به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: کم آوردم...

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 اسفند 95 [ 00:05]
    تاریخ عضویت
    1395-5-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 12 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    کم آوردم...

    سلام دوستان..
    بنده ۲۲سال دارم و شوهرم ۳۲ سالشه..اختلاف سنی زیاد و تفاوت فرهنگی که بینمون هست منو از زندگی خسته کرده..
    من و شوهرم از دوشهر متفاوتیم..من اهل شمال و ایشون اهل جنوب..
    حدود یک ساله که عقد کردیم و سه ماهه که خونه خودمون هستیم..تو این مدت خیلی اذیت شدم..شوهرم منو بخاطر کارا و رفتارایی که از روی جهل انجام دادم تحقیر و توهین میکنه.من اوایل ازدواج نمیدونستم چطور باید با یک مرد برخورد کنم و بخاطر همین رفتارای من اذیت شد..بارها ازش عذرخواهی کردم ولی بشدت کینه ای و هروقت بینمون بحث میشه اون رفتارارو تو سرم میزنه
    بخاطر خونه ای که پدر ومادرش برامون خریدن هیچ کدوم از وسایل جهیریه رو نخرید و همه رو پدر و مادرم خریدن..
    سر جهیزیه من کلی بهم توهین کرد و میگفت پدر و مادر خسیس تو اشغال ترین چیزا رو گرفتن..درصورتی که پدر من حتی پول قرض گرفت و برام درحد معتدل همه چیز خرید.ی سری چیزایی رو که خیلی کوچیک هستن مث جاقاشقی و اینجور چیزا نگرفتن و سر اونا مرتب بهم سرکوفت میزد و توهین به پدر و مادرم میکرد..

    میگه از پدر و مادرت خوشم نمیاد و ادمای دغلبازی هستن..با این حرفاش و توهیناش دلمو سوزونده..
    اصلا نمیتونه درکم کنه توقع داره مث ی زن ۴۰ساله باهاش رفتاز کنم..بهش میگم من ده سال از تو کوچیکترم اقتضای سن من با تو فرق میکنه میگه ربطی نداره ..
    تو خواستگاری بهش گفتم الگوی زندگی من حضرت زهراس حالا همش توسرم میزنه میگه تو کجایی و الگوت کجاس..!!
    در صورتی که همیشه سعی کردم دین و ایمانم برام ازهمه چیز مهمتر باشه..
    از وقتی خونه خودمون اومدیم دوکیلو کم کردم انقدر که منو باحرفاش سوزونده..
    هرجا میخوایم بریم باید التماسش کنم تا منو ببره..
    هروقت دعوا و بحث بوده من بخاطر خدا کوتاه اومدم و رفتم سمتش و حتی دستشو بوسیدم اما اون حتی حاضرنیست عذرخواهی کنه
    میگه هرکاز کردم خوب کردم..
    حالا دیشب بهم میگه هیچ علاقه ای بهت ندارم و به هیچی پایبند نیستم..اگر بهت سخت میگذره برو خونه بابات
    دارم از تنهایی دق میکنم..اصلا هیچ توجهی بهم نداره..دارم ازین کمبود محبت خفه میشم..
    صدبار بهش گفتم به محبت و توجه تو نیاز دارم اما فایده نداره..خیلی مغروره..
    باهیچکس نمیتونم درد دل کنم...چون میدونم هیچکس از اطرافیانم جز غصه خوردن نمیتونه کاری برام بکنه
    پیش مشاور رفتم گفت باید با همسرت حرف بزنم که اونم بشدت مغروره و حرف حرف خودشه.
    شما بگید من چکار کنم؟ دیگه کم اوردم
    این روهم بگم که الان تو شهری که من هستم زندگی میکنیم چون شرط من برای ازدواج بوده و حالا هی تهدید میکنه که بریم شهر خودم
    ویرایش توسط at6372 : پنجشنبه 25 شهریور 95 در ساعت 22:48

  2. کاربر روبرو از پست مفید at6372 تشکرکرده است .

    rahaie (جمعه 26 شهریور 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 اردیبهشت 96 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1395-3-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    2,234
    سطح
    28
    Points: 2,234, Level: 28
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 156 در 94 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام
    همین که راضی شده از خانوادش بگذرد و در شهر شما زندگی کند خودش بهترین امتیاز هست
    خوب حالا که راضی شده فکر کنم شما میبایست بیشتر مشغولش کنی بر طبق میلش رفتار کنی چون همسرت در ان شهر غریب هست
    خودت برنامه ریزی کن اخر هفته ها خونه دوست اشنا و خانوادت مهمونی برید مهمون دعوت کن برنامه تفریحی گروهی راه بنداز
    حس تامین به ایشان دهید اون وقت تلاشش دوچندان میشود
    لطفا کلید مرد اقتدار مرد و روابط جنسی از صوت دکتر حبشی دانلود کن وبا دقت گوش کن موفق میشوی
    در ابتدا شما درکش کن محبت کنید بدون چشمداشت کم کم نتیجه میگیری
    اگر همسرت درگیر کارهست کلاس ورزش بروید کلاس هنری جوری که ساعت که تنهایی پر شود و نخواهی که مرتب غر بزنی که چراااااااااا اون به شما اهمیت نمیدهد اون وقت همنسرت دنبال شما میگردد ببیند کجایی با کی هستی و......
    ویرایش توسط اسما@ : شنبه 27 شهریور 95 در ساعت 07:28

  4. کاربر روبرو از پست مفید اسما@ تشکرکرده است .

    at6372 (شنبه 27 شهریور 95)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 اسفند 95 [ 00:05]
    تاریخ عضویت
    1395-5-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 12 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از شما دوست عزیزم که راهنمایی کردید
    مشکل اینه که همسرمن بخاطر اتفاقاتی که افتاده دوست نداره با خانواده من رفت و امد کنه و یا باهم بریم بیرون و غیره
    من خودم چون اینجا غریب هست هیچ مهمونی تنهایی نمیرم و حتی خونه مادرمم بدون ایشون نمیرم و تمام وقت پیشش هستم که تنها نباشه..
    اما با همه اینها بازم رفتارایی میبینم که خیلی اذیتم میکنه

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 02 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-11-15
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    8,905
    سطح
    63
    Points: 8,905, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 124 در 65 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط at6372 نمایش پست ها
    سلام دوستان..
    بنده ۲۲سال دارم و شوهرم ۳۲ سالشه..اختلاف سنی زیاد و تفاوت فرهنگی که بینمون هست منو از زندگی خسته کرده..
    من و شوهرم از دوشهر متفاوتیم..من اهل شمال و ایشون اهل جنوب..
    حدود یک ساله که عقد کردیم و سه ماهه که خونه خودمون هستیم..تو این مدت خیلی اذیت شدم..شوهرم منو بخاطر کارا و رفتارایی که از روی جهل انجام دادم تحقیر و توهین میکنه.من اوایل ازدواج نمیدونستم چطور باید با یک مرد برخورد کنم و بخاطر همین رفتارای من اذیت شد..بارها ازش عذرخواهی کردم ولی بشدت کینه ای و هروقت بینمون بحث میشه اون رفتارارو تو سرم میزنه
    بخاطر خونه ای که پدر ومادرش برامون خریدن هیچ کدوم از وسایل جهیریه رو نخرید و همه رو پدر و مادرم خریدن..
    سر جهیزیه من کلی بهم توهین کرد و میگفت پدر و مادر خسیس تو اشغال ترین چیزا رو گرفتن..درصورتی که پدر من حتی پول قرض گرفت و برام درحد معتدل همه چیز خرید.ی سری چیزایی رو که خیلی کوچیک هستن مث جاقاشقی و اینجور چیزا نگرفتن و سر اونا مرتب بهم سرکوفت میزد و توهین به پدر و مادرم میکرد..

    میگه از پدر و مادرت خوشم نمیاد و ادمای دغلبازی هستن..با این حرفاش و توهیناش دلمو سوزونده..
    اصلا نمیتونه درکم کنه توقع داره مث ی زن ۴۰ساله باهاش رفتاز کنم..بهش میگم من ده سال از تو کوچیکترم اقتضای سن من با تو فرق میکنه میگه ربطی نداره ..
    تو خواستگاری بهش گفتم الگوی زندگی من حضرت زهراس حالا همش توسرم میزنه میگه تو کجایی و الگوت کجاس..!!
    در صورتی که همیشه سعی کردم دین و ایمانم برام ازهمه چیز مهمتر باشه..
    از وقتی خونه خودمون اومدیم دوکیلو کم کردم انقدر که منو باحرفاش سوزونده..
    هرجا میخوایم بریم باید التماسش کنم تا منو ببره..
    هروقت دعوا و بحث بوده من بخاطر خدا کوتاه اومدم و رفتم سمتش و حتی دستشو بوسیدم اما اون حتی حاضرنیست عذرخواهی کنه
    میگه هرکاز کردم خوب کردم..
    حالا دیشب بهم میگه هیچ علاقه ای بهت ندارم و به هیچی پایبند نیستم..اگر بهت سخت میگذره برو خونه بابات
    دارم از تنهایی دق میکنم..اصلا هیچ توجهی بهم نداره..دارم ازین کمبود محبت خفه میشم..
    صدبار بهش گفتم به محبت و توجه تو نیاز دارم اما فایده نداره..خیلی مغروره..
    باهیچکس نمیتونم درد دل کنم...چون میدونم هیچکس از اطرافیانم جز غصه خوردن نمیتونه کاری برام بکنه
    پیش مشاور رفتم گفت باید با همسرت حرف بزنم که اونم بشدت مغروره و حرف حرف خودشه.
    شما بگید من چکار کنم؟ دیگه کم اوردم
    این روهم بگم که الان تو شهری که من هستم زندگی میکنیم چون شرط من برای ازدواج بوده و حالا هی تهدید میکنه که بریم شهر خودم
    میشه بپرسم چیکار کردی که کینه ای شده؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید tommy تشکرکرده است .

    at6372 (شنبه 27 شهریور 95)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 اسفند 95 [ 00:05]
    تاریخ عضویت
    1395-5-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 12 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من کاری نکردم.
    ایشون از دست خانوادم ناراحته و کینه ای شده..خودشم,بهم گفته و داره منو مجازات میکنه...

    - - - Updated - - -

    دوستان خواهش میکنم کمکم کنید..
    دارم نابود میشم و ایشون اصلا عین خیالش نیست

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    2,403
    سطح
    29
    Points: 2,403, Level: 29
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتي ازدواج نابرابر مي کنيم،بايد پاي عواقبش هم بايستيم.
    موضوع شما زياد عميق نيست،ميشه درستش کرد.
    فعلا حرفشو گوش کن و از خانوادت جلوش دفاع نکن.
    درضمن اگه به ازدواجت اعتقاد داري ،بدان که در آينده اين شوهرت هست که برات مي ماند و پدر و مادرت خواهند رفت.
    البته اگه مردشما ييماري رواني جدّي ندلشته باشه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید maziyarhosaini تشکرکرده است .

    at6372 (دوشنبه 29 شهریور 95)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.