سلام من دختري ١٧ ساله هستم كه قبلا خيلي آدم شادي بودم ولي الان به پوچي كامل رسيدم اصلا نه اميدي واسه زنگي دارم نه انگيزه اي
و همه اين ها بخاطر اين دنياي ناعادلانس وقتي بچه تَر بودم زياد به اين مسئله توجهي نداشتم و فكر نميكردم ولي هرچي بزرگتر شدم بيشتر عذابم ميداد تا به اين حد رسيدم كه ديگه آرزوي مرگ دارم
من ظاهر زشتي دارم و الان ظاهر مهم ترين صفت انسان هستش مخصوصا واسه دخترا... تيپ و هيكلم خوبه و به خودمم ميرسم ولي بازم ظاهر زشتم هميشه تو ذوقم ميزنه راستش من وقتي كوچيك بودم پدرم فوت شد و هيچ برادري هم نداشتم كه تكيه گاهم باشه... از نظر مالي هيچ وقت كم و كاستي نداشتم و از همه اطرافيانم اوضاع مالي بهتري داشتم ولي هميشه يه تكيه گاه تو زندگيم كم داشتم يه مرد مثل پدر يا برادر كه بهش تكيه كنم... فأميلا هم زياد كاري به كار ما ندارن و همينم باعث شده نظر اطرافيانم بخصوص مردا واسم خيلي مهم باشه و هميشه دنبال يه تكيه گاه باشم ولي هميشه با تيكه هايي كه بهم تو خيابون ميندازن به خاطر قيام كه من اصلا هيچ زمالتي تو انتخابي نداشتم دلم ميشكنه مخصوصا وقتي با دوستام ميرم بيرون و ميبينم كه همه توجه ها به أوناس لطفا نگين مهم نيست چون ميدونين كه مهمه فقط يه روز خودتونو بجاي من بذارين ببينين چجوري قلبتون ميشكنه مخصوصا اگه يه دوست همه چي تموم هم داشته باشين
بنظرم اين دنيا خيييييلي ناعادلانس بنظر شما فرق منو دوستم چيه؟؟؟ مگه هردو مارو خدا نيافريده؟؟؟ چرا اون بايد هم خوشگل باشه هم يه خوانواده كامل داشته باشه و هم كلي عاشق و عشق تو زندگيش داشته باشه ولي من بايد اينجوري باشم؟؟؟
لطفا نصيحت نكنين و منطقي بهم جواب بدين
علاقه مندی ها (Bookmarks)