به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1395-6-28
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    به دلیل بی احترامی و بچه بازی های شوهرم می خوام جدا شم.

    سلام
    من هفت ساله ازدواج کردم من و همسرم هم سن هستیم هر دو سی ساله و فوق لیسانس و شاغل
    دیروز با همسرم بحث و درگیری داشتم کلا احساس می کنم هیچ توجه ای به من نداره و مدارم در پی ایجاد تغییر در من هست تغییر در ظاهرم و پوشش و اندام و آرایش. از نظر اعتقادی باهم اختلاف داریم.
    مدارم به من می گه به خودم نمی رسم
    و ایراد های مختلفی از من می گیره
    دیروز من برای سونوگرافی سینه رفته بودم دکتر، تا ساعت 9 کار من طول کشید ولی ایشون نیومد باهام
    حالا اینا بماند کلا هیچ وقت نمیاد.
    من که وارد سونوگرافی شدم دو ساعت تمام اونجا معطل شدم و بعدش که رفتم داخل متوجه شدم دکتر آقا هست. اول خواستم بیام بیرون روم نشد خواستم بگم چرا نگفتین آقاست به خدا روم نشد.
    کلا شوکه شدم اصلا انتظار نداشتم آقا باشه. به دلیل اینکه کلا آدم رودرواسی داری هستم کارم رو انجام دادم و سونوگرافیم تموم شد.
    بعد که اومدم خونه اولا که اصلا جدی نمی گرفت که ممکنه مشکلی باشه و یه درصد هم برای من نگران نبود که بپرسه جواب سونوگرافی چی بود
    بعد که من بهش نشون دادم زیر سونو مهر دکتر بود گفت مگه مرد بود
    گفتم آره مرد بود
    باورش نشد گفت الکی می گی منم گفتم نه بابا جدی می گم تازه از منم تعریف کرد.اینو به شوخی گفتم چون همسرم همیشه از من ایراد می گیره
    ایشون خیلی عصبانی شد و هرچی از دهنش در اومد به من گفت
    توهین به خودم و خانوادم
    گفت شماها جا نماز آب می کشید یه تار موت رو نمی زاری کسی بینه میری دکتر مرد!
    و بی احترامی های خیلی شدیدی که من دیگه روم نمیشه اینجا بگم
    بعدم هم قهر کرد.
    من از دلش در اوردم ولی امروز صبح که به کارش فکر کردم خیلی بهم برخورد
    به اینکه به خودش اجازه داد به من و به خانوادم توهین کنه
    از دلم بیرون رفته
    دلم نمی خواد باهاش زندگی کنم اعصابم خیلی خرده. تو زندگی با این مرد خیلی تحقیر شدم.دلم می خواد جدا شم واقعا به جدایی رسیدم
    شما قضاوت کنید جای من بودید با مردی که اینجوری رفتار می کنه چی کار می کردید.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    عزیزم چیکار کردی؟؟؟؟!!!! تو رفتی سونوگرافی سینه پیش دکتر مرد بعد به شوهرت میگی از منم تعریف کرد!!!!! من کاری ندارم که نمیدونستی آقاست و بهتر بود بی تقصیری خودت رو نشون میدادی نه اینکه اینطوری بگی.آقایون خیلی حساسن. الانم ناراحتی از همسرت بهتره به جای اینکه به جدایی فکر کنی سعی کنی قبول کنی تو هم اشتباه کردی.اینطوری پذیرش اشتباه همسرت برات راحت تره. تو اوج عصبانیت آدم یه تصمیمایی میگیره که نباید. بذار آروم تر بشی بعد اگه دیدی برات سخته زندگی و در واقع دیگه نمیخوای ادامه بدی.اول با یه مشاور مشورت کن تا راه درست رو با توجه به شرایط زندگیتون پیش پات بذاره.با همسرتم زیاد سرسنگین نباش ولی نشون بده ناراحتی یکم که جو از سنگینی خارج شد باهاش صحبت کن و بهش بگو اشتباه کردی و بعد هم از ناراحتیت بگو.
    راستی بچه داری یا نه؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1395-6-28
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    دنیا جون درست میگی اشتباه کردم البته با لحن کاملا مسخره گفتم از من تعریف کرد ولی این دلیل نمیشه که اون توهین کنه حالا به خانوادم چی کار داره به مادرم چی کار داره؟
    کلا همیشه سرهر موضوعی به اونا توهین می کنه
    منم دیروز چون احساس کردم مقصر بودم رفتم پیشش و عذر خواهی کردم هرچند که بازم بد برخورد کرد ولی هر طور بود از دلش درآوردم ولی موضوع اینکه من خودم استرس مریضی داشتم اون هیچ وقت حامی من نیست هیچ وقت باری از دوش من برنمی داره
    وقتی می خواد از من تعریفی کنه همیشه تعریف رو بار منفی ترین حالت ممکن بیان می کنه مثلا اگر می خواد بگه خوش هیکل شدی می گه چقدر خوش هیکل شدی قبلا خیلی بد بودی

    راستی در مورد جدایی تصمیمم کاملا جدیه فقط نمی دونم از کجا چه چوری شروع کنم.خودم برم مستقیم دادخواست بدم یا اول با خانوادم مطرح کنم. این تصمیمی هست که تا حالا هزار بار گرفتم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید گیلاس آبی تشکرکرده است .

    donya. (یکشنبه 28 شهریور 95)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    عزیزم به نظر من همسرت حق نداشته بهت توهین کنه. مردی که واقعا به خاطر علاقه، نسبت به همسرش حساسه، اجازه نمیده تنهایی بره دکتر. نه اینکه کنایه تو رو اینطوری جواب بده.
    ولی این به تنهایی دلیل نمیشه برای طلاق. یعنی خیلیها ممکنه واکنشی نشون بدن که donya نشون داد. فرقی نمیکنه چه اتفاقی افتاده باشه؛ تو همیشه بای‌دیفالت مقصری چون زنی؛ مگر اینکه جونت در خطر باشه.
    اما خود تو از همین جامعه‌ای و همین نگاه رو در قضاوتت در نظر میگیری. مجبوری مال بقیه رو هم در نظر بگیری. اول خوب با خودت حساب کتاب بکن؛ بعد تصمیم بگیر.
    جواب این سوالات میتونه کمکن کنه:

    چه چیزهایی روی هم جمع شده تا تصمیم به طلاق گرفتی؟
    اگه به عنوان یه شخص سوم به زندگیت نگاه کنی، این چیزها ارزش جدایی رو دارن؟
    تصور و برنامه‌ای برای زندگی بعد از جدایی داری؟
    تا به حال با همسرت در مورد طلاق صحبت کردی؟ چرا نه یا واکنشش چی بوده؟
    خانواده خودت یا همسرت از مشکلات شما با خبر هستن؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید mahasty تشکرکرده است .

    sphinx (دوشنبه 29 شهریور 95)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیلاس آبی نمایش پست ها
    دنیا جون درست میگی اشتباه کردم البته با لحن کاملا مسخره گفتم از من تعریف کرد ولی این دلیل نمیشه که اون توهین کنه حالا به خانوادم چی کار داره به مادرم چی کار داره؟
    کلا همیشه سرهر موضوعی به اونا توهین می کنه
    منم دیروز چون احساس کردم مقصر بودم رفتم پیشش و عذر خواهی کردم هرچند که بازم بد برخورد کرد ولی هر طور بود از دلش درآوردم ولی موضوع اینکه من خودم استرس مریضی داشتم اون هیچ وقت حامی من نیست هیچ وقت باری از دوش من برنمی داره
    وقتی می خواد از من تعریفی کنه همیشه تعریف رو بار منفی ترین حالت ممکن بیان می کنه مثلا اگر می خواد بگه خوش هیکل شدی می گه چقدر خوش هیکل شدی قبلا خیلی بد بودی

    راستی در مورد جدایی تصمیمم کاملا جدیه فقط نمی دونم از کجا چه چوری شروع کنم.خودم برم مستقیم دادخواست بدم یا اول با خانوادم مطرح کنم. این تصمیمی هست که تا حالا هزار بار گرفتم.
    درست میگی عزیزم.ایشون به هیچ وجه و در هیچ شرایطی حق توهین ندارن ولی این شده جز شخصیتش متاسفانه.
    چرا قبلا که تصمیم به طلاق گرفتی منصرف شدی از تصمیمت؟؟ همسرت به غیر از اینا چه ویژگی بد دیگه ای دارن؟
    میدونی بعضی اوقات انقدر ویژگی های منفی برای یه آدم پررنگ میشه که دیگه نمیتونه ویژگی مثبتی رو ببینه.بعد که از اون مراحل عبور کرد حالا در مورد شما طلاق، تازه میبینه نه میتونسته تحمل کنه این آدم چه همه ویژگی خوب داشته.
    من نمیخوام بگم حتما همسرت خوبه و ادامه بده و یا برعکس.بیا در مورد ویژگی هاش برامون بیشتر بگو.

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1395-6-28
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    سلام.


    چه چیزهایی روی هم جمع شده تا تصمیم به طلاق گرفتی؟
    اگه به عنوان یه شخص سوم به زندگیت نگاه کنی، این چیزها ارزش جدایی رو دارن؟
    تصور و برنامه‌ای برای زندگی بعد از جدایی داری؟
    تا به حال با همسرت در مورد طلاق صحبت کردی؟ چرا نه یا واکنشش چی بوده؟
    خانواده خودت یا همسرت از مشکلات شما با خبر هستن؟
    مهستی عزیز همین بی احترامی ها و بد دهنی ها که از ابتدای ازدواج و از دوران عقد باهاش کنار اومدم
    و اینکه همسرم به شدت با مادرم اختلاف داره البته در ظاهر هیچ وقت باهم بگو مگو نداشتن ولی سر سنگین هستند ولی پشت سر به مادر من توهین می کنه یا وقتی می خواد ایرادی از من بگیره میگه مادرت اینطور تربیتت کرده و....
    من رو مادرم حساسم کلا رو خانوادم حساسم و برام زجر آوره که اون مرتب در مورد مادر من بد میگه
    به شدت به باجناقش حساسه یعنی شوهر خواهرم و هرکاری که اون میکنه میگه چاپلوسی داره میگه
    اگه به عنوان شخص سوم نگاه کنم نمیدونم وقتی دردل میکنم با کسی یا مشاورها خیلی وقت ها اون ها به من پیشنهاد جدایی میدن
    تاحالا با همسرم در مورد جدایی صحبت کردم خیلی وقتها اونهم مشتاق این امر بوده یعنی اونم تا حالا بارها مطرح کرده و هر دفعه هم که من می گم می گه زودتر
    خانواده همسرم و خودم تا حد کمی از مشکلات با خبرن ولی خیلی چیزها رو نمی دونن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    درست میگی عزیزم.ایشون به هیچ وجه و در هیچ شرایطی حق توهین ندارن ولی این شده جز شخصیتش متاسفانه.
    چرا قبلا که تصمیم به طلاق گرفتی منصرف شدی از تصمیمت؟؟ همسرت به غیر از اینا چه ویژگی بد دیگه ای دارن؟
    میدونی بعضی اوقات انقدر ویژگی های منفی برای یه آدم پررنگ میشه که دیگه نمیتونه ویژگی مثبتی رو ببینه.بعد که از اون مراحل عبور کرد حالا در مورد شما طلاق، تازه میبینه نه میتونسته تحمل کنه این آدم چه همه ویژگی خوب داشته.
    من نمیخوام بگم حتما همسرت خوبه و ادامه بده و یا برعکس.بیا در مورد ویژگی هاش برامون بیشتر بگو.
    دنیا جون به خاطر خانوادم و خانواده اون و به خاطر اینکه آبروریزی نشه جدا نشدم یه وقتهایی هم واقعا احساس میکنم شوهرم دوستم داره و دلش نمی خواد زندگی مون به هم بخوره
    همسرم اعتماد به نفس به من نمیده
    کلا آدم منفی نگری هست و همه ویژگی های منفی من رو بزرگ جلوه میده
    من کمی کندم تو کارهای منزل و حاضر شدن این موضوع خیلی عصبانیش میکنه سر به موقع حاضر نشدن غذا و یا دیر رفتن به مهمانی خیلی وقت ها دعوامون می شه البته اون فقط بی ادبی و بی حرمتی میکنه و نود درصد مواقع من جوابی بهش نمیدم
    از اندام من ایراد میگیره از ارتباط جنسی مون ایراد میگیره یعنی به من این احساس رو میده که زنی بی کفایت و فاقد جذابیت هستم.البته وقتی باهم خوب باشیم حرفاش رو پس میگیره ولی من دیگه اعتماد به نفسم ازدست رفته

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    جدایی؟ !!! مگه الکیه؟
    مشکلتو حل کن خانم همه دارن .
    مهارت گفت و گو ایجاد ارتباط یاد بگیرین.
    اعتماد به نفس که دادنی نیست باید از درونت بجوشه و تحسین همسرت رو برانگیزه
    به خودت نگاهی بنداز درونت رو جست و جو کن خودت رو زنی با اعتماد به نفس و ناز و عشوه گر پیدا کن.
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 13:43

  10. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    paiize (شنبه 03 مهر 95), ستاره زیبا (سه شنبه 06 مهر 95)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مهر 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1395-6-28
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 31.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم مشکل من اعتماد به نفس نداشتن خودم نیست
    من از این همه انتقاد خسته شدم
    شما خیلی داری ساده به قضیه نگاه میکنی
    واقعا فکر می کنی من بی خودی به فکر جدایی افتادم؟

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    سلام عزيزم
    منم مشكلم همين بي احترامي و توهين همسرم به خونواده ام است. اصلا بخاطر اين قضيه نمي تونم ببخشمش. از اون بدتر همس من بسيار بددهن و موقع عصبانيت به من حمله مي كنه. دفعه آخر گلوي منو گرفته بود مي خواست منو خفه كنه.
    كاش تصميم گيري راحت بود

  13. کاربر روبرو از پست مفید nasimmng تشکرکرده است .

    گیلاس آبی (سه شنبه 06 مهر 95)

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیلاس آبی نمایش پست ها
    عزیزم مشکل من اعتماد به نفس نداشتن خودم نیست
    من از این همه انتقاد خسته شدم
    شما خیلی داری ساده به قضیه نگاه میکنی
    واقعا فکر می کنی من بی خودی به فکر جدایی افتادم؟
    نه مطمانا بی خودی به فکر جدایی نیفتادی تاکیدم رو این هست که به جای زدن تاپیک با عنوان "جدایی "یه تاپیک ایجاد کنید با عنوان " برای حل مشکل فلان همسرم و من چه باید بکنم ؟"

    فعلا حرف من این نیست که چه کنید چه نکنید من میگم به جدایی فکر نکنید تا انرژی زندگی مشترکتون نشتی نداشته باشه
    جدایی یه راه فرار یا دور زدن مساله است چون در صورت جدا شدن هم باز یه جایی به این مشکل بر می خوری

    قشنگی زندگی مشترک به اینه که بتونید یه رابطه زیبا و عشقانه خلق کنید خود بخود هم بوجود نمیاد تلاش میخواد نباید خسته بشی
    شما همسرت رو دوست داشته باش ارام و متین باش در صورتی که انتقاد کرد خودت رو نباز

    من عاشق همسرمم ولی خیلی ازش انتقاد می کنم (البته کمتر شده چون نظراتمون داره بهم نزدیک میشه)راجع به لباسش موهاش نظر میدم اولا یکم ناراحت میشد ولی گفتم تو همسر منی همونطور که رو خودم حساسم رو تو هم حساسم رو خوشتیپیت حساسم اون هم باهام راه اومد موهاشو اون طور که من دوست دارم کوتاه میکنه بهشون میرسه الان دیگه ناراحت نمیشه الان فقط داره دلمو میبره چون به خواسته هام حتی کوچیک اهمیت میده
    مثلا میخاییم بریم بیرون خودم موهاشو شونه میکنم گاهی لباسشو انتخاب میکنم منم ازون میپرسم چی دوست داری بپوشم و ؟ یجور دل بدست اوردنه

    شما با همسرت حرف بزن شاید از چیزی ناراضی هست و همین عصبی اش میکنه شاید مهارت گفتنش رو نداده فقط ایراد میگیره توهین میکنه

    ازش بخواه خواسته هاشو بگه و سعی کن بهشون تا حد توانت عمل کنی باهاش نجنگ در حین این که خودت رو دوست داری و لبخند میزنی خواسته هاشو در اولویت بذار

    مگه نمیگه به خودت نمیرسی؟ خب به خودت برس رژ قرمز براش بزن لباس حریر بپوش موهاتو یه وری بریز توی چشاتو مداد بکش ولی لبخند بزن این خیلی مهمه


    میدونی منظورش از به خود رسیدن چیه اصلا؟ روشنتر توضیح بده لطفا البته اگه به فکر طلاق نیستی:)

    پ ن : گیلاس ابی هم مگه داریم؟

  15. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    paiize (شنبه 03 مهر 95), صبا_2009 (دوشنبه 05 مهر 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه ی مسموم مجازی با نامزدم
    توسط afraa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 مرداد 94, 21:42
  2. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 فروردین 90, 13:14
  3. لجبازی
    توسط miganus در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 فروردین 90, 18:16
  4. دوست مجازی ! احساس مجازی !
    توسط lord.hamed در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 41
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 87, 16:54
  5. عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
    توسط hasty در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 بهمن 86, 12:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.