزوم عدم تفكر نسبت به تغيير همسر در آينده تاكيد داشتن ، من چيزي نگفتم.
    پ . ن 4: من متوجه اين خط نشدم
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    مگه "همدردیه" که همه مردا تنبل باشن؟

    ویرایش توسط mohamad.reza164 : پنجشنبه 08 مهر 95 در ساعت 09:03

  12. 7 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    Ehsaan (جمعه 09 مهر 95), mahasty (پنجشنبه 08 مهر 95), sara 65 (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام و روزتون بخیر..
    چقدر دغدغه های شما برام آشناست... درسته شاید اینایی که میگین معیارهای با اولویت سطح متوسط برای بقیه باشه ولی برای یه دختر تو تمام دوره های زندگی اهمیت زیادی داره حداقل برای من که اینجوریه..
    اگه تاپیکای قبل من رو بخونید میبینید که من هم تقریبا همسرم نسبت به خودم از لحاظ تحصیلات و شغل در سطح بالاتری قرار دارم .. تنها چیزی که همون جلسه اول این آقا منو به خودش جذب کرد اولا رفتار صادقانه و حرفای رک و واقعی بود که نسبت به خودش و شرایطش زد و دوما رفتار مودبانه و شخصیت خوبش. همین که به قول شما درو باز کنه که شما اول رد بشی ... یا کشیدن صندلی برای شما و متوجه کردن نگاهها و توجهش به شما.. خوش لباس بودن و ... خودش خیلی در جلسه اول مهمه و تاثیر گذار در تصمیم. همسر من تقریبا همه اینارو داشت (البته نقش بازی کردن نبود و واقعا هم همینجوری بود تا الان). با اینکه در زندگی باهاش به دلایل شرایط تحصیلات و شغل گاهی اوقات هم خودش اذیت شده هم من ولی باور کنید همین رفتارها و حرکات و منش شاخصی که داره خیلی به زندگی دلگرمم می کنه.. می خام بگم همه چی تحصیلات وشغل نیست ولی .... همین چیزای کوچیک و رفتارای به قول شما جنتلمن مانند و موقعیت شناسی و نحوه برخورد با یه خانوم و .. و . باعث آرامش روحی و روانی و افزایش علاقه و محبت خانم میشه..
    من چون دیدگاه و شرایط تقریبا مشابه شمارو داشتم گفتم نظرمو بگم چون دو سه سال قبل دقیقا همین دغدغه هارو داشتم.
    نکته دیگه :زیادی به سن حساس نباش .. نکنه به دلت نشینه و فقط به خاطر بالا رفتن سن جواب مثبت بدی!!! که از چاله به چاه افتادنه.

  14. 4 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    P O U R I A (سه شنبه 02 آذر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    اووه... چقدر غلط نگارشی دارم. کاملا مشخصه پست رو دو ساعت بعد از نصفه شب نوشتم.

    آقای محمدرضا سلام.
    توی سایت همدردی مدام شاهد پست‌های آقایونی هستیم که با بیست و چندسال سن، از بی‌کاری و بی‌پولی شِکوه می‌کنند.
    از اون طرف خانم‌هایی که توی این سایت تاپیک ایجاد می‌کنند معمولا به دنبال حل مشکل با همسرانشون هستن. اگر دقت کنید؛ ویژگی‌های غالب این مردها شامل: تنبلی، بی‌توجهی، خیانت، پایین بودن سطح فرهنگی، اجازه دخالت بیش از حد به خونواده و... است.

    حالا پست آی‌تک رو نگاه کنید!

    حضور زیاد در سایتی مثل همدردی، برای کسی که روابط اجتماعی وسیعی نداره باعث ایجاد نوعی بدبینی به جامعه میشه. یعنی در عین حال هم اجتناب ایجاد میکنه و هم آسون‌گیری. یک سری چیزها که در مخیله مردم قبایل بدوی هم نمی‌گنجه عادی به نظر می‌رسه. مثلا بعضا آقایون توی این سایت میگن عادیه که یه دختر قبل از ازدواج روابط متعددی! رو تجریه کرده باشه. یا یه زن با بهترین موقعیت، باید به روی خودش نیاره شوهرش بهش خیانت کرده چون همه همین کار رو می‌کنن. یه دختر میتونه با یه مرد با کلاسِ پایین ازدواج کنه و تازه کلاش رو هم بندازه هوا که همسر عزیزش از مردهایی که وصفشون رو شنیده بهتره!

    آدم‌ها دو دسته هستن. اقلیتی که حدی برای خواسته‌هاشون متصور نیستن و اکثریتی که ناخودآگاه اجازه میدن بقیه بهشون بگن لیاقتشون چیه.

    اما آی‌تک، اگر فکر می‌کنی لیاقتت بالاتر از این‌هاست پس به کم قانع نشو. تو فقط یک بار زندگی میکنی و برخلاف آرزوت، قراره سال‌های سال بیدار بشی و جهانی که ساختی رو اطرافت ببینی. امیدوارم طوری بسازیش که ازش لذت ببری.
    ویرایش توسط mahasty : پنجشنبه 08 مهر 95 در ساعت 10:19

  16. 4 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 18 مهر 95), sara 65 (جمعه 09 مهر 95), آی تک (پنجشنبه 08 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام دوستان عزیزم.شبتون بخیر.ممنون از همه دوستانی که لطف کردن و وقت گذاشتن برای تاپیکم.


    ممنون زانکوی عزیزم بابت پستی که واسم نوشتی.


    با حرفای شما موافقم.خودم هم حس میکنم این آقا در اون حدی که لازمه به دلم ننشسته.ظاهرش و هیکلش خوبه ولی همین بی مهارت بودنش تو برخورد با یه خانم،سهل انگاریش تو لباس پوشیدن و درست راه رفتن،اطلاعات عمومی پایینش،به روز نبودنش و...باعث شده خیلی واسم جذابیتی نداشته باشه.


    منم سعی میکنم بالا رفتن سنم رو خیلی لحاظ نکنم ولی وقتی می بینم دو ماه دیگه میشم 28 ساله و تنها دختر مجرد فامیل هستم تمام بدنم یخ میکنه.حالا شما سرکوفتهای خونوادم رو هم اضافه کنید بهش که مادرم مدام میگه مردم پنج تا دخترو راحت شوهر میدن من تو دست تو یکی موندم.




    ممنونم مهرآیین جان که نظر دادین.


    من خودم دختر شاد و سرزبون دار و اجتماعی ای هستم و پسرایی که شبیه خودم باشن بیشتر منو جذب میکنن.اعتقاد خونوادم اینه که پسرای سرزبون دار و شاد با چند نفر دختر گشتن و قابل اعتماد نیستن، اصلا حرفای من واسه خونوادم قابل درک نیست.فکر میکنن من زیادی ایده آلیست هستم.


    همین قضیه با افتخار معرفی کردن ایشون به دوستان و آشنایان رو بارها از اول آشنایی با خودم مرور کردم ولی حس مثبتی نسبت به این قضیه نداشتم.نمیدونم چجوری بگم تو برخوردهای کوتاه، بقیه، ایشون رو یه آدم مودب و ماخوذ به حیا و یکم خجالتی میشناسن و شاید اصلا متوجه نکاتی که تو پست اولم گفتم نشن ولی جلسات و صحبتهای چند ساعته ای که با هم داشتیم باعث شده من شناختم بیشتر بشه و به نکاتی که در پست اول گفتم پی ببرم.


    در مورد مستقل زندگی کردن افراد مجرد خونوادشون هم کلا 6 فرزند مجرد دارن(4 نفر بزرگتر از این آقا مجردن و یه نفر کوچیکتر از ایشون) و همگی تو همون خونه پدری زندگی میکنند.یه چیزی هم بگم کلا من این همه خواستگار که داشتم میتونم بگم فقط دو سه موردشون خونواده کم جمعیت داشتن بقیه همگی ماشالا بالای شش تا بچه بودن.


    منم برای شما آرزوی خوشبختی دارم.



    مرسی از کامنتت شیوای عزیز.


    به خوب نکته ای اشاره کردی منم دقیقا همینو میگم که شوق و ذوق برای رسیدن به این آقا ندارم که بازم مادر جان میفرمایند مگه شما با هم دوست بودین که بخوای عاشقش باشی، طبیعیه دیگه یکم زمان میبره بهش علاقمند بشی ولی من با نظر مادرم مخالفم.


    در مورد اینکه چرا پسرهای تاپ سراغ من نمیان.شاید این تصور برای شما و بقیه دوستان ایجاد شده که من دختر خیلی سنتی ای هستم و خودمو محدود به خواستگارای سنتی کردم.من دختر اجتماعی و خوش برخوردی هستم و آشنایی مدرن هم زیاد داشتم و خیلی شده که با آقایونی که خودشون بهم پیشنهاد آشنایی دادن چند جلسه حرف بزنیم که تو این آشنایی ها چندین بار پیش اومد که اون آقایون خیلی بهم علاقمند بشن ولی اونها هم متاسفانه خیلی به معیارهام نزدیک نبودن.چند نفری هم که از من بالاتر بودن باز خودشون بهم پیشنهاد آشنایی دادن و طبق گفته خودشون از ظاهر و نحوه برخورد من فکر میکردن من باید از یه خونواده خیلی پولدار و بالاشهری باشم ولی بعدا که با واقعیت روبرو شدن کلا آشناییمون تموم شد. من بین دوستای خودم چند مورد دیدم که با اینکه دخترهای خیلی معمولی هستن(از نظر ظاهر و تحصیلات و اخلاق) ولی صرفا به خاطر اینکه پدرشون رئیس فلان اداره هست و وضع مالی خوبی دارن و...با پسرهای خیلی تاپ ازدواج کردند.مسلما بین من و دختری با اون وضع مالی،اون دختر برنده خواهد شد.البته نمیگم همه آقایون این جوری هستن ولی در مورد من این قضیه اتفاق افتاده.


    منم برای شما آرزوی خوشبختی دارم.



    ممنون مهستی عزیز.با نظرات شما کاملا موافقم.

    در مورد مساله هوش، خود این آقا بعد از اینکه من حساسیت هامو گفتم، در جوابم بهم گفتن که مهم ترین مشکل ما همسان نبودن ضریب هوشیمون هست و ازم پرسیدن به نظرت این مشکل ساز میشه؟ منم گفتم حتما میتونه مشکل ساز بشه ولی باز ازم خواستن که فعلا آشنایی رو کات نکنیم و به هم فرصت بیشتری بدیم.


    مطرح کردن یه موضوع و بحث کردن در موردش واقعا برای خودم هم مهمه.خودم با افرادی که بدون منطق چیزی رو قبول یا رد میکنند نمی تونم ارتباط برقرار کنم.تا حالا بحث خارج از موضوع ازدواج با این آقا نداشتم ولی در مورد همین مباحث ازدواج هم میتونم بگم خیلی اهل آنالیز کردن و حلاجی کردن نیست و تقریبا نطرات ساده ای میده.



    در مورد لباسش هم فرم محل کار نیست .بهشون گفتم که خوش تیپی همسرم واسم اهمیت داره .میگه مگه لباس چقد مهمه؟ باید مسایل دیگه واست مهم باشه، منم در جواب میگم هر مساله ای به حد خودش اهمیت داره و همین چیزا (اهمیت دادن به لباس و ...)باعث میشه آدم به طرف مقابلش علاقمند بشه یا ازش دلسرد بشه دیگه.

    مهستی جان به نظر شما چه موضوعی رو مطرح کنم که متوجه نظرات و افکارش بشم چون همه بحثای ما در مورد ازدواج بوده، حالا بخوام یه بحث غیر مرتبط رو راه بندازم ممکنه واسش جای سوال باشه.


    ممنون از نظرتون آقای محمدرضا.


    در مورد کمالگرایی با یه مشاور صحبت کردم یه سری صحبت هایی باهم داشتیم، تقریبا همون چیزایی که تو همین تالار هم اومده رو مطرح کردن.خودم هم سعی کردم یکم کمالگراییم رو تعدیل کنم و به نظرم تا حدی موفق بودم.مثلا قبلا تو کارم و باقی مسایل خیلی به خودم سخت میگرفتم ولی الان بهتر شدم.لزومی نمی بینم همیشه همه کارهام پرفکت و عالی باشه.


    در مورد ازدواج مصباح الهدی هم میخواستم بدونم ایشون با خواستگاری که خصوصیاتی مثل این آقای داستان ما داشت ازدواج کرده؟چون واقعا تجریباتشون واسم جالب و مفید خواهد بود.


    در مورد ایجاد یه وقفه بین دیدارهامون با شما موافقم و به این آقا هم گفتم بهتره یه مدت همدیگه رو نبینیم.



    در مورد کفویت و تناسب هایی که با این آقا دارم یا به عبارتی اگه بخوام در مورد خصوصیات مثبت این آقا بگم:
    1-خونواده هر دومون از نظر اقتصادی و فرهنگی تقریبا در یک سطح هستند.ولی اگه بخوام از نظر کلاس اجتماعی بگم من و برادرام آدمای اجتماعی و خوش برخورد و خوش تیپی هستیم ولی خواهر برادرای ایشون تقریبا کمتر اجتماعی و خیلی اهل تیپ و ست کردن لباس نیستن.


    2-آدم کاری و مسئولیت پذیری تو کارش هست.


    3-آدم آینده نگری به نظر میاد چون درآمدش رو هدفمند پس انداز کرده و برای خودش یه خونه و ماشین داره.


    4-آدم خسیسی به نظر نمیاد.البته نمیدونم در واقعیت هم همینه یا چون من بارها تاکید کردم خساست واسم غیرقابل تحمله صرفا به این خاطر داره هزینه میکنه برای رستوران و یه شاخه گل.ولی اینکه مدام یه لباس تکراری می پوشه یکم دودلم میکنه شاید خسیسه.


    5-آدم شکاک و بدبینی نیست که من به این مورد هم خیلی حساسم.


    6-ظاهرش معمولیه.قد بلنده


    7-خواستگارهای قبلی من تقریبا دو دو طیف بودن یا دوست داشتن من خیلی بازتر لباس بپوشم و با فامیلای همسر آیندم راحت تر باشم یا دوست داشتن من خیلی با حجاب کامل و چادر باشم.با اینکه من حجابم قابل قبوله خیلی محجبه نیستم ولی بی حجاب هم نیستم.ایشون در این مورد به من سخت نگرفتن و پوشش من رو در همین حد قبول دارن.


    8-از نظر اعتقادی به من چیزی رو اجبار نکردن.ایشون خودش اهل نماز و روزه هستن.خونواده منم همین طور ولی من خودم عقاید خاص خودم رو دارم(بیشتر از روی تنبلی) و اهل این واجبات نیستم و با ایشون قضیه رو مطرح کردم و مشکلی نداشتن.من هم مشکلی ندارم که ایشون بخواد واجبات رو انجام بده.


    9-خیلی به من علاقمند شده هر چند من زیاد به ایشون حسی ندارم.

    10-گذشته سالمی داره(امیدوارم این سالم بودن به خاطر دست و پا چلفتی بودن نبوده باشه و آگاهانه بوده باشه)، خونواده آبرومندی داره.

    11-در مورد کارم اختیار با خودمه و خودم مختارم که بخوام برم سرکار یا نرم.چشمداشتی به درآمد من نداره و من این رو بهشون تاکید کردم که درآمد خانم مال خودشه و همسرش باید تامینش کنه و ایشون قبول کرده.


    اینا تقریبا مواردی بود که به ذهنم رسید.



    ممنون خیال تو عزیز.



    صادقانه میگم اگه این آقا نحوه برخورد با یه خانم رو بلد بود و جنتلمن وار رفتار میکرد شاید پایین تر بودن تحصیلات و شغلش زیاد به چشمم نمی اومد.من احساس میکنم این آقا زیاد تو اجتماع نبوده و به همین خاطر خیلی رفتارهای اجتماعی رو بلد نیست یا شاید من زیاد حساسم.مثلا رفتیم رستوران موقع بلند شدن از صندلی من صندلیمو مرتب کردم ولی ایشون نه ،ولی دفعه بعدی موقع بلند شدن من گفتم خب صندلی رو مرتب کنیم دیدم ایشون هم مرتب کرد.یا در مورد باز کردن در واسه من، یه بار که گفتم بهتره آقا درو برای خانم باز کنه ، دفعه بعدش دیدم داره رعایت میکنه.یا مثلا رفتیم کافی شاپ، میزی که ما انتخاب کردیم نزدیک پیشخون بود خودش از رو پیشخون منو رو برمیداره بعد پیش خدمت میگه من خودم میارم براتون، منم با لبخند گفتم اره بهتره اونا بیارن مثلا داریم پول میدیم بذار یکم کار کنند. انگار من باید همه چیو یادش بدم.این یاد دادن به یه مرد باعث میشه من خیلی اون آقارو مقتدر و با جذبه نبینم.


    بازم ممنون از لطف همه دوستانم.
    ویرایش توسط آی تک : پنجشنبه 08 مهر 95 در ساعت 22:59

  18. 2 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 18 مهر 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 مهر 95)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 شهریور 96 [ 17:22]
    تاریخ عضویت
    1395-6-12
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    9
    تشکرشده 4 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    خیلی وقت پیش که داشتم در مورد نحوه لباس پوشیدن و شیک بودن سرچ میکردم با اینجا اشنا شدم یکی از پستهای شما بود فکر کنم.بعد همه پستهای شما رو اینجا خوندم تک تکشون رو. همیشه از تیپ و چهرتون تعریف میکنید منم خیلی دوست دارم خوش تیپ باشم ولی همیشه لباسای میخرم که هارمونی رنگ نداره یعنی خودم اینارو دوس دارم ولی بقیه نه.

    بگذریم....

    تو پستای قبلیتون خوندم که معیارهاتون تحصیلات،شیک پوشی،اطلاعات عمومی بالا،درامد بالا،چهره خوب و ... بود. ولی الان میبینم که به قول یه بازیگری مالوندی به الک و دیگ راضی شدین با یه نفر که لیسانسه اونم از آزاد،تیپ خوبی نداره ،تو جمع چیزی برای گفتن نداره ازدواج کنید.به نظر من خواستگارای قبلیتون بهتر از این بودن.من که به شخصه ادم خجالتی رو نمیتونم تحمل کنم فکر کن تو یه جمع نشستی همه حرف میزنن ای اقا یا تو باغ نیست یا اصلا بلد نیست صحبت کنه یا روش نمیشه....

    واقعا چی شده که اینهمه از معیارات کوتاه امدی؟ به چه قیمتی میخوای ازدواج کنی؟ میخوای بعد ازدواجت کلاس درس بزاری واسه شوهرت؟که درو واسه من باز کن اینجا این حرفو نزن اونجا فلان حرفو بزن. اصلا همه اینا به کنار چطوری راه برو

    اینهمه تناقض چشمتو نگرفته ولی حرف مادرت چشمتو گرفته؟

    تو نبودی مگه میگفتی یا کسی که دلخواهمه نصیبم میشه یا تجرد رو ترجیح میدم؟

    فارق التحصل از یه دانشگاه خوب اونم ارشد یا دکترا الان شده لیسانس از آزاد.

    میتونی با همه اینا کنار بیای؟؟به نظر من ایشون عوض نمیشن دیگ شخصیتشون اینطوری شکل گرفته.

    خوب فکر کن ای تک بعد تصمیم بگیر.نزار حرف بقیه روت تاثیر بذاره فردا خدای نکرده تو زندگی مشکلی پیش بیاد عذابش رو تو میکشی

    ای تک این راهی که میخوای بری برگشتت خیلی خیلی سخته.....

    به تاپیک منم سر بزن نظرتو بگو خیلی دوست داشتم کمکم کنی ولی انگار اصلا ندید تاپیکو...

    واسم یه کاریزمای خاصی داری.... نمیدونم چرا

  20. 4 کاربر از پست مفید dokhtarekhob تشکرکرده اند .

    آی تک (شنبه 10 مهر 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 11 مهر 95), بارن (جمعه 09 مهر 95), شیدا. (جمعه 09 مهر 95)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.