به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 فروردین 96 [ 22:41]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از هم اطافیم رنجیدم برای ادامه راه راهنمایی کنید

    سلام بچه ها من یکی از داشنگاه های شهرستان توی ارشد پیرفته شدم
    یکی د.هفته از شروع کلاسها میگذره و ما از جمعه خوابگاهی شدیم. عصر حمعه یکی از به جمه دونفره مون اضافه شد.البته نفر دوم فعلا خوابگاه نمیومد. تقریبا روابط خوبی باهاش داشتم و خیلی هم بگو بخند داشتیم و حتی سلف هم باهم میرفتیم و کمی هم ازمسائل خصوصی و مشکلات و ناراحتی های قبلی مون هم صحلت کردیممثلا من از کمبود اعتماد به نفس و ناراحتی توی خوابگاه قبلیم باهاش گفتم و تمام سعیمو میکردم باهاش خوب باشم تقریبا حتی از خواهرم باهاش راحت تر بودم این چند روز.تا میتونسم هم راهنمیی و کمکش میکردم و...
    تنها چیزی که من چندبار این چند روزه بهش گفتم ای بود که من تنهایی و ترجیح میدم و اصلا خوشم نمیاد کسی به اوازم شخصیم مثل گوشی و تبلت و این چیزا دست بزنه وگرنه از وسایل عمومی هم استفاه میکردیم و باهم چایی میخوردیم

    امروز نفردوم اومد و من و اون سریک مسئله تقریبا بیخود بحثمون شد که گفتش اینجا خوابگاست و یکمی بینمون لجبازی شد که البته به جای بدی نرسید و من رفتم زیر پتو خوابیدم. اتفاقی که منو ناراحت کرد این بود کهوقتی این ادم داشت از اطاق بیرون میرفت و اون نفری که من مثلا باهاش خوب و صمیمی بودم ه بیرون بود دراومد بهش گفت من میخواستم یه چیزی بگم بهش ولی ... که ولیشو نشنیدم که اونم بهش گفت تو خانومی. خیلی ازش رنجیدم چه راحت و ارزون منو فروخت. شاید هم باطنا با من راحت نبود چون صبح که مسئله زیاد شدن تعداد اعضا پیش اومد گفت م اگه زیاد بشیممیرم اطاق دوستم که هکلاسیمه.
    من تقریبا با اون نفری که بحثم شد الان مشکلی ندارم. چون موقعی که خوابیده بودم اروم صحبت میکرد و مثلا چاغ هارو هم خاموش کرد ک یعنی من راحت باشم وما اشتی هستیم. ولی دوتا مشل ست الان

    من از اون نفری که پشت طرم اون حرفو زد و منو فروخت خیلی رنجیدم ونمیدونم باهاش چه زفتاری از الان داشته باشم.مضوع دوم اینه که نمیخوام بدرفتاری کنم ومثلا اینها از اطاق برن یا بخوان منو از اطاق بیرون بندازن.بعلاوه اون برخلاف میل باطنیم به تنهایی .ترجیح میدم برای ایندم یکسری مسائل اجتماعی و روابط رو یاد بگیرم. اما میخوام طوری هم برخورد کنم که یکسری خط قرمزهارو بشون بگم.مثل اینکه اینجا خوالگاه کارشناسی نیست که بخواد دائم رفت و امد ومهمون و غیره داشته باشه ولی بدهم رفتار نکرده باشم
    گیر کردم منو توی این دوتا مشکل راهنمایی کنید که از همین اول دچار مشکل نشم.ممنونم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.

    عزیزم به نظر من از همین اول عادت کن زیاد توی اتاق نباشی.

    نمیدونم امکانات خوابگاههای شهرستان در چه حدیه اما مثلا اگر باشگاه، استخر، آتلیه، مسجد و... توی مجموعه هست، سعی کن بیشتر وقتت رو اونجاها بگذرونی. درس خوندن هم جاش توی سالن مطالعه است.
    حالا که دانشجوی ارشدی، حتما یه کار پیدا کن. این بهترین زمان برای کسب تجربه است چون هنوز حرفه‌ای نشدی تا توقعاتت بالا بشه و به خاطر سن کمت، راحت بهت کار میدن. با هر درامدی که شده توی زمینه مربوط به رشتت فعالیت کن و نزار زمانت با یکی به دو کردن یا زیر پتو خوابیدن طی بشه!
    عضو انجمن‌های مختلف باش. توی سمینارها شرکت کن. اگه اردو یا برنامه خاصی در کار بود که کاملا مخالف علایقت نبود؛ حتما داوطلب شو. اینا باعث میشه روابطت بهتر بشه و به نظر من روی اعتماد به نفس هم تاثیر داره.
    وسایل شخصی که نمیخوای کسی دست بزنه رو بزار توی کمد و درش رو ببند. بقیه وسایل رو هم خواه ناخواه مجبور میشی به اشتراک بزاری. اگه وسواسی یا خسیس باشی، رسما زندگیت جهنم میشه. اگه این دو تا خصوصیت رو نداری با بقیه بچه‌های خوابگاه دوست شو و اوقاتت رو با دوستات بگذرون.

    کلا برنامت رو طوری تنظیم کن تا تایمی که توی اتاقی برای استراحت باشه. مثلا چند ساعت یه بار بیای یه نوشیدنی بخوری یا کمی با بچه‌ها گپ بزنی و بری. اینجوری مهمون هم داشته باشن، بیشتر بهت خوش میگذره.

  3. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 07 مهر 95), srosta (چهارشنبه 21 مهر 95)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام دخترخوب

    یک راه برای آسوده زندگی کردن در خوابگاه اینه که زود با هم اتاقی ها صمیمی نشی تا کمتر هم ازشون توقع داشته باشی .صمیمیت به تدریج و براثر شناخت صمیمیت واقعی هست والا

    صمیمیت های چندروزه کمتر از روی شناخته و بیشتر از روی احساس. البته منظورم این نیست که رفتار همراه با محبت واحترام نداشته باشی. محبت و احترام و توجه می تونه باشه اما حدومرزها مشخص باشه و از لحاظ فکری و عاطفی وابسته بهشون نباشی.

    میشه با هم اتاقیت بری غذا بخوری اما لزومی نداره از گذشتت پیشش بگی.از عیب هات بگی یا درون خودت رو پیشش برملا کنی. میشی باهاشون بگی بخندی اما لزومی نداره در مورد مثلا خانوادت باهاشون صحبت کنی.
    بعضی حد و مرزها رو خودت برای زندگیت تعیین کن .
    بزرگی می گفت رازی رو که خودت نتونستی در خودت نگه داری چطور توقع داری دیگری نگه داره؟
    اگر خودت ارزش خودت رو ندونی چطور توقع داری دیگری بدونه؟

    یکی از ویژگی های صمیمیت و دوستی ایجاد توقعه وقتی روابط دوستانه اما بدون چشمداشت و توقع باشه خودت راحت تر و با آسودگی بیشتر میتونی به کارهات برسی.

    وحالا یه دختری که دوروزه باهاش آشنا شدی پشت سرت هم یه حرفی بزنه چندان برات مهم نمیشه و به جای ناراحتی ، توقعت رو ازش کم میکنی.

  5. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    nardil (چهارشنبه 07 مهر 95), srosta (چهارشنبه 21 مهر 95)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    از دید من هم " هیچ لزومی نداره که با همه ظاهر رابطه مون همونطوری باشه که باطنش هست." خوب به این جمله که حاصل سالها زندگیه دقت کن. برای اینکه همیشه با آرامش زندگی کنی و هرگز از خودت و رفتارت و گفتارت ناراحت نشی باید یاد بگیری با سیاست حرف بزنی و رفتار کنی. خیلی از ادم های اطراف ما به حق و راست حرف نمیزنن و رفتار نمیکنن اما با سیاست بقیه رو گول میزنن و خودشون رو موجه جلوه میدن و متاسفانه همه به اندازه ی مکفی باهوش و با خرد نیستین که مو رو از ماست بیرون بکشن و خود واقعی این افراد رو بشناسن و لذا به ظاهر قناعت میکنن. همیشه در ظاهر به بقیه احترام بزار و بهشون محبت و توجه کن اما از عمق وجودت به هیچ کس اعتماد نکن و بهشون دل نبند و متکی هم نباش بهشون، همیشه بقیه رو دور از خود واقعیت و زندگی واقعیت نگه دار. نمایی که بهشون از خودت و زندگیت میدی لزومی نداره دروغ باشه اما لزومی هم نداره راست باشه بلکه خیلی مجلسی با همه رفتار کن. نشون بده که از کنکاش تو زندگی بقیه خوشت نمیاد و برای خودت هم نمیپسندی. درد و دل کردن با بقیه ممنوع و جواب های سربالا دادن رو هم یاد بگیر که در مقابل صمیمی شدن و کنکجکاوی بقیه چطوری برخورد کنی که هم جواب داده باشی و هم نه. همیشه ظاهر روابطت رو شیک و مجلسی نگه دار با همه ولی باطنا خودت میدونی که رابطه تون عمق واقعی چندانی نداره و تقریبا چیز به درد بخوری به کسی از خودت و خانوادت و زندگیت نگفتی.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    به نظرم خیلی زود صمیمی شدی
    و از اطرافیانت خیلی انتظار داری
    بهتره با هر کسی هم اتاقی شدی خیلی عادی برخورد کنی و با کسی خیلی صمیمی نشی
    خودت مشغول کنی و به کارهای درسیت برس بیشتر وقتت رو تو انجمن های علمی باش
    اسمش هم همینه خوابگاه ...........یعنی فقط برای خوابببببببببببببببب و بسسسسسسسسسسسسس

    من خودم دوره دانشجویی تو دوره کاردانی خیلی اتاق خوبی داشتیم 5 نفر سر شستن ظرفها همیشه تعارف و احترام و .....
    تو کارشناسی هر کی واسه خودش یه کتری داشت و صبحونه اش جدا .....جالبه اون 4 نفر دیگه 2 سال هم اتاقی بودن و وضع همینجوری بوده.........باید مدارا کنی و کنار بیای همین

  8. 2 کاربر از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده اند .

    srosta (چهارشنبه 21 مهر 95), بارن (یکشنبه 11 مهر 95)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 فروردین 96 [ 22:41]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوستان .ببخشید من اینترنت نداشتم میشه راهنماییم کنید؟
    کاملا درست میگید من زود صمیمی شدم چون ادم ساده ای هستم. اصلا الان میفهمم یکی از عیب هام زود صمیمی شدم و وابسته شدن قبل از شناخت هست

    میدونید الان مشکل چیه؟ موضوع اینه که با این خانم اصلا نمیشه حرف زد .هرچیزی میگی زود به خودش میگیره و ناراحت میشه یعنی اصلا تملیفت رو باها ش نمیدونی یکروز صمیمی میشه و همه چیز میگه و راحته یک روز هم هرچی میکی به منظور بد به خودش میگیره. مثلا درمورد همکلاسیت میگی به خودش برداشت میکن.

    تازه یه چیز دیگم تازه فهمیدم خودش که همه حرفاتو به خودش میگیره و زوذ به زوذ قهر میکنه هیچ . یه حرفایی رو به نیش کنایه بهت میگه که اگه بخوای به خودت بیری تا اخر ترم نباید باخاش حرف بزنی. واقعا حرفای زشتی که باکنایه بهت میگه رو اصلا اینجا نمیتونم بگم. یکمورد خیلی کوچکیش اینه که من سربچگیم همه داروهایی که مثلا برای سردرد ارامبخش یا چیزای دیگه مصرف میکنم رو جلوی چشمش میخوردم البته اون خود قرص رو نمیدید تازه فهمیدم که برداشتای بدی از داروهام داره.

    و هزار تا حرف دیگه که توی کنایه میگه.حقیقتا از ادمهای بی فرهنگ و کم فرهنگ بدم میادجالبش میدونید چیه؟ اینه که خودش با وجود باحجاب تر بودنش راحت شمارشو همه جا میزاره و مثلا نصفه شب تا چند ساعت راحت با پسرها چت میکنه وی من اصلا اهل اینکار نیستم.حالا همه این کارها به خودش ربط داره.
    ولی نمیدونم باید باهاش چطوری برخورد کنم . فقط میدونم زیاد نباید باهاش حرف بزنم. اما سرد شدن یا بی تفاوتی زیاد هم ممکه با اون هم اطاقی دیگه که ائم داره تو اطاق با تلفن حرف میزنه یا میخواد دوستاشو بیاره اطاق صمیمی بشه و اوضاع رو برا بد کنه
    همه اینها رو در نظر بگیرید که من کلی درس و کار سخت و مهم دارم که با عصاب نا اروم نمیتونم اجام بدم. اطاق عوض کردن هم نمیتونه جواب باشه چون من هیچکسی رو نمیشنام و بین چند نفر همیشه ادمهایی با دیدگاه های نامناسب و اخلاق های خاص تو هرلبس و رنگی میتونه بشه

    بگید چیکار کنم. ممنون ازتون

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 فروردین 96 [ 22:41]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مثلا یه چیزدیگم هست .مثلا نمیخوام ساعت کلاس هام روبهش بگم.به اون ه زبطی داره من کی کلاس دارم یا کلاس ندارم
    نمیدونم چیکار کنم.مثلا پریزوز یه کلاس بین ساعتی 45 دقیقه ای داشتم. وقتی میرفتم پرسید میری دانشگاه؟!
    گفتم اره.ولی نگفتم مثلا اره فلان ساعت هست کلاس .من به مادرم هم ساعت دقیق خوشم نمیاد بگم چه برسه به هم اطاقی.

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید به عنوان یه نفر که الان داره توی خوابگاه زندگی می کنه اینو باید بگم خیلی از مواقع هم اتاقیا لزوما دوست آدم هم نیستن. به نظرم مهارت اجتماعی شما خیلی آسیب پذیره، بنابراین بهتره به هم اتاقیاتون به چشم دوست نگاه نکنین. دوست میخواین میتونین با هم کلاسیا و یا بچه های اتاقای دیگه دوست بشین. اما در مورد شما، هم اتاقی باید در حد هم اتاقی بمونه چون ببخشید اینو میگم اما انگار تو روابط بین فردیتون، به خاطر بی تجربگی، نمیتونین گلیم خودتون رو از آب بکشین بیرون و این مشکل شما رو دوچندان میکنه. این موضوع زیادم بد نیستا من خودم همیشه این نوع رابطه رو ترجیح میدم چون وقتی هم اتاقیت، دوستت هم باشه در هر صورت باید بتونی در عین حفظ دوستی و صمیمیت از حق خودتم دفاع کنی ...

    من یه توصیه دارم برات: من به جات بودم تو رفتارم باهاشون خیلی خوش برخورد عمل می کردم، اما حتی برای رفتن به سلف هم روشون حساب نمیکردم. یعنی باید بهشون بفهمونی که من باهاتون خوبم اما دلیل نمیشه تو همه چیز بخوام باهاتون همراه بشم یا شماها بخواین همراهم بشین. سعی کن خودتو جدا کنی اما به تدریج.

    یادم نیست کجا خوندم اما بزرگی گفته:

    سعی کن تو روابطت با همه (دوست، آشنا، فامیل، غریبه و ...) دو اصل رو همیشه رعایت کنی: 1- احترام، 2- صمیمیت و اگه مجبور شدی یکی رو رعایت کنی اولی رو انتخاب کن.

    شما هم برای اینکه بهشون بفهمونی تو استفاده از وسایلت حساسی میتونی هر چی رو بخوای برداری ازشون اجازه بگیری، یعنی هرررررررر چی. مثلا فکر کن گیره لباسشو میخوای استفاده کنی اجازه بگیر، اینطوری بهشون میفهمونی باید اونا هم ازت اجازه بگیرن و کلا هر چیزی رو زیاد تو دسترس بقیه نذار، هر وقت خودت لازم داری استفاده ش کن و همون موقع بذار تو کمدت.

    البته نباید حساس عمل کنی، خب چه عیبی داره که بدونه ساعت کلاسیت کیه. بهش بگو اما زیاد توضیح نده، به هر حال دشمن هم که نیستین!

    نکته بعدی اینکه تو خوابگاه زیاد تو اتاق نباش، درسته که از این اتاق به اندازه ی بقیه حق داری استفاده کنی، اما اگه اعصاب آروم میخوای روزا تو همون دانشگاه برو سالن مطالعه یا خودتو سرگرم کن و شبا هم برو سالن مطالعه و دیر بیا تو اتاق. اینطوری براشون عزیز میمونی و کمتر روی کاری بقیه حساس میشی و بقیه هم کمتر به کارات حساس میشن.

    نکته بعدی اینکه به هیچ وجه وارد جنگ روانی نشو چون خودتو اذیت میکنی. برای همین هم باید از الان حواست باشه از این به بعد هر چی گفت به خودت نگیر، بیشتر باهاش بگو و بخند داشته باش و نکته قبلی رو هم در نظر بگیر! سعی کن به هیییییییییییییچ وجه نقطه ضعف دستشون ندی.

  12. 2 کاربر از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 23 مهر 95), srosta (پنجشنبه 22 مهر 95)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    من الان هم اتاقی هام بهترین دوستام هستن و بعد از ۱۰ سال هنوز باهاشون ارتباط صمیمی دارم. دلیلش هم اینه که از اول باهاشون صمیمی نشدم. کم کم ارتباطمون شکل گرفت. البته چند ماه اول دانشجوییم یه جای دیگه بودم که منم مثل شما درس هام خیلی سنگین بود و تازه از خانواده جدا شده بودم و مهارت زندگی با افراد دیگه رو نداشتم. هم اتاقی هام هم خیلی متاسفانه دورو بودن و دایم در حال نقشه کشیدن برای اذیتم بودن. منم ِبا این حال که شک داشتم که برم یه اتاق دیگه. به خدا توکل کردم و اتاقم رو عوض کردم. ولی در اتاق جدید دیگه زود باهاشون صمیمی نشدم. هرکس برنامه خودش رو داشت. ولی یه موقع هایی هم با هم بیرون میرفتیم. جهنم چند ماه اول در خوابگاه تبدیل شد به بهشت برام.

    موردی بخوام بگم.. دوستت که میپرسه کجا میری مبهم جواب بده. بگو جایی کار دارم بعدش شاید یه سر برم دانشگاه. بعد بپرس چطور مگه؟؟

    خلاصه اینکه: ۱. به هم اتاقی هات احترام بزار و خواسته های خودت رو هم در آرامش مطرح کن. ۲.سعی کن برنامه های خودت رو داشته باشی و دوستای خارج از اتاق و روابط خارج از اتاق رو بیشتر کن. ۲. یه موقع هایی اگه کمک نیاز داشتن بهشون کمک کن. ولی بی توقع. ۴. اگر دیدی دیگه واقعا رو اعصابتن اتاقت رو عوض کن و در اتاق جدید اشتباهات قبلت رو دیگه تکرار نکن. ۵. مسایل خصوصیت رو تا زمانی که از کسی ۱۰۰ درصد مطمین نشدی به زبون نیار. ۶. از مشاور دانشگاه همیشه کمک بگیر.

  14. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    srosta (پنجشنبه 22 مهر 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 فروردین 96 [ 22:41]
    تاریخ عضویت
    1395-1-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    17

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حرفاتون در مورد من کاملا درسته. کاملا.چقدر سادگی و بی تجربه بودن بده. اوایل فکر میکردم تا از اطاق برون میرم سریع میره سرلپ تاپم ولی به خودم میگفتم اشتبا میکنی. ولی بهرحال لپ تاپم همیشه قفل و الان رمزشو هم عوض میکنم. لااقل تا الان از هر رای اومده که بخواد لپ تاپمو بگیره از یک راه دیگه بهش نشون دادم که باددنبال راه دیگه ای باشه.حتی بهش گفتم من لپ تاپمو دست حانواده خودم هم نمیدم چه برسه به کس دیگه. جددو یک هفته ای هم بی دلیل قهر بود فکرکنم انتظار داشت برم نازشو بکشم یا چیزای دیگه به حال خودش گذاشتمش .خودش اشتی کردو ولی خب اخیرا تاحد کمی فهمیدم نظرش درباره من کاملا متفاوت از تصورات خودم هست و تمام حرکاتش ظاهریه.

    در کل هم به شدت منفی بین هست. و هرچیزی رو به معنی بد میبینه. نمیدونم پس پطوری با پسرا اینقدر رو میده که سریعبهش مین بریم سینما یا بیرون. با این ذهنیتش عجبه با پسرها راحت برخورد میکنه
    تمام حرفاتون رو چندباره میخونم.کاش بازم برام بنویسید

    یک مشکل بزرگی هست اینه که من اصلا عادت به سالن های مطالعه ندارم.اجساس خوب و راحتی توش ندارم.تاحالا هم در نخوندم اونجور جاها و بعد از اون شاید بیشتر از تصف کارها و مطالعه من توی لپ تاپ هست

    حالا حتما امتحان میکنم. حتی سعی میکنم از هدفون استفاده کنم که جواسم از مجیط بیرون منحرف بشه
    واقعا خوابگاه های ما افتضاحه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.