سلام دوستان
هر موقع مشکل حادی برام پیش اومده پناه آوردم به همدردی این بار هم امید دارم به کمک دوستان بتونم تصمیم درست رو بگیرم.
راستش من قبلا بین پست های خودم جسته گریخته از وضعیت فعلیم صحبت کردم . نزدیک سه چهار سال هست که تو شرکت مهندسی به عنوان کارشناس مشغول به کار هستم. البته نحوه مشغول شدن من هم توسط یه آشنای خیلی نزدیک بود که الان هم اونجا مشغوله.
روزهای اول به چشم شغل دائمی بهش نگاه نمی کردم چون مشغول تحصیل هم بودم ولی الان یه سالی میشه که تمام وقت مشغولم. شرکت خصوصی هست و در حد متوسط ، مدیر عامل خوبی داره و فشار کاری آنچنانی نداره ولی متاسفانه من با مشکلاتی مواجه شدم و این روز ها سوهان روحم شده که ودر بندهای زیر توضیح میدم:
الف) اصلی ترین مشکل من بحث روانی مسئله هست. متاسفانه من به خاطر شخصتی که دارم تو محیطی که به خاطر چیزی تو رودرباسی باشم اصلا نمی تونم راحت باشم و کار کنم. منظورم اینه وجود همین آشنای نزدیک به نوعی دردسر شده برای من. به این صورت که من تو خیلی از مواقع به خاطر اینکه سوء برداشت نشه از حق مسلم خودم میگذرم یا اینکه خیلی از کارهایی که در شان من نیست رو قبول میکنم. به علاوه اینکه از رفتار و برخی نشونه های همکاران میفهمم که بخاطر همون آشنا، دید خوبی نسبت به من ندارن. در حالی که میدونم بقیه افراد هم به نوعی به شرکت معرفی شدن از طرف شخص ثالثی. یا اینکه رفتارها و بدقولی های اون معرف من، شخصیت کاری من رو هم تحت الشعاع قرار میده یعنی به این صورت که کارهای بد اون رو هم به من نظیر میدن.
ب) بعد از من چند تا همکار تازه وارد دیگه هم مشغول شدن و کاملا متوجه تفاوت رفتار بقیه در تحویل گرفتن و نحوه برخورد نسبت به زمانی که من تازه اومده بودم شدم.
ج) حقوق در مقایسه با رشته و دوستانم که بقیه جاها مشغول هستن پایین تره و مهم تر از اون اصلا به موقع نیست و هر موقع شرکت پول داشت اون موقع واریز میشه. درسته همه چی پول نیست ولی بالاخره از لحاط روانی حقوق سرماه یه نوع مشوق هست برای همه.
د) متاسفانه آینده شغلی خوبی رو برای خودم در اونحا متصور نمیشم. یعنی با یه نوع بحران مواجه شدم. همیشه برای آینده ام نگرانم و الان تو بهترین سال های عمرم دارم درجا میزنم و امکان کسب تجربه های بیشتر در تخصص خودم رو ندرام. از طرفی فعالیت های فعلی شرکت هم به طور کامل مطابق رشته و تخصص من نیست.
میدونم اگه بخوام از شرکت بزنم بیرون ، مدیرعامل مقاومت میکنه (که همینم شاید بخاطر همون آشنا و معرف تو شرکت باشه!) و خوب میدونم که حتما کم کمش چند ماه بیکار میمونم و باید دنبال کار باشم.
دلم میخواد تو جایی مشغول کار بشم که از کارم لذت ببرم. مثل الان سر صبح با اکراه از خواب بیدار نشم. انگیزه داشته باشم. شغل آینده داری باشه. بتونم تو تخصص خودم حرفی برای گفتن داشته باشم نه اینکه مثل الان به هر چیزی یه نوکی بزنم. میخوام به جای اقیانوس سطحی، یک دریاچه عمیق از اطلاعات و مهارت داشته باشم.
از همه مهم تر اینکه جایی باشم که خودم رو با خودم بشناسن و احترام بذارن نه به خاطر شخص دیگه.
ببخشید طولانی شد سرتونو درد آوردم : )
علاقه مندی ها (Bookmarks)